فلسفه نام گذاری گل پسر(داستان و خاطره طنز)
نوشته ی محمد مهدی حسنی
دیباچه:
این داستانْ خاطره، تا کنون چند بار نوشته شده است، اما هر بار به گونه ای از میان رفته است: ناپدید یا جای گذاشته شده و باز از صفحه رایانه غیب شده است، طوریکه فکر می کنم، این سایه افتادن بر آن، تاکنون عمدی و حتی حکمتی داشته است. چنانکه سال ها پیش آن را در قالب مثنوی سرودم و اوراق آن به هنگام پریدن از جویی عمیق، طعمه آب های تند و سرکش شد.
اخیراً خاطره مزبور را به همین سبک ادبی نوشتم و برای برخی دوستان ادیب خواندم. جملگی منّت گذارده، گوش دادند و ارجش نهادند. آن آماده و در نوبت گذاردن در وب سایت بود که یک باره دیدم، بدون هیچ دلیل از میان رفته است. نصف روز از وقت کم خود را صرف دانلود نرم افزارهای ریکاوری، اجرا و بازیابی اطلاعات هارد خود کردم، هر چه جستم نیافتم. بنابراین به لج روزگار دیشب نشستم و دوباره آن را نوشتم. صد البته که استخوان بندی نوشته، تغییری نیافت، لیکن به هر حال معلوم است که در این صیرورت، یا سیر تکاملی و یا قهقرایی داشته است، به نحوی که اگر آن را دوباره بشنوند، متوجه دگرگونی های آن بی شمار می شوند.
لطفاً برای خواندن بقیه نوشته به ادامه مطلب بروید.


با توجه به اینکه در سلسله مقالات مباحثی از حقوق ثبت (مقررات ثبتی حاکم بر اموال عمومی) پیش تر مقررات حاکم بر جنگل ها و مراتع ( اراضی منابع طبیعی ) و نیز اراضی مستحدث ساحلی را فراتر از مقرارت ثبتی مربوط کنکاش کردیم و از جمله به پیشینه قانونگذاری، تعاریف، مراجع واگذاری و تشخیص آن و نیز نحوه اعتراض و شکایت افراد و مواعد مربوط و محل های تزاحم حقوق دولت و اشخاص حقوق خصوصی، پرداختیم. اینک به همان سیاق، پیشینه و 


این مثل سایر(روان) در گفتگو های مردم، به گونه های مختلف شنیده می شود: "صد رحمت به دیوان بلخ"، "دیوان بلخ است" ، "حکم قاضی بلخ است" ، " مگر دیوان بلخ است" ، ، "آفرین باد بر دیوان بلخ" ، "آفرین صد بار بر دیوان بلخ". (1) سوای آن، نزدیک به هزار سال است که حکایات و روایت ها و داستان های مختلف شیرین و خواندنی و بازگفتنی از بی دادگریها و آرای بیخردانه و ستمگرانه دیوان بلخ بر زبان مردم جاری است، هرچند در ادب رسمی کهن و یافته های تاریخی به مفهومی روشن از آن بر نمی خوریم ولی در فرهنگ فولکلور همواره مورد استناد و اشاره بوده و هست
این وب دارای مباحث و مقالات فنی حقوقی است. لیکن با توجه به علاقه شخصی، گریزی به موضوعات "ادبی" و "اجتماعی" خواهم زد. چرا و چگونه؟ می توانید اولین یاداشت و نوشته ام در وبلاگ : "سخن نخست" را بخوانید.