كلماتي که بيشترين آمار را در موتورهاي جستجو دارند
نوشته: محمد مهدی حسنی
از آن جمله دامن بیفشاند و گفت
حق از بهر باطل نشاید نهفت (سعدی)
در گشت و گذاری در اینترنت، برای یافتن "کدهای جاوا" و "قالب وبلاگ" ازطریق یکی از موتورهای جستجو، به سایت codjava.blogfa.com وارد شدم . در ستو ن "آخرین مطالب" وبلاگ پبش گفته، عنوان : "كلماتي که بيشترين آمار را در موتورهاي جستجو دارند" توجه من را جلب کرد. در صفحه مربوطه،نویسنده محترم با قید این یادآوری که : " اين صفحه صرفا جهت اطلاع رساني ميباشد، لذا مسؤليت هر گونه استفاده و يا سوء استفاده از آن به عهده بازديد كننده ميباشد." کلمات موضوع بحث را به ترتیبی که در پایان مطلب حاضر آمده است، برشمرده اند. هرچند ایشان، منبع اطلاعات خود را اعلام نکرده اند، لیکن آنان که همچون من ساعتهای فراوانی را با رایانه و اینترنت و وبلاگ می گذرانند، می دانند به قاعده وجود قراین مشابه نظیر : بررسی صورت وبلاگهای بروز شده، پر بیننده ترین وبلاگها، کامنت و نظرات ارسالی برای سایت ها و وبلاگها و .... چنین آماری به واقعیت نزدیک است.
اینجانب با مطالعه عناوین مذکور، شوکه شدم، حالم دگرگون و پشتم به لرزه در آمد. و با خود گفتم : وامصیبتا ..... این بدین معنی است که عده زیادی از کاربران ایرانی که احتمالاً اکثریت آنان را عزیزترین هایمان یعنی نوجوانان و جوانان تشکیل میدهند، دغدغه،مشغولیت، و علقه هاشان ابتذال محض و جوانب آن است و آنان، یافته و انتظار هاشان از اقیانوس بزرگ و عمیق و متنوع علم و فن و تجریه مجازی، راه آبهایی دور افتاده و ساکن و عفن نظیر موسیقی ابتذال ، لطیفه، جوک ابتذال و دانلود عکس و فیلم مستهجن، مسائل جنسی، و .... است که نه به درد دنیا و نه به درد آخرتشان می خورد .
با نگاهی به دور و بر خود می بینیم، پدر و مادرها حتی آنان که اهل علم و فضل و دانش هستند از دانش کامپیوتر بی نیاز یا بهتر است بگوئیم بی اطلاعند. و برعکس جوانان آنان، سرگرمی و بازیچه شان دنیای مجازی و ماهواره است و باز می دانیم که فیلترینگ و جمع آوری آنتن های ماهواره راه مبارزه با غول علت ابتذال نیست، دلخوش کردن به خاک کردن موقت پشت معلول (غولچه ها) ست. چه با پیشرفت روز و ساعت و دقیقه افزون تکنولوژی، دور زدن این اهتمام ها و تلاش ها آسان و برای استفاده کنندگانش، بی هزینه است. بنابراین در این وانفسا چه باید کرد ؟
یادم می آید اینجانب در سال 60 سرباز سیاسی ایدئولوژیک ارتش بودم و در سمیناری با حضور اعضای سیاسی ایدئولوژیک لشکرها در منطقه جنوب، بنده نیز انبازی داشتم. با توجه به اینکه قبلاً با صدور بخشنامه ای دستگاههای تلویزیون از میان سنگرهای سربازان جمع آوری شده بود. بحث شد که چون بعض آنان همیشه موسیقی مبتذل گوش می کنند، راحت ترین راه جمع آوری رادیوهاست. اینجانب در مقابل بزرگان جلسه جسارت کرده، ایستاده، گفتم که شهید مطهری در یکی از مقالات کتاب بیست یا ده گفتار خود به معضل "زنان خانه دار کوچه نشین" اشاره می کند و اینکه چگونه بایستی با این پدیده زشت که جز اتلاف وقت و غیبت و فضولی نتیجه ای در بر ندارد مبارزه کرد. ایشان می گوید ( نقل به مضمون) که روح مانند جسم است و او نیز همچون تن خاکی به غذا و خوراک احتیاج دارد و وقتی خوراک طیب و پاک گیر نیاورد سراغ خوراک نجس،مردار می رود. بنابراین دراین قبیل موارد اگر اراده کنیم خوراک بد را از استفاده کننده آن بگیریم ، لابد بایستی خوراک پاک و طاهر جانشین آن کنیم. پس تحکّم ( نظیر امر به گوش نکردن) و ممانعت همچون فیلتر کردن و سخت گیریایی از این دست، تنها جوانان را به گناه کردن بیشتر مصّر و آنان وادار می شوند که پنهانکاری را پیشه خود سازند و به دنبال راه مخفی تر و پنهان تر و جا و رفیق جدید باشند که امکان اجرای کار مورد نظرشان فراهم شود.
ما با همه سختگیریها در ممانعت جوانان از گناه و مناهی، موفق نبوده ایم. ما قادر بوده ایم در موارد محدود، خوراک روحی حرام را از آنان بستانیم. ولی نتوانسته ایم علاقه آنان را با خوراک روحی سالم - که آن را بپذیرند و ملکه ذهنشان شود- پیوند دهیم .
توانسته ایم با سخت گیری های بدون مطالعه، کنسرت و شب نشینی های کنترل شده درپیش چشم پدرها و مادران آنان را تعطیل کنیم، ولی نتوانستیم دانلود موسیقی و عکس سکسی و داستانهای سکسی خانوادگی، بلوتث ها و اس ام اس های مستهجن و ضد اخلاقی و شب نشینی های مختلط و آلوده به مسکرات و نشئه جات را از آنان بگیریم.
وقتی با حریم خواندن تمام شهر مشهد، بعنوان حریم حرم حضرت ثامن الحجج (ع) اجازه دادن یک کنسرت موسیقی مجاز را از تشنگان آن سلب میکنیم، و آنان برای شنیدن موسیقی مجاز بایستی لاجرم به شهرهای اطراف ( نظیر قوچان و نیشابور ) بروند. البته باید انتظار داشته باشیم که آمار کنسرت های غیر مجاز و کنترل نشده بالا رود .
گفتم مجاز ؟ زیرا بنا بر اصل بر شهر مشهد و شهرهای اطراف آن، باید یک قانون و یک دولت حکومت کند.
وقتی که بصرف جوان بودن راننده در یک مسیر شهری چند بار خودروی او برای بررسی متوقف می شود، او را تحقیر می کنیم،بنابراین او تلافی می کند و پدر صاحب بچه را در می آورد .
این فرد نوعی، دو فرزند جوان اهل درس و کتاب دارد که از هر آلودگی احتماعی مبرّایند، ولی دید آنان همچون بنده و شما، نسبت به پلیس، دیدی مثبت نیست، وقتی اینجانب برایشان از امنیت و یدالله بودن پلیس سخن می گویم و اینکه پلیس دوست و هواخواه ما و تنها دشمن بزهکار و مجرم است. آنان نپذیرفته و یا به سختی می پذیرند .
می توان دلخوش بدین بود که گناه این همه صد در صد به پای دشمنان دین و دولت و فرهنگ است گیرم که این نظر مطلق مقرون بواقعیت باشد، لیکن پس وظیفه پاتک و دفاع ما چه می شود . در قبال اندیشه های نهیلیستی و ضد اخلاقی،دم غنیمت دانی و وقت گذارنی که به جوانان القاء میشود و آنان را به جای کشانیدن به مسجد و فرهنگسرا و .... به بیغوله ها و خانه های تاریک پر اثم و گناه می کشاند ما چه تمهیدی اندیشه ایم و چه توانسته ایم به آنان دهیم ؟
به حجم و محتوای لطیفه ها و جوکهای اس . ام . اسی، نظری بیاندازیم در کنار حمله به مقامات سیاسی و کشوری، متاسفانه خمیر مایه همیشگی این لطیفه ها، هجمه به دین و اخلاق است . ما می دانیم که دایره قانون از دایره اخلاق تنگ تر و محدودترست و ضمانت اجرای بسیاری از منکرات و مکروهات، تنها اخلاق و دین است. دغدغه کمرنگ شدن دین داری و دین مداری، معضلی سخت فراروی پدرها و مادرهای ایرانی است که باید ببینند، بسازند و بسوزند.
ما باید بدین باور برسیم که بی هیچ تردید تنها تیری که به خطا نمی رود و بر جای مورد نظر می نشیند، تیر مدارا و "محبت" است و گرنه با قهر و سختگیری هیچ قلبی منقلب نمی شود و هیچ اندیشه ای تغییر نمی کند . بیایید کلاه خود را قاضی کنیم : ما (چه دولتیان و چه خودمان) چه مقدار به جوانان خود محبت کرده ایم . کدام بحث و اختلاف را توانسته ایم با روی خوش و عاقبت بخیری، میانمان حل و فصل کنیم؟
با نظری به آمار واژگان زیر، و گشت و گذاری از طریق مودم، می بینیم، در اینترنت هزاران صفحه نوشته شده فارسی به داستانهای سکس خانوادگی اختصاص یافته است : پناه بر خدا ←سکس با مادر، سکس با خواهر، سکس با خاله و ..... آنچه را که ما حقوقدانان زنا با محارمش می خوانیم و در دایره اخلاق و دین از کبائر و شاید از سفک دماء ابنای جنس بشر بدتر .... صحنه هایی زشت، مشمئز کننده، که عقل و وجدان و رای هر آزاده را آزرده می سازد، ولی برای جوانان تحریک کننده و اغواگرایانه است. مع الاسف جوانان و نوجوانان ما این ها را در موتورهای جستجو پی می گیرند و می خوانند. و خدای ناکرده شاید طبعشان ....
اسب تازی گر به بندی در طویله پیش خر رنگشان همگون نگردد، طبعشان همگون شود.
ما در کنترل و ممیزی کتابها، نوارها ، کنسرت ها و سخنرانی ها، سخت گیری می کنیم . بر واژگان و عبارات و جملات و نواهایی دست می گذاریم و ایراد می گیریم که تنها با معیارهای شخصی و سلیقه افراد بررسی کننده، تعریف و توجیه می شود. فرزندانمان را از خواندن آثار نویسندگانی چون هدایت و چوبک و بزرگ علوی و گلشیری ها منع می کنیم و به این ترتیب وادارشان می کنیم تا اندیشه ها و فکرشان مصروف ابتذال محض نوشته ها و عکس ها و فیلم های مستهجن و مبتذل موجود در اشکم گوشی های همراه و در بطن دنیای مجازی اینترنت شود. و گرنه ....
مور هرگز بسر خوان سلیمان نرود تا که در خانه خود برگ و نوایی دارد ( پروین اعتصامی)
این چه تصوری غلط است که ما انتظار داریم جوانان ما به جای شادی و سرور، همواره غمین و اندوهناک باشند. نوا و موسیقی تند و با صدا، اعصاب ما پدر و مادرها را خرد و خاکشیر می کند ولی جوانان را به وجد می آورد. آنان ممکن است خوانساری و قوامی و شجریان و بنان را فعلاً نپذیرند؛ لیکن بلاشک و با بلوغ فکری در می یابند که موسیقی بدون تفکر و بدون ریشه، اقتضای شور و خامی جوانی است، پس ناخواسته بسوی دین و فرهنگ و هنر اصیل این آب و خاک می روند .
بگذریم ...
اینجانب هنوز هم حرف برای گفتن و نای برای نوشتن و عقده گشائی دارم لیکن بیان همه ی کوتاهیها و جفاها به جوانان و ... مثنوی هفتاد من کاغذست. و مطلب بدراز می کشد، چه بسا همین بطیء و دراز گویی اثر مطلب حاضر را کم کند .
پس به امید روزی که فرهنگ سازان و متولیان فرهنگی و دینی و صاحبمنصبان دولتی و ناظمان اجتماعی ما به روش اصولی، بنوانند تقوی قوی را جانشین تقوی ضعیف (اصطلاحی از شهید مطهری در همان مقاله اشاره شده) و تقوی ستیز را جانشین تقوای پرهیز (اصطلاحی از مرحوم شریعتی) نمایند .