شنبه ۲۷ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۸:۲ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

 

 

    همان که آقا در محراب گفت

                           نوشته ی محمد مهدی حسنی

 

 سال ها پیش در یک پرونده کیفری و در مرحله دوم رسیدگی (تجدید نظر خواهی)،  وکالت متهمی را بر عهده گرفتم که در مرحله نخست رسیدگی، به اتهام تصرف عدوانی به جزای نقدی و رفع تصرف محکوم شده بود.  محکمه عالی، وقت رسیدگی تعیین و اصحاب دعوی و وکلای آنها را به جلسه رسیدگی دعوت کرد. در روز موعد اینجانب و موکل،  شادان و راضی از اینکه، رأی بلافاصله تائید نگردیده  و به احتمال فراوان، به دلایل تجدید نظر خواهی ما توجه می شود؛  به جلسه دادگاه وارد شدیم.

رئیس دادگاه که اکنون بازنشسته از همه جا، خانه نشین است.  در ابتدای جلسه گفت: "خواهان و وکیلش زیاد ذوق زده نشوند زیرا تعیین وقت رسیدگی حاضر برای اصلاح ذات البین است و اگر این اتفاق نیفتد رای را تائید می کنیم."  

بنده به دو مستشار دادگاه نظر انداختم تا عکس العمل آنان را از برخورد غیر اصولی و نامتعارف رئیس دادگاه ببینم. زیرا با شناختی که از آنان داشتم مطمئن بودم تائید رای مخدوش صادر شده از سوی آنها، در تضاد آشکار با محتوای پرونده و دلایل ابرازی طرفین است و علی الرسم نباید چشم بسته به تنفیذ تصمیم قاضی دادگاه تالی راضی شوند. آنان که گویی در جلسه دادگاه حاضر نیستند، با تجاهل العارفین، سر خود را گرم مطالعه پرونده های مقابل خود کرده و پنداری در دادگاه  نبوده و به حرف ها و وقایع جاری توجه ندارند

اینجانب ضمن اعتراض به برخورد غیر قانونی و خارج از بیطرفی رئیس دادگاه، گفتم بنده نیز با مذاکرات اصلاحی موافقم  و رو به موکل کرده و از او خواستم نظرش را بگوید و همان جا به وی تذکر دادم که دادگاه حق ندارد با تهدید اینچنینی،  طرفین را ملزم به مصالحه کند.

به هر حال پس از نیم ساعت سر و کلّه زدن اصحاب دعوی، و اینکه شرایط تحمیلی به موکل ناعادلانه و به منزله دادن نیمی از ملک به شاکی بود. درحالی که وی مطلقاً حقی در این باره نداشت و شکایتش واهی بود. بالاخره موکل از شرایط تحمیل شده به تنگ آمد و  از کوره در رفته، بیان داشت : " مطلقاً مصالحه ای نخواهم کرد و اگر حقم را در این دنیا نستانم آن را در عالم غیب خواهم گرفت ضمن اینکه به تهران و تمام مراجع اداری و قضایی بالاتر مراجعه خواهم داشت."  رئیس دادگاه نیز برای اینکه بگوید نزد ایشان مرغ همچنان یک پا دارد، متقابلاً گفت : "جلسه تمام است و رای معترض عنه تائید خواهد شد."

رو به قاضی محترمانه گفتم، آقا جلسه دادگاه رسمی است و می خواهم سوای آنچه در لایحه تجدید نظر خواهی آمده، دو موضوع دیگر را نیز تذکر دهم" و تقاضا کردم مراتب در صورتجلسه دادگاه منعکس شود.

رئیس دادگاه اعلام داشت که وقت نداریم و حرف های خود را طی لایحه علی حده بزنید و از و وکلا و اصحاب دعوی خواست، بیایند صورت مجلس را امضاء کنند.

وقتی بنده اصرار کردم که این شیوه رسیدگی قانونی نیست گفته هایم، افاقه نکرد و به ناچار  در حالی که در ذهن خود نقشه می کشیدم  که بلافاصله از سوی موکل علیه قاضی شکایت انتظامی، طرح کرده و ماوقع دادگاه را برای ثبت در پرونده،  در لایحه بعدی به تفصیل بیان کنم،  صورتجلسه را امضاء کرده و قاضی مزبور برای دلجویی من گفت: "شما دیدید که من سعی خود را کردم، موکلتان  بی خودی مقاومت کرد" خطاب به رئیس دادگاه گفتم: "درست است آقای رئیس!  همان که آقا در محراب گفت" و از دادگاه خارج شدم.

زنده یاد امیر قلی امینی  در داستان این مثل آورده است:

" گویند یک نفر از ائمه جماعت اصفهان روزی هر چند در محراب بیشتر معطل می شود تا مومنین برای ادای فریضه الهی حاضر شوند،  کمتر کسی حضور می یابد. ناچار آقای امام قیام فرموده پس از ادای لااله الاالله  آخرین که موقع نیت و تکبیرة الاحرام بود،  از مکبّر می پرسد: از مومنین بالاخره کسی آمد؟ مکبّر سر را به عنوان نه! بالا می برد. آقا به تندی می فرمایند :"به فلانم، الله اکبر" و مشغول خوانده حمد و سوره می شوند."

به هر حال دو روز بعد که لایحه به دست برای اخذ دستور ثبت آن به دادگاه رفتم، خوشبختانه رئیس دادگاه حضور نداشت لیکن مستشاران دادگاه خبر خوش دادند که  رای را نقض کرده ایم و موکل شما تبرئه شده است. از بنده خواستند تا معنا و مفهوم حرف زده شده آخری را بگویم و اینکه چرا میز دادگاه را به محراب تنظیر کرده ام .

خندیدم و بعد از بیان داستان ضرب المثل گفتم. مردم عوام وقتی بخواهند، بی اعتنایی خود را در قضیه ای یا پیشآمدی ابراز کنند و در عین حالی خواسته که  مقصود خود را هم به شیوه ادب آمیزی بیان کنند، بدین مثل تمسّک کنند. با منبسط شدن خاطر آنان از شنیدن این لطیفه و داستان مثل سایر و خندیدن شان، و تشکر از عدالت و بیطرفی آنان و این که به هرحال تصمیم نهایی آنان نشان داد که در روز جلسه دادگاه، سکوت شان در مقام بیان نبوده و نیز خواندن این بیت از حکیم اوحدی مراغه ای که :

                  عادلی سایه خدا باشی                  ورنه چون سایه بی بقا باشی

از آنان خداحافظی کردم  و برای اینکه موکل را نیز در شادی خود شریک نمایم، در بیرون از عدالت خانه،  فی الفور خبر خوش برائت وی را به او دادم.

مشخصات
چه بگویم ؟     (حقوقی، ادبی و اجتماعی) این وب دارای مباحث و مقالات فنی حقوقی است. لیکن با توجه به علاقه شخصی،  گریزی به موضوعات "ادبی" و "اجتماعی"  خواهم زد. چرا و چگونه؟  می توانید اولین یاداشت و نوشته ام در وبلاگ : "سخن نخست" را بخوانید.
  مائیم و نوای بینوایی
بسم اله اگر حریف مایی
               
*****************
دیگر دامنه  های وبلاگ :
http://hassani.ir

* * * * * * * * * * *
«  کليه حقوق مادي و معنوي اين وبلاگ، متعلق به اینجانب محمد مهدی حسنی، وکیل بازنشسته دادگستری، به نشانی مشهد، کوهسنگی 31 ، انتهای اسلامی 2، سمت چپ، پلاک 25  تلفن :  8464850  511 98 + و  8464851 511 98 + است.
* * * * * * * * * * *
ایمیل :
hasani_law@yahoo.com
mmhassani100@gmail.com

* * * * * * * * * * *
نقل مطالب و استفاده از تصاوير و منابع این وبلاگ تنها با ذکر منبع (نام نویسنده و وبلاگ)، و دادن لینک مجاز است.  »