پنجشنبه ۱۲ تیر ۱۴۰۴ ساعت ۷:۳۳ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

دزدی و ربودن در آینه امثال فارسی و فرهنگ عامه

(بخش دوم)

نوشته : محمد مهدی حسنی

چکیده:

در شماره پیشن فصلنامه و در بخش نخست، پس از بیان مقدمه‌ای کوتاه، به مترادفات و گویش های مختلف از دزدی، حرامی، راهزن، راهگیر، شب‌رو، طرار، قطاع الطریق و جیب‌بُر (واژه‌ها و ترکیبات عامیانه مرتبط با ربودن) پرداختیم و همچنین تحلیل معنا وذکر مفاهیم برخی از این امثال و زبانزدهای مربوط از حیث بررسی ریشه و نیز بار معنایی آنها از دیدگاه های اخلاقی و اجتماعی و قضایی و حقوقی و سیاسی موضوع بحث شد و نیز به برخی داستان مثلها و بیان چند متل و نیز باورها و یک بازی عامیانه در پیوند با دزدی و ربودن اشاره نمودیم . باتوجه به تناوری مطالب، در بخش نخست، اصل نوشته و نیز ضرب‌المثل هایی که با حرف آ و الف و ب آغاز می‌شد، آمد، اینک و در بخش دوم (جاضر)، بقیه أمثال و زبانزدهای فارسی مربوط به ربودن یا حاوی واژه های مربوط به دزدی از حرف پ الی پایان دال می آید و در بخش سوم پژوهش که در شماره آتی فصلنامه چاپ خواهد شد، بقیه أمثال و نیز منابع و مصادر پژوهش تقدیم خواهد شد.

واژگان کلید:

فولکلور، فرهنگ عامه، أمثال، ضرب‌المثل، باورهای عامیانه، بازی محلی، سرقت ، دزدی، ربودن، انتقاد اجتماعی

لطفاً برای خواندن بقیه مقاله به ادامه مطلب بروید. و برای دانلود فایل pdf مقاله اینجا کلیک فرمایید

منبع: ( برگرفته از فصلنامه وکیل مدافع - ارگان کانون وکلای دادگستری خراسان، سال چهاردهم، شماره 24/ زمستان 1403- صص: 184-214)

برچسب ها :

ضرب المثل

،

فولکلور

دوشنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۰ ساعت ۱۲:۴۳ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

 

              بی ناموسی چینی ها ( سفرنامه طنز)

                       طنزیم :  محمد مهدی حسنی

در تعطیلات بهاری دو سال پیش ،  تقی به توقی خورد،  حاجیکستان  خر داده و زر داده و سر، هم داده، به اتفاق عیال مربوطه سفر خارجگینی چین رفت. چینِ فغفورْمرده، کجا رفت، نمی دانم.

در فرودگاه پکن، قدقدشده و  له و لورده از پروازی طولانی،  از طیاره پیاده شدیم. لدرتور ایرانی مسافران تور را - که تازه فهمیدم ماها،  باهمیم و وجه اشتراکمان این است که می خواهیم حسابی ته جیب خود را واجبی چینی بکشیم -  سرجمع کرد. ...........

برای خواندن بقیه ی نوشته به ادامه مطلب بروید

یکشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۰ ساعت ۸:۳۹ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

 

        محاکات ما و آقا رضا

    منضم به دو یاداشت از رضا مقصودی (مدیر سایت حقوقی راه مقصود) و ما

                                                           در نکوهش نفاق و نمایاندن

داستان این است:  پس از این که پست پیشین (اندر حکایت مهمانی رفتن) را منتشر نمودم از برخی دوستان درخواست کردم تا نظر خود را در باره این سبک نوشتن ادبی بیان کنند. اساتید و دوستان اهل ادب و اندیشه همچون رضا افضلی، محمد تقی ابراهیمی نیا، هاشم جواد زاده، تقی خاوری، رضا دبیری جوان و نیز دوستان حقوقی ذوجنبتین در این باره کتبی و شفاهی نظر خود را گفتند و  در مجموع تشویق کردند و دست بر سرمان کشیدند و همداستان ما شدند.  اما نامه برقی (ایمیل)  گسیل داشته آقا رضا مقصودی مدیر سایت وزین و جان دار حقوقی "راه مقصود" حال و هوای دیگری داشت و به قول خودش شقشقه ای را می مانست که بیرون پرید و ثم قرت = آنگاه فرو رفت (تعبیر از مولا علی «ع» است) .

          مزه ای در جهان نمی بینم                         دهر گویی دهان بیمار است (طالب آملی)

زیبایی و متانت متن،  صداقت در کلام و درد مشترک نهفته در  درون نامه  وادارم کرد تا فی الفور  پاسخ ایشان را بدهم. وقتی درخواست کردم تا اجازه انتشارش داده شود با بزرگواری و تواضعی درخور نبشتند: " از اینکه وجیزه ناقابل حقیر را مطالعه و قابل درج در تارنمای خود دانستید ممنونم . سخنی از سر درد بود که گاهی زخم های کهنه سرباز می کند و به مصداق « هذه شقشقة هدرت » دست به تسوید اوراق می زند. " و بنده را در جرح و تعدیل مطالب شان  آزاد گذاردند.

               لباس طریقت به تقوا بود                           نه در جبّه و دلق خضرا بود

و من ابدا به خود اجازه چنین کاری را ندادم. پس شخصاً مرده بلا و زنده بلای کل متن را که به قصد مکاتبه ی نهانی نگاشته شده و اینک به اشتراک گذارده می شود ، به جان می خرم.

به هرحال این شیوه روشنگری و نقـّادی، و ساز کردن عقل ها و نزدیک کردن دل ها مستحسن است، و ناچیزی همانند ما را همه چیز می کند چه به قول امیر خسرو دهلوی:

        حلیله گــــر به زفتی خون دل رفت                            شود خرمای تر چون با شکر خفت

و مغربی نیز نزدیک به همین مضمون گوید:

        قدر نبات یافت چوب از اثر مصاحبت                  گل چو شود قرین گل گیرد رنگ و بوی او

حال امیدوارم خوانندگان نیز از خواندن این گفت و شنفت همان حظ ما را برند. ضمن این که تعاریف ایشان از نوشته های مان را تنها لطف ایشان و شادبختی خود می دانم و اینکه وقتی بزرگان زیر پا را می نگرند آفرین گفتنشان برای تشویق طالب راه است، همین.

 برای خواندن یاداشت ایشان و پاسخ ما بر ادامه مطلب کلیک فرمایید

جمعه ۲ اردیبهشت ۱۳۹۰ ساعت ۱:۹ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

 

             اندر حکایت میهمانی رفتن

                            (هجونامه ای علیه عادات میهمانی ایرانی)

          نوشته ی محمد مهدی حسنی

 

بمانــــد هجا تــــا قیامت به جا

که شاعر چو رنجد بگوید هجا (فردوسی)

هر چند ما ایرانی ها، به میهمان نوازی مشهوریم و معتقدیم که "میهمان حبیب خداست" ، "میهمان خضاب خانه است" ، "میهمان برکت سفره است"، "میهمان دفع بلای   خانه است". همچنین متون دینی ما را به گرامی داشتن میهمان تشویق می کند چنانکه  پیامبر گرامی (ص) فرماید: "اَلضِّیف یَنْزُل بِرِزقِه و یَرْتَحِلُ بذُنُوبِ اَهْلِ البَیْت " (بحارالانوار ج 75، ص 461) یعنی: میهمان روزی خودش را می آورد. و گناهان اهل خانه را می برد. که ترجمه همین گفتار،  خود دو مثل سایر فارسی شده است.  و همچنین گستره ای از ادبیات حکمی ما در این باره است چنان که اسدی توسی می گوید:

               بُوْد نـــام نیک و سرافراشتن               زِ ناخوانده مهمان نکو داشتن

اما واقعیت این است خُلق میهمانی رفتن و میزبانی کردن ما ایرانیان نیز مانند بسیاری از عادات دیگرمان که چون آب از سرچشمه گِل است، پر ایراد و اشکال دار است در نوشته حاضر، ما با تمسک به امثال سایر و زبانزدها و فرهنگ عامه به ارزیابی و انتقاد از برخی رفتارهای مان در این باره می پردازیم:

برای خواندن بقیه یاداشت بر ادامه مطلب کلیک فرمایید

شنبه ۲۷ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۸:۲ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

 

    همان که آقا در محراب گفت

                           نوشته ی محمد مهدی حسنی

 

 سال ها پیش در یک پرونده کیفری و در مرحله دوم رسیدگی (تجدید نظر خواهی)،  وکالت متهمی را بر عهده گرفتم که در مرحله نخست رسیدگی، به اتهام تصرف عدوانی به جزای نقدی و رفع تصرف محکوم شده بود.  محکمه عالی، وقت رسیدگی تعیین و اصحاب دعوی و وکلای آنها را به جلسه رسیدگی دعوت کرد. در روز موعد اینجانب و موکل،  شادان و راضی از اینکه، رأی بلافاصله تائید نگردیده  و به احتمال فراوان، به دلایل تجدید نظر خواهی ما توجه می شود؛  به جلسه دادگاه وارد شدیم.

رئیس دادگاه که اکنون بازنشسته از همه جا، خانه نشین است.  در ابتدای جلسه گفت: "خواهان و وکیلش زیاد ذوق زده نشوند زیرا تعیین وقت رسیدگی حاضر برای اصلاح ذات البین است و اگر این اتفاق نیفتد رای را تائید می کنیم."  

برای خواندن بقیه یاداشت بر ادامه مطلب کلیک فرمایید

چهارشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۸۹ ساعت ۲:۵۴ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

کتابت را جا بگذار!

(BookCrossing چیست؟)

جا گذاشتن کتاب در مکان های عمومی رفتاری است که اکنون در ایتالیا و فرانسه هم رو به فزونی گذاشته. کسی که کتابش را در مکانی عمومی رها می کند، هویت خود را آشکار نمی کند و ادعایی هم بابت قیمت کتاب ندارد، اما یک درخواست از خواننده یا خوانندگان احتمالی بعدی دارد: "شما نیز بعد از خواندن کتاب، آن را در محلی مشابه قرار دهید تا دیگران هم بتوانند از این اثر استفاده کنند."

رول هورنباکر نخستین کسی بود که این حرکت را انجام داد. او یک فروشنده کامپیوتر در ایالت میسوری امریکا بود و نام این رفتار را Book Crossing گذاشت؛ یعنی کتاب در گردش.

لطفاً برای خواندن بقیه نوشته به ادامه مطلب بروید.

پنجشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۸۹ ساعت ۲:۴۴ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

فلسفه نام گذاری گل پسر(داستان و خاطره طنز)

نوشته ی محمد مهدی حسنی

دیباچه:

این داستانْ خاطره، تا کنون چند بار نوشته شده است، اما هر بار به گونه ای از میان رفته است: ناپدید یا جای گذاشته شده و باز از صفحه رایانه غیب شده است، طوریکه فکر می کنم، این سایه افتادن بر آن، تاکنون عمدی و حتی حکمتی داشته است. چنانکه سال ها پیش آن را در قالب مثنوی سرودم و اوراق آن به هنگام پریدن از جویی عمیق، طعمه آب های تند و سرکش شد.

اخیراً خاطره مزبور را به همین سبک ادبی نوشتم و برای برخی دوستان ادیب خواندم. جملگی منّت گذارده، گوش دادند و ارجش نهادند. آن آماده و در نوبت گذاردن در وب سایت بود که یک باره دیدم، بدون هیچ دلیل از میان رفته است. نصف روز از وقت کم خود را صرف دانلود نرم افزارهای ریکاوری، اجرا و بازیابی اطلاعات هارد خود کردم، هر چه جستم نیافتم. بنابراین به لج روزگار دیشب نشستم و دوباره آن را نوشتم. صد البته که استخوان بندی نوشته، تغییری نیافت، لیکن به هر حال معلوم است که در این صیرورت، یا سیر تکاملی و یا قهقرایی داشته است، به نحوی که اگر آن را دوباره بشنوند، متوجه دگرگونی های آن بی شمار می شوند.

لطفاً برای خواندن بقیه نوشته به ادامه مطلب بروید.

جمعه ۲۵ تیر ۱۳۸۹ ساعت ۳:۱۳ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

امید کُشی

نوشته ی محمد مهدی حسنی

به طبــع اندر چه یـــابی به ز امیـــــد / به چرخ اندر چه جویی به ز خورشید (فخرالدین اسعد گرگانی)

امید تکیه گاه و پشیتیبان بنیادین آدمی است. بیهوده نیست که ارشمیدس می گفت : "اگر نقطه اتکایی بیابم، زمین را از جای خویش بجنبانم. و سعدی شیرین سخن در باب دوم بوستان گوید:«چو هر گوشه تیر نیاز افکنی / امید است ناگه که صیدی زنی». و روسو امید را آخرین چیزی می داند که به هنگام مرگ گریبان آدمیان را رها می سازد. از این رو باید نومیدی را آخرین همراه انسان تا گورگاهش دانست.

سرگذشت زیبا و رخداد خواندنی زیر، این گفته ها را استوار می کند:

سال ها پیش برای خواندن پرونده ای، در یکی از شعبه های دادگاه کیفری 2 پیشین، حاضر بودم، در هنگام خواندن پرونده، ناگهان افراد زیادی وارد دادگاه شدند. قاضی که به نظر می آمد با آنان و موضوع کشمکش شان، سد در سد، آشنا است؛ روی به یکی از آنان کرد و گفت : "سرانجام توانستند خرسندی تو را به دست آورند". گفت : " بله، من از همه رضایت می دهم جز این آقا." متهم طرف اشاره وی گفت : " به خدا قسم همه او را زدند جز من ... شاکی دست روی قرآن بگذارد که من این کار را کرده ام برای هر مجازاتی حاضرم".

***

داستان از این قرار بود، که مردمان چند روستای همسایه بر سر کشمکش آب کشاورزی دادخواهِ نگون بخت را در صحرای میان دو ده، تنهایی گیر آورده و تا می توانسته او را کتک زده بودند و متهم آخری مدعی بود، همه در ضرب و شتم شاکی انبازی داشته و او در میان آنان، تنها کسی بوده که دیگران را در این کار همراهی نکرده است.

در پاسخ به گفته های متهم مزبور، شاکی گفت: " قبول دارم که این مرد مانند دیگران بنده را کتک کاری نکرد ولی او آنان را تحریک کرد." قاضی پرسید: " شما دلیلی دارید که او این کار را کرده است؟" شاکی جواب داد: " پس از اینکه همگی مرا کتک زدند و من خاکی و خون آلوده بر زمین افتادم، آنان دیدند من نای برخاستن و جان نفس کشیدن ندارم و به قصد ترک محل از من دور شدند، که ناگهان همین آقا آنان را نگاه داشت و گفت : شاید زنده باشد و برای ما دردسر درست کند. می گویم برگردیم و برای اطمینان چند ضربه دیگر به او بزنیم."

متهم گفت: " درست است من این حرف را زده ام ولی گفته ام تاثیر نداشت و هیچ یک به حرف من توجهی نکردند و به راهمان ادامه دادیم .

شاکی با تصدیق اظهارات متهم گفت: " به هر حال من از همه آنها گذشت می کنم ولی با وجود اینکه او راست می گوید، تنها در باره این آدم رضایت نمی دهم. "

پس از اینکه قاضی پرونده را دوباره به پاسگاه محل فرستاد تا شاید با به دست آوردن رضایت شاکی باز مانده، میان آنان سازش و آشتی برقرار شود و از تبعات بعدی این کشمکش کاسته شود، رو به بنده کرد و گفت: " عجیب است، نظر شما در این باره چیست؟"

گفتم : " بنده به شاکی حق می دهم، شاید اگر کسی دیگر هم جای او بود، همین رفتار را در پیش می گرفت." و در پاسخ به قاضی که با تعجب از تأئید من، چرایی آن را پرسید. گفتم : می گویند: سرمایه حیات، امید است و آرزو. ... تک تک زننده ها، جسم و جان شاکی را تاخت و تاز کرده اند. ولی متهم موردنظر امید به زندگی این فرد را دست اندازی نموده و این گناه سنگین تر و زهربارتر است. زیرا وقتی شاکی، زده و زخمدار می شد این همه رنج و آزردگی را تنها به امید رهایی و واگذاشتنش تاب آورده و هنگامی که آنان را در حال ترک محل می بیند، در می یابد که جانش از آسیب آسوده شده است، ولی گفته این مرد تنها همدم و یار در دسترس او، یعنی امید به زندگی و آروزی زیست را که تنها مایه ی پیروزی او در این جنگ نابرابر بوده، می کشد و به اصطلاح در دنیا را به روی او می بندد و انگیزه ای شده که به قول خاقانی، یوسف روز خود را در چاه شب یلدا می بیند. پر روشن است که کوفتن کلامی او کاری تر و کشنده تر از آزار فیزیکی دیگران باشد و رفتار شگفت و نابخردانه ی چنینی شاکی را به دنبال داشته باشد. مگر این مثل سایر را نشنیده اید که گویند:دست شکسته به کار می رود، ولی دل شکسته به کار نمی رود "

و این گفتار مولا (ع) را که: فی القنوط التّفریط ( ناامیدی تفریط و تباه کردن را در پی دارد)

با راست دانستن سخنم از سوی قاضی، دادگاه را پشت سر گذاشتم.

چهارشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۸۹ ساعت ۱۲:۳۸ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

عرب زدگی مترجم گوگل

مترجم گوگل در نمایشی مشکوک و اقدامی بر ضدّ فرهنگ ایرانی عبارت Persian Gulf (خلیج فارس) را به صورتی مجعول، تنها" خلیج" ترجمه می کند؟!!

می توانید آزمایش کرده و خود ببنید.

جا دارد که خاموش نمانیم و به گونه ای بدین موضوع اعتراض کنیم و نگذاریم "مترجم گوگل" نام خلیج همیشه فارس را تحریف کند

از این رو بیایید همگی به لینک "مترجم گوگل" رویم و با تایپ نام خلیج فارس، در محل مخصوص، برای اینکه ترجمه بد و نادرست عبارت را گوشزد کنیم، بر روی لینک مربوطه:

Contribute a better translation (در ارائه یک ترجمه بهتر همکاری کنید)

کلیک کرده و در محل مخصوص، عبارت درست یعنی : " Persian Gulf" را وارد نماییم

و تا وقتی که "مترجم گوگل" از "الخواب ناز خود" بیدار می شود مانند سایر هموطنان خود، همچنان این پست را در سایت ها و وبلاگ های خود بگذاریم و از خوانندگان خود همین را درخواست کنیم.


یادآوری الحاقی:

امروز ۲۰/۲/۸۹ است . سری به "مترجم گوگل" زدم. خوشبختانه تلاش هموطنان ما زود به ثمر نشست و موضوع نوشته حاضر به قول ما حقوقی ها، سالبه به انتفای موضوع شد.

خداوند را شاکریم

شنبه ۷ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۱:۲ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

کشکول اینترنتی - شبیه سازی راه رفتن آدمی

عمر به خوشنودی دلها گذر

تا زتو خشنود شود کردگار (نظامی)

ضمن خجسته باد عید قربان، و به منظور انبساط خاطر خوانندگان گرامی وبلاگ، انیمشن "شبیه سازی راه رفتن آدمی" تقدیم می شود

شما با استفاده از چهار کلید سمت چپ صفحه می توانید به دلخواه خود به ترتیب: جنسیت و میزان سرعت راه رفتن، حالت خشم یا آرامش و همچنین: خوشحالی یا غمگین بودن راه رونده را تعیین کنید و با دو فلش تعبیه شده ی بعدی، تعیین مسیر و جهت راه رفتن یا دور زدن آدمک نقطه ای ممکن می شود و بالاخره چهار دگمه آخری به ترتیب برای : روشن و خاموش کردن، خط دار کردن نقاط انیمشن، باز گرداندن تنظیمات اولیه، راهنمای سیستم است. امیدوارم خوانندگان وبلاگ با صرف دقایقی از وقت خود، از این سرگرمی اینترنتی ی با مزه و جالب لذّت برند

برای استفاده از آن، اینجا کلیک فرمایید .

مشخصات
چه بگویم ؟     (حقوقی، ادبی و اجتماعی) این وب دارای مباحث و مقالات فنی حقوقی است. لیکن با توجه به علاقه شخصی،  گریزی به موضوعات "ادبی" و "اجتماعی"  خواهم زد. چرا و چگونه؟  می توانید اولین یاداشت و نوشته ام در وبلاگ : "سخن نخست" را بخوانید.
  مائیم و نوای بینوایی
بسم اله اگر حریف مایی
               
*****************
دیگر دامنه  های وبلاگ :
http://hassani.ir

* * * * * * * * * * *
«  کليه حقوق مادي و معنوي اين وبلاگ، متعلق به اینجانب محمد مهدی حسنی، وکیل بازنشسته دادگستری، به نشانی مشهد، کوهسنگی 31 ، انتهای اسلامی 2، سمت چپ، پلاک 25  تلفن :  8464850  511 98 + و  8464851 511 98 + است.
* * * * * * * * * * *
ایمیل :
hasani_law@yahoo.com
mmhassani100@gmail.com

* * * * * * * * * * *
نقل مطالب و استفاده از تصاوير و منابع این وبلاگ تنها با ذکر منبع (نام نویسنده و وبلاگ)، و دادن لینک مجاز است.  »