شنبه ۹ آذر ۱۳۹۲ ساعت ۱۰:۳۰ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

 اندر نکوهش بلای پیری

نوشته محمد مهدی حسنی 

چند روز پیش برای خرید کتاب به یکی از کتاب‌فروشی‌های شهرمان رفتم. کتاب‌فروش گفت:  فلانی بر خلاف قدیم،  چند وقت است که در خرید کتاب تنوع گذشته را نداری هرچند با گفتن: «مجال خواندن نیست» گفتگویمان زود پایان یافت ولی از آنجا که همیشه پس از هر محاجّه این‌چنینی، به سنجه‌ای رفتار ناشور خود می‌پردازم. پس از بیرون رفتن از کتاب‌فروشی، به واکاوی حال پرداختم. دیدم مدت‌هاست که به دلیل زمینه‌های ویژه مطالعاتی خود و نداشتن فرصت کافی،  از خواندن برخی زمینه‌های مطالعاتی دورافتاده‌ام.  پیش تر اگر گاه‌گداری کتاب‌های ارزشمند در همه موضوعات می‌خریدم بدین امید بود که روزی فرصت تورق و خواندنشان را یابم.  لیکن اکنون و ناخودآگاه احساس می‌کنم که آن ممه را دیگر لولو خورده و این امید از میان رفته است. چون می‌پندارم که در عمر باقی‌مانده (حداکثر ده بیست سال در پیش - اگر سپری شود؟)،  باید فیش‌های مطالعاتی موجودم  را مرتب کنم و مستبعد به نظر می‌رسد، موقعیتی پیداکرده و بتوانم مانند گذشته به طور جدی و پراکنده در همه موضوعات بخوانم.

لطفاْ برای خواندن مقاله به ادامه مطلب بروید

 

دوشنبه ۲۲ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۱:۴۱ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

     

      ما درس سحر در ره میخانه نهادیم

               (نیم نگاهی به وضع وکلا و وکیلان راستین -  پاسخ جناب آقای عرفانیان)

        نوشته ی محمد مهدی حسنی

در پست پیشین یکی از دوستان همشهری که در عین حال خود اهل اندیشه و نوشتن و مدیر تارنمای وزین و پربیننده ی"وبلاگ تخصصی حقوق ایران" هستند پیامی به شرح زیر گذاردند:

"چندی است مخاطبان خاص خود را در انتظار قلم حقوقی خود گذاشته اید .اگر مقدور است ... در باب حقوقی و حرفه وکالتی و امثالهم پستی آپدیت نمایند تا دوستداران این دانش نیز ... استفاده کنند."

همانجا پاسخ و وعده ای دادم: "با تشکر از اظهار لطف جناب عرفانیان و با تاکید بر اینکه خود را در قد و قواره تعریف ایشان نمی بینم . پاسخ مبسوط گلایه ی ایشان و چرایی رفتار م را در پست بعدی خواهم داد.".

پاسخ ایشان و سایر دوستان گله مند، که گاه و بیگاه شوخ مزبور را به چشم این رنجور می آورند،به شرح زیر،  به شرف حضور می رسد:

برای خواندن بقیه یاداشت بر ادامه مطلب کلیک فرمایید

دوشنبه ۸ آذر ۱۳۸۹ ساعت ۸:۱۷ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

خانه به دوشی "ما" و کسادی "چه بگویم"

(سخنی با خوانندگان خوب خود)

نوشته ی محمد مهدی حسنی

از دوستان عذر خواهم. شاید تا مدتی نتوانم به روال گذشته، با قلم فرسایی خود، وبلاگ را همیشه به روز نگه دارم. گذاردن گاه و بیگاه پست های اخیر که صرفاً برای لاپوشانی بوده این موضوع را ثابت می کند

یادم می آید نوجوان که بودم از عمه پیر کرمانی خود - که اهل تهجد و ایمان بود و خدایش بیامرزد - پرسیدم: "شما چه می کنید که برای خواندن نماز صبح به موقع بیدار می شوید و من خواب می مانم؟" گفت: " عمه جان برای اینکه، نمازتان قضا نشود به هنگام خواب به بالشت تان بگوئید، اگر فردا من را سر ساعت فلان بیدار نکنی خدا تو را گیر تیشه بنّا بیاندازد.".

عجبا که در آن زمان به همین گونه رفتار کردم و نتیجه روانی خوبی به دنبال داشت، هرچند نمی دانستم که عبارات مزبور نفرین و تهدید است یا خواهش و تمنا ؟ و چرا باید با به میان کشیدن پای تیشه بنّا انتظار معجزه ای را داشته باشم؟

بعدها که بزرگ و عائله مند شدم فهمیدم تیشه بنّا، لااقل برای بچه آدمیزاد پارسی، ابتلا و آزمایشی سخت است. تمام وقتت صرف، و مالت خرج می شود با بد قولی آدم های متفاوت مواجه می شوی و در یک کلام پدر صاحب بچه در می آید

برای خواندن بقیه یاداشت بر ادامه مطلب کلیک فرمایید

سه شنبه ۱۱ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۱۲:۵۲ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

ماه شدن وبلاگ با مطالب عاریه ای؟!!

(گلایه از انتحالی دیگر)

نوشته محمد مهدی حسنی

ای پســــر! ننگــــری که عقل و سخن /چون بر این خلق سر به سر بار است؟ /// عقــــــل بار است بر کسی که بـه عقل / گر بـــز و جلـــد و دزد و طـرّار است /// رش و سنگ کـــم و ترازوی کـــــــژ / همه تدبیـــــــر مـــــرد غـــــدّار است /// عقـــــل در دست این نفایـــــــهْ گروه / چون نکــــو بنگری گرفتـــــار است /// گـــــــــاو خاموش نــــــزد مرد خرد / بــِــــــه از آن ژاژخای صد بار است /// گرگ درّنــــده، گرچه کشتنی است / بهتـــــــــر از مــــردم ستمگار است /// از بــــــد گرگ رستن آســـــان است / وز ستمگــــاره سخت دشـــوار است /// گرگ، مال و ضیــــــــاع تو نخورد / گرگ صعب تــــو میر و بندار است /// نــزد هر کس به قـــــدر و قیمت اوی / مـــــر خرد را محل و مقــــدار است (ناصر خسرو)

بی بی ای (مادرپدری) داشتم که خدا بیامرز گاهی می گفت "از عاریه های مردم خودم را چو ماه کردم، عاریه ها را پس دادم خودم را سیاه کردم"

در بلبشو بلاگ نویسی‌های فارسی، تار نماهایی هستند که با مطالب عاریه ای و سرقتی از دیگران، خوانندگان خود را مشغول می کنند و فرقشان با بی بی خدا بیامرز ما این است، که آنان مال عاریه ای را بیع بات و ماه شدنشان را ذات خود پنداشته و سیاه شدنشان را بر نمی تابند.

وبلاگ: " آسمان آبی است اما... تیره هست و ابر دارد " از تیر ماه 89 توسط آقا یا خانمی به امضای "هاشمی از تلخو" در بلاگفا راه اندازی شده است در ستون " در باره وبلاگ" آن، درباره هدف خود آورده است: " این وبلاگ در راستای ارائه سرویس دریافت اس ام اس ... راه اندازی شده ..."؟!!

در شکن های این وبلاگ همچون قوطی عطاران از شیر مرغ تا جان آدمیزاد همه چی یافت می شود و دانلود تصنیف و موسیقی به شرط چاقو (تعبیر از خودشان است) بیشترین حجم مطالب آن را تشکیل می دهد: دانلود تصنیف ماندگار مرغ سحر با صدای اساتید و خوانندگانی همچون شجریان و هنگامه اخوان و گلچین و زنده یاد فرهاد و هوشمند عقیلی تا تصنیف کوچه بازاری "اگه عشق همینه با صدای گیتا و اندی .... ارائه سلیقه ای متشتت در دَوَران هنر و ابتذال، برای خوانندگانی که تیپ بسیاری از آنان با تیپ خوانندگان "چه بگویم" متفاوت است. این وبلاگ با انتزاع تمام یا قسمت هایی از چند پست "چه بگویم" آنها را انتشار داده است مشترکاتی که با پنهان کاری روشن، عاریه ای است.

گستاخی از این بیشتر که پست "زهد ریا و می سارا" نوشته ی اینجانب با همان فونت و رنگ و اندازه و تصویر( که فضای هاست آن متعلق به اینجانب است و هزینه اش را می پردازم) عیناً کپی و با تغییر و حذف نام نویسنده و صاحب اثر، به نام هاشمی منتشر گردد.

همچنین همین معامله با چند پست دیگر چه بگویم شده است از جمله :

الف- چند حکایت طنز و مطایبه از نوادر: وبلاگ ما وبلاگ آنان

ب- چند حکایت طنز و جد از گلستان سعدی وبلاگ ما وبلاگ آنان

ج- شعر طنز دفاع قاتل وبلاگ ما وبلاگ آنان

د- تعزیه دیوان بلخ وبلاگ ما وبلاگ آنان

کاش تنها در حق بنده و "چه بگویم" جفا می شد و کم لطفی آنها لااقل صاحب اصلی برخی آثار را بر نمی گرفت. این که نام شاعر تربتی شعر طنز دفاع قاتل (محمد حسن حسامی محولاتی) و نیز نام شاعر تعزیه دیوان بلخ (زنده یاد محمد علی افراشته) به عمد حذف شود چه سودی برای کاربران اینترنتی متصور است؟

آیا درست است با وجود اینکه در وبلاگ ما تاکید شده است که: " نقل مطالب و استفاده از تصاوير و منابع این وبلاگ تنها با ذکر منبع (نام نویسنده و وبلاگ)، و دادن لینک مجاز است." باز هم مدیر وبلاگ مذکور از اندیشه و امکانات "چه بگویم" استفاده کرده و به روی خود نیاورند. آیا اینکه هزینه فضا و آپلود تصاویر پست های اشاره شده ی وبلاگ مزبور از جیب این جانب هزینه شود، ظلم و ستم و ربودن مال نیست؟

پرروشن است هرگاه ظرف یک هفته پست های مزبور حذف و یا حک و اصلاح نگردد (مراد درج نام نویسنده و منبع همراه با دادن لینک به چه بگویم است) اینجانب ناچار خواهد شد، مطابق روال گذشته با شکایت به مدیران بلاگفا و نیز تغییر نام تصاویر در هاست اختصاصی، از طریق دوستی خارج شویم. به قول فخرالدین اسعد گرگانی در ویس و رامین:

اگر جنگ آوری کیفر بری تو اگر کاسه دهی کوزه خوری تو

سه شنبه ۴ خرداد ۱۳۸۹ ساعت ۱۰:۳۷ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

داستان طنز یک مکتوبه (ایمیل)

هم... هم.... هم...

طنزیم (1) : محمد مهدی حسنی

دیشب قبل از خوابیدن، به شدّت دماغم می خارید. نمی دانم چرا یاد حرف یکی دوستان بجنوردی افتادم که پیش تر از او شنیده بودم در باور اهالی گرمه، وقتی آدم دماغش را می خاراند حتماً کتک می خورد. خوب کتک که تنها بر نهج فیزیکی نیست: درشت شنیدن، یکه خوردن از یک واقعه و خبر، گم کردن کارت بنزین، مقابل شدن با آدمی که حکم خراب شدن دیوار آبریزگاه بر روی آدم را دارد و برایش شب غاسق و صبح صادق یکی است و .... همه نوعی کتک خوردن از نوع غیر محسوس اش است

نمی دانم تا حالا شده که کسی از آن دنیا برایتان تلفن یا ایمیل بزند مطمئناً یکّه و جا خوردن، نخستین عکس العمل طبیعی آدم است و هم در وهله دوم بلافاصله این پرسش پیش می آید که : نکند کسی شما را سر کار گذاشته است؟

هم وطنان ما که تلویزیون وطنی را - با آن بودجه و هزینه های هنگفت - رها کرده و دائم پای فارسی وان (2) می نشینند نباید برایشان این حس غریب باشد چون در یکی از سریال های در حال پخش، داستان تناسخ روح (از بدن "پدرو خوزه دوناسو" ی پیر به جسم "سالوادر" جوان) را می بینند.

شادروان صنعتی زاده کرمانی نیز در کتاب "رستم در قرن بیست و دوم" از فردی به نام "جانکاس" سخن می گوید که مخترع ماشین تجسم ارواح و اجساد مردگان است. وی روح و جسم رستم را در عصری جلوتر از ما زنده می کند و موقعیت رستم با آن یال و کوپال و وجود تفاوت هنجارهای اجتماعی و اخلاقی و نیز پیشرفت ها و پس رفت ها دو زمان ، دست مایه ی طنزی زیبا قرار گرفته است.

لطفاً برای خواندن بقیه لاطائل به ادامه مطلب بروید.

شنبه ۲۸ فروردین ۱۳۸۹ ساعت ۱۲:۴۲ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

 

گلایه از پرتال دانشجويي  دانشگاه پيام نور اصفهان

                          (باز هم  انتحال دیگر) *1

نوشته ی محمد مهدی حسنی

 

        گر بیابان پــــر شـــود زر و نقود                                     بی رضای حق جویی نتوان ربود

        ور بخوانی صد صحف بی سکته‌ای                                  بی قدر یــــــادت نمانـــــــد نکته‌ای

       ور کنی خدمت نخوانی یک کتاب                                       علــــــــم های نادره یابی ز جیب

         تا بدانی که آسمان های سمی                                              هست عکس مدرکـــات آدمی

        این سخن پیدا و پنهانست بس                                            که نباشـــــد محرم عنقا مگس

می گویند شخصی شیعی در باره "امامت" کتابی نوشته بود. شاعری آن را می خواند و می بیند که مطالب آن با حدیقۃ الشیعه منسوب به مرحوم مقدّس اردبیلی یکسان است، بلافاصله می سراید:

    این مولف اگرچه از شیعه است                      لیک دزد حدیقۃ الشیعه است *2

اجازه می خواهم بدون اینکه ادای علما و چیز دانان را در آورم،  گلایه سوم خود را در باره انتحالی دیگر مطرح کنم. به هنگام بررسی کنترل پنل منوی گزارش‌های آماری وبلاگ خود در وبگذر  متوجه شدم که :

دیروز از سایت رسمی  پرتال دانشجويي  دانشگاه پيام نور اصفهان وابسته به وزرات علوم و فن آوری از وبلاگ بنده بازدیدی شده است از روی کنجکاوی وارد سایت لینک دهنده شده و با تعجب دیدم که سرکار خانم  پروين احمدي   که ظاهراً خود عضو انجمن علمي دانشجويي رشته حقوق دانشگاه پيام نور استان اصفهان هستند،  تمام یا قسمت هایی از چندین مقاله اینجانب موسوم  به سلسله "مباحثی از حقوق ثبت"  را برداشت کرده و به نام خود در یک سایت معتبرعلمی دانشگاهی انتشار داده است و در هنگام کپی کردن دقت نکرده که عنوان دو مقاله (ردیف های 1 و 4 زیر) در واقع لینک مستقیم همان مقاله  به وبلاگ بنده است و به این ترتیب ممکن است که یکی از خوانندگان مطلب، به روی نام مقاله کلیک کرده و دست ایشان رو شود 

برای اینکه دوستان از  صدق ادعای بالا مطمئن شوند،  دزد حاضر و بز حاضر است، می توانند، با کلیک به روی  لینک های زیر مال حلال را از مال حرام و دزدی تمیز دهند:

1-     سایت آنان :         انواع مال غیر منقول به لحاظ ثبت دفتر  ( مقررات ثبتی حاکم بر انواع آبها ) 

1-    وبلاگ  ما :         مباحثی از حقوق ثبت 3 - انواع مال غیر منقول به لحاظ ثبت دفتر    

2 -     سایت آنان :             انواع مال غیر منقول به اعتبار مراحل ثبت  

2 -    وبلاگ  ما :           مباحثی از حقوق ثبت 2 - انواع مال غیر منقول به اعتبار مراحل ثبت

3 -    سایت آنان :           مقررات ثبتی حاکم بر ثیت و نقل و انتقال اموال اختصاصی دولت و شهردار

3 -    وبلاگ  ما :              مباحثی از حقوق ثبت 5 (قسمت اول) -  مقررات ثبتی حاکم بر ثبت و نقل و انتقال اموال اختصاصی دولت

4 -   سایت آنان :         املاک مجهول المالک ثبتی

4 -   وبلاگ  ما :           مباحثی از حقوق ثبت 2 - انواع مال غیر منقول به اعتبار مراحل ثبت

جالب است که با کنکاش در لیست مقالات حقوقی انجمن مزبور  مشخص می شود که مشارالیها یکی از اعضای اصلی و پرکار انجمن مذکور است و لابد مانند چهار مورد بالا، دائماً در حال مطالعه و کار علمی؟!!  است، لیکن غافل که به قول سنایی:

                   کار بی علم ، بار و بر ندهد                                             تخم بی مغز، بس ثمر ندهد

دزدی، دزدی است می خواهد ما ازجیب کسی،  مال منقول او را بربایم و یا با جعل سند، مال غیرمنقول ثالثی  را به نام خود سند بزنیم. یا اینکه نتیجه فکری و اثر علمی یا ادبی دیگری را کپی کرده و با ادعای مالکیت معنوی نسبت به آن اثر، منتشرش کنیم.  و اگر حسب ظاهر،  پشتبان و معاون این خلاف کاری  یک نهاد علمی و دانشگاهی باشد -  که علی الرسم خود بایستی تولید کننده علم و آگاهی،  و مروّج راستی و صداقت باشد - ، دیگر باید وا اسفا گفت.

بدیهی است برای اطلاع مدیران سایت مزبور، به زودی  همین پست برایشان میل می شود.

کلام خود را با شعری از مولانا آغازیدیم و با شعری از وحشی بافقی که برگرفته  از قصیده ای در ستایش مولی (ع) است و موضوع آن انتحال می باشد، به پایان می بریم:

به افسون سخن بنــــــدم زبان نکتــــه گیری را              که خود را بی‌نظیر عصر داند در سخندانی

نیم آنکس که دزدم گوهــــــر مضمون مردم را              چو بحر طبع دربار آورم در گوهر افشانی

به ملک نظم بعضی می‌کنند از خسروی دعوی              که شعــــر شاعران کهنه را سازند دیوانی

سراسر دزد ناشاعر تمامـــــــی پیش خود برپا               برابر مونس خاطـــر پس سر دشمن جانی

جمادی چند اما کــــوه دانش پیش خود هر یک              نشسته گـــــوش بر آواز چون دزدان تالانی

که در دم بر تو خوانند از طریق خود پسندیها              چو مضمونی ز نظم خود بر آن سنگین دلان خوانی

ز کافر ماجرایــــی طبعشـان را کی قبول افتد              اگر خوانی بــــــران ناقابــلان آیـــات قرآنی

از آن دزدان ناموزون بـــــی انصاف ناشاعر              شد آن مقــدارها بی قـــــــــدر آیین سخندانی

                                              ((((((((((((((((())))))))))))))))))

پی نوشت ها:

 1 -  انتحال (Plagiarism)  همان سرقت تاليفات و اختراعات است. در  دانش نامه آزاد آمده است که  انتحال یا دستبرد فکری یا ایده‌ دُزدی به معنای "تخصیص دادن خلاقیت ادبی یا پژوهشی دیگری به خود است به نحوی که  چنین قلمداد شود که خود آن شخص اثر را خلق کرده است.  و می تواند شامل بخش یا همه ی یک اثر باشد.  همچنین ممکن است بدون رضایت صاحب اصلی اثر و یا با رضایت وی انجام شود.

دستبرد فکری را در حوزه ادبیات، دزدی ادبی؛  و در حوزه هنر، سرقت هنری و در حوزه پژوهش‌های دانشگاهی، سرقت علمی  می نامند.  به زبان ساده انتحال  (دستبرد علمی یا ادبی)  یعنی رونویسی کارها یا ایده‌های دیگران و انتساب آنها به خود. ( با تغییراتی به  نقل از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد)

2       – با کمی تغییر به نقل از کشکول جدید ، دکتر علی اصغر حلبی، نشر قطره، 1387،- ص 882

* منبع اشعار مولانا و وحشی سایت وز ین و بی بدیل  گنجور است

سه شنبه ۱۷ فروردین ۱۳۸۹ ساعت ۱۰:۹ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

گلایه از وبلاگ "عاضد عدل"

باز هم نقض حق مولف

پیش تر نیز به مناسبتی گفته ام که در این وبلاگ، بنده همواره کوشا بوده تا حق کپی رایت ( حقوق معنوی ومولف اشخاص ) را مراعات نمایم ، لذا متقابلاً از کاربران و همکاران این فضای فرهنگی و علمی مجازی نیز چنین انتظاری دارم.

جناب آقای احمد شبانی فرگ - که ظاهراً خود وکیل دادگستری و مشاور حقوقی قوه قضاییه هستند و ترجمه ی نام وبلاگ شان : "یاری دهنده و پشیبان داد " است - در وبلاگ " عاضد عدل " یکی از مقاله های حقوقی وبلاگ اینجانب زیر عنوان : " آیا گزارش اصلاحی دارای اعتبار امر مختومه است " را منتشر فرموده اند. اصل موضوع، فی حد ذاته بدون اشکال است، چون بنده به عنوان "نویسنده و صاحب اثر" این موضوع را با قید " لزوم رعایت ذکر منبع و دادن لینک " به همه و از جمله ایشان اجازه را داده ام.

لیکن آن دوست گرامی، مقاله بنده را با همان صورت (فونت و قلم و رنگ واحد)، لیکن با حذف نام نویسنده :

( یعنی زدودن عبارت: "نوشته : محمد مهدی حسنی" مذکور در بند سوم عنوان مقاله)

در وبلاگ خود آورده اند. این رفتار بدون شک نادید گرفتن حقوق معنوی و مخدوش کردن حق مولف و نقض قانون عقلی و منصفانه کپی رایت در باره حقیر و جفا به بنده است و لا اقل در مورد حقوقدانان و وکلای داگستری که شأن آنان، شأن حکیمان و فقهیان است، پذیرفتن چنین کاری گران به نظر می رسد.

در وبلاگ مزبور، به روال، هیچ یک از پست ها دارای عنوان نیست و تنها در اولین پست و زیر عنوان "خوش آمد گویی " به خودشان فرموده اند که بنابر وظیفه اي كه احساس نموده فضاي مجازي را محل مناسبي برا ي طرح ديدگاههاي حقوقي شان برگزیده اند. و به رغم اینکه در همان جا از علاقه مندان و بازديدكنندگان خود خواهش کرده اند تا با اعلام نظر و طرح پیشنهاد و انتقاد، ایشان را در ارايه خدمت هرچه بهتر ياري رسانند. لیکن از اقدام و پاسخ گویی به کامنت چند روز پیش بنده با همین مضمون، خودداری فرموده اند.

با توجه به اینکه بنده با ایشان در آنچه که به نقل از یاداشت "عدالت قاعده اصلي حقوق بشر" خود آورده اند، موافقم که:

" اشرف مخلوقات و كسي كه خليفه خدا در زمين است ،طبيعي است كه داراي حقوقي است كه هميشه بايد محترم باشد."

از این رو انتظار دارم که ایشان با شناسایی حقّ شرعی و قانونی بنده، هرچه زودتر وضع را در موضعش قرار دهند.

ضمناْ چون ممکن است مدیر محترم وبلاگ موصوف، به این زودی بنده را با خبرگیری از وبلاگ "چه بگویم" دل شاد نفرمایند، لذا این نفثه المصدور برایشان ایمیل می شود و اگر پاسخی دهند عیناً در ذیل همین پست منعکس می شود.

دوشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۸۸ ساعت ۱۱:۲۱ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

چه بگویم ؟

(به بهانه نخستین سال زایش وبلاگ)

نوشته : محمد مهدی حسنی

چه بگویم ؟ یک ساله شد. کودکی مجازی که در طی این مدت پای به دنیا گذاشت، رشد ونمو کرد، و اینک به اقتضای سن چهار دست و پا راه می رود و تلاش مام و سازنده آن تنها این بوده و هست که راستگو و خیرخواه باشد و پس رفتی نداشته باشد.

می گریزم تا رگـــــم جنبان بود

کی گریز از خویشتن آسان بود (مولوی)

زمانی که نمونه نام نویسی وبلاگ را در صفحه مربوط به بلاگفا تکمیل می کردم، خود بخود و بی هیچ سبق تصمیم قبلی در محل نام وبلاگ عبارت: "چه بگویم؟" را نوشتم. چرا ؟ واقعاً نمی دانم .

شاید این نامگذاری نتیجه ی پژواک "سکوت شکسته"ی "کریم فکور" در دلِ کوهْ آهنگِ "پيک سحريِ" "پروین" از ساخته های همایون خرّم، در مایه حزن انگیز "دشتی" بود، که در آن لحظه در گوش جان ترنم کرد :

"يک نفس اي پيک سحري / بر سر کويش ،کن گذري / گو به فغانم ،به فغانم ، به فغانم / ... / همه شب بر ماه و پروين نگـــــرم / مگر آيد رخسارت بر نظــــرم / چه بگويم ، چه بگويم ، چه بگويم زيــن راز / من همين بس ، که مرا کس ، نبود دمساز / ..."

لطفاً برای خواندن بقیه به ادامه مطلب بروید.

جمعه ۲۴ آبان ۱۳۸۷ ساعت ۱۰:۳۶ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

گلایه از وبلاگ "تخصصی حقوق و فقه" - باز هم نقض حق مولف

نوشته: محمد مهدی حسنی

در این وبلاگ بنده همواره کوشا بوده ام تا حق کپی رایت ( حقوق معنوی ومولف اشخاص ) را رعایت نمایم ، لذا متقابلاً از کاربران و همکاران این فضای فرهنگی مجازی نیز چنین انتظاری دارم.

جناب آقای سید حسین میری در وبلاگ "تخصصی حقوق و فقه" مبادرت به نشر برخی از مقاله های حقوقی وبلاگ اینجانب فرموده اند. در اصل قضیه بحثی نیست. چون بر خلاف بسیاری از سایتها و و بلاگها، بنده این موضوع را اجازه را داده ام.

چنانکه در تذکر آمده در "درباره وبلاگ "، با ذکر این مطلب که : « کليه حقوق مادي و معنوي اين وبلاگ، متعلق به اینجانب محمد مهدی حسنی ..... مي باشد. نقل مطالب و استفاده از تصاوير و منابع آن را بی اجازه مدیر و نویسندگان وبلاگ مجاز دانسته ام ، لیکن به صراحت، اجازه مذکور تنها مقید به " با ذکر منبع، و دادن لینک " شده است.

در سایت مورد بحث جز در یک مورد ( http://hoghough85.blogfa.com/post-1561.aspx ) که اجازه مذکور دقیقاً رعایت شده است، متاسفانه در سایر موارد، طریق دیگر اختیار گردیده که این موضوع بلاشک نادید گرفتن حقوق معنوی و مخدوش کردن حق مولف و نقض قانون عقلی و منصفانه کپی رایت در باره حقیر است. و لا اقل در مورد حقوقدانان پذیرش چنین کاری گران بنظر می رسد.

چنانکه در 7 مورد ذیل تنها به ذکر نام نویسنده بشرح بین دو کمان ( نوشته شده توسط محمد مهدی حسنی ) در انتهای مقاله بسنده شده و به این ترتیب از ذکر منبع خوداری گردیده است :

http://hoghough85.blogfa.com/post-1566.aspx

http://hoghough85.blogfa.com/post-1565.aspx

http://hoghough85.blogfa.com/post-1563.aspx

http://hoghough85.blogfa.com/post-1564.aspx

http://hoghough85.blogfa.com/post-1562.aspx

http://hoghough85.blogfa.com/post-1567.aspx

http://hoghough85.blogfa.com/post-1568.aspx

و در دو مورد نیز هرچند منبع ( نشانی اینترنتی ) مقاله ها را تذکر داده اند، لیکن آن بدون دادن لینک است.

http://hoghough85.blogfa.com/post-1569.aspx

http://hoghough85.blogfa.com/post-1570.aspx

انتظار دارد که مدیر یا دست اندکاران محترم وبلاگ بالا سریعاً اشتباه خود را تصحیح فرمایند.

مضاف بر آن از موتور محترم جستجوی گوگول بشنوید : به هنگام جستجوی کلمه یا عبارات آمده در مقالات مورد نظر، گاهی از معرفی منبع اصلی مقاله ( چه بگویم ؟ ) کوتاهی ورزیده، و تنها به وبلاگ مذکور لینک می دهد. احتمالاً این هم از شانس بد حقیرست.

خواجه در بند نقش دیوارست خانه از پای بست ویران است ( سعدی ).

ضمناْ چون ممکن است مدیر محترم وبلاگ موصوف، به این زودی افتخار خبرگیری از وبلاگ بنده را به اینجانب مرحمت نفرمایند، لذا این نفثه المصدور برایشان میل هم می شود. اگر پاسخی دهند عیناً منعکس خواهد شد.

دوشنبه ۶ آبان ۱۳۸۷ ساعت ۸:۳۱ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

ن القلم و ما یسطرون

عذر اول

نوشته: محمد مهدی حسنی

نه شکوفه ای، نه برگی، نه ثمر، نه سایه دارم

همه حیرتم که دهقان به چه کار کشت ما را ( ذوقی اردستانی)

بعض دوستان از انشاء بد بنده گلایه دارند . آنجا که لحن نوشته ها شاید به آدمیزاد ماند، ولی ادبی نیست، وبقول شاعر شیرین سخن "ایرج میرزا" : ادبیاتی شلم و شورواست، به‌گونه‌ای که بعلت وجود ایرادات و اشکالات دستوری و لغوی حتی اطلاق نوشته درجه چندم ادبی نیز بدان محل تامل است. بنده ایراد پیش گفته را به جان می پذیرم .

تخصصی بودن کار و حرفه فرد، آنگاه که توام با نوشتن است، به‌ویژه اگر فن مورد نظر، همراه با انبوهی از اصطلاحات و تعریفات خاص فقه و حقوق باشد و واژه ها و عبارات در غیرماوضع له ( معنای مجازی یا بهترست گفته شود : معنای حقیقی دیگری ) بکار رود؛ و همچنین سالها قلم فرسایی در قالب تنطیم لایحه و دادخواست و دفاعیه، خود بخود، امثال بنده را وابسته و محکوم به یکجور نوشتن می کند. که سرشت و حال و هوای اینگونه نوشته ها با کار و تحقیقی ادبی و یا حتی نثر ساده مقاله نویسی امروز " نثر روزنامه ای " متمایز است. { البته از میان جماعت بزرگ و بزرگوار حقوقی نگار، اعم از اساتید دانشکده های حقوق، قضات و وکلای دادگستری استثنا هم داریم. مانند استاد گرامی آقای دکتر ناصر کاتوزیان که بحق مستحق کسب عنوان "علامه" است. او فقیهی بزرگ و حقوق دانی بر جسته است، و در عین حال سخندانی، نغز گفتاری او و سلاست نثرش یادآور نوشته های ادبای طرازاول این خاک و بوم است. خدای او را از همه بلا ها حقظ کند، و سایه اش را بر سر فرزندان معنوی و شاگردانش نگاه دارد.

اهل صورت از عراق آیند تا سوی حجاز

اهل معنی را عراقی و حجازی دیگریست }

از سوی دیگر آنان که بکار وبلاگ مشغولند، می دانند وبلاک نویس - ناخواسته - محکوم به نوشتن زود زود مطالب است تا وبلاگ همیشه بروز باشد. و لذا، بر خلاف مقالات و نوشته های منتشره در کتب چاپی و مجلات، فرصت به تانی نوشتن، و تحقیق و اندیشه لازم برای نگارش مطلب، ویرایش، و حتی بازبینی نوشته ها از این "حیوان وبلاگ نویس" سلب می شود. { برای فلسفه کاربرد این عبارت رجوع شود به مقاله "دنیای مجازی یا واقعی اینترنت " ، در بخش " اجتماعی ادبی " وبلاگ } خاصه اینکه، از جهتی نیز نویسنده تازه کار باشد، و تا قبل از آن، سعی نکرده است تمرین و آثار نوشتاری در وادی ادب داشته باشد .

کار این چشمه، ز سرچشمه خراب است مرا (سلیمان عثمانی)

لذا از حیث این بی ادبی، از همه دوستان خاصه سلک ادبا، شعرا، نویسندگان پوزش می طلبد. و از حضرتشان عاجزانه درخواست می کند تا بر تاریکی ابرهای بی ادبی، که بر فراز این باغچه مجازی ساخته ام، به دیده اغماض بنگرند. و جسارت عنوان ادبی دادن به سمت و سوی بعض نوشته ها را بر من ببخشایند. پس هم‌آنان، با دادن تذکر و بیان ایرادات و اشکالات، راهبر و راهنمای اینجانب باشند، تا لطف و کرم علمی شان نسیمی شود، که ابرهای سیاه غفلت و اشتباه را دور کند. در اینصورت شاید جایگزین اینها، ابرهایی دیگرگونه شود که آنها، ارزش باریدن داشته باشند؛ حتی بر باغ و باغچه مجاوران؛ وگرنه خود نیز قبول دارم که "مسعود سعد سلمان" درست گفته است :

نبشتن زگفتن مهمتر شناس

به گاه نوشتن بجا آر هوش

سخن با قلم، چون قلم راست دار

بنیک و ببد در سخن نیک کوش

دو نوک قلم را مدان جز دو چیز

یکی صرف زهر و یکی محض نوش

تو از نوش او زندگانی ستان

ز زهرش مکن جان شیرین بجوش

بگفتن ترا گر خطائی فتد

ز بربط فزونت بمالند گوش

وگر در نبشتن خطائی کنی

سرت چون قلم دور ماند زدوش ( دیوان مسعود سعد سلمان، بتصحیح مرحوم رشید یاسمی، موسسه انتشارات امیرکبیر، چاپ دوم، 1362 ، تهران - ص 104) و 105 .

مشخصات
چه بگویم ؟     (حقوقی، ادبی و اجتماعی) این وب دارای مباحث و مقالات فنی حقوقی است. لیکن با توجه به علاقه شخصی،  گریزی به موضوعات "ادبی" و "اجتماعی"  خواهم زد. چرا و چگونه؟  می توانید اولین یاداشت و نوشته ام در وبلاگ : "سخن نخست" را بخوانید.
  مائیم و نوای بینوایی
بسم اله اگر حریف مایی
               
*****************
دیگر دامنه  های وبلاگ :
http://hassani.ir

* * * * * * * * * * *
«  کليه حقوق مادي و معنوي اين وبلاگ، متعلق به اینجانب محمد مهدی حسنی، وکیل بازنشسته دادگستری، به نشانی مشهد، کوهسنگی 31 ، انتهای اسلامی 2، سمت چپ، پلاک 25  تلفن :  8464850  511 98 + و  8464851 511 98 + است.
* * * * * * * * * * *
ایمیل :
hasani_law@yahoo.com
mmhassani100@gmail.com

* * * * * * * * * * *
نقل مطالب و استفاده از تصاوير و منابع این وبلاگ تنها با ذکر منبع (نام نویسنده و وبلاگ)، و دادن لینک مجاز است.  »