یکشنبه ۳ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۱۰:۱۸ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

 

بیژن ها در چاه

(رنج نامه ای در باره زندانیان اصلاح طلب)

نوشته : محمد مهدی حسنی

 

من این زندان به جرم مرد بودن می کشم ای عشق

خطا نسلم، اگر جـــــز این، خطای دیگــــری دارم (اخوان ثالث)

نظامی عروضی آنجا که در باره مسعود سعد (بزرگترین حبسیه سرای زبان فارسی و قدیمی ترین گوینده ایی که به لحاظ سیاسی به بند افتاد)  سخن می گوید، چنین می نگارد:  "... آن آزاد مرد در دولت ایشان همه عمر در حبس بسر برد و این بدنامی در آن خاندان بماند و اینجا متوقفم که این حال را بر چه حمل کنم!  بر ثبات رأی یا بر غفلت او یا برقساوت قلب، یا بر بددلی؟  درجمله ستوده نیست و ندیدم هیچ خردمند که آن دولت را برین حزم و احتیاط  محمدت کرد ... شنیدم که خصم درحبس داشتن نشان بد دلی است زیرا که از دو حال بیرون نیست: یا مصلح است یا مفسد، اگر مصلح است درحبس داشتن ظلم است و اگر مفسد ست، مفسد را زنده گذاشتن ظلم است. درجمله برمسعود به سرآمد و آن بدنامی تا دامن قیامت بماند (چهار مقاله عروضی، معین، 71و 73).

اسکار وایلد، شاعر آزادیخواه ایرلندی، که دو سال در زندان ردینگ انگلستان، جای ناخوش کرده بود، منظومه ای به نام "زندان ردینگ =Ballad of  Reading " دارد. او محرومیت زندانی از نور و روشنایی، و دیدن دنیای بیرون از یک روزن را،  که مسعود سعد سلمان در چند سده پیش تر، چنین سروده بود:

روز هر کس که روزنش بیند

اختـــــــری سخت خرد پندارد  (دیوان، 106)

چنین توصیف می کند: " ... هیچ چیز برای دیوانه کردن او موجود نیست و وحشت در وسط  روز پیشاپیش او راه نمی رود،  زیرا زمینی که وی در آن خفته است، یکباره بی چراغ است نه خورشید بر آن می تابد و نه ماه"  (دریای گوهر، ج2، ص ....)

زندان، زندان است و زمان و مکان،  ذات آن را عوض نمی کند، می خواهد "حصار نای  وجیرستان" سده ی 4 و 5 باشد که مسعود سعد را در خود جای داده است یا "ردینگ انگلستان" قرن 18میلادی که اسکار وایلد بندی مشهور آن بوده است و یا در زمان ما:  "اوین"، که اینک پذیرای برخی از فرزندان این آ ب و خاک و یاران انقلاب است.  بی تردید محرومیت ها اعم از نبود حقوق طبیعی و مدنی و اجتماعی و سیاسی، نقطه مشترک همه آنهاست و می توان تعریف اسکندر بیک منشی، در توصیف "قهقهه" زندان مخوف سیاسی صفویّه را به همه زندان ها تعمیم داد: " ... ساکنانش با سکنۀ  فلک الافلاک دمساز و پاسبانانش با شب زنده داران فلک ثوابت همرازند (عالم آرای عباسی، ج 1 ص 879).

سام میرزا شاعر و نویسنده نامی و شاهزاده ی صفوی، مقیم همین زندان گوید:

با قد خمیده چون صراحی شب و روز

در "قهقهه" ام و لیک خون می گریم (مجمع الفصحا ج 1 ص 5-4)

و تنگی جا،  تدبیر همیشگی زندان هاست که به قول مسعود سعد سلمان،  زندانی به خاطر آن ونیز ناتوانی، حتی قادر به دریدن پیراهن خود نیست:

از ضعیفی دست و تنگی جا

نیست ممکن که پیرهن بدرم (دیوان، 331)

سلول چون رنگ انفرادی می گیرد،  روزنه ای کوچک با جهان بیرون، همه ی ارتباط  و تمام تاریکی هستی می شود و سیاهی شب جای روز را می گیرد و آفتاب عالم تاب، عادی ترین پدیده ی برابر چشم ها، آرزو و سراب می شود، آنگونه که مجیر بیلقانی گوید:

ز روز و شب شده ام سیر چون به پیش دلم

سیه گلیمی ی  شب همچو روز شــــــد پیدا (مونس الاحرار، ج 1 ، ص 159)

طبیعی است که ساکن بند، شب و روز، و هنوز را در نیابد.

شــد دیده تیــره، نخـــورم غم ز بهر آنک

روزم همه شب است و صباحم همه مسا (دیوان مسعود سعد، ص 1)

و اگر پیش زندانی،  شب، به طریقی دریافتنی شود، بی تردید،  شب های او، سخت ترینِ شب هاست، چنانکه ابوفراس حمدانی، ناله سر می دهد که هیچ شبی در زندان بر او نگذشته که در آن، دل دردآگینش شادمان شده باشد:

اما لیلة تمضی و لابعض لیله

اسروا بها هذا الفۆاد المفجـــــا (دیوان 43)

از این رو طبیعی است: که لطف و توجّه زندانبان، موجب شود که زندانی وزن از دست دهد و خود ناخواسته رژیم لاغری گیرد و به قول مسعود سعد سلمان، تنش به "تار پرنیان" و به روایت خاقانی به "تار قز" مانند شود.

و اگر می گفتند که سعید حجاریان، جانباز اصلاحات،  زندان را از خانۀ خود راحت تر، توصیف،  و از محیط زندان، اظهار خوشدلی و رضایت کرده است،  چیز عجیبی نیست، همچنان که نوشتن توبه نامه  و پوزش نامه از سوی زندانیان سیاسی، البته غیر طبیعی نمی نمایاند. مسعود سعد سلمان در قرن پنجم به استهزا و تهکم گفته است:

نه نه  ز حصن نای بیفزود جــــــاه من

داند جهان که مادر ملکست حصن نای

من چون ملوک، سر ز فلک برخواسته

زی زهره برده  دست و بر مه نهاده پای (دیوان، 3 و 5)

و ابوفراس به خدا سوگند خورده است که در اسارت و غیر آن (حبس)،  برای او بخشش ها و نعمت هایی دست داده که پیش تر برای هیچ کس نبوده است و خود مشکلاتی را فیصله داده که مردم از حلّ آن عاجزند :                         

ولله عندی فی الاســـــار و غیره

مواهب لم یخصص بها احد قبلی

حللت عقوداً  اعجز الناس حلــها

و ما زلت لا عقدی یدوم و لا حلی (دیوان 42)

و عجبا که این عکس العمل،  زندانیان را تا آنجا می کشاند که عارف واراسته و پاک نهادی چون بابا افضل،  در تنها زندان نامه خود از مدح حاکم وقت فرو گذاری نمی کند:

تو ای ستوده ایام، پشت ملت و ملک

جمال دولت و دین، مفخر زمانه ایاز

زروی معدلت و راستی و مهر و کرم

خلاص بنده بجوی و به کار وی پرداز (یغما، س4، ش 9،ص416)

و اخوان ثالث در آخر شاهنامه (ص 21 و 22) نصیحت مادر زندانی را به فرزندش، چنین گوشزد می کند:

باز می بینیم که پشت میله ها

مادرم استــاده با چشمـــــان تر

ناله اش گم گشته در فریادها

گویدم گویی که: "من لالم و تو کر"

آخرانگشتی کند چون خامه ای

دست دیگر را بسان نامه ای

گویدم بنویس و راحت شو، به رمز

تو عجب دیوانه و خود کامه ای

لیکن باید یادآوری کرد که میان وضع بندیان ما و آن زندانیان که در ازمنه و امکنه مختلف یاد کردیم، یک تفاوت است:

اگر ناصر خسرو از دوستان و خویشان بریده و بیگانه و بی وفای خود می نالد و از فراموش شدن، تنهایی و بی یاوری اش  داد سخن می دهد که:

جمله گشته ستند  بیزار و نفور از صحبتم

هم زبان و همنشین و هم زمین و هم نسب

کس نخواند نامه من   کس نگوید نام من

جاهل از تقصیر خویش و عالم از بیم شغب

چون کنند از نام من پرهیز اینها چون خدا

در مبارک ذکر خود گفته است نام بولهب  (دیوان، 69)

لیکن آنان پیش ما، حضور مدام دارند و از فراموش شدگان نیستند.  

یاران و خانواده هایشان در این سوی دیوار بزرگ زندان،  با آنها افطاری می کنند، کیک تولدشان را می برند،  برای آزادی شان دعای افتتاح می خوانند و نام شان را صدا می کنند و برای دیدار و آزادی شان لحظه شماری می کنند.....

و کلام حضرت احدیت جلّ جلاله آویزه گوششان است که:

****|| انّ مع العسر یسرا فانّ مع العسر یسرا  ||***

              ازپس هر مبارکی شومیست                در پی هر محرمی صفرست (خاقانی)

                              *********************

یادآوری: بیشتر نقل ها از ج 1 و 2  کتاب گران قدر حبسیه در ادب فارسی،  نوشته ی آقای دکتر ولی الله ظفری است و نویسنده از خود، چیزی مایه نگذارده است. 

مشخصات
چه بگویم ؟     (حقوقی، ادبی و اجتماعی) این وب دارای مباحث و مقالات فنی حقوقی است. لیکن با توجه به علاقه شخصی،  گریزی به موضوعات "ادبی" و "اجتماعی"  خواهم زد. چرا و چگونه؟  می توانید اولین یاداشت و نوشته ام در وبلاگ : "سخن نخست" را بخوانید.
  مائیم و نوای بینوایی
بسم اله اگر حریف مایی
               
*****************
دیگر دامنه  های وبلاگ :
http://hassani.ir

* * * * * * * * * * *
«  کليه حقوق مادي و معنوي اين وبلاگ، متعلق به اینجانب محمد مهدی حسنی، وکیل بازنشسته دادگستری، به نشانی مشهد، کوهسنگی 31 ، انتهای اسلامی 2، سمت چپ، پلاک 25  تلفن :  8464850  511 98 + و  8464851 511 98 + است.
* * * * * * * * * * *
ایمیل :
hasani_law@yahoo.com
mmhassani100@gmail.com

* * * * * * * * * * *
نقل مطالب و استفاده از تصاوير و منابع این وبلاگ تنها با ذکر منبع (نام نویسنده و وبلاگ)، و دادن لینک مجاز است.  »