دوشنبه ۲۴ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۱:۲۱ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

عاشقانه 8

یادآوری : سخن مخیّل زیر را تازه و در جریان یک اسباب کشی اجباری از میان اوراق دو دهه پیش یافتم. در وانفسای غم نان و مشکلات امروزین، که به قول امیرخسرو دهلوی: «ابر و باران و من و یار، ستاده به وداع / من جدا گریه کنان، ابر جدا، یار جدا» خواندنش و یادآوری عشق افلاطونی قدیمی، لااقل برای مدتی کم، برایم التیام بخش و فرح زا بود.

*****************************

در کنارش گام بر می دارم .

پرنده ای در سینه اش، به دریچه ی بهار می خواندم.

سوسنی در نگاهش راه می رود.

در لب هایش شقایقی می خندد.

و دستانش دستار ابرها را می بافد.

در خواب هایم، گویی ، خورشید به نیمه شب صدایم می زند

و پرنده ای با دو بال آبی، پروازم می دهد .

در بیداری ، در کنارش ،گام بر می دارم ،

سر پنجه های نازکش ، شاخه های نارون پیر را ، نوازش می دهد .

و پائینه ی دامنش ، سنگفرش فسرده ی سرد را .

پنداری پیش قراول سوار بهار است، که مرا ، گرمی می دهد و شاخه ها و سنگفرش ها را .

او ، خود می داند : " کوهبیدی است ، تک افتاده ، در دامن کوه " *

با ریشه ایی ، در سنگ، و سری برافراشته ، در آسمان.

اینک در کنارش ، گام بر می دارم.

داستانش را می دانم : سنگ ها ،آن را باز گفته اند و آسمان .

بیست و سه خصم ، بستن خون در عروقش، را می خواستند و افتادنش را از آسمان ، بر سنگ ها .

در اطرافش، لاشه ی بیست و سه مردار است، با زره و کلاهخودی، از جنس یخ؛ و بیست و سه تیغ شکسته در کنار .

تو گویی، باز هم ، در میدان، سر اندازی زمستان دیگری را می خواهد.

و من در کنارش گام برمی دارم - مطمئن –

بی آنکه مرا، از اخم تیره ی آسمان و از در گوشی مظنونانه اش با زمین سرد، هراسی باشد.

تهران - 9/12/1366

* به نظرم تعبیر از آن استاد شفیعی کدکنی باشد

دوشنبه ۱۷ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۲:۳۷ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

واکاوی یک تجربه سخت وکالتی

(لزوم نقش بیطرفی وکلای دادگستری به هنگام تنظیم قراردادها)

*(( کار آموزان و وکلای جوان بخوانند))*

نوشته محمد مهد ی حسنی

چه نیکـــــو گفت در پای شتر مور

که ای فربه! مکن با لاغران زور (سعدی)

می گویند همه چیز از باریکی پاره می شود و ظلم از کلفتی. می دانیم که کمترین وظیفه وکیل دادگستری، اقامه حق، پرهیز از ستم و برقراری مساوات و عدالت است، اگر وکیل امر دفاع از موکل خود را برعهده می گیرد. فرض بر این است، که موکلش را محق و مظلوم، تشخیص داده و تا برابری دو کفه ترازو برای متداعیین (که خروج از آن، خط قرمز ستم کردن است)، بایستی تلاش و کوشش خود را ادامه دهد.

لیکن یک اقتضای دیگر هم در این میان مهم است و آن توجه به نفس کار وکالت است. زیرا وکالت از زمره عقود اذنی و صرفاً استنابه در کارها و امور مربوط به موکل است و وکیل بایستی در حدود اختیارات داده شده از سوی موکل اقدام کند، تنها به سود او حرف زند، بنویسد و حسب مورد دفاع کرده و یا هجوم برد. از این دیدگاه، اگر اقرار و اقدامی علیه موکل کند، از حدود اذن خارج شده و فی الواقع به او خیانت کرده است.

امّا بدون تردید میان وکیل دادگستری و وکلای عام و خاص دیگر، بسیار فرق است. شأن وکیل، شأن قاضی، فقیه و حکیم است. او درابتدای کار سوگند می خورد و قبح رفتار خلاف سوگند، کمتر از قبح خیانت به موکل نیست.

بنابراین جمع میان این دو اقتضاء :

الف - رعایت مصلحت موکل و اقدام نکردن علیه او از یک سو،

ب - حق خواهی، حق جویی و دادگری از سوی دیگر

هنر ظریف کار وکالت و در عین حال آزمایشی سخت، فراروی وکلای دادگستری است.

سال ها پیش در دادگاهی کیفری، شاهد برخورد زشت و ناپسند یکی از وکلای نه چندان خوش نام مشهدی بودم. قاضی علت استعفای او را در پرونده جریانی پرسید و وکیل مزبور بی محابا جواب داد که چون با مطالعه و کنکاش بیشتر، موکل را مقصر تشخیص داده، برای همین از تداوم امر وکالتش معذور است. بدون تردید چنین رفتاری از وکیل، هرچند با داعیه رعایت اقتضای اول رقم خورده، اما با علت رعایت نکردن اقتضای دوم، نوعی خیانت به موکل است، زیرا او به جای بازی نقش وکیل متهم، وظیفه دادستان و مدعی العموم و نقش شاکی (طرف موکل) را ایفا نموده و این خارج از حدود اذن و متعارف است. مولوی خوب گفته است:

دشمــــن طاووس آمد پرّ او ای بسا شه را بکشته فرّ او

اگر اینجانب دادستان دادسرای انتظامی کانون وکلاء باشم در مواجه با چنین کار یک وکیل دادگستری برایش کیفر خواست صادر می نمایم.

یکی از موقعیت های حساس به هنگام فعالیت جاری وکلای دادگستری، نقش آنان در تنظیم قراردادها است. اجازه می خواهد تا با نقل خاطره ای سخن خود را ادامه دهد.

سال ها پیش که اینجانب کار آموزی می کردم و اوان کار وکالتم بود. تصورم از ارائه مشاوره برای تنظیم قرارداد به افراد این بود که چون وکیل در اظهار نظر بایستی صرفاً رعایت غبطه و مصلحت موکل و مراجعه کننده به دفتر خود را بنماید. طبیعی است که به هنگام تنظیم قرارداد بایستی امین او و تمامی شروط به نفعش نگارش شود.

دریک مورد که اینجانب پادرمیانی نموده و متشاکی عنه (طرف موکل) قبول نمود که دعوای کیفری را به صلح و سازش خاتمه دهد. صلح نامه ای را نوشتم که حاوی تعهدات متقابل فراوان بود لیکن به علت تصوّر اشتباه مزبور، برای تعهدات به سود موکل ضمانت های اجرایی فراوان تعیین و در باره عکس آن، سکوت اختیارنمودم و ماحصل به قول گفتنی قراردادی یک طرفه شد، آنچنان که برخی دولتیان مانند بانک ها عمل می کنند و متشاکی عنه مادر مرده هم، از سر ناچاری، آن را امضاء نمود.

روزی در دادگستری در آمد و شد بودم که ناگهان فردی که به چشمم آشنا می آمد گریبان بنده را گرفت و با عصبانیت و استعمال واژه های دور از ادب، بنده را مورد خطاب قرار داد که فلانی شما آدمی ظالمی هستی و روزگارم را سیاه کرده ای. با دخالت پاسبانان او از حقیر جدا شد و به طرف بازداشتگاه موقت دادسرا هدایت گردید. توسط آنان، مراتب صورت مجلس و پرونده ای کیفری تشکیل شد: با اتهاماتی رنگارنگ مانند توهین به وکیل در حین انجام وظیفه، تهدید، بر هم زدن نظم عمومی و تخریب (مراد عینک بنده بود که آن را از چشمم برداشته و زیر پا له کرد)

بعدها معلوم شد، که موکل از شروط یک طرفه قرارداد سوء استفاده کرده و ضمن عهد شکنی پدر طرف خود را در آورده بود و طبیعی است که این همه از چشم بنده دیده شود.

آنجا من دریافتم که حافظ شیرین سخن نیکو گفته که غمّاز آدمیزاد خانگی است و به قول مشهدی ها : "کخ از خود درخت است" :

سرشکم آمد و عیبم بگفت روی به روی شکایت از که کنم خانــگی است غمّازم

و بی تردید کلام حضرت احدیت "جل جلاله" حق است که کار نیک از آن مومنان است و ترس و سستی به آنان نمی رسد (وَمَن يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَا يَخَافُ ظُلْماً وَلَا هَضْماً *سوره طه – آیه 112)

هرچند موضوع به عاقبت خیری تمام شد، زیرا بنده از کار زشت او گذشت کردم وسه مجازات: حبس و شلاق و جزای نقدی او به یک مجازات (جزای نقدی اندک) تبدیل شد و موکل را نیز خواستم و اختلاف جدید میان آنان را مرتفع نمودم؛ لیکن برخورد مزبور یک درس وکالتی ارزنده به من داد و آن این است، که وکیل به هنگام تنظیم قرارداد میان افراد ولو اینکه احد از متعاملین موکلش باشد و یا هزینه مشاوره و تنظیم پیش نویس قرارداد را از یک طرف بستاند. بایستی نقش داور و قاضی را بازی کند و بی طرفانه توافقات افراد را به نحوی تنظیم نماید که طرفین امکان تخلف نداشته و در صورت آلودن خود به گناه و اثم عهدشکنی، ضمانت اجراهای تعیین شده یکسان باشد و عدالت برقرار شود، و گرنه:

آه مظلوم در سحر به یقین بتر از تیر و ناوک و زوبین

در سحرگه دعای مظلومان ناله ای زار و وای مظلومان

بشکند شیر شرزه را گردن درکش از ظلم، خسروا دامن

آنچه در نیم شب کند زالی نکند چون تو خسروی سالی (سنایی)

سه شنبه ۱۱ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۱۲:۵۲ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

ماه شدن وبلاگ با مطالب عاریه ای؟!!

(گلایه از انتحالی دیگر)

نوشته محمد مهدی حسنی

ای پســــر! ننگــــری که عقل و سخن /چون بر این خلق سر به سر بار است؟ /// عقــــــل بار است بر کسی که بـه عقل / گر بـــز و جلـــد و دزد و طـرّار است /// رش و سنگ کـــم و ترازوی کـــــــژ / همه تدبیـــــــر مـــــرد غـــــدّار است /// عقـــــل در دست این نفایـــــــهْ گروه / چون نکــــو بنگری گرفتـــــار است /// گـــــــــاو خاموش نــــــزد مرد خرد / بــِــــــه از آن ژاژخای صد بار است /// گرگ درّنــــده، گرچه کشتنی است / بهتـــــــــر از مــــردم ستمگار است /// از بــــــد گرگ رستن آســـــان است / وز ستمگــــاره سخت دشـــوار است /// گرگ، مال و ضیــــــــاع تو نخورد / گرگ صعب تــــو میر و بندار است /// نــزد هر کس به قـــــدر و قیمت اوی / مـــــر خرد را محل و مقــــدار است (ناصر خسرو)

بی بی ای (مادرپدری) داشتم که خدا بیامرز گاهی می گفت "از عاریه های مردم خودم را چو ماه کردم، عاریه ها را پس دادم خودم را سیاه کردم"

در بلبشو بلاگ نویسی‌های فارسی، تار نماهایی هستند که با مطالب عاریه ای و سرقتی از دیگران، خوانندگان خود را مشغول می کنند و فرقشان با بی بی خدا بیامرز ما این است، که آنان مال عاریه ای را بیع بات و ماه شدنشان را ذات خود پنداشته و سیاه شدنشان را بر نمی تابند.

وبلاگ: " آسمان آبی است اما... تیره هست و ابر دارد " از تیر ماه 89 توسط آقا یا خانمی به امضای "هاشمی از تلخو" در بلاگفا راه اندازی شده است در ستون " در باره وبلاگ" آن، درباره هدف خود آورده است: " این وبلاگ در راستای ارائه سرویس دریافت اس ام اس ... راه اندازی شده ..."؟!!

در شکن های این وبلاگ همچون قوطی عطاران از شیر مرغ تا جان آدمیزاد همه چی یافت می شود و دانلود تصنیف و موسیقی به شرط چاقو (تعبیر از خودشان است) بیشترین حجم مطالب آن را تشکیل می دهد: دانلود تصنیف ماندگار مرغ سحر با صدای اساتید و خوانندگانی همچون شجریان و هنگامه اخوان و گلچین و زنده یاد فرهاد و هوشمند عقیلی تا تصنیف کوچه بازاری "اگه عشق همینه با صدای گیتا و اندی .... ارائه سلیقه ای متشتت در دَوَران هنر و ابتذال، برای خوانندگانی که تیپ بسیاری از آنان با تیپ خوانندگان "چه بگویم" متفاوت است. این وبلاگ با انتزاع تمام یا قسمت هایی از چند پست "چه بگویم" آنها را انتشار داده است مشترکاتی که با پنهان کاری روشن، عاریه ای است.

گستاخی از این بیشتر که پست "زهد ریا و می سارا" نوشته ی اینجانب با همان فونت و رنگ و اندازه و تصویر( که فضای هاست آن متعلق به اینجانب است و هزینه اش را می پردازم) عیناً کپی و با تغییر و حذف نام نویسنده و صاحب اثر، به نام هاشمی منتشر گردد.

همچنین همین معامله با چند پست دیگر چه بگویم شده است از جمله :

الف- چند حکایت طنز و مطایبه از نوادر: وبلاگ ما وبلاگ آنان

ب- چند حکایت طنز و جد از گلستان سعدی وبلاگ ما وبلاگ آنان

ج- شعر طنز دفاع قاتل وبلاگ ما وبلاگ آنان

د- تعزیه دیوان بلخ وبلاگ ما وبلاگ آنان

کاش تنها در حق بنده و "چه بگویم" جفا می شد و کم لطفی آنها لااقل صاحب اصلی برخی آثار را بر نمی گرفت. این که نام شاعر تربتی شعر طنز دفاع قاتل (محمد حسن حسامی محولاتی) و نیز نام شاعر تعزیه دیوان بلخ (زنده یاد محمد علی افراشته) به عمد حذف شود چه سودی برای کاربران اینترنتی متصور است؟

آیا درست است با وجود اینکه در وبلاگ ما تاکید شده است که: " نقل مطالب و استفاده از تصاوير و منابع این وبلاگ تنها با ذکر منبع (نام نویسنده و وبلاگ)، و دادن لینک مجاز است." باز هم مدیر وبلاگ مذکور از اندیشه و امکانات "چه بگویم" استفاده کرده و به روی خود نیاورند. آیا اینکه هزینه فضا و آپلود تصاویر پست های اشاره شده ی وبلاگ مزبور از جیب این جانب هزینه شود، ظلم و ستم و ربودن مال نیست؟

پرروشن است هرگاه ظرف یک هفته پست های مزبور حذف و یا حک و اصلاح نگردد (مراد درج نام نویسنده و منبع همراه با دادن لینک به چه بگویم است) اینجانب ناچار خواهد شد، مطابق روال گذشته با شکایت به مدیران بلاگفا و نیز تغییر نام تصاویر در هاست اختصاصی، از طریق دوستی خارج شویم. به قول فخرالدین اسعد گرگانی در ویس و رامین:

اگر جنگ آوری کیفر بری تو اگر کاسه دهی کوزه خوری تو

مشخصات
چه بگویم ؟     (حقوقی، ادبی و اجتماعی) این وب دارای مباحث و مقالات فنی حقوقی است. لیکن با توجه به علاقه شخصی،  گریزی به موضوعات "ادبی" و "اجتماعی"  خواهم زد. چرا و چگونه؟  می توانید اولین یاداشت و نوشته ام در وبلاگ : "سخن نخست" را بخوانید.
  مائیم و نوای بینوایی
بسم اله اگر حریف مایی
               
*****************
دیگر دامنه  های وبلاگ :
http://hassani.ir

* * * * * * * * * * *
«  کليه حقوق مادي و معنوي اين وبلاگ، متعلق به اینجانب محمد مهدی حسنی، وکیل بازنشسته دادگستری، به نشانی مشهد، کوهسنگی 31 ، انتهای اسلامی 2، سمت چپ، پلاک 25  تلفن :  8464850  511 98 + و  8464851 511 98 + است.
* * * * * * * * * * *
ایمیل :
hasani_law@yahoo.com
mmhassani100@gmail.com

* * * * * * * * * * *
نقل مطالب و استفاده از تصاوير و منابع این وبلاگ تنها با ذکر منبع (نام نویسنده و وبلاگ)، و دادن لینک مجاز است.  »