دوشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت ۱۱:۱ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

     تعارض بین آزادی مذهب و آزادی بیان

    دکتر عباس کریمی (استاد دانشگاه تهران و عضو اصلی هیئت مدیره کانون وکلای مرکز)

 

 به نام خداوند داد و خرد

بدون تردید، آزادی موهبتی است الهی که در راستای تکریم بنی‌آدم، از سوی خالق هستی به آحاد انسان‌ها ارزانی داشته شده است و رعایت کرامت تشریعی بشر، اقتضای حفظ حرمت حریم آزادی را می‌نماید.

یکی از انواع این آزادی، آزادی در اظهار عقیده است. هرکس در بیان اندیشه‌ها و تبیین عقیده‌ای شخصی و یا گروهی خود آزاد است و کسی نمی‌تواند مانعی برای آزادی بیان ایجاد کند مگر اینکه استفاده از این آزادی با آزادی دیگران در تعارض باشد و یا مصلحت عمومی را تهدید نماید که البته چنین مصلحتی نیز باید بر مدار قانون تبیین و تفسیر گردد و نمی‌بایست که با تفسیر موسع از مصلحت عمومی، استثناء محدودیت آزادی را بر اصل آن مقدم داشت.

 لطفاْ برای خواندن بقیه نبشته به ادامه مطلب بروید

چهارشنبه ۱۸ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۹:۲۴ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

نامه ی شکایت یا شکایتْ نامه (واکاوی موضوع شکایت 100 نماینده مجلس از میرحسین موسوی)

نوشته ی محمد مهدی حسنی

در هفته گذشته، جعفری دولت آبادی، دادستان تهران، در حاشیه مراسم معارفه‌ سرپرست جديد دادسرای ناحيه‌ پنج تهران از وصول "نامه" ی تعدادی از نمايندگان مجلس برای پیگرد قضایی میرحسین موسوی، از سوی دادستانی کل کشور خبر داد و اینکه دادسرای تهران در حال "تدوين انديشه ای" برای اين نامه است.
عبارت "تدوين انديشه " اصطلاحی حقوقی و قضایی محسوب نمی شود و به نظر می رسد کاربرد این عبارت در کنار اطلاق "نامه" به مرقومه رسیده، از ناحیه مدعی العموم پایتخت، درستی نتیجه گیری نوشته حاضر، مبنی بر غیر قانونی بودن نفس صدور شکایت نامه و تغلیب جنبه سیاسی اقدام نمایندگان حامی دولت را تایید کند. با این همه - هر چند مقاله به درازا کشیده می شود و از این نظر، از خوانندگان فهیم پوزش می طلبد - لیکن با توجه به اهمیت موضوع، کنکاش آن و بررسی مواضع اتخاذ شده از سوی تندروها و عقلا و میانه روهای جناح موسوم به اصول گرا و همچنین تبیین این اقدام از حیث مقررات قانونی (جنبه حقوقی) و آثار سوء اجتماعی و سیاسی آن ضروری است.

لطفاً برای خواندن بقیه مقاله به ادامه مطلب بروید

جمعه ۱۳ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۱۲:۵۴ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

حرف مرد یکی است

نوشته ی محمد مهدی حسنی

یادآوری : این مقاله در صفحه اوّل (ستون نگاه) روزنامه حیات نو (شماره 1913– شنبه چهاردهم آذر 1388) نیز انتشار یافته است :

پس از اینکه در جلسه علنی روز چهارشنبه گذشته، لاریجانی با تذکر احمد توکلی و محاکات او با مصباحی مقدم مواجه و برایش ثابت شد که کمیسیون ویژه، نشست رسمی و قانونی نداشته است، با تاکید بر اینکه کارها باید بر طریق قانون پبش رود، توضیحات مصباحی مقدم را مبنی بر اینکه برای یک اختلاف نظر شکلی نبایستی بر برجک زحمات مجلس نارنجک زد، نپذیرفت و دستورداد تا لایحه هدفمند کردن یارانه ها با همان هفده ماده مصوب جلسه بیستم آبان ماه به شورای نگهبان ارسال شود. اما برخورد محمود احمدي‌نژاد به این تصمیم قانونی، عجیب بود. وی نیز همچون اظهارنظر برخی از نمایندگان حامی دولت، که موضع رییس مجلس را سیاسی و لجوجانه و به تلافی حاضرنشدن رییس جمهور در جلسه پیش مجلس دانستند، درظهر پنج شنبه گذشته و در بدو ورود به اصفهان در واکنش به اقدام نمایندگان ملت در بهارستان طی كنفرانس مطبوعاتي خود لایحه را قابل اجرا ندانست و دلیل تصمیم خود را چنین بیان کرد: "ما يك لايحه داديم به مجلس كه آن دگرگون شد و اين لايحه دگرگون شده براي ما قابل اجرا نيست، چراكه ما نمي‌توانيم دست به اقدامي بزنيم كه به ضرر مردم باشد."

لطفاً برای خواندن بقیه یاداشت به ادامه مطلب بروید.

شنبه ۷ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۱:۳۷ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

قلمزنی یا شمشیرزنی

نوشته ی محمد مهدی حسنی

یادآوری : این مقاله در صفحه اوّل (ستون یاداشت) روزنامه حیات نو (شماره ۱۹۰۹– دوشنبه نهم آذر 1388) نیز انتشار یافته است :

میرسید علی همدانی عارف نامی قرن هشتم هجری، در کتاب ذخیرة الملوک؛ آنجا که از مقوله "حقوق صحبت و اخوت" حرف می زند، "حق تعلیم و نصیحت دینی" را در زمره حقوق هفت گانه احصاء کرده و گوید : "بر مومن شفیق واجب است ... در حالت نصیحت و ارشاد، وظیفه ا̗سرار و تلطف را رعایت کند و از افضاح̗ برادر بر ملاء خلق، احتراز واجب داند". آنگاه در تبیین حقّی دیگر و با اشاره به معنای آیه 216 از سوره شریف الشعراء :"فان عصوک فقل انّی بری ممّا تعلمون" فرماید : " ... اگر در فرمان و نصیحت تو عاصی شوند، بگوی من بیزارم از آنچه می کنید و نفرمود که از ایشان بیزار شو و از اینجا بود که از ابودردا رضی الله عنه پرسیدند که فلان برادر تو به معاصی مشغول است او را دشمن می داری یا نه؟ گفت: آن فعل او را دشمن می دارم ولی او همچنان برادر من است." *

عجیب است، هرگاه فارغ از ما، بازی سیاسی و "من ها" شروع می شود، همه چیز یا سیاه می شود و یا سفید. هرکه ازما نیست، علیه ماست و در این میانه تعالیم مذهبی و بایدها و نبایدهای اخلاقی، مظلومانه به حاشیه کشیده می شود.

لطفاً برای خواندن بقیه یاداشت به ادامه مطلب بروید.

جمعه ۲۹ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۲:۲۲ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

همگام با سردار

نوشته ی محمد مهدی حسنی

یادآوری: این مقاله با تغییراتی اندک، در صفحه اوّل (ستون نگاه) روزنامه حیات نو (شماره 1903 – یک شنبه اول آذر 1388) نیز انتشار یافته است

*****************

عدل چه بود؟ وضع اندر موضعش

ظلم چه بود؟ وضع در نا موضعش (مولوی)

به نظر نویسنده سوای بحث "تشکل اقتصادى خواندن بسیج" که نامفهوم می نمایاند، گفته های تازه سردارهمدانى فرمانده‌ جديد سپاه محمدرسول‌الله(ص) تهران بزرگ، در باره بسیج از جنس دیگری است، که در راستای سفارش بزرگان و دلسوزان نظام، وضع را در موضعش قرار می دهد و تداوم این رویه از سوی سایر مدیران ارشد نظام حالت ملتهب ایجاد شده پس از انتخابات را فرو می نشاند. وی گفت هر کسی که معتقد به مبانی انقلاب اسلامی با هر سليقه‌ای باشد، بسيجی است وخط قرمز برای احزاب و گروه ها تنها مشی براندازى نظام است، همچنین با اشاره به سازماندهی و رويکرد جديد بسيج در دهه‌ چهارم عمر ش، بسیج را تدبير امام(ره) خوانده که همه‌ ی مردم را شامل مى‌شود و اعضای آن می توانند در عین حالی که دارای سليقه‌هاى متفاوت و پیروی از احزاب و گروه‌هاى مختلف غیرمعاند با نظام باشند و از يک کانديدا دفاع کنند و با دیگری مخالف باشند. بسیجی تلقی شده و تفکر بسيجى داشته باشند. زیرا قد و قواره‌ بسیج فراتر از احزاب و گروه‌ها بوده و این استقلال نسبى، تدبير مقام رهبرى است. همچنین او بر دو مطلب مهم و اساسی دیگر تاکید کرده است :

یکم - بسيجىان براى دفاع از مردم در هر عرصه‌اى که وارد مى‌شوند بایستی در چارچوب قانونی عمل کنند و نوید داده است با آنان که با مردم بد برخورد کرده‌اند، برخورد مى شود و در اين راه به قوه‌ قضائيه کمک خواهد کرد.

دوم - او با جدایی میان هسته اصلی و تشکیلات بسیج (به عنوان یک شخص حقوقی) و بدنه آن (اقشار مختلف مردم که واجد شخصیت حقیقی هستند) بیان داشته که فرماندهان و تشکیلات رسمی بسیج نبایستی در عرصه‌ گروه بندی های سياسى و انتخاباتی دخالت کنند.

ما پیش تر و قبل از انتخابات نیز به هنگام حضور سردار بازنشسته سپاه محسن رشید در ستاد ایثارگران میرحسین موسوی، واکنش مشابه سردار را که در آن زمان جانشین فرماندهی نیروی مقاومت بسیج را به عهده داشت دیدیم. آن موقع نیز وی گفته بود که هیچ بسیجی حق ندارد رسما از طرف تشکیلات رسمی سپاه و بسیج در ستادهای انتخاباتی فعالیت كنند و با تاكید بر اینكه هر عضو نیروهای مسلح كه بازنشسته شده و قید و بند نیروهای مسلح را ندارند، می‌توانند فعالیت سیاسی كنند،‌ افزوده بود: "حضور سردار رشید در یكی از ستاد های انتخاباتی فقط به عنوان یك بسیجی و خارج از سازمان بسیج است".

هنوز پژواک سخنان امام (ره) در باره بسیج که آن را "مدرسه عشق" و "مکتب شاهدان و شهيدان گمنام" و "شجره طيبه" و"لشکر مخلص خدا" خوانده بود، در ضمیر فرزندان امام و انقلاب نقش بسته است. واقعیت این است که جنبش سبز با نفس بسیج و فرهنگ بسیجی نه تنها مشکلی ندارد، بلکه خود را موجی سبز از دریای خروشان این میقات می داند. حراست و نگهداری نظام و آمادگی دفاع از مرزهای جمهوري اسلامی، تلاش فكري و اعتقادي برای رسیدن به آگاهی و بصیرت و تحليل درست از مسايل اساسي ایران و جهان، دست یابی به اسلام ناب محمدی (ص) و راه امام(ره)، جلوگیری از حذف هنجارها و طرد ارزش های دینی و نادیدگرفتن حقوق اساسی ملت و ارتباط با روحانيت اصيل و رهبری خواسته جنبش سبز است ‌ که این همه با اهداف بسیج همخوانی دارد و راهی یکسان است.

موسوی، پبش تر و در یک متینگ انتخاباتی در باره جمله به یاد ماندنی قدیمی خود: "بسیج، مدرسه عشق است" گفته بود: "بنده‌ این جمله را در یک مراسم که تعدادی از بسیجیان در حال اعزام به جبهه بودند، گفتم. این بسیجیان دل‌کنده از هر چیز در حال عزیمت به جبهه‌ها بودند و بنده نتوانستم با هیچ بیان دیگر احساساتم را در مورد بسیج بیان کنم و اکنون هم هنوز بر آن عقیده هستم؛ به نظر بنده یک بسیجی که متعلق به مدرسه عشق است، فراتر از جناح عمل می‌کند و دید ملی و نه جناحی دارد؛ تهدید و تطمیع در آن موثر نیست و وقتی به الگویی برای تبعیت و پیروی می‌اندیشد، به یاد شهید باکری‌ها و همت‌ها و امثال آن می‌افتد، بسیجی که متعلق به مدرسه عشق است، از دوستی مردم لذت می‌برد. حافظ عرض و ناموس مردم بدون توجه به اختلافات سلیقگی خود با آنهاست و این بسیجی حرمت حریم‌های خصوصی مردم را در مقابل تهاجمات گوناگون حفظ می‌کند و در ادای وظیفه خود پیرو حق است. بسیجی شاگرد مدرسه عشق شاگرد امام است که بازوان بلندش همه ملت را در برمی‌گرفت و در این بسیجی که آماده دفاع از حریم اسلام و ملت خودش است، پول و هدیه و متاع دنیوی ارزشی ندارد.... این بسیجی رای مستقل خود را دارد و مثل رهبر خود که فرمودند من یک رای دارم و کسی آن‌را نمی‌داند، رای می‌دهد و این بسیجی الهام‌بخش است و این بسیجی از جنس زاهدان شب و شیران روز است و ما می‌دانیم که بسیج امروز فرزند بسیج دیروز است و این قابلیت را دارد که همچنان مدرسه عشق باشد. مدرسه‌ای که دوستی و محبت و یگانگی و وحدت را در میان ملت دنبال کند؛ این بسیجی حافظ امانت‌های سنگینی است که ملت به او می‌سپارد. من هنوز هم به آن شعار اعتقاد دارم."

و همو در جای دیگر آنگاه که در تجمّعی از حامیان خود مواجه با دادن شعارهایی علیه بسیج شد، صراحتاً و با طرح این مطلب که "وقتی شما این شعارها را می دهید به من بر می خورد" گفت: " بنده خود را بسیجی می دانم و هنوز لباس بسیجی را کنار نگذاشته ام و اما در خصوص بسیجی باید بگویم بنده آن بسیجی ای را قبول دارم و به آن احترام می گذارم که صندوق های رای را همانند نوامیس خود نگهداری کند، فراتر از جناح های سیاسی و حافظ ارزش ها باشد، بسیجی واقعی کسی است که حتی در صورت اختلاف سلیقه با برادر دانشجوی خود به آنها احترام گذاشته و فضای دانشگاه را امنیتی نکند."

به این ترتیب در موضع جدید، سخنان سردار با سران اصلاح طلب نزدیک شده است. بی تردید مردمي و توده ای كردن دو تاسیس مهم "امنيت" و "دفاع" ، شاخص ترین ‌‌فلسفه ی ایجابی و ایجادی بسیج است زیرا در نزد امام (ره) حضور مردم در صحنه و ایفای نقش پررنگ در پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی همواره از مهمترین مولفه های سیاسی ایشان محسوب می شد که باعث پایداری نظام می شود و اگر او بر ممنوعیت دخالت نظامیان در امور سیاسی تا کید داشت صرفاً برای نیل به همین هدف بود زیرا در منظر وی، پیوند حکومت و مردم نباید هیچ گاه گسسته شود و برای ماندگاری روحیه مردم و رعایت منافع ملی و نظام اسلامی، بایستی این مردم باشند که همیشه حرف آخر را بزنند.

همانگونه که سردار نیز اعتقاد دارد بدون شک شرط لازم برای دستیابی به اهداف مقدس انقلاب و نظام، رعایت اقتضائات پیش گفته و هم آهنگی خانواده نظام و وجود بسیجی فراجناحی متشکل از مردم است که احترام گذاردن آنان به قوانين و مقررات شرط حیات آن است.

از این رو فارغ از شخصیت حقیقی بسیجیان که در زمره آحاد مردم محسوب می شوند و حق انتخاب کردن و انتخاب شدن و اظهار نظر و موضع گیری سیاسی دارند، هرگاه دخالت اعضای آن در این امور، شائبه عرض اندامشان به عنوان شخصیت حقوقی بسیج و سپاه باشد، این خطای فاحش و نابخشودنی است زیرا در این نقش، آنان - بدون اینکه جانب گروه و افرادی خاص را بگیرند - تنها حق دارند برای تشويق و ترغيب مردم‌ درانتخابات و حضورشان در سایر صحنه های سیاسی، اقدام کنند. بازخوانی گفتار و مواضع امام (ره) و مقام رهبری، درستی این مدعا را اثبات می کند.

از این رو در اینجا، ما با این پرسش اساسی مواجه هستیم که آیا مسئول تقابل معترضین به انتخابات با بسیج در وقایع پس از آن ، که ناشی از برخی سیاست های نادرست بوده، چه کسی است؟

مراد سیاست هایی است که باعث شد، تا به شرح پیش گفته فضای نسبتاً روشن و یکدست حاکم پیش از انتخابات را که حتی الامکان حریم ها حفظ و وضع در موضعش بود، نادید گرفته شود، به نحوی که اکنون اپوزیسیون تندرو و رادیکال نظام، بر خلاف منافع ملی و انقلاب و نقش راستین بسیج، از این ضعف نهایت سوء استفاده را نموده و کوشش می کنند که میلیون ها بسیجی را که به آقای احمدی نژاد رای نداده اند، مقابل نظام قرار دهند

بدون شک اگر سایر مقامات نیز مانند سردار، در صدد رفع آثار نامطلوب و جبران خسارت وارد بر این شجره طیبه باشند، ما در راه درست گام گذارده ایم.

*****************

یادآوری2 : تاکنون این یاداشت از سوی سایت های زیر بازتاب و انتشار یا به اشتراک گذارده شده است:

سایت خبری تحلیلی عبور سبز، بنیان نیوز، حیات نو ، بنیاد دلآوران ایران

سه شنبه ۱۹ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۱۲:۲۴ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

جنبش سبز و نگاه به درون

نوشته ی محمد مهدی حسنی

یادآوری1 :

این مقاله با حذف عبارات و جمله هایی در صفحه اوّل روزنامه حیات نو (شماره 1892 – دوشنبه 18 آبان 1388) انتشار یافته است و برای اینکه خوانندگان ازشیوه ممیزی سردبیر محترم روزنامه - که ظاهراً همه گیر بوده و اختصاص به روزنامه خاصی ندارد – آگاهی یابند. موارد حذف شده، کم رنگ تر آورده شده است:

(((((((((((((((((((((((((((((((((((((())))))))))))))))))))))))))))))))))

صبح چو از صدق نفس برگشاد

مملکت شرق به دستش فتــــــاد (خواجوی کرمانی)

میر حسین موسوی در چهاردهمين بيانيه تفصيلي خود گفت: "تاکيد بر اجراي بدون تنازل قانون اساسي يک راهبرد کليدي براي ساختن فرداست. با چنين راهبردي ما در تاريکي قدم نمي‌گذاريم و ميراث‌هاي به جا مانده از مبارزات نسل‌هاي پيشين را به هيچ تقليل نمي‌دهيم." این گفته استراتژی جنبش سبز وهویت واقعی اجتماعی و سیاسی جریان اصلاح طلبی است و نیز مرزبندی این جنبش را با جریان اپوزیسیون برانداز و همچنین جریانات داخلی که جمهوریت نظام را در کنار اسلامیت آن بر نمی تابند، هویدا می سازد.

خواسته ها و آرمان های جنبش سبز، ریشه در دوم خرداد 1376 دارد، آن هنگام که "جنبش اصلاحات" برای نخستین بار در نظام جمهوری اسلامی وارد ادبیات سیاسی - اجتماعی مردم شد و خاتمی نشان داد که مطالبات از نظام و برخورداری از حقوقی سیاسی و اجتماعی و مدنی در چارچوب قانون اساسی ج.ا.ا. - که دارای ظرفیت های معطل مانده فراوانی است- شدنی می باشد. در آن وقت، دو عنصر جمهوریت و اسلامیت نظام به عنوان دو خطّ قرمز اساسی به طور مشخص تر تبیین گردید و نتیجه گیری شد که حذف هریک، به منزله قهر با اهداف انقلاب اسلامی 57 و راه امام (ره) است. به این ترتیب در داخل نظام، مرزبندیها حول این دیدگاه و دیدگاه مخالف آن که شعارش "حکومت اسلامی" به جای "جمهوری اسلامی" بود، شکل گرفت و مردم سوی نگاهشان به دست سبزی خاتمی افتاد، امّا طرف مقابل که جاده سیاست را یک طرفه و خود را سوار بر خودروی بی ترمز می دید، سدّّ راه شد تا رئیس جمهور اصلاحات به قول خود درهر نه روز با یک بحران مواجه شود. نتیجه این رفتارها، محقق نشدن شعارها و آرمان های اصلاح طلبانه ی خاتمی و آن روی سکه، یأس و خمودگی و به حاشیه رفتن مردم بود. در آستانه انتخابات دهم، بار دیگر شور و اشتیاق سراغ مردم ما آمد و برای نخستین بار حتی بی تفاوت ها به پای صندوق های رای آمدند. در فضای جدید سیاسی هم وطنان ما نیز همچون همه جهانیان رویکردشان به شعار تغییر بود، تغییری دمکراتیک، که از باد سام های تنگ نظری، زیاده خواهی و رفتار نا متعارف و چنگ زدن به همه ی قدرت و شوکت به دور باشد. لیکن برغم باورها، نتیجه انتخابات چیزی دیگر رقم خورد. آرای خاموش ... و اعتراضات آرام و مدنی معترضین که می توانست به گونه مسالمت آمیز و بدون خشونت، و با اتکا به حقوق اساسی افراد و در چارچوب قوانین به پبش رود، با باطوم و گلوله پاسخ داده شد. تحریکات و قهقهه های پیروزی به اوج خود رسید، و نظام با بحرانی مواجه شد که برون رفت از آن، تنها با اتکای سازکردن عقول، کوتاه آمدن و رعایت قاعده بازی میسر گردید.

برخلاف تذاکرات مشفقانه رهبری و سایر دلسوزان نظام، بازار تهمت و توهین و ضرب و شتم رونق گرفت. برای اثبات وابستگی رهبران به خارج، قاضیانی که بایستی به استناد نصّ قانون و نگرش به اصل برائت، به صدور کیفرخواست و حکم مبادرت کنند، تئوریسین و ایدئولوگ سیاسی شدند و با پذیرش پیش فرض "توطئه" بنا را بر مجرمیت گذاردند وماکس وبر(Max Weber) جامعه‌شناس آلمانی اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیست میلادی را در ردیف متهمین و معاونین جرم نشاندند. آنان در ساده و راحت ترین تحلیل، همراهی گاه و بیگاه اپوزیسیون خارج با جنبش سبز و همچنین ذکر اخبار جنبش سبز در رادیو و تلویزیون فارسی زبان خارجی را دلیل محکومیت آنان و خارج شدن جنبش ازخطّ انقلاب دانستند درحالیکه نزدیکی اپوزیسیون خارج و همراهی آنان با جنبش سبز نه به خاطر وابستگی این جنبش به آنان وهدایتش از آن سوی آب ها بود، بلکه بر عکس، ناشی از عوض شدن افق نگاه خارج، تحت تاثیر داخل بود، آنان دیدند که مردم دوباربه اصلاحات روی آوردند و دنباله روی رهبرانی شدند، که همواره در طی این مدت سی سال، بی هیچ اتکایی به بیگانگان، در داخل این خاک نفس کشیدند، همراه و همگام با امام و مردم بودند و خواست اصلی آنان تغییراتی در چارچوب قانون اساسی ج. ا. ا. و احیای اصول فراموش شده آن بود، پس اپوزیسیون خارج نشین، ناچار به عقب نشینی شده و به این واقعیت رسیدند که در طی این مدت طولانی، اهداف و استراتژی های طرح شدشان از قبیل جدایی دین و سیاست، لزوم همراهی دمکراسی با سکولاریسم و براندازی نظام و ... راه به جایی نمی برد و خواسته جنبش سبزو مطالبات آنها در داخل نظام، حرف و خواست مردم و رهبرانی است که خود در خانواده بزرگ نظام، همواره حاضر و نقش کلیدی داشته اند. بنابراین اگر ایدئولوگ ها و تئوریسین آنان به این نتیجه می رسند که همراهی با مردم برای تقویت جناح اصلاح طلبان و تضعیف جناح تندرو اصول گرا ضرورت امروز است، درواقع این پیروزی بخشی بزرگ و دلسوز از مردم و خانواده نظام است، که در راستای تبدیل معاند به مخالف موفق بوده اند و از این رهگذر خواستاران براندازی نظام را وادار به تجدید نظر در اندیشه و اهداف خود کردند.

واقعیت این است که تندروها و مغرضین این اپوزیسیون، بدشان نمی آید، که جنبش سبز از رهبران فعلی میانه رو و اصلاح طلب خود و همچنین اهداف و شعایر نخست خود دور شود. در اینصورت رویکرد به رادیکالیزم و دادن شعایر تند و جنگ طالبانه همچون براندازی که جایگاه نظام را تضعیف می کند وغایت خواست آنان است، محقق می شود.

تجربه ماههای اخیر نشان می دهد سرکوب وتهدید جنبش کارساز نیست، به هرحال مطالبات مردم پس از انتخابات آغاز و به نسبت سال 76 افزون شده است و جلوگیری از چنین موجی مستبعد به نظر می رسد. وقتی که ما کمترین حقوق اساسی افراد مبنی بر اعتراض و راهپیمائی مسالمت آمیز و بدون گفتار را نمی پذیریم و جلوداران آن را به بند می کشیم، بی تردید نتیجه خشونت، نافرمانی های مدنی و تغییر و انحراف شعایر آن و عبورش از خط قرمزهاست.

امه سه زر Aimé césaire شاعر انقلابی و نویسنده و سیاستمدار سیاه پوست فرانسوی به انگیزه آسیب شناسی تمدن ها (حکومت ها) سخنی نغز و در عین حال موجزی دارد، می گوید: " تمدنی که در حل کردن مشکلات ناشی از شیوه کارش، عاجز شود، تمدنی منحط و تمدنی که بر حیاتی ترین مسائل خود چشم فرو بندد، تمدنی مبتلا و تمدنی که با اصول خود، ریا کاری کند، تمدنی مردنی است." (گفتاری در باب استعمار، هزارخانی، نیل، ص5)

بنابراین بدون شک، تداوم کج سلیقه گی، ترجیح منافع گروهی به منافع ملی، کم رنگ کردن جمهوریت نظام و نفی دمکراسی، دمیدن در بوق جنگ و شقاق و پاسخ ندادن صحیح و اصولی به انتظارات و نادید گرفتن حقوق بشر و شهروندي و تامین نکردن امنیت اجتماعی و سیاسی مردم ، ایجاد بی اعتمادی و برخورد قهر آمیز و خشن و پلیسی با آنان، به بند کشیدن سران و موثران جنبش سبز، تداوم روند بازداشت‌ها و حبس زندانیان سیاسی، انسداد فضای سیاسی، تحمّل نکردن مخالفان، به محاق تعطیل کشاندن مطبوعات، استفاده یکسویه از امکانات دولتی به ویژه تریبون شدن رسانه ملی علیه اصلاح طلبان، دخالت نظامیان در سیاست، و برنتافتن آزادی احزاب و تنش آفرینی و ایجاد التهاب در جامعه و محاکمه نکردن مقصرین و متجاوزین به تمامیت جسمی و مالی و آزادی مردم و اصلاح نکردن قوانین انتخابات ... همه و همه در حال حاضر، رفتارها و کنش هایی خلاف منافع و مصالح نظام است. که متاسفانه نتایج و تبعات نامساعد خود را به دنبال خواهد داشت.

ما نصیحت به جای خود کردیم

روزگاری در این بسر بردیم

گر نیاید به گوش رغبت کس

بر رسولان پیام باشـــد و بس (گلستان سعدی، 191)

(((((((((((((((((((((((((((((((((((((())))))))))))))))))))))))))))))))))

یادآوری2 :

سایت اداره کل آموزش و پژوهش – معاونت سیاسی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران در یاداشتی موسوم به "اخبار و جريان هاي خبري روز : سرمقاله هاي روزنامه ها(18آبان)" مقاله حاضر را بررسی کرده است. که یه شرح زیر است . قضاوت در باره محتوای آن ، به عهده خوانندگان محترم گذارده می شود.

" نويسنده اين يادداشت در تحليلش سعي دارد ثابت کند که جنبش سبز جرياني معطوف به درون است و حمايت اپوزيسيون خارجي از آن نيز ريشه در هنرمندي سران اين جنبش در تبديل معاند به مخالف نظام دارد. وي با اشاره به بخشي از بيانيه 14 موسوي که در آن به پايبندي راهبردي بر اجراي قانون اساسي تاکيد شده، اين گونه نتيجه مي‌گيرد که اين بند از بيانيه موسوي فصل تمايز جنبش سبز از اپوزيسيون خارج‌‌نشين و جريان داخلي‌ايست که جمهوريت نظام را در کنار اسلاميت آن برنمي‌تابد. و اين جنبش سبز است که هم در دوم خرداد 76 و هم در انتخابات دهم با کنار هم قرار دادن جمهوريت و اسلاميت نظام باعث ايجاد طراوت در عرصه رقابت انتخاباتي شد اما در اين دوره با يک تقلب گسترده مواجه گشت! وي در يادداشت خويش جريان مخالف اصلاحات - تندروها و مغرضان- را علاقه مند به جدا کردن جنبش سبز از رهبران متعادل خود و راديکاليزه کردن فضا براي حذف رقيب معرفي مي­کند.

در پايان با نقل عبارتي از امه سزر در باب تمدن ناتوان اين­گونه جمع بندي مي‌کند: تداوم کج‌سليقگي، ترجيح منافع گروهى به منافع ملي، کم‌رنگ کردن جمهوريت نظام و نفى دمکراسي، دميدن در بوق جنگ و شقاق و پاسخ ندادن صحيح و اصولى به انتظارات و ناديده گرفتن حقوق بشر و شهروندى و تامين نکردن امنيت اجتماعى و سياسى مردم، ايجاد بى اعتمادى و برخورد قهر‌آميز و خشن و پليسى با آنان، استفاده يکسويه از امکانات دولتى به ويژه تريبون شدن رسانه ملى عليه اصلاح‌طلبان، و برنتافتن آزادى احزاب و تنش‌آفرينى و ايجاد التهاب در جامعه و محاکمه نکردن مقصران و متجاوزان به تماميت جسمى و مالى و آزادى مردم و اصلاح نکردن قوانين انتخابات... همه و همه در حال حاضر، رفتارها و کنش‌هايى خلاف منافع و مصالح نظام است که متاسفانه نتايج و تبعات نامساعد خود را به دنبال خواهد داشت."

(((((((((((((((((((((((((((((((((((((())))))))))))))))))))))))))))))))))

یادآوری3 :

تاکنون این یاداشت از سوی سایت های زیر بازتاب و انتشار یا به اشتراک گذارده شده است:

تغییر (پایگاه اطلاع رسانی حزب اعتماد ملی) ،جنبش راه سبز (جرس)، امروز، حيات نو، کلمه، وبلاگ تخصصی مدیریت ، بلاگ نیوز، باشگاه جوانان ايراني، فيس بوک، جبهه ملی ایران-اروپا ، مرکز خبر و اطلاعات ایرانیان، twitter ، انجمن مدیران اصلاحات خراسان، GOOYA UK ، حال و احوال ، پارس نیوز ، friendfeed ، نسیم فردا ، glancerss ، بنیان نیوز، رســــا ، اندکی صبر، سحر نزدیک است ، آفتاب ، iranian.de

بدیهی است ذکر نام سایت ها و وبلاگ های اشاره شده، به معنی تایید محتوای آن نیست و نویسنده با برخی از آنها اختلاف دیدگاه اساسی دارد.

یکشنبه ۳ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۱۰:۱۸ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

 

بیژن ها در چاه

(رنج نامه ای در باره زندانیان اصلاح طلب)

نوشته : محمد مهدی حسنی

 

من این زندان به جرم مرد بودن می کشم ای عشق

خطا نسلم، اگر جـــــز این، خطای دیگــــری دارم (اخوان ثالث)

نظامی عروضی آنجا که در باره مسعود سعد (بزرگترین حبسیه سرای زبان فارسی و قدیمی ترین گوینده ایی که به لحاظ سیاسی به بند افتاد)  سخن می گوید، چنین می نگارد:  "... آن آزاد مرد در دولت ایشان همه عمر در حبس بسر برد و این بدنامی در آن خاندان بماند و اینجا متوقفم که این حال را بر چه حمل کنم!  بر ثبات رأی یا بر غفلت او یا برقساوت قلب، یا بر بددلی؟  درجمله ستوده نیست و ندیدم هیچ خردمند که آن دولت را برین حزم و احتیاط  محمدت کرد ... شنیدم که خصم درحبس داشتن نشان بد دلی است زیرا که از دو حال بیرون نیست: یا مصلح است یا مفسد، اگر مصلح است درحبس داشتن ظلم است و اگر مفسد ست، مفسد را زنده گذاشتن ظلم است. درجمله برمسعود به سرآمد و آن بدنامی تا دامن قیامت بماند (چهار مقاله عروضی، معین، 71و 73).

اسکار وایلد، شاعر آزادیخواه ایرلندی، که دو سال در زندان ردینگ انگلستان، جای ناخوش کرده بود، منظومه ای به نام "زندان ردینگ =Ballad of  Reading " دارد. او محرومیت زندانی از نور و روشنایی، و دیدن دنیای بیرون از یک روزن را،  که مسعود سعد سلمان در چند سده پیش تر، چنین سروده بود:

روز هر کس که روزنش بیند

اختـــــــری سخت خرد پندارد  (دیوان، 106)

چنین توصیف می کند: " ... هیچ چیز برای دیوانه کردن او موجود نیست و وحشت در وسط  روز پیشاپیش او راه نمی رود،  زیرا زمینی که وی در آن خفته است، یکباره بی چراغ است نه خورشید بر آن می تابد و نه ماه"  (دریای گوهر، ج2، ص ....)

زندان، زندان است و زمان و مکان،  ذات آن را عوض نمی کند، می خواهد "حصار نای  وجیرستان" سده ی 4 و 5 باشد که مسعود سعد را در خود جای داده است یا "ردینگ انگلستان" قرن 18میلادی که اسکار وایلد بندی مشهور آن بوده است و یا در زمان ما:  "اوین"، که اینک پذیرای برخی از فرزندان این آ ب و خاک و یاران انقلاب است.  بی تردید محرومیت ها اعم از نبود حقوق طبیعی و مدنی و اجتماعی و سیاسی، نقطه مشترک همه آنهاست و می توان تعریف اسکندر بیک منشی، در توصیف "قهقهه" زندان مخوف سیاسی صفویّه را به همه زندان ها تعمیم داد: " ... ساکنانش با سکنۀ  فلک الافلاک دمساز و پاسبانانش با شب زنده داران فلک ثوابت همرازند (عالم آرای عباسی، ج 1 ص 879).

سام میرزا شاعر و نویسنده نامی و شاهزاده ی صفوی، مقیم همین زندان گوید:

با قد خمیده چون صراحی شب و روز

در "قهقهه" ام و لیک خون می گریم (مجمع الفصحا ج 1 ص 5-4)

و تنگی جا،  تدبیر همیشگی زندان هاست که به قول مسعود سعد سلمان،  زندانی به خاطر آن ونیز ناتوانی، حتی قادر به دریدن پیراهن خود نیست:

از ضعیفی دست و تنگی جا

نیست ممکن که پیرهن بدرم (دیوان، 331)

سلول چون رنگ انفرادی می گیرد،  روزنه ای کوچک با جهان بیرون، همه ی ارتباط  و تمام تاریکی هستی می شود و سیاهی شب جای روز را می گیرد و آفتاب عالم تاب، عادی ترین پدیده ی برابر چشم ها، آرزو و سراب می شود، آنگونه که مجیر بیلقانی گوید:

ز روز و شب شده ام سیر چون به پیش دلم

سیه گلیمی ی  شب همچو روز شــــــد پیدا (مونس الاحرار، ج 1 ، ص 159)

طبیعی است که ساکن بند، شب و روز، و هنوز را در نیابد.

شــد دیده تیــره، نخـــورم غم ز بهر آنک

روزم همه شب است و صباحم همه مسا (دیوان مسعود سعد، ص 1)

و اگر پیش زندانی،  شب، به طریقی دریافتنی شود، بی تردید،  شب های او، سخت ترینِ شب هاست، چنانکه ابوفراس حمدانی، ناله سر می دهد که هیچ شبی در زندان بر او نگذشته که در آن، دل دردآگینش شادمان شده باشد:

اما لیلة تمضی و لابعض لیله

اسروا بها هذا الفۆاد المفجـــــا (دیوان 43)

از این رو طبیعی است: که لطف و توجّه زندانبان، موجب شود که زندانی وزن از دست دهد و خود ناخواسته رژیم لاغری گیرد و به قول مسعود سعد سلمان، تنش به "تار پرنیان" و به روایت خاقانی به "تار قز" مانند شود.

و اگر می گفتند که سعید حجاریان، جانباز اصلاحات،  زندان را از خانۀ خود راحت تر، توصیف،  و از محیط زندان، اظهار خوشدلی و رضایت کرده است،  چیز عجیبی نیست، همچنان که نوشتن توبه نامه  و پوزش نامه از سوی زندانیان سیاسی، البته غیر طبیعی نمی نمایاند. مسعود سعد سلمان در قرن پنجم به استهزا و تهکم گفته است:

نه نه  ز حصن نای بیفزود جــــــاه من

داند جهان که مادر ملکست حصن نای

من چون ملوک، سر ز فلک برخواسته

زی زهره برده  دست و بر مه نهاده پای (دیوان، 3 و 5)

و ابوفراس به خدا سوگند خورده است که در اسارت و غیر آن (حبس)،  برای او بخشش ها و نعمت هایی دست داده که پیش تر برای هیچ کس نبوده است و خود مشکلاتی را فیصله داده که مردم از حلّ آن عاجزند :                         

ولله عندی فی الاســـــار و غیره

مواهب لم یخصص بها احد قبلی

حللت عقوداً  اعجز الناس حلــها

و ما زلت لا عقدی یدوم و لا حلی (دیوان 42)

و عجبا که این عکس العمل،  زندانیان را تا آنجا می کشاند که عارف واراسته و پاک نهادی چون بابا افضل،  در تنها زندان نامه خود از مدح حاکم وقت فرو گذاری نمی کند:

تو ای ستوده ایام، پشت ملت و ملک

جمال دولت و دین، مفخر زمانه ایاز

زروی معدلت و راستی و مهر و کرم

خلاص بنده بجوی و به کار وی پرداز (یغما، س4، ش 9،ص416)

و اخوان ثالث در آخر شاهنامه (ص 21 و 22) نصیحت مادر زندانی را به فرزندش، چنین گوشزد می کند:

باز می بینیم که پشت میله ها

مادرم استــاده با چشمـــــان تر

ناله اش گم گشته در فریادها

گویدم گویی که: "من لالم و تو کر"

آخرانگشتی کند چون خامه ای

دست دیگر را بسان نامه ای

گویدم بنویس و راحت شو، به رمز

تو عجب دیوانه و خود کامه ای

لیکن باید یادآوری کرد که میان وضع بندیان ما و آن زندانیان که در ازمنه و امکنه مختلف یاد کردیم، یک تفاوت است:

اگر ناصر خسرو از دوستان و خویشان بریده و بیگانه و بی وفای خود می نالد و از فراموش شدن، تنهایی و بی یاوری اش  داد سخن می دهد که:

جمله گشته ستند  بیزار و نفور از صحبتم

هم زبان و همنشین و هم زمین و هم نسب

کس نخواند نامه من   کس نگوید نام من

جاهل از تقصیر خویش و عالم از بیم شغب

چون کنند از نام من پرهیز اینها چون خدا

در مبارک ذکر خود گفته است نام بولهب  (دیوان، 69)

لیکن آنان پیش ما، حضور مدام دارند و از فراموش شدگان نیستند.  

یاران و خانواده هایشان در این سوی دیوار بزرگ زندان،  با آنها افطاری می کنند، کیک تولدشان را می برند،  برای آزادی شان دعای افتتاح می خوانند و نام شان را صدا می کنند و برای دیدار و آزادی شان لحظه شماری می کنند.....

و کلام حضرت احدیت جلّ جلاله آویزه گوششان است که:

****|| انّ مع العسر یسرا فانّ مع العسر یسرا  ||***

              ازپس هر مبارکی شومیست                در پی هر محرمی صفرست (خاقانی)

                              *********************

یادآوری: بیشتر نقل ها از ج 1 و 2  کتاب گران قدر حبسیه در ادب فارسی،  نوشته ی آقای دکتر ولی الله ظفری است و نویسنده از خود، چیزی مایه نگذارده است. 

یکشنبه ۱۹ مهر ۱۳۸۸ ساعت ۵:۲۱ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

صلح، بهتر از جنگ

نوشته : محمد مهدی حسنی

منبع : روزنامه حیات نو - شماره 1869- دوشنبه 20/7/88 (صفحه اول - ستون نگاه)

یک حرف صوفیانـــه بگویــــم اجازتست

ای نور دیده! صلح به از جنگ و داوری (حافظ)

"اکنون در حال جنگ با دشمن هستيم .... عمل و اقدام ما بايد به گونه يي باشد که بازدارنده دشمنان بوده و باعث شود آنان هميشه در هراس باشند...". این جمله ها، گفتار یک مارشال یا ژنرالِ کشوریْ در حال جنگ، نیست و از لابلای متون تاریخ جنگ های بشری هم گزینش نشده است، بلکه اظهارات محسنی اژه ای وزیر پیشین اطلاعات در دولت نهم و دادستان کنونی کل کشوراست که در مراسم توديع و معارفه سرپرست دادسرا و رئيس دادگاه انقلاب بیان شده و در روزنامه های پنج شنبه گذشته انعکاس یافته است. او که در رأس وکلای جماعت (دادستان ها) است و وظایف عمده نظارتي و گوناگون در زمینه پاسداری از حقوق عامه و اجراي صحيح قانون در محاکم و پیشگیری از جرم و بهداشت قضایی و غیره دارد، با هشدار به اینکه فضاي سياسي کشور، فضاي جنگي است، یادآوری کرده است: "اگر به کسي عفو داده شود بايد بعد از جنگ باشد." چنین گفتاری باعث تعجب است.

زیرا چندی بیش، مقام رهبری در خطبه هاي نماز عيد فطر، اخلاق حسنه و مهرباني و برادري را نياز جدي جامعه ی امروز ایران تلقی کرده و با انتقاد از اقدام رسانه ها در ترويج فضاي تهمت و سوءظن و بدگماني فرمودند: "رويه تأسف بار رواج شايعات و تهمت هاي متقابل، دلها و فضاي زندگي جامعه را تاريك و ظلماني مي كند." و یادآوری نمودند که اعتراف متهمان درباره اشخاص ديگر، حجيت شرعي ندارد و مسموع نيست و از اين طريق نيز نبايد فضا را به تهمت و سوءظن آلوده كرد. همچنین ايشان، با اشاره به بد دلي رسانه هاي بيگانه درباره مسائل ايران، تأكيد كردند نبايد حرفها و ادعاهاي اين رسانه هاي مغرض را به بهانه ايجاد شفافيت، تكرار و پخش كرد و به ديگران تهمت خيانت يا خطا زد چرا كه اين كار شفافيت نيست بلكه كدر كردن فضاست و معناي حقيقي شفافيت ارائه كارنامه به مردم است و هيچكس حق ندارد مسائلي را كه اثبات نشده بيان كند و ديگران را زير بار فشار تهمت قرار دهد.

همچنین آیت الله جوادی آملی در نماز جمعه قم ، به تأسی از کلام حضرت احدیت (جل) در سوره بقره: "یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ كَافَّةً ..." (ای ایمان آوردگان، همگی به همدلی و آشتی درآیید...) گفتند: " باید باور كنیم كه اختلاف به ضرر همه است. اگر مشكلی در بین ماست باید آن را درون خود حل كنیم. ما باید باور كنیم كه اختلاف به ضرر همه است و ملت‌ها با اختلاف به جایی نخواهند رسید. هنگامی كه بین دو نفر اختلاف بوجود آید هر دو را ضعیف خواهد كرد. مقام معظم رهبری، مراجع و علما و همه‌ی مسوولان ما بارها تاكید كرده‌اند كه مواظب زبان، گفتار و قلم خود باشیم و از عملی كه ایجاد تشنج كند، بپرهیزیم."

از این رو، بی شک "جنگی توصیف کردن فضای سیاسی کشور" از ناحیه قاضی القضات ایستاده کشور، گفتار و موضعی خلاف نظر مقام رهبری و نیز باور عقلا و میانه روان از جناح موسوم به اصول گرای کشور است

چنانکه محمد‌رضا باهنر نایب‌رئیس مجلس چندی قبل با انتشار مطلبی در سایت شخصی خود با اشاره به بیانات مقام رهبری در روز عید فطر، اگر چه بیانات ایشان را کوتاه، اما کامل پنداشته و بر همه فرض دانسته است که برای آرام کردن فضای جامعه، ایجاد صلح و صفا و تبیین عاقلانه مسائل سیاسی و تردید‌زدایی از افکار عمومی از همه حوزه نفوذ و آبروی خود استفاده کنند.

یادتان هست وقتی که آیت ا... هاشمى ‌رفسنجانی، در حاشیه نشست اعضای مجلس خبرگان، از تلاش دلسوزان نظام برای تهیه طرح برون رفت از وضعیت فعلى، خبر داد، عده ای از تندروهای جناح راست، برآشفتد که او بر خلاف مصلحت مردم و نظام "بحران نمایی" می کند و این استراتژی قدیمی نزدیکان هاشمی ازهنگام روی کار آمدن دولت نهم بوده است. همان زمان، حمیدرضا حاجی بابایی عضو هیئت رئیسه مجلس شورای اسلامی، با تاکید بر اینکه از بحرانی جلوه دادن کشور مردم نفعی نمی برند بلکه یکسری افراد خاص از آن منتفع می شوند، گفت: "کسانی که می خواهند آتش این حوادث همچنان گرم بماند و کشور را برای ماهی گیری سیاسی در التهابات کاذب نگه دارند مردم با آن ها برخورد خواهند کرد." و دیگر نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی و عضو شورای مرکزی فراکسیون اصولگرایان، اسماعیل کوثری زبان به گلایه گشود که: " بعد از انتخابات شاهد فتنه در کشور بودیم ولی امروز می بینیم که با درایت رهبری آرامش به جامعه بازگشته اما اگر کسانی مشتاق هستند تا برای اثبات قوت مدیریت خود، جامعه را در التهاب معرفی کنند، باید دستگاه قضایی با آنان برخورد کند تا با اظهاراتشان مردم را درگیر فضاهای کاذب نکنند.". اکنون بایستی ببنیم که دوستان اصولگرا در برابر موضع محسنی اژه ای، چه برخوردی می کنند؟

بلاشک در موقعیتی که حوادث ناگوار پس از انتخابات، نظام را مورد تهدید قرار داده است، تلاش برای ایجاد فضای آرام و یکدلی و بازگرداندن نشاط و تلطیف فضای سیاسی، کمترین وظیفه هر ایرانی، به ویژه دست اندر کاران و اولیای حاکم است.

همگان می دانند که امنیتی و نظامی کردن فضای سیاسی جامعه، از میان بردن رقابت‌ سالم سیاسی، حذف جناح ریشه دار اصلاح طلبی، طرد قواعد بازی سیاسی و نادید پنداشتن حاکمیت قانون، که موجب خمودگی جامعه و دلسردی مردم از نظام می شود، نابخردانه وبه مثابه آب در آسیاب دشمن ریختن است

جناب آقای اژه ای! هیچکس منکر وجود و فعالیت اپوزسیون طرفدار براندازی نظام و ضد انقلاب های خارجی و سوء استفاده آنها از تنش ها و التهابات ایجاد شده ی پس از انتخابات نیست، لیکن مساله اساسی این است، که اولاً – با توجه به تثبیت نظام، آنان چنین قدّ و قواره ای ندارند که طرف "جنگ" با نظام قرار گیرند و شرایط جنگی و اضطراری بر کشور تحمیل کنند. مگر اینکه خود را از سنخ کشورهای ناامن منطقه و همسایه بدانیم، که در اینصورت به خطا رفته ایم. ثانیاً- سوء استفاده آنان از وقایع پس از انتخابات، نه به خاطر اعتراضات به حق مردمی موسوم به جنبش سبز، بلکه به علّت قهر و عناد و سرسختی بی جهت برخی از اعضای خانواده بزرگ انقلاب و تفکّر یکطرفه دیدن جاده سیاست و میل به حذف و نابودی رقیب و اتخاذ تصمیمات غیر متعارف و نا اصولی است که به جای مدارا کردن و شنیدن صدای مخالف و دیدن نیمه پر لیوان، صحنه داخلی را جنگ تصور کرده و اعتراضات آرام خیابانی را به بلوا و آشوب کشیدند و با افراط و ندانم کاری اجازه دادند که غیرخودیها از موقعیت سوء استفاده کرده و شعایری که به نفع نظام و داخل در چارچوب قوانین آن بود، گاه رنگ بیگانگی و خروج از خط قرمز به خود بگیرد. برخوردهای خشن و بی محابا، دلمردگی و خمودگی فضای سیاسی و انسداد آن، عصبانی شدن و تندروی کردن عده ای وبی تفاوتی و بی خیالی عده ای دیگر از مردم را موجب شد و حذف و گرفتاری و زندانی کردن تعدادی از یاران انقلاب و دلسوزان و مدیران سابق نظام تالی آن گردید، در اینصورت طبیعی است، که اپوزسیون خارج نشین، که کمترین سنخیتی با یاران انقلاب و امام نداشته، این موضوع را فاصله افتادن میان مردم و نظام تلقی و قد فراز کنند و حرکت و جنبش سبز مردمی را که در درون نظام بوده و خواسته هایش همه و تنها در چهارچوب قانون اساسی است، "خیال خام براندازی" توصیف کنند و بخواهند اختلاف خانواده بزرگ ایران زمین را به سود خود مصادره کنند.

راستی آیا از تحلیل و برخورد های امثال جنابعالی جز برای همان اپوزسیون برتابیده از مردم و انقلاب، مصرف دیگری قابل تصوّر است.

برای نظام چه دخلی دارد که مدیران ارشد امنیتی و قضایی آن اعلام کنند، وقتی آنان در خواب بوده اند نسبت به حرکت های حساب شده ی سلطنت طلبان و سایر ضد انقلابیون فراری، حجم بالای مسافرتهای بیگانگان، فعالیت سازمان یافته داخلی آنان و ... غافل بوده و آنها توانسته اند، از مدت ها پیش، با کشیدن نقشه دقیق و پی ریزی حوادث، موقعیتی را فراهم آورند که یاران انقلاب و امام و مدیران ارشد سابق نظام را با خود همراه کنند و حتی به قم و بیت برخی مراجع عظام و نیز به بیت حضرت امام (ره) نفوذ کنند و طرفداران دو رقیب ریاست جمهوری فعلی را به خیابان بکشانند. آیا توصیف کردن فضای کشور به فضای جنگی، و بها دادن به مخالفانی که کمترین توان و قدرت در رویایی با نظام را ندارند و اقرار به اینکه آنان از چنین قدرتی برخوردارند، واقعاً مقرون به حقیقت بوده و در عین حال به نفع نظام است؟!! یا اینکه بایستی برعکس گفت: مطالبات جنبش سبز، اختلافی در داخل خود نظام است و کمترین ارتباط به کسانی که با آن وضع و حال و روز روشن دستبند سبز می بندند و خود را ایدئولوگ و تئورین جنبش سبز می دانند، ندارد و وکمترین مشابهتی میان آنان و طرفداران داخلی لیکن ناراضی نظام نیست. جنبش سبز، چه وقت، عدول از خط امام (ره)، براندازی، تخدیش اصول قانون اساسی ج. ا. ا. و نهب و غارت اموال عمومی و انحراف از اصول انقلاب اسلامی را خواستار بوده است؟

در شرایط فعلی که مجامع بین‌المللی، تمام مواضع و حرکت‌های ما را زیر نظردارند، آنچه که باید برای تمام جناح‌های کشور در اولویت باشد، حفظ منافع ملی و حراست از دست آوردهای انقلاب باشد، راستی خلط این دو گروه از مخالفان و به یک چوب راندن دوست و دشمن و اینکه مملکت را یک میدان جنگ تصور کنیم که در یک سو دولت وحاکمیت و در سویی دیگر مردم وجنبش سبز، اپوزسیون خارجی و موساد و ... قرار دارد، چه نفعی می بریم؟ آیا تحلیل شما از موقعیت فعلی، روشن و واقع بینیانه است؟ بی تردید پاسخ این پرسش منفی است.

بدون شک بزرگان هریک از دو جناح کشور، باید با در نظرگرفتن نقش و جایگاه رهبری، و نظر مراجع و روحانیت و رعایت قواعد بازی و حاکمیت قانون و انصاف و مساوات ومدارا، بالاخره به این جمع بندی برسند که برای برون رفت از مشکلات فرارو و همچنین حفظ اصل نظام و منافع ملی، به هم زیستی مسالمت آمیز برسند، تا مردم و طرفداران آنها نیز به تاسی از آنان همان راه روند و دوباره شادی و نشاط سیاسی زمان انتخابات به وجود آید. و همانگونه که حبیب‌الله عسگراولادی دبیرکل جبهه پیروان خط امام و رهبری گفته است، باید بپذیریم که: " التیام بخشی و الفت‌پراکنی یک خط معقول در جامعه است و این خط در برابر خط التهاب‌آفرینی و تشنج‌زایی در جامعه قرار دارد."

ای سلیمان در میـــــان زاغ و باز

لطف حق شو با همه مرغان بساز (مولوی)

جناب آقای اژه ای، مردم با اعتقاد به تمام ارکان اساسی حکومت و وفاداری به اصول قانون اساسی، خواهان قدرتمندی تمامی ارکان نظام، وجود امنیت اجتماعی و سیاسی، داشتن قوای مستقل و کارآمد هستند و از قوه ی قضاییه مصرانه می خواهند، بی هیچ برخورد جناحی، تنها به وظایف و تکالیف قانونی خویش در ارتباط با حفظ و حراست حقوق اساسی و مدنی آنها عمل کند و اگر درخواست هایی از قبیل توقف روند بازداشت‌ها و آزادی زندانیان سیاسی و باز بودن فضای خبری و آزادی مطبوعات و بی طرفی رسانه ملی و محترم شمردن اصل تحّزب و سایر حقوق سیاسی و محاکمه مقصرین و متجاوزین به تمامیت جسمی و مالی و آزادی آنان را دارند همه در چار چوب قانون اساسی تبیین می شود. و اگر کارها به این ترتیب پیش رود، دولتیان و حکومتگران و هم مردم دل آسوده در خانه های خود می خوابند. در مثنوی شریف، مولانا با اشاره به داستان ابراهیم ادهم گوید او پادشاهی خراسان را رها کرد تا سلطنت پایدار را بدست آورد و هم او به آسودگی بر سریر سلطنت می آرامید و نگهباناش بر پشت بام قصر پاسبانی می دادند، در حالیکه منظور و مقصود او، از گماردن حارسان، رفع خطر دزدی و دفع شری رندان نبود . او می دانست حاکمی که دادگر و عادل است از هرگونه اتفاق و واقعه بد به دور و دل آسوده است. پس از این دیدگاه، عدل جویی و داد گستری و نه نقاره زدن، از آرزوها محافظت می کند.

عـــــــدل باشد پاسبـــــــان کام ها / نی به شب چوبک زنان بر بام ها

یادآوری ۲ : این مقاله تاکنون از طرف سایت ها و وبلاگ های زیر بازتاب و منتشرشده است:

پارلمان نیوز - حیات نو - کلمه - سایت امروز - جنیش راه سبز

یکشنبه ۱۲ مهر ۱۳۸۸ ساعت ۱۰:۴۴ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

دشنه در زخم

( نقدی بر گفتار حداد عادل و موضع جدید فرمانده ناجا )

نوشته : محمد مهدی حسنی

یادآوری ۱ : پس از نشردر وبلاگ، این مقاله در روزنامه حیات نو شماره ۱۸۶۴- سه شنبه ۱۴/۷/۸۸ (صفحه اول - ستون نگاه) نیز منتشرشده است.

شیوه عاجزکشی از خسروان زیبنده نیست

بی تکلف حیلــــه پرویز نـــــــامردانه بود (صائب)

در حالی که در کهریزک، چند نفر کشته شده اند و رهبران عالی نظام متفق القولند که باید لکه ننگ ناشی از اقدامات فراقانونی افرادی اندک و خودسر، از دامان مقدس نظام زدوده شود و مقام رهبری در مقام تائید مظلومیت آسیب دیدگان و دلجویی کردن از آنان و برخورد با اقدامات خودسرانه مقصرین قضیه گفته اند که: "بدانند نظام، تصمیم بر مجامله و گذشت ندارد و همانگونه که با افرادی که صریحاً با نظام مقابله می کنند از موضع قانون و حق برخورد می کند، اگر کار بد و جنایتی انجام شده باشد، با عوامل این اقدامات نیز از موضع قانون و حق، برخورد خواهد شد." و خود در روزهای نخست کشف جرم تعدّی مامورین به خدمت نظام، ناچار از دخالت و دادن فرمان به برچیدن بساط ظلم کهریزک شدند و

در حالیکه عبدالحسين روح‎الاميني را بر خلاف روال و برغم گذشت چهلم دردانه اش محسن، با رخت سياه عزا دیدیم و او پایدارانه ماجرای پرپرشدن نوگل بستان زندگی اش را بی هیچ هیاهو و تنها از طریق قانونی پی گرفته و می گیرد و از دادگاه آینده ی آمرين و متخلفين بازداشتگاه کهريزک، خونخواهي فرزندش را می خواهد و در عین حالی که بزرگترين مظلومِ رخداد های پس از انتخابات را نظام جمهوري اسلامي می داند، گفته است: "من قطعا از خون به ناحق ريخته شده پسرم نخواهم گذشت و از پايمال شدن خونش جلوگيري خواهم کرد. تا به نتيجه رسيدن و قصاص عاملين جنايت پيگير موضوع هستم چون معتقدم حال که محسن از پيش ما رفته بايد محسن هاي مردم را دريابيم." و سایر اولیای دم کشتگانِ بازداشتگاه: خانواده های جوادی فر و کامرانی، خواستار قصاص عاملان مرگ فرزندان شان هستند و اصرار دارند که به مانند قضیه کوی دانشگاه، این پرونده نبایستی، به محکومیت چند عنصر مامور معذور دون ختم شود، بلکه باید گریبان همه ی آمران و عاملان جنایت، گرفته شود، اظهار نظرهای نسنجیده و بدون تأمل برخی از مقامات در این باره، به منزله نمک پاشیدن به زخم بازماندگان کشتگان و دشنه در زخم آنهاست.

چندی پیش غلامعلی حدادعادل در کسوت وکیل الرعایای ملت و رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی، به گونه ای سخن گفت که انگاری در قصور و تقصیر داشتن متهمین این اتفاق مهلک، شک داشت. او گفت: " اتفاقی که در کهریزک رخ داد یا بر اثر بی توجهی و اشتباه بود و یا حتی ممکن است در آن غرض‌وزری و برنامه از پیش تعیین شده موثر بوده باشد که باید در جای خود به آن رسیدگی شود و عاملان آن مجازات شوند" و در ادامه خواست مراقبت شود " تا مثلا این ماجرا که 3 نفر در کهریزک مرده‌اند به مساله اصلی تبدیل نشود، چون عده‌ای دوست دارند ماجرا اینگونه دنبال شود، یعنی می‌خواهند جای متن و حاشیه را در این ماجرا عوض کنند". به این ترتیب او ناباورانه و در برابر نگاه خانواده ها، گلگشت جوانان آنها را "حاشیه" خواند.

پیش تر، سردار رجب زاده فرمانده انتظامی تهران بزرگ، موضوع فوت افراد را دورغ پنداشت و در بوق و کرنا دمید که: "هیچ شخصی در کهریزک کشته نشده است"

اینک و در موضعی تازه سرداراحمدي مقدم، فرمانده ناجا، به همان سیاق سخن گفته است. او که در حاشیه مصاحبه خود، برای ممنوعیت اختلاط خبرنگاران زن و مرد، در پیش چشمانی که هیچکس لمس و گناهشان را ندیده است، حکم شرعی صادر کرد. خطاب به آنان گفت : "در موضوع کهريزک بزرگنمايي شد" و تمام این بی قانونی و ظلم رفته و گناه کبيره سفک دماء ابناء جنس را تنها "نارسايي" خواند که توسط چند نفر در يک گوشه انجام شده است.

امثال بنده می ماند که چرا آقایان در هنگام صحبت کردن در باره این مساله ی مهم سیاسی و اجتماعی که به صورت "بحران امنيت ملي" نمود پیدا کرده است و پس از مواضع مدبرانه رهبری، شوراي عالي امنيت ملي، و نیز نهادهای تعیین شده دیگر، همّ و غمّ خود را معطوف برون رفت نظام از این بحران کرده اند؛ به جای اتخاذ مواضع اصولی و حکیمانه، افسار اسب کلام را رها کرده تا چنین به بیراهه رود؟!!

ما نیز چون ایشان اعتقاد داریم که اعمال خشن و ضدّ قانون و شرع عده ای در لباس نیروهای امنیتی و قضایی و یا تحت لوای حاکمیت، نباید به پای نظام نوشته شود. مگر قضیه کشف اقدامات جنایت کارانه نیروهای خودسر وزارت اطلاعات در باره نویسندگان و نخبگان این مرز وبوم در دولت محمد خاتمی توانست مشروعیت کل نظام را زیر سوال ببرد، که کشف موضوع کهریزک و مجازات عاملان و آمران آن بتواند؟

واقعیت این است، همانگونه که دلسوزان نظام گفته اند، تبیین آثارهولناک کهریزک، دلجویی از مجروحین و بازماندگان کشتگان، محاکمه بی پیرایه و روشن و علنی مقصرین، طوریکه شهروندان زیان دیده احساس کنند، به ظلم رفته بر آنها و تضییع حقوق شان رسیدگی می شود و مقصرین به سزای اعمال خود می رسند، و مسئولین و مامورین دریابند که جایگاه و موقعیت آنان، هیچگاه نمی تواند برایشان در مقابل خودسری و اقدامات فراقانونی مصونیت آهنین بیاورد، نظام را از بحران پیش رو سر بلند بیرون می آورد و دغدغه سردار از محاکمه احتمالی فرماندهان نظامی بی جهت است.

بنده به سردار و دیگر همسویان ایشان اطمینان می دهد که صیانت نظام، در اجرا و اعمال حقوق اساسی ملت و رعایت آن و دنباله روی شیوه و سیرت حسنه معمار بزرگ جمهوری اسلامی امام (ره) است و محاکمه یک یا چند قاضی و فرمانده انتظامی، کمترین دخلی به نظام ندارد، تا آنها را نگران کند، چه ملاک و مناط، شیوه حکومت داری و طریق اجرایی و سمت و سوی حرکت نظام است و اقدامات افراد ضدّ قانون، - مشروط بر اینکه برخورد با قانون شکنان و ظالمین، سعی وسیره نظام باشد و در آينده از تکرار عمل ممانعت کند - چندان رنگی ندارد و مهم این است که مردم به نتیجه "سلیمان عثمانی" نرسند که : "کار این چشمه، ز سرچشمه خراب است" و نیز خود را هم کلام شیخ علیه الرحمه شیراز ندانند که : "خانه از پای بست ویران است" .

بنابراین مواضع این چنینی آنان که در روند حق رسی آسیب دیدگان خلل و مقاومت نادرست ایجاد می کند و مردم را از عدالت خواهی و حق طلبی مایوس می سازد، ضررهای غیر قابل جبرانی را برای نظام و نیز مردم در پی خواهد داشت. امید که در سخن گفتن خود مراقبت کنند.

اندکــــی پیش تو گفتــــم غـــــم دل ترسیدم

که دل آزرده شوی ورنه سخن بسیار است (ذوقی تونی)

*********************************************************************************************

یادآوری ۲ : این مقاله تاکنون از طرف سایت ها و وبلاگ های زیر بازتاب و منتشرشده است:

پارلمان نیوز - خس وخاشاک نیوز - حیات نو - نواندیش - نخستین نیوز - سر خط - سایت امروز - جنیش راه سبز (جرس)

دوشنبه ۶ مهر ۱۳۸۸ ساعت ۸:۴۹ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

کوبیدن بر طبل بی قانونی

(تحلیلی بر گفتار خطیب نماز جمعه ی هفته پیش تهران)

نوشته : محمد مهدی حسنی

یادآوری ۱ : پس از نشردر وبلاگ، این مقاله در روزنامه حیات نو شماره ۱۸۶۰ - پنج شنبه ۹/۷/۸۸ (صفحه اول - ستون یاداشت) نیز منتشرشده است.

خردمند گوید که در یک سرای

چو فرمان دو گردد نماند به جای (فردوسی)

آیت‌الله احمد جنتی در بخشی از خطبه‌های نماز جمعه‌ی هفته‌ی گذشته ی تهران گفته است: "... در زمانی که تشکیلات حکومتی برقرار است این وظایف (مبارزه با افساد) به عهده‌ی تشکیلات حکومتی است، اما اگر این تشکیلات در این زمینه توان نداشت به عهده‌ی مردم است. یعنی اگر دستگاه قضایی نتوانست با اغتشاشگران برخورد کند وظیفه هر مسلمانی است که با آشوبگر برخورد کند"

نمی دانم چرا صحبت های خطیب جمعه تهران، برای بنده یادآور یک تجربه اشتباه و ناخوشایند قانونگذاری ( بند 3 نسخ شده ی ماده 31 قانون راجع به مجازات اسلامی مصوب 1361) است. در آن زمان قانونگذار، فارغ از تبعات منفی اجتماعی موضوع و بی توجه به لزوم قاعده نظم عمومی، تاسیس امر به معروف و نهی از منکر را به عنوان یکی از "علل موجهه جرم" داخل در حقوق نوشته کرد، غافل از اینکه امر به معروف و نهی از منکر به عنوان یکی از فرايض مهم دینی که موجب دخالت و نظارت عموم مردم در جامعه اسلامى و رشد فضایل اخلاقی است، داری مراتب سه گانه : قلبی، زبانی و عملی است و اجرای مرحله آخر که برخورد فیزیکی و یدی است، چون نياز به وجود تشكيلات قدرتمند و مقتدرحكومتی است، بایستی منحصراً در اختیار حاکم و با اذن او باشد و مردم عادی حق دخالت در آن را ندارند .

در آن زمان قانونگذار در ماده 29 قانون راجع به مجازات اسلامی آورد : " اعمالی که برای آنها مجازات مقرر شده است در موارد زیر جرم محسوب نمی شود. 1 -... 2 - ... 3 - در صورتی که ارتکاب عمل به عنوان امر به معروف و نهی از منکر باشد." به این ترتیب قانونگذار سال 61 با افزودن بند مذکور به ماده 41 قانون مجازات عمومی مصوب 1352 ، این موضوع یا بهتر است گفته شود مشکل و معضل جدیدی را وارد قوانین جزائی کشور کرد. در همان زمان انتقادات بسیاری از ناحیه حقوقدانان به این بند وارد شد و آن را مغایر با اصل تفسیر مضیق در قوانین جزائی دانستند، امکان سوء استفاده مرتکبین خلاف کار از این موضوع را تذکر دادند و اینکه ممکن است هر کسی در مملکت مرتکب جرم شود و عمل خود را تحت عنوان امر به معروف و نهی از منکر توجیه نماید و به این وسیله از بدعت حقوقی مزبور سوء استفاده کند و به همین دلایل نیز قضات آگاه و اندیشمند دادگستری در عمل از اجرای چنین قانونی نادرست خودداری کردند و حکم مزبور در زمره قوانین مرده در آمد تا اینکه قانونگذار سال 1370 در اصلاحات بعدی (ماده 56 فعلی) با پذیرش آرای نخبگان و دلسوزان نظام و جامعه، با درایت و روشنی بینی این بند را حذف کرد.

لازم به ذکرست که در اصل هشتم قانون اساسی جمهوري اسلامي ايران، نیزهر چند، امر به معروف ‌و نهي از منكر، وظيفه‌اي همگاني و متقابل مردم نسبت ‌به يكديگر و همچنین دولت و آنان دانسته شده است، امّا بلافاصله تاکید گردیده است که : "شرايط وحدود و كيفيت آن را قانون معين مي‌كند."

بنابراین درخواست تازه و نامتعارف خطیب محترم نماز جمعه تهران که از آحاد مردم خواسته است اگر تشخیص دادند تشکیلات حکومتی و دستگاه قضائی کم توان است خود با آشوبگران برخورد کنند به مثابه حرکت به عقب و احیای دوباره بند 3 ماده 31 منسوخه است که جای تعجب و تأمل و صد البته گلایه دارد و به منزله فرمان دیگری است که با فرمان قانونگذار ما و همچنین انس ذهنی و منطق حقوقی و اجتماعی مغایر است، از این رو فلسفه آوردن بیت منتخب ما از شاهنامه، در ابتدای نوشته معلوم می شود.

و موضوع وقتی بغرنج می شود که ایشان از میان شرايط سخت آمر وناهی از قبیل لزوم شناخت معروف و منكر، احتمال تأثيرآنها، اصرار بی جای مخاطب به ارتکاب گناه و مترتب نبودن مفسده‌اى همچون ضرر مالى و جانى بر امر و نهى و بالاخره عدالت، که جملگی مورد تائید فقیهان است، تنها به یکی پرداخته است.

صرف نظر از اینکه بعض فقیهان و مفسرین از برخی از آیات قران مانند آیه 104 عمران و41 حجّ و 157 اعراف، برداشت کرده اند که وظيفه امر به معروف ‌و نهي از منكر بر عهده گروه خاص (اُمَّةٌ) گذارده شده و وظیفه مردم تنها تشكيل دادن حكومت است و يكى از شئون حاکم اجراى برخى مراتب امر به معروف و نهى از منكر است و همچنین احاديث بسيارى وجود دارد که امر به معروف و نهى از منكر به داشتن قدرت مشروط شده است. و بسیاری از فقها با امر به معروف و نهى از منكری كه همراه با قتل و جرح باشد، مخالفند و اعتقاد دارند كه آن نياز به اذن (امام معصوم و غایب دارد، اصولاً خطیب مزبور باید بداند، اگر ابن خلدون متفکر و جامعه شناس قرن هشتم هجری، محتسبی را وظیفه دینی، از باب امر به معروف و نهی از منکر تلقی کرده که بر حاکم مسلمانان (ونه آحاد مردم) واجب است و تاکید می کند، این پایگاه باید به کسی که شایسته این مقام باشد اختصاص داده شود و او را به وجوب آن ملزم ساخت * و اگر در همین ماه گذشته فقیه و مرجع روشن ضمیر آیت‌الله مکارم‌شیرازی، در درس تفسیر آیات سوره مبارکه اعراف در جمع نمازگزاران حرم مطهر حضرت معصومه (س) می گوید: "امر به معروف و نهی از منکر در اسلام به دو صورت زبانی و عملی است که مرحله اول آن عمومی و وظیفه همگانی است ولی مرحله عملی و برخورد فیزیکی فقط به عهده حکومت و ماموران دولتی است."

این اظهارنظرها، ضمن اینکه بیانگر تفاوت عمیق دو دیدگاه است، دلالت بر این دارد که بر خلاف خطیب محترم نماز جمعه، آنان برغم اینکه براهمیت امر به معروف و نهی از منکر واقفند و تعطیل نشدنش را باعث قوام جامعه و رستگاری مردم می دانند، لیکن در مرحله عمل، به دلیل قبح و خطر دخالت افراد در اِعمال حاکمیت و لزوم رعایت نظم آمره و تامین امنیت جامعه و تخصصی بودن و ظرافت اجرایش ، این مقوله را از وظایف خاص حکومت می دانند، چنانکه اصولاً فلسفه وجود دایره احتسابیه در حکومت های دینی و ایرانی از قدیم الایام رعایت همین اقتضائات بوده است

در قوانین لازم الاجرای ما اگر وظیفه امر به معروف و نهی از منکر در مرحله عمل و مقابله با جرایم مشهود و تنظیم و تنسیق نظم در اجتماع به نهادهای حکومتی سپرده شده است، برای دست یافتن به نظم پایدارعمومی و جلوگیری از هرج و مرج و یکدیگرکشی است. اگر قرار باشد تشکیلات پلیس و سایر ضابطین دادگستری مانند بسیج سپاه پاسداران و همچنین دادسرا و قاضی به هیچ حساب آید و هر فردی به خود اجازه دهد که با ملاک های شخصی و نادرست خود هم ناتوانی حکومت و قوه قضاییه را تشخیص دهد و هم هر حرکت یا جمعیتی را اغتشاشگر بداند و در نتیجه به خود حق دهد که نقش قاضی و ضابط قضایی را با هم بازی کند، دیگر سنگ روی سنگ بند نمی شود و نتیجه ای جز فتنه و آشوب ندارد، در اینصورت، به قول امیر خسرو دهلوی:

آتش چو به شعله برکشد سر

چه هیزم خشک و چه گل تر

سخن خود را با کلام فردوسی پاکزاد آغازییدیم و با بیتی از جامی به همان مضمون پایان می بریم.

رنج طفـــل است ادای دو ادیب

مرگ رنجور، دوای دو طبیب

)))))))))))))))))))))(((((((((((((((((((((((

* مقدمه ابن خلدون، ج 2 ، تالیف عبدالرحمن بن خلدون، ترجمه شادروان محمد پروین گنابادی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1359 - ص 432

*********************************************************************************************

یادآوری ۲ : این مقاله تاکنون از طرف سایت ها و وبلاگ های زیر استقبال و منتشرشده است:

پارلمان نیوز - جرس (جنبش راه سبز) - سایت امروز - موج سبز - دانستن حق مردم است - حیات نو- درود بر تو و اندیشه سبز تو - بنیاد - تابش نیوز - دانشجویان در بند

مشخصات
چه بگویم ؟     (حقوقی، ادبی و اجتماعی) این وب دارای مباحث و مقالات فنی حقوقی است. لیکن با توجه به علاقه شخصی،  گریزی به موضوعات "ادبی" و "اجتماعی"  خواهم زد. چرا و چگونه؟  می توانید اولین یاداشت و نوشته ام در وبلاگ : "سخن نخست" را بخوانید.
  مائیم و نوای بینوایی
بسم اله اگر حریف مایی
               
*****************
دیگر دامنه  های وبلاگ :
http://hassani.ir

* * * * * * * * * * *
«  کليه حقوق مادي و معنوي اين وبلاگ، متعلق به اینجانب محمد مهدی حسنی، وکیل بازنشسته دادگستری، به نشانی مشهد، کوهسنگی 31 ، انتهای اسلامی 2، سمت چپ، پلاک 25  تلفن :  8464850  511 98 + و  8464851 511 98 + است.
* * * * * * * * * * *
ایمیل :
hasani_law@yahoo.com
mmhassani100@gmail.com

* * * * * * * * * * *
نقل مطالب و استفاده از تصاوير و منابع این وبلاگ تنها با ذکر منبع (نام نویسنده و وبلاگ)، و دادن لینک مجاز است.  »