ن القلم و ما یسطرون
عذر اول
نوشته: محمد مهدی حسنی
نه شکوفه ای، نه برگی، نه ثمر، نه سایه دارم
همه حیرتم که دهقان به چه کار کشت ما را ( ذوقی اردستانی)
بعض دوستان از انشاء بد بنده گلایه دارند . آنجا که لحن نوشته ها شاید به آدمیزاد ماند، ولی ادبی نیست، وبقول شاعر شیرین سخن "ایرج میرزا" : ادبیاتی شلم و شورواست، بهگونهای که بعلت وجود ایرادات و اشکالات دستوری و لغوی حتی اطلاق نوشته درجه چندم ادبی نیز بدان محل تامل است. بنده ایراد پیش گفته را به جان می پذیرم .
تخصصی بودن کار و حرفه فرد، آنگاه که توام با نوشتن است، بهویژه اگر فن مورد نظر، همراه با انبوهی از اصطلاحات و تعریفات خاص فقه و حقوق باشد و واژه ها و عبارات در غیرماوضع له ( معنای مجازی یا بهترست گفته شود : معنای حقیقی دیگری ) بکار رود؛ و همچنین سالها قلم فرسایی در قالب تنطیم لایحه و دادخواست و دفاعیه، خود بخود، امثال بنده را وابسته و محکوم به یکجور نوشتن می کند. که سرشت و حال و هوای اینگونه نوشته ها با کار و تحقیقی ادبی و یا حتی نثر ساده مقاله نویسی امروز " نثر روزنامه ای " متمایز است. { البته از میان جماعت بزرگ و بزرگوار حقوقی نگار، اعم از اساتید دانشکده های حقوق، قضات و وکلای دادگستری استثنا هم داریم. مانند استاد گرامی آقای دکتر ناصر کاتوزیان که بحق مستحق کسب عنوان "علامه" است. او فقیهی بزرگ و حقوق دانی بر جسته است، و در عین حال سخندانی، نغز گفتاری او و سلاست نثرش یادآور نوشته های ادبای طرازاول این خاک و بوم است. خدای او را از همه بلا ها حقظ کند، و سایه اش را بر سر فرزندان معنوی و شاگردانش نگاه دارد.
اهل صورت از عراق آیند تا سوی حجاز
اهل معنی را عراقی و حجازی دیگریست }
از سوی دیگر آنان که بکار وبلاگ مشغولند، می دانند وبلاک نویس - ناخواسته - محکوم به نوشتن زود زود مطالب است تا وبلاگ همیشه بروز باشد. و لذا، بر خلاف مقالات و نوشته های منتشره در کتب چاپی و مجلات، فرصت به تانی نوشتن، و تحقیق و اندیشه لازم برای نگارش مطلب، ویرایش، و حتی بازبینی نوشته ها از این "حیوان وبلاگ نویس" سلب می شود. { برای فلسفه کاربرد این عبارت رجوع شود به مقاله "دنیای مجازی یا واقعی اینترنت " ، در بخش " اجتماعی ادبی " وبلاگ } خاصه اینکه، از جهتی نیز نویسنده تازه کار باشد، و تا قبل از آن، سعی نکرده است تمرین و آثار نوشتاری در وادی ادب داشته باشد .
کار این چشمه، ز سرچشمه خراب است مرا (سلیمان عثمانی)
لذا از حیث این بی ادبی، از همه دوستان خاصه سلک ادبا، شعرا، نویسندگان پوزش می طلبد. و از حضرتشان عاجزانه درخواست می کند تا بر تاریکی ابرهای بی ادبی، که بر فراز این باغچه مجازی ساخته ام، به دیده اغماض بنگرند. و جسارت عنوان ادبی دادن به سمت و سوی بعض نوشته ها را بر من ببخشایند. پس همآنان، با دادن تذکر و بیان ایرادات و اشکالات، راهبر و راهنمای اینجانب باشند، تا لطف و کرم علمی شان نسیمی شود، که ابرهای سیاه غفلت و اشتباه را دور کند. در اینصورت شاید جایگزین اینها، ابرهایی دیگرگونه شود که آنها، ارزش باریدن داشته باشند؛ حتی بر باغ و باغچه مجاوران؛ وگرنه خود نیز قبول دارم که "مسعود سعد سلمان" درست گفته است :
نبشتن زگفتن مهمتر شناس
به گاه نوشتن بجا آر هوش
سخن با قلم، چون قلم راست دار
بنیک و ببد در سخن نیک کوش
دو نوک قلم را مدان جز دو چیز
یکی صرف زهر و یکی محض نوش
تو از نوش او زندگانی ستان
ز زهرش مکن جان شیرین بجوش
بگفتن ترا گر خطائی فتد
ز بربط فزونت بمالند گوش
وگر در نبشتن خطائی کنی
سرت چون قلم دور ماند زدوش ( دیوان مسعود سعد سلمان، بتصحیح مرحوم رشید یاسمی، موسسه انتشارات امیرکبیر، چاپ دوم، 1362 ، تهران - ص 104) و 105 .