چهارشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۸۸ ساعت ۱۱:۱۴ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

نظری به نامه سرگشاده استاد محقق داماد به آیت الله شاهرودی

مثلاً کلمة طیبة کشجرة طیبة اصلها ثابت و و فرعها فی السماء (سوره ابراهیم – آیه 30)

سخن و گفته ی پاکیزه به درخت زیبایی ماند که تنه آن برقرار باشد و شاخ و ستاگ آن به آسمان برشود.

به جای مقدمه :

بنده چند بار قلم بدست گرفته ام تا دغدغه ها و انتظارات خود را به عنوان عضوی کوچک از خانواده حقوقدان کشور از وقایع جاری و کوتاهی دستگاه عدالت را در این باره و در قالب نفثة المصدور و بث الشکوی به آیت ا... شاهرودی بنویسم، برغم تحریر سطوری چند، معذالک هربار بنا به دلایلی از قبیل : تغلیب بار عاطفی نامه ناشی از وضعیت نابسامان روحی و خود سانسوری ناشی از جو حاکم پلیسی وامنیتی حاکم بر کشور و ... این کار به وقتی بعد موکول نمود، دلمشغولی های توام با بغض شدید دراین چند روز ونیاز به نوشتن، بنده را آزار می داد تا اینکه نامه سرگشاده استاد محقق دادماد را در رسانه ها دیدم، با خواندن آن تو گویی حرف ها از دل اینجانب برخاسته و از دهان من زده و به انگشتان من نگاشته شده است.

مسعود سعد سلمان در قصیده ای به مطلع زیر و با تفاخر گوید:

لطفاً برای خواندن بقیه به ادامه مطلب بروید.

یکشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۸۸ ساعت ۵:۵۵ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

گزارشی از دادگاه دستگیرشدگان حوادث پس از انتخابات و واکنش حقوقدانان در این باره

به ‌گزارش ايلنا، دادگاه فعالان سياسي اصلاح‌طلب با سخنان صلواتي رئيس دادگاه ‌انقلاب اسلامي آغاز شد و پس از سـخـنـان وي مـعـاون دادسـتـان عـمـومـي و انـقـلاب تهران به‌‌‌ نمايندگي از مدعي‌العموم متن كيفرخواست را‌ قرائت كرد. ‌در بين متهمين حـاضـر در جـلـسـه دادگاه، چهره‌هاي شناخته شده سياسي اصـلاح‌طـلـب هـمـچـون ‌مـحسن ميردامادي دبير كل حزب مشاركت، بهزاد نبوي عضو شوراي مركز سازمان مجاهدين ‌انقلاب اسلامي، محمدعلي ابطحي عضو شوراي مركزي مجمع روحانيون مبارز،محسن ‌امين‌زاده معاون سابق وزارت خارجه دولت اصلاحات، محمد عطريانفر عضو شوراي ‌مركزي حزب كارگزاران و محسن صفايي فراهاني و ‌عبدالله رمضان‌زاده اعضاي شوراي مركزي حزب مشاركت حضور داشتند. ‌

در بخشي از کیفرخواست دادستان تهران عليه اين افراد آمده است: با توجه به اينكه سلسله حوادث اخير به درستي در‌‌‌چارچوب تئوري هاي كودتاي مخملي ‌ارزيابي مي‌گردد، از محضر عالي اجازه مي‌خواهد بسيار مختصر در مورد اين شيوه پيچيده و ‌نوين براندازي، نكاتي به استحضار برساند. مهمترين نكته‌اي كه در ‌مورد كودتاي مخملي بايد به آن توجه داشت اين است كه نظريه پردازان اجير شده توسط ‌سرويس‌هاي جاسوسي و اطلاعاتي غرب طبق سفارش كارفرمايان خود‌، اين شيوه را براي ‌خروج جهان استكبار از بن بست عملي براي سرنگوني نظام‌هاي مستقل يا ناهماهنگ با ‌هژموني و استيلاطلبي غرب ابداع نمودند كه نتيجه سال‌ها مطالعه و تحقيق ميداني در ‌كشور‌هاي مختلف كودتاخيز بوده است.از سال‌ها پيش بنيادها و موسسات متعددي توسط سرويس‌هاي جاسوسي و ديگر نهادهاي ‌حكومتي كشورهاي غربي به‌ويژه آمريكا به وجود آمده كه طبق يك تقسيم كار سازماني و متمركز، ‌ماموريت‌هاي مختلفي را با هدف مشترك در اجراي پروژه كودتاي مخملي به‌عهده گــرفـتــه‌انــد. ‌مـهمتـريـن ايـن مـوسسـات و بنيـادهـا عبـارتنـد از: سوروسOSI، راكفلر، فورد، جرمن مارشال فايند، خانه آزادي، شوراي روابط‌خارجي‌آمريكا، انجمن سياست خارجي ‌آلمان و مركز مطالعات دموكراسي انگليس. ‌تا كنون پروژه كودتاي مخملي در چند كشور به مورد اجرا گذارده شده كه اكثرا با موفقيت ‌انجام شده اما در مواردي هم ناكام مانده است. ازجمله كشورهايي كه كودتاي مخملي در آنها با ‌موفقيت اجرا شده عبارت است از: گرجستان، لهستان، چك، كرواسي، صربستان، اوكراين و ‌قرقيزستان. در اكثر اين كشورها، كودتاي مخملي در بستر يك انتخابات شكل گرفته و مشابهت‌هاي فراواني با پروژه شكست خورده‌ كودتاي مخملي ايران كه به بهانه انتخابات دوره دهم ‌رياست جمهوري مرحله پاياني آن كليد خورد داشته‌اند.لازم است در اينجا به ‌نكته مهمي در محضر دادگاه اشاره نمايم و آن اين است كه فيلم آموزش كودتاي مخملي ‌صربستان كه به فارسي ترجمه گرديده توسط فردي به نام نادر صديقي ويراستاري و باصداي ‌وي روايت شده است. اين فرد كسي است كه اولين بار آقاي كيان تاج بخش را به آقايان ‌حجاريان و تاج‌زاده معرفي مي‌نمايد.

لطفاً برای خواندن بقیه به ادامه مطلب بروید.

دوشنبه ۵ مرداد ۱۳۸۸ ساعت ۷:۵۲ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

بررسی یک مصاحبه

آسیب شناسی یک جریان فکری سیاسی

نوشته : محمد مهدی حسنی

منبع : روزنامه صدای عدالت امروز (دوشنبه) شماره ۲۲۳۰- ۵/۵/۸۸ ص۷

قاسم روان بخش، روحانی حامی سرسخت احمدی نژآد و شاگرد آیت الله مصباح یزدی و دبیر سیاسی هفته نامه پرتو سخن و عضو هیات علمی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، در میان افراد مدعی اصول گرایی موقعیت ویژه ای دارد، او نه تنها خود را به عنوان ایدئولگ و یکی از تئوریسین های این بخش از تفکر نظام مطرح می کند و به نوشتن و سخنرانی کردن علیه بزرگان و سران نظام و جریان اصلاح طلبی می پردازد، بلکه بدون داشتن و قبول شغل دولتی و اجرایی، هرازگاه اجتماعات و تظاهراتی از طلاب قم را هدایت و میدان داری می کند و اخیراً تا آنجا رفته است که داد و صدای اعتراض بسیاری از مراجع و علمای حوزه علمیه قم را در آورده است و همچنین فعالیت او در برپایی تظاهرات و شعار علیه آیت الله جوادی آملی و نیز حمل پلاکاردهایی با مضمون " ما بهشت بدون احمدی نژاد نمی رویم" ، مخالفت اصول گرایان دیگر را هم علیه خود باعث شده است.

لطفاً برای خواندن بقیه به ادامه مطلب بروید.

شنبه ۳ مرداد ۱۳۸۸ ساعت ۶:۰ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

دفاع از هاشمی (پاسخ نویسندگان یالثارات)

نوشته: محمد مهدی حسنی

منبع : روزنامه "صدای عدالت" امروز (شماره ۲۲۲۸- شنبه ۳ مرداد ماه ۱۳۸۸ - ص ۷ )

پس قلم بنوشت که هر کاررا

لایق آن هست تأثیر و جزا

کژ روی، جف القلم کژ آیدت

راستی آری، سعادت زایدت

ظلم آری، مدبری جف القلم

عدل آری، برخوری جف القلم (مولانا)

"هاشمی رفسنجانی حلقه مفقوده، پروژه فشار از پائین چانه زنی در بالا،" عنوان اصلی و تیتر درشت هفته نامه یاالثارت شماره 532 چهارشنبه 31/تیرماه/1388 است و در گزیده ای درشت تر از متن مقاله که در صفحه اول آمده است، می خوانیم : ( هاشمی رفسنجانی به عنوان مجری بخش "چانه زنی در بالا" ابتدا تلاش نمود تا با استفاده از آشوبهای ایجاد شده در چند شهر، "فشار از پائین" را به رخ نظام کشانده و فضای کشور را "بحرانی" توصیف کند تا بتواند پس از آن مطالبات اشرافیت بروکراتیک مخالف احمدی نژآد را با ارائه یک نقشه راه پیاده سازی نماید.)

لطفاً برای خواندن بقیه به ادامه مطلب بروید.

سه شنبه ۲۶ خرداد ۱۳۸۸ ساعت ۱۰:۴۰ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

آقایان اگر کسی از در نیمه باز خانه شما سرک بکشد، خوب است؟

چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم؟ (سعدی)

در آخرین مقاله خود تذکر دادم، که نوشتن مقالات سیاسی خلاف مشی وبلاگ است و به همین دلیل از نوشتن این گونه نوشته ها خودداری می کنم. اما شوک ناشی از شنیدن نحوه شمارش و اعلام آرای دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، اعتراضات مردمی (حامیان دو نامزد اصلاح طلب) و درگیری پلیس و لباس شخصی ها با آنان، زخمی و کشته شدن برخی هم وطنان، سوء استفاده اوباش از اختلافات موجود و تخریب اموال عمومی، که این همه به منزله ورود زخم های مهلک بر تن وطن، و بر جان و روح آدمی است، باعث شد که در این چند روز افکارم مخدوش شود و تمرکزی برای نوشتن نداشته باشم. لیکن برخورد دیشب، بهانه تنظیم این نوشتار شد.

از سویی مدیران انتظامی و امنیتی کشور، تذکرقانونی دادند، که با تجمّعات بدون مجوز خیابانی برخورد خواهند کرد، و ازسوی دیگر، برغم حقوق قانونی و اساسی معترضین، وزرات کشور از دادن مجوز به آنان خودداری کرد و نتیجه این همه کوتاهی ها و ندانم کاریها را در اخبار و نیز فیلم های ارسالی گوشی های موبایل و گزارشات خبرنگار رویتر و صدای وسیمای وطنی دیدیم.

اینجانب در مشهد زندگی می کنم و شخصاً تاکنون در هیچ تجمعی غیر قانونی شرکت نکرده ام، هرچند اگر آقایان کاندیداهای اصلاح طلب چنین چیزی (شرکت در در تجمعی قانونی) را بخواهند، اجابت خواهم کرد، چون این را حق اساسی خود می دانم، که ضمن احترام به هنجارها، و رعایت قانون، اعتراضات مدنی خود را بیان دارم .

با این همه دیشب در یکی از کوچه های فرعی خیابان فلسطین (محل وقوع منزلم) خودروی شخصی خود را برابر منزلم پارک کرده و درب حیاطم نیمه باز بود. دیدم مامورین نیروی انتظامی که اکثر آنان سرباز و به اقتضای سن باید عذب باشند، در تاریکی شب و به دنبال یافتن منشاء صدای الله اکبر- که البته حکم یافتن سوزن در انبار کاه را داشت - به منزل اینجانب و همسایه دیگر سرک می کشیدند .

آقایان، راستی! پلیسی و امنیتی کردن کوچه های فرعی - که پرنده در آن پر نمی زند - و آمد و شد مامورین، به بهانه نه چندان موجّه، جز تحریک مردم و دامن زدن به شلوغی و کنش های ضد اجتماعی معنای دیگری هم دارد؟

لوفرض که مردم در چهار دیواری خود الله اکبر میگویند، به پلیس چه ارتباطی دارد، بر اساس اصل قانونی بودن جرم و مجازات، کدام بزه مشهود رخ داده است. که بایستی موجبات دخالت در حریم خصوصی افراد را فراهم آورد. سرک کشیدن به منازل مردم، کاری خلاف شرع و قانون و عرف است.

آیا شما خود اجازه می دهید، کسی در حالی که درب منزل شما نیمه بازست، به حریم امن شما سرک بکشد.

گفتن تکبیر در پشت بام ها آنهم در شب و موقع استراحت مردم البته کاری غیر متعارف است، و اگر همسایگان چنین افرادی شکایتی نمایند، دخالت حکومت، برای رسیدگی به بزه مزاحمت، ضروری به نظر می رسد، ولی وقتی شاکی برای فرد تکبیر گو، وجود ندارد و شخص خاصی به عنوان مشتکی عنه معرفی نشده است و همچنین معلوم نیست که از منزل اینجانب این کار صورت گرفته است، دخالت پلیس آنهم به ترتیب پیش گفته با کدام مجوز قانونی و شرعی است ؟

بار دیگر نظر آقایان و مدیران دلسوز نظام اعم از مقامات قضایی، امنیتی و انتظامی را به بند ۶ فرمان 8 ماده ای معمار فقید جمهوری اسلامی، امام ( ره) که در همین وبلاگ نشرو شرح داده شده است، جلب می نمایم.

کلام خود را با سروده سعدی شیرین گفتار آغازیدیم و با گفته فردوسی پاکزاد به پایان می بریم:

گهر چون به آسانی آید به چنگ

به سختی چه ناید تراشید سنگ

مرادی که در صلح گردد تمام

چه باید سوی جنگ دادن لگام

پنجشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۸۸ ساعت ۱:۱۷ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

خوشا مرز ایران عنبر نسیم (یاداشت یک روز مانده به انتخابات)

نوشته ی محمد مهدی حسنی

امروز پنجشنبه است و فردا انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری است. شاید اشاره به چند مطلب بد نباشد:
۱- شهرهای کوچک را نمی دانم، ولی در شهرهای بزرگ از جمله شهر ما مشهد، چند شب است که تا پاسی از شب، جوانان در خیابانهایند. آنها به صورت دسته هایی سواره از ماشین و موتور و يا عابر و تجمّع در تقاطع چهارراهها و خیابانها و میادین و به شیوه هایی مختلف و جدید، به تبلیغ کاندیدای مورد نظر خود پرداختند. تجمّع آنها، بسیار بیشتر از حدّ معمول و البته یک ویژگی داشت، آنان بر خلاف بد اخلاقی ها و درگیری ها و بد گفتن های بعضی مقامات بالای نظام، حرکتی مدنی و خود جوش و آرام را ترتیب دادند، نه کسی زخمی شد، نه جایی تخریب گردید و نه نیاز به باطوم برقی و سپر و کلاه خود و قیافه های خشن و بازداشت بود. پنداری دغدغه آنان برای حفظ نظام و انجام انتخاباتی آبرومند از مدیران رده بالا نظام بیشتر بود .
واقعیت این است که جنب و جوش، پای کوبی و فریاد زدن بی هیچ مزاحمت و تجمعاتی آرام و البته پر بوق و سرو صدا باعث گردید تا هر شب عده ای بیشتر به جمع آنها افزوده شود، ولی هیچ کس ضرر نکرد. شاید خواب برخی در رختخواب، از سرو صدا ها و بوق زدن مختل شد، ولی همان ها وقتی دیدند جوان های آنان نیز داخل همین افراد شلوغند، تحملش کردند.
اینجانب به خاطر طبع آرام خواهی و فرار از شلوغی، کمتر درخیابان پیدایم شد، ولی گذر اجباری از بعضی چهارراهها و خیابان های شلوغ موجب شد، تا جمعیت جوانان و البته سایر گروه سنی جامعه را به چشم خود ببینم. آنچه دیدم تنها حرکتی مدنی، گفتگویی دمکراتیک و گاه طعنه هایی قابل تحمل بود و البته برخورد مناسب و عدم دخالت و سخت گیری نیروی انتظامی، به جوانان یاد داد که بایستی خودشان در درجه اول پلیس جمع شان باشند. آنان خط قرمزها را می دانستند و بهانه و مجالی برای دخالت نیروهای امنیتی و انتظامی ندادند . هرچند این تجمعات پی در پی و هر شبه، بعضاً نظم اجتماعی را مختل کرد. مثلاً ترافیک ایجاد شده، برای رهگذران و کسانیکه دغدغه شان فقط فرار از کوچه های فرعی و رسیدن به مقصد بود، ناگوار آمد، ولی همان ها نیز می دانستند که این موضوع بزودی تمام می شود.
به انگيزه شروع آن كاري نداريم ولي در باره تداومش بايد بگويم: به یکباره جوان ها احساس کردند، که می توانند در خیابانها تجمع کنند، حرف بزنند، شعار دهند و نفسی تازه کنند؛ بنابراین طبیعی است که از این اجازه غیر منتظره حکومت به سر شوق آیند و این تجمع ها تا پاسی از شب ادامه یابد. در صورتیکه این موضوع طبیعی و به روال شود و حضور گاه و بیگاه آنان قبول گردد و کرامت نفس شان رعایت شود، بلاتردید این گونه تجمّع ها سیری عاقلانه تر طی خواهد کرد، به عنوان مثال، یاد خواهند گرفت، که در محل های خاص و در محدوده زمانی معیّن و به طریقی مدنی تر و مفید تر اجتماع کنند، که کم ضرر و مانند آنچه گفتیم، ایجاد ترافیک و سرو صدا و مزاحمت نکنند .
۲– به نظر اینجانب نیروهای امنیتی و نظامی کشورمان به روشني دیدند، بر خلاف بد اخلاقی ها و پرده دری های بعضی از مقامات بالای حکومت، این حرکتها های خود جوش و تجمّع ها هیچ ضرری برای امنیت و نظم آمره کشور به وجود نیاورد و تنها حرکت و تمرینی دمکراسی بود، که گفتگو و شعار را جانشین درگیری لفظی و فیزیکی کرد و احساس کردند که بایستی به جای برخورد با جوانان و مواظبت آنان، مدیران و مقامات سیاسی رده بالایی را تنبّه داده و نصیحت کنند که بر خلاف منافع ملی و نظام، آنها هتاکی کردند، حریم ها را شکستند، برخی اسرار داخل نظام را افشا کردند، ارزش های به جا مانده از امام (ره) و شهدای هشت سال دفاع مقدس را به سخره گرفتند، از رهبری و امام (ره) مایه گذاشتند و در یک کلام از خطّ قرمزها رد شدند .
۳ – به هر حال این چند شب شلوغ نیز تمام شد، امروز و امشب بنابر قاعده اگر ستادهای کاندیداها وظیفه خود را به درستی انجام دهند، بایستی تجمعی نداشته باشیم و فردا مردم با همین شوق و شور به پای صندوق های رای روند و دهمین رئیس جمهور خود را انتخاب کنند .
قاعده بازی معلوم است، دولت و به ویژه وزارت کشور و نیز دستگاههای نظارتی، باید اهتمام داشته باشند تا از دستاورد های این حرکت مدنی و استقبال بی نظیر مردم از انتخابات، حفاظت کنند. بلاشک هر بدخلقی و رفتار متعدّیانه که از آن بوی تقلب و یا تخلف از قوانین به چشم آید و آشکار شود، حرکت ضد مدنی محسوب می شود که به منزله مقابله با حقوق اساسی افراد کشور و نظم آمره جامعه تلقی می شود.
ما باید اجازه دهیم که رئیس جمهور دهم به حق از میان صندوق ها درآید، و از اعمال هرگونه زور و تزویر خودداری کنیم. بلاشک سالم برگزار شدن انتخابات و تسلیم رای مردم بودن خواست رهبری و تمام دلسوزان نظام است .امیدوارم هر کس که به ترتیب پیش گفته انتخاب گردید. در جشن پیروزی او، همه مردم شرکت نمایند، اعم از آنان که به وی، رای داده اند و اعم از کسانی که به حکم دمکراسی، او منتخب شان تلقی می شود...
و این تمرین بی خطر و حضور سبز و سفید و سه رنگ تداوم داشته باشد...


یادآوری : همانگونه که در بعضی از کامنت های خوانندگان هم اشاره شده است،در این چند وقت، آوردن مقالات و نوشته های سیاسی ما را از خط مشی وبلاگ خارج کرده است. که دلیل آن هم آشکارست، به هر حال تب و تاب انتخابات سراغ همه آمده است. بنابراین اعلام می کنیم، که از امروز به بعد، به همان مشی سابق خود برگردیم. و دیگر مقاله و نوشتار سیاسی نیاوریم

سه شنبه ۱۹ خرداد ۱۳۸۸ ساعت ۱۲:۴۸ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

تغییر به سبک اصول گرایان (در سه اپیزود)

محمد مهدی حسنی

اپیزود اوّل :

گوش شیطان کر، تا حالا بنده و خیلی های دیگر، فکر می کردیم که اگر اخبار و گزارش های صدای امریکا وبی بی سی را گوش می کنیم و می بینیم، خدای ناکرده مرتکب گناه کبیره شده و یا ضد انقلابیم ، پس این کار شنیع را باید پنهان کنیم، تازه بعدش هم، کلی عذاب وجدان داشتیم، نکند بدون داشتن هیچ انگیزه ما هم داخل در جریان کودتای خزنده نارنجی، نرم و نازک و لطیف و نمی دانم چی .... شده ایم

اما وقتی چندی قبل، رئیس کمیته زنان و وزیر خانم آینده پیشنهادی آقای کروبی در جلسه پرسش و پاسخ بی بی سی، آنهم در کنار ضد انقلاب های فراری چون سازگارا و فرخ نگهدار و خطّ فاصله مسعود بهنود دیدیم (آنهم بدون پوشش چادر معمول) با خود گفتیم، انگاری اشتباه کرده ایم، ولی زود تپق احمدی نژادی زدیم : ..... شاید شیخ سفید و مهندس سبز اصلاحات، به انحراف رفته اند، مگر نه اینکه چندی پیش کیهان نویسان، ما را ارشاد و یادآوری کردند به اینکه یک روزنامه اصلاح طلب، با یک ضد انقلاب فراری طنزنویس خبیث ( که همان ابراهیم نبوی خودمان باشد) مصاحبه کرده است و به قول شادروان ایرج میرزا باعث در بحر گناه تپیدن مردم و جهنّمیدن آنها شده است، و دور از جان آنان، طلحه الخیر بودند ولی اتوماتیک، ماسط و قاکث و نارق شده اند؟!!

ولی وقتی دیشب پس از مناظره کاندیداهای اصول گرا (احمدی نژاد و محسن رضائی) دیدم، ایرج رضائی از ستاد مرکزی مردمی کاوه (بخوانید : محسن رضائی) و آقای حسن الله ورودی نژآد (عضو ستاد مردمی حامیان احمدی نژاد) با صدای امریکا (آقای چالنگی) و میهمانان ضد انقلابشان مصاحبه تلفنی کردند، دیدیم دغدغه ما تا کنون بیخود بوده است.

اپیزود دوم :

موضوع جالب دیگر، پیشآمد این چند روزه است و آن عزم مردم به دیدن برنامه های انتخاباتی صدا و سیما ج. ا. ا. است که آن روی سکه، ندیدن تلویزیون های آن طرف آب می باشد. تا کنون خیلی ها به علّت کانالیزه و جهت دار بودن خبرهای صدا و سیما- که تنها شعور و انتخاب گردانندگان خود را به مخاطبینش تحمیل می کرد، قهر بودند، ولی چند شب است در تب و تاب انتخابات، تا پایان فیلم های تبلیغاتی و صحبت ها و مناظره ها، برابر تلویزیون وطنی نشسته و جنب نمی خورند. شاید مهمترین دلیلش این است که صدا و سیما فرصتی فراهم آورده است تا لااقل صدای متفاوت و از نوع دیگر شهروندان نیز، به گوش مردم رسد و همین که این رسانه ملی رفتار مجیزگو بودن جناح خاص ، یکسویه و کانالیزه شدن را به کناری گذارد، بسیاری از مردم تشویق می شوند که بی خیال ماهواره ها شوند.

چه خوب می شد همین شیوه صدا و سیما (هرچند خیلی ها هنوز هم در این باره حرف دارند) پس از انتخابات نیز ادامه می یافت تا مردم می توانستند در صدا و سیما نیز صدای متفاوت و مخالف را بشنوند، تا بی نیاز از داشتن آنتن ماهواره باشند. بنده نمی گویم باید انعکاس و پژواک صداها در صدا و سیما شبیه صدای امریکا و بی بی سی باشد و هر مخالف و معاند بتواند در استودیو های آن حاضر و بعضاً علیه دولت و ملت صحبت نماید، ولی آیا بزرگان و دردمندانی از جناح اصلاح طلب نظیر آقایان رفسنجانی خاتمی و کروبی و میر حسین موسوی و .... که دلشان با این نظام است، نباید امکان این را داشته باشند که در صدا و سیما حرف بزنند و آقای ضرغامی وعده سر خرمنشان ندهد؟!!

اپیزود سوم:

هرچند بنده به محسن رضائی به خاطر سابقه رزمندگی و سرداریش در جنگ و اینکه وی، وقتی احساس کرد بایستی به خاطر مصالح نظام ، نظامیگری را رها کند و کت و شلواری شود، ارادت دارم. ولی دیشب این ارادت، چند برابر شد. صداقت و نیّات خیرخواهانه و ناصحانه و همچنین تسلط وی به مباحث اقتصادی مطرح شده و شیوه برخورد و مناظره اش قابل تقدیر است. شاید اگر وی به جای میر حسین موسوی، آماج چنین حمله های ناجوانمردانه قرار می گرفت که به قول خودش به خاطر کرسی ریاست جمهوری، افتخارات دولت هشت سال دفاع مقدس او که از آن امام "ره"، مردم و رزمندگان است، زیر سوال رود، و پرونده تحصیلی و عکس پرسنلی ناموسش روی میز مناظره قرار گیرد؛ او هم به جای استفاده از واژه معمول و متعارف "دورغ" از "راست نمایی" استفاده نمی کرد. ولی با وجود همین شیوه بلیغ وضع و آوردن لفظ مترادف،که حرفش را به اصطلاح طلبان نزدیک کرد، معرکه بود. در این مناظره آقای احمدی نژآد از همان طریق معمولش و به قول میر حسین موسوی " کشیدن عکس مار" استفاده کرد، ولی الحقّ و الانصاف سردار جنگ، توانست مانند یک رزمنده وارد و سردار، از تک و پاتک های شده، به نحو مطلوب استفاده کند، کاش موسوی و کاندیدای دیگر اصلاح طلب نبودند تا به او رای می دادم .

دوشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۸۸ ساعت ۶:۵۹ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

حدیث شاعر شدن آقای "احمدی نژاد"

محمدمهدی حسنی

نه هر که چهره برافروخت دلبری داند

نه هر که آئینه سازد سکندری داند

ز شعر دلکش حافظ کسی بود آگاه

که لطف طبع و سخن گفتن دری داند

در روزنامه خراسان سه شنبه گذشته به نقل از شهاب خواندم: "همايش فرهنگيان حامي محمود احمدي نژاد در استان تهران عصر يکشنبه در ورزشگاه شهداي هفتم تير با حضور وی برگزار شد. در این مراسم؛ احمدي نژاد سخنان خود را با شعري که خودش سروده بود به پايان برد:
ما از تبار رستم و فرهاد و آرشيم
در خرمن اهريمن همچون سياوشيم
در انتظار رويت آن مهر آخرين
همچون سپند در مسير آتشيم "

ابتدا با خود گفتم ، ما که بخیل نیستیم، خدا را شکر طرفداران کاندیدای اصول گرای ریاست جمهوری به همه چیز ایشان افتخار می کردند و فقط شاعریش کم بود که آنهم پنداری از قوه به فعل درآمده و او هم در این وادی طبع خود را آزموده است. ولی بعد از خواندن شعر دیدم که نه بابا احمدی نژاد شاعرنیست!! هرچند به قول معروف همه ایرانی ها شاعرند مثلاً همین فدوی، نیز گاه دور از جان شما، و رویم به دیوار، مرتکب شعر گفتن می شود و برایم مهم نیست که دیگران بگویند معرست. شاید برای عامی ی چون حقیر، عار نباشد که در نزد ارباب ادب، "خوردهْ فکر"های خود را به زبان آورد یا نشر دهد. ولی برای دوم شخص مملکت ، که در سر سودای مکرر شدن عرف سیاسی دو دوره پی درپی ریاست جمهوری را می پزد و کلی کَبْکَبه و دَبْدَبه و مشاوران عالی دارد، بعید است که بخواهد با این دو بیت شعر زِِهوار دررفته در سلک شعرا در آید .

هرچند رویکرد 180 درجه ای آقایان البته مغتنم است چه تاکنون آنها با عناصر ملی و ایرانی سر ستیز داشته و برخی هنوز دارند و سیف فرغانی وار می گویند:

نزد عاشـــق گِــلِ این خـاک نمــازی نبـــود که نجس کردۀ پرویز و قباد و کسری است

و دلشان برای کمک به اهالی غزه و جنوب لبنان و ونزولا و.... بیشتر از اهالی بی توقع این مملکت می سوزد ، ولی اشکال اینجاست، که آنقدر که نیز فکر می کنند با تاریخ و ادبیات این مرز و بوم آشنا نیستند.

اجازه بدهید تا هنوز ندای: " هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین" سر نداده اند، برای اثبات نظر خود و اینکه دو بیت شعر ایشان از طبع روان و عاطفه طبیعی زایش نشده است و بقول شعرا زورکی و سزارینی از عرصه عدم به پهنه وجود راه یافته است، دلایل خود را بشمارم:

1 – فرض بفرمائید "جانکاس" مخترع ماشین تجسم ارواح و اجساد مردگان (قهرمان کتاب رستم در قرن بیست و دوم، تالیف صنعتی زاده کرمانی) اینجا بود و روح و جسم رستم و آرش را در میان ما حاضر می کرد، آیا آندو خطاب به شاعر نمی گویند که ممکن نیست یکی از نوادگان ما، کاهش سهم 50 درصدی پارسیان را از دریای مازندران به کمی بیش از یک دهم و تحقیر کشورهای آن طرف آبش را - که اتفاقاً حکم میهمان داشته و بنابر اصل باید خر صاحبخانه باشند - تحمل کند و یا در سیاست های خارجی خود.... کند.

آیا نمی گویند خدا را خوش نمی آید که در عرصه داغ تبلیغات انتخابات، پازل استراتژی سیب زمینی خود را با بارگها (غیرتمندان)ی مثل ما تکمیل کنی که عقبه اش، آمدن چیپس رستم و آرش به بازار مسلمین است.

و یا شاید بگویند به جای اینکه از ما به عنوان دست مایه تبلیغات انتخابات خرج کنی، بهتر بود، سراغ جومونگ و .... روی که صدا و سیمای ج. ا. ا. و مجموعه هنرمندان مرتبط با آن، با عوام آشنا ترشان ساخته و مردمی تر از ما شده اند.

و با : " مرد حسابی! چگونه قیاس به نفس می کنی و اندام نحیف خود را با یال و کوپال ما تنظیر می کنی و بی مدرک ادعای نسب ما را داری؟

مگر در گلستان فرزند شیخ الرئیس ما، نخوانده و باور نداری که : "نه هر که در مجادله چُست، در معامله دُرست.

بس قامت خوش که زیر چادر باشد چون بــاز کنـــی مادر مــــادر باشد."

2 – مطمئناً منظور احمدی نژاد از "فرهاد"، یکی از پنج تن پادشاه اشکانی که جملگی پدرکُش و برادرکُش بوده اند، نیست و احتمالاً مرادش همان سنگ تراشِ مادرمردۀ معاصرِ خسرو پرویز است که در ادبیات ما از عشق یکطرفه و بی فرجام او داستان ها گفته اند.

فرهاد اگر زنده بود، مطمئناً آه و ناله اش از زفیر خاک به سریر اعلی می رفت و می گفت من بیچاره عاشقی صادق و سودازده بودم که بدون اینکه اهل سیاست و مردم و سربلندی کشور باشم، کلی مفتگی کوه کندم و آخرش هم "جوان ناکام" از دنیا رفتم. بنده کجا و آن پهلوانان و جنگوجویان سترگ : رستم و آرش کجا؟ اصلاً آقاجان چرا عشق شیرین ما را سیاسی می کنی؟ مگر نمی دانی که فدوی شش دانگ حواسم همیشه پیش دافم شیرین بود و شش دانگ حواس خانم، پیش خسرو و او هم به دنبال ریاست و مملکت داری. آخر حال و روز ما کجا و "فاتحان قلعه پیشرفت و تعالی" اشاره شده در کلام حماسی شما کجا؟ و ادامه می داد چندی قبل نیز یکی از هنرمندان سینماتان، انوری و قاآنی وار با غلّوی که رنگ تمجید و مدح داشت، آقای عبداله جاسبی ( که آن طرف خط است ) را فرهنگی ترین مرد سرزمین ایران و فرهادِ کوه کنِ کوه حصارک، خوانده بود. خدا به سومیش رحم کند..

3 – هرگاه فروهر سیاوش حلول کند، گوید مسلمانان اگر سراغ اسطوره های ملی می آیید، اوّل خوب آنها را بشناسید. آزمایش و وَر ِاین مقتول، زیر سر عاشق پیشگی و زلیخا صفتی سودابه و خشم کیکاوس، جفت او بود و نه اهریمنیِ آتش. مگر نمی دانید که آتش به مانند ابراهیم "ع" بر من سرد شد . کمی مطالعه کنید و با فرهنگ کهن خود بیشتر آشنا شوید. برعکس نظر شما، پدرانتان سردی و تاریکی را آفریده اهریمن و نحس و آتش را به خاطر نیروی اورمزدی اش، مقدس و دور کننده دیوان و پریان و جادوگران و جانوران و اهریمن از خانه ها می دانستند، چنانکه در فرگرد هجدهم وندیداد، بر برافروختن آتش مدام در شب برای جلوگیری از هجوم و زیانکاری این عناصر تاکید شده است.

تازه احمدی نژاد عزیز! کجای شما به من شبیه است در ادب فارسی من اسطوره مظلومیت، شهادت، بی گناهی و زیبایی هستم و ما بی شبیه ترین آدمهای دنیا به همیم .

4 – چه بسا حضرت مهدی موعد (عج) و روحی فداه، لب به گلایه گشاید که آقای احمدی نژآد شاید سکولارها و بی دینان مرا اسطوره خوانند، ولی شما که شیعه جعفری اثنی عشری هستی و به انتظار معتقد ی و اینکه استمرار ولایت و امامت ما ملموس ترین و برحق ترین حقیقت جهان است، چرا در هنگام سرودن شعر، دقت لازم را نکرده ای و از ما، در ردیف اسطوره ها - آنهم از نوعی ملّی اش - یاد کرده ای؟

5 – از گلایه ها که در گذریم، واقعیت این است که شعر سروده شده، از نظر تکنیک و وزن و تصویر نیز مخدوش و غیر قابل قبول است:

چنانکه به لحاظ عروضی با تفطیع آن وزن هر یک از چهار مصرع به شرح زیر با هم فرق دارد:

ما از تبار رستم و فرهاد و آرشيم (مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن)
در خرمن اهريمن همچون سياوشيم (مفعول مفاعلن مفعول، مفعول فاع)
در انتظار رويت آن مهر آخرين (مفعول فاعلات مفاعیل فاعلات)
همچون سپند در مسير آتشيم *(مفعول مفاعلن مفاعلات فا)

در طول تاریخ سیاسی ما در میان سیاستمداران، ادیب و سخندان کم نبوده اند و در صدر همه حضرت امام "ره" بود، که در طول حیات ادعای شعر و شاعری نداشت و تنها پس از عروج روح پاکش، مردم متوجه شدند او سراینده غزل هایی ناب، عرفانی و شاعرانه ایی به تمام معنا مانند "من به خال لبت اي دوست گرفتار شدم ...." است . در حالی که در اینجا واقعاً اطلاق شعر به آنچه احمدی نژاد گفته است، مشکل به نظر می رسد. به لحاظ منطق شعری، در روی زمین، مهر (خورشید) یکی است و اول و وسط و آخر ندارد و ظاهراً نزد گوینده، با ستارگان مشتبه شده است و همچنین "در مسیر آتش بودن اسپند" بی معنی می نمایاند. بگذریم ...

اصلاً به بنده چه مربوط که آقای احمدی نژآد شاعر شده است و به من چه که به نصیحت سعید قصاب کاشانی (معاصر صائب تبریزی – ق12) گوش نمی دهد که : «دندان چو در دهان نبود، خنده، بد نماست / دکّـــــان بـــی متـــاع چرا واکنـــد کســــی»

اصلاً از قول ایشان به خود می گویم : "مرد حسابی مگه فضولی که به قول سعدی در پوستین مردم می افتی.... مگه تنت می خاره که ....

دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۸ ساعت ۶:۱۶ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

واکاوی موضوع انتخابات در خطبه نماز جمعه هفته گذشته مشهد*

نوشته محمد مهدی حسنی

مقام رهبري درسخنان خود در شهر مشهد فرمودند كه رهبري يك راي دارد و كسي از آن مطلع نيست. امامان جمعه از سوی ایشان منصوب می شوند و همانگونه که شیوه جاری و به روال ایشان و امام "ره" بوده، لاجرم به پیروی از آن دو بزرگوار بایستی در هنگام انتخابات سعی خود را در تشویق حضور مردم مصروف دارند و از هرگونه موضع گیری له یا علیه کاندیداها و همچنین دخالت در جناح بندی های سیاسی خودداری کنند و در همه حال موضع عدالت و بیطرفی اتخاذ کنند وحتی جای خواندم که این موضوع در قالب تكاليف سلبي به آنان طی بخشنامه اي تذكر داده شده است. در غیر اینصورت از تریبون نماز جمعه استفاده نا صحیح و بی جا شده است.

در نماز جمعه گذشته مشهد (مورّخ 8/3/88 ) امام جمعه با تخطی از اصل پیش گفته و خروج از بیطرفی مشخصاً به کاندیداهای اصلاح طلب تاخته است. اینجانب در صدد این نیستم که صحت و سقم اخبار واصله به ایشان را بررسی نمایم. به هر حال اعضای ستاد نامزدهای ریاست جمهوری کثیرند و در عین حال انسانند و انسان جایز الخطاست...، از این رو امکان پیشآمد اشتباه از ناحیه آنان و لزوم تذکر و امر به معروف و نهی از منکرشان از سوی مقامات معنوی و مدیران فرهنگی و اخلاقی جامعه ضروری بنظر میرسد با توجه به مراتب امر به معروف و نحوه عمل که مورد تاکید علمای اخلاق است اولین شرط امر به معروف دادن تذکر پنهانی به عامل منکرست در غیر اینصورت شائبه خیرخواهی نداشتن آمر و ناهی و در بحث ما، موضع گیری سیاسی و جناحی تقویت می شود. امام جمعه مشهد در اظهارات خود گفته است: ".... امروزه متاسفانه دختران پارچه سبز به دست پسران می بندند و پسران هم این عمل را برای دختران انجام می دهند و معلوم نیست با این فساد چه کاری را می خواهند از پیش ببرند...."

با توجه به اینکه همگان می دانند که درمیان چهار نامزد ریاست جمهوری؛ رنگ سبز، نماد مشخص ستاد تبلیغاتی میر حسین موسوی است، بلاشک هر شنونده و خوانند ه ای می داند که منظور امام جمعه مشهد از جریان های سیاسی که از پول تصویب شده کنگره امریکا برای اجرای دمکراسی در ایران بهره می برند، جریان سیاسی موسوم به اصلاح طلب است .

و فرض درستی این برداشت، زمانی تقویت می شود که می بینیم ایشان بلافاصله باز سراغ کاندیدا های اصلاح طلب می رود و می گوید: "... وظیفه عمده رئیس جمهور در این مملکت پاسداری و اجرای قانون اساسی است و کسی که قرار است در مقابل قرآن و نمایندگان مردم سوگند یاد کند که حافظ و نگهبان قانون اساسی بوده و دقیقاً آن را اجرا کند چطور خود قانون اساسی را قبول ندارد و می گوید باید تغییر کند بنده با فلان اصل مخالفم ، این فرد چطور می خواهد قسم بخورد و نگهبان قانون اساسی باشد..."

به روشنی معلوم است که از میان چهار کاندیدا، کسانی که مشخصاً به این موضوع پرداخته اند: یکی مهدی کروبی است که در سومین بیانیه انتخاباتی خود موضوعاتی نظیر افزایش اختیارات شوراها ی شهری و استانی، تغییر در اصل 44، افزایش برخی ایده‌ها و حقوق و تصریح آنها از جمله در زمینه محیط‌زیست و برخی تداخل اختیارات و نیز لغو انحصارات مختلف از جمله انحصار رسانه‌ای را از زمره مواردی دانسته است که می‌توان برای اصلاح قانون اساسی پیشنهاد کرد و همچنین دیگری مبرحسین موسوی است که در دیدار چندی قبل خود با فرهنگیان با بيان اينكه مي‌توان برخي از اصول قانون اساسي را تغيير داد، گفته است: " ... اين موضوع سابقه هم دارد؛ چرا كه سال 68، ده موردي كه امام‌خميني (ره) اشاره كرده بودند و مجلس بازنگري قانون اساسي به آن توجه كرد،‌ تحولات نسبتاَ عميقي ايجاد كرد" .
همگان میدانند، موضوع حافظ و نگهبان قانون اساسی بودن و اجرای دقیق آن یک مقوله است و وحی منزل ندانستن قانون مزبور و انتقاد به آن و تاکید بر لزوم اصلاح و بازنگری بعض اصول قانون اساسی ج. ا. ا. مقوله دیگریست و به اصطلاح منطقیون این دو مانعه الجمع نیستند.
زیرا رئیس جمهور و نیز هر مجری قانون دیگرمن جمله وکلا و قضات، همگی خود را در عمل ملزم می دانند تا زمانی که قانونی نسخ یا اصلاح نشده است، آن را لازم الاجرا و لازم الاتباع دانسته و اجرا کنند، لیکن همانها حق نقد کردن قوانین موجود هر ( چند قانون مادر مراد باشد) و انتقاد به قانون و پیشنهاد اصلاح آن را در مرحله نظر و قوه امری پسندیده و بلااشکال می دانند، بنابراین خلط این دو مقوله، نوعی قیاس مع الفارق است و صحیح به نظر نمی رسد.

از سوی دیگر شور و شوق و حال و هوای خاص انتخابات که منجر به مشارکت تمام اقشار جامعه در معرفی کاندیداهای مورد علاقه خود و تشویق همگان به شرکت در انتخابات می شود امری است که مورد تائید تمام مقامات سیاسی و اجتماعی کشور است و در این میانه نقش جوانان و حضورشان در ستادهای انتخاباتی بیش از سایر گروههای سنی جامعه، به چشم می خورد .

با توجه به حجم افراد دخیل در این موضوع، لوفرض که یک یا چند صحنه زشت نیز به چشم آید، بزرگ نمایی کردن این موضوع و تعمیم آن به همه علاقمندان و فعالان این ستادها و نیز خود کاندیدا ها، زیبنده مقامات سیاسی- اخلاقی نظام نمی باشد و بر فرض وقوع چنین تخلفات و رفتارهای خلاف هنجار اجتماعی و دینی، می توان به دادن تذکر در خفا بسنده کرد و متخلفین را به مقامات قضایی معرفی کرد، بدون اینکه آن، پیراهن ع.. شود.

به هر حال به اینجانب حق بدهید، از خواندن مطلب انتقاد امام جمعه مشهد از شیوه تبلیغاتی برخی از ستادهای کاندیداها در روزنامه خراسان شنبه جاری (صفحه 2 ویژه استان) چنین برداشت نمایم که ایشان تخلف موردی و محدود یک یا چند نفر را دست آویزی قرار داده اند تا دو کاندیدای اصلاح طلب کشور را محکوم فرمایند که بلاشک روی دیگر سکه، حمایت صریح از جریان اصول گرا و کاندیداهای این جناح سیاسی کشور است . ان شاالله که اشتباه کرده باشم؟!!


* این نوشته در هفته نامه اترک شماره ۱۴۲ - ۱۱ خرداد ۱۳۸۸ نیز انتشار یافته است

شنبه ۲۹ فروردین ۱۳۸۸ ساعت ۱:۲۱ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

بنگر چه ساده تکفیر می کنند؟!!

نوشته ی محمد مهدی حسنی

در مراودات روزانه یا رسانه های عمومی گاهی مواجه با وضعی می شویم که شخص با اشخاصی دیگران را متهم به ارتداد می کنند و به راحتی بر سر مسلم دیگر چماق تکفیر می کوبند، بی آنکه بانگ شهادتین سابق و لاحق آنان را بشنوند.

چند سال پیش محاکمه قضایی و محکومیت یکی از اساتید دانشگاه، مدت ها جنجال سیاسی و مطبوعاتی به دنبال داشت و اخیراً نیز در مورد یکی از آقایان که لباس روحانیت از تن بیرون آورده است، برخوردی مشابه و اظهار نظرهای له و علیه وی در سطح نشریات کشور مطرح شد. صرف نظر از اینکه اینجانب پیوند فکری و یا تعلق خاطر، به اشخاص مذکور داشته باشد یا خیر ؟ زیرا به دلیل اشتغال به کارهای وکالتی و نیز نوع علقه ام، که رغبت به مطالعات ادبی ( شعر و متون گذشته ) و تاریخی و یا تخصصی حقوق است اصولاً علاقه ای به پی گیری موضوعات مورد اختلاف - که غالباً رنگ سیاسی به خود می گیرد - و اینکه در این میانه حق با چه کسی است؟ نداشته و ندارم. لیکن این امر مانع از اعتقاد بنده به اصل لزوم احترام به حقوف مدنی و اساسی و آزادی های مشروع اجتماعی افراد و همچنین، رعایت اصولی مسلم چون اصاله البرائه و اصاله الصحه و غیره نیست.

خدا رحمت کند در گذشتگان شما را، یادم می آید در کودکی، در راه مسافرتی که بی بی پیرم هم با ما بود، یکی از خوبشان گفت : " فلانی در طول مسافرت نماز نخوانده است." خدا بیامرز، که هیچگاه عصبانیت او را ندیده بودم، با تغیّر، سخنی گفت که بر دل نشست و همان اوان کودکی به عنوان یک هنجار اجتماعی و قاعده اخلاقی بر ضمیر من نقش بست (گویا مفهوم یک حدیث نبوی است). او گفت : " ننه جان شما که در تمام بیست و چهار ساعت روزها با او نبودید، یعنی حتی او یک بار از پشت یک درخت رد نشد، باید بگوئید در همان لحظه او نمازش را خوانده است، غیبت نکنید و به دیگران بُهتان نزنید که دشمن خدا می شوید..." واقعیت این است که روش و سلوک بی بی و پدر بزرگ ها - که روشن بینی و بی غرضی شان از مای تحصیل کرده ها بیشترست، - با اصول اخلاقی و اسلامی سنخیت بیشتر داشت، تا ما ها که کتابخوان و پر مدعایم.

بگذریم ....

در جریان تحقیق پیرامون زندگی یکی از درگذشتگان عالم حقوق و ادب، به یکی از متون قرن 8 برخوردم که نمونه ای از تاکید بر اخلاق ستوده پیش گفته و سعه صدر و تسامح بزرگان با موضوعات مشابه است، بازخوانی این متن کهن شاید برای متعصبان و کم صبران و یا - خدای نکرده - ناآگاهان و غوغا فکنان، درسی ظریف و حکمتی شریف باشد.

شاید بدانید که میرسید شریف جرجانی (علی بن محمد بن علی حسینی استر آبادی) دانشمند، فیلسوف، متکلم و ادیب و عارف ایرانی قرن هشت هجری قمری می باشد و تولدش در 740 در استراباد گرگان و آرامگاهش در شیراز است. مناظرات علمی وی با سعدالدین تفتازانی مشهور عام و خاص بوده و در بسیاری از کتابهای علمی و تاریخی و ادبی آمده است. وی رسالات فراوانی به فارسی و عربی دارد و نیز بر برخی از کتاب های معروف فقه و فلسفه و نجوم حاشیه نوشته است که شهرت زیادی دارد . کتابهای التعریفات ( در ذکراصطلاحات و کلمات صوفیه)، ترجمان القرآن ، امثله ، صرف میر، صغری، کبری ، اصول المنطقیه و ... از او است و بیشتر شهرت وی به واسطه کتاب "التعریفات" است. یکی از رسائل فارسی جرجانی، رساله ای در مراتب وجود ست که به نام "رساله الوجود" در سال 1321 شمسی و به همت شادروان حاج سید نصرالله تقوی (سادات اخوی) در 24 صفحه به زیور طبع آراسته شده است.

این رساله کوچک چنین شروع می شود.

" بدان وفقک الله و ایانا که اصحاب بحث و نظر از برای بیان مراتب موجودات در موجودیت تمثیلی کرده اند..."

و به حکایتی شیرین پایان می یابد که همین حکایت با مقدمه بحث ما سنخیت دارد و منظور ماست :

حکایت

" دانشمندی که بر طریقه اهل کلام بود، با دیگری که بر طریقه صوفیه موحده رفتی، وقتی در مجلسی جمع شدند و مناظره در باب توحید میان ایشان واقع شد، دانشمند اول گفت: "که بیزارم از آن خدائی که در سگ و گربه ظهور کند." و آن دیگری چنین گفت که : بیزارم از آن خدائی که در سگ و گربه ظهور نکند."

حاضران مجلس جزم کردند که یکی از دو دانشمند کافر شدند. بعضی از بزرگان سخن ایشان را چنین توجیه کرده اند که : دانشمند اول اعتقاد کرده بود که سگ و گربه در غایت خسّت اند و ملاسبه و مخالطۀ با ایشان نقصان تمام باشد. پس مقصود وی از آن سخن آن است که بیزارم از خدائی که ناقص باشد و دانشمند دوم اعتقاد کرده بود که در ملابسه هیچ نقصان نیست، برآن طریق که در آفتاب گفته شد و اگر در سگ و گربه ظهور نکند فیض وجود حق جلّ جلاله تام نباشد بلکه ناقص باشد، پس مقصود وی نیز همین است که بیزارم از آن خدائی که ناقص باشد، شکی نیست که ناقص، خدایی را نشاید . پس بیزاری ایشان از خدای نباشد و کفر هیچیک لازم نیاید و السلام " *

((((((((((((((((((((((((((((()))))))))))))))))))))))

  • به نقل از تاریخ ادبی ایران، جلد 3، ادوارد براون، ترجمه و حواشی علی اصغر حکمت، انتشارات امیر کبیر، چاپ چهارم 1357 ، حاشیه صص 477– 478

  • نوشته : محمد مهدی حسنی

مشخصات
چه بگویم ؟     (حقوقی، ادبی و اجتماعی) این وب دارای مباحث و مقالات فنی حقوقی است. لیکن با توجه به علاقه شخصی،  گریزی به موضوعات "ادبی" و "اجتماعی"  خواهم زد. چرا و چگونه؟  می توانید اولین یاداشت و نوشته ام در وبلاگ : "سخن نخست" را بخوانید.
  مائیم و نوای بینوایی
بسم اله اگر حریف مایی
               
*****************
دیگر دامنه  های وبلاگ :
http://hassani.ir

* * * * * * * * * * *
«  کليه حقوق مادي و معنوي اين وبلاگ، متعلق به اینجانب محمد مهدی حسنی، وکیل بازنشسته دادگستری، به نشانی مشهد، کوهسنگی 31 ، انتهای اسلامی 2، سمت چپ، پلاک 25  تلفن :  8464850  511 98 + و  8464851 511 98 + است.
* * * * * * * * * * *
ایمیل :
hasani_law@yahoo.com
mmhassani100@gmail.com

* * * * * * * * * * *
نقل مطالب و استفاده از تصاوير و منابع این وبلاگ تنها با ذکر منبع (نام نویسنده و وبلاگ)، و دادن لینک مجاز است.  »