تجاهل عارف
(کنکاش یک اصطلاح ادبی و معادلات آن در فرهنگ عامه)
نوشته ی محمد مهدی حسنی
الف – مقدمه بحث:
بــاده ی حق راست باشــد، نــی دروغ
دوغ خوردی، دوغ خوردی، دوغ دوغ (مولانا)
در فرهنگ دینی ما هرگونه تظاهر و وانمودن، مذموم و زشت است. گاهی ما از افواه می شنویم که فلانی "سبیلش را با دنبه چرب می کند (1) و سبیلْ چربْ کن او را گربه برده" یا "در دکانش تخته شد" (2)، یا فلانی "ارزن نما و ریگ پیما (گندم نما و جو فروش)است
زینهار تا به سیرت طراران
ارزن نموده و ریگ نپیمایی (ناصر خسرو)
کرمانی ها ضرب المثلی دارند که فلانی " از ریشش کنده و به سبیلش چسبانده " یا می گویند : "با پا پس می زند با دست پیش می کشد" یا "ننه من غریبم در آورده"
در تمام این مثل ها خوی و خصلت زشت تظاهر و نفاق، نکوهش می شود. در برابر چنین آدم هایی که رفتار رنگین پیشه کرده و خود را به نادانی می زنند، رندانه انتقاد می کنیم: " گر راه تو می دانی، فرسنگ چه می پرسی!" و یا : "گفتی مادر نسوخته، مادر اَنـْدَر سوخته." و یا "خر کُ.. گفت و ابله باور کرد" (جامع التمثیل)
اما گاهی هم متاسفانه این رفتار ضد هنجار اجتماعی و زشت را ارج می نهیم . مثلاً در جایی که باید حرف زنیم، و عمل کنیم، سکوت کرده، بر جای نشسته و در پاسخ دوست یا خویش معترض خود می گوییم: "نمی دانم. راحت جانم " (نمی دانم راحت جان است).
برای خواندن بقیه یاداشت بر ادامه مطلب کلیک فرمایید