چهارشنبه ۴ دی ۱۳۸۷ ساعت ۱۲:۲ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

مرثیه ای در ماتم هفته نامه گل آقا

نوشته: محمد مهدی حسنی

" انتشار هفته نامه گل آقا متوقف شد "

درج این خبر در صفحه اول هفته نامه گل آقا هفته جاری(سه شنبه 3 دی 1387 ) غافل گیرانه بود. خانم پوپک صابری فومنی ( خلف گل آقای ما) چه زود و با انتشار تنها 20 شماره، به بهانه خستگی، این چراغ گل آقایی را پُف کرد و نپذیرفت که :

اگر در خانه خود را قید سازی

کجا مرغ حرم را صید سازی ( اوحدی – ده نامه)

شاید صبیه گل آقای خدابیامرزمان، نصیحت شیخ اجل سعدی که : " جان پدر ، تو نیز اگربخفتی به از آن که در پوستین مردم افتی " را بکار بست. مهم نیست که در پس پرده چیست؟ وقتی تنها خدا و خواص، علت آنرا می دانند همان بهتر که این عامی تر از شاه غلام، شایعه ای نسازد و یا واگویی نکند.

ما درس جز حدیث خموشی نخواند ایم در بزم ما اشاره کم از قیل و قال نیست(فاتح گیلانی)

اگر به درستی "سخن آخر" ( توضیح خانم پوپک در صفحه 16 هفته نامه ) دودلی کردم، نباید از بنده گلایه شود، زیرا در این مملکت و به هر دلیلی، از ما می خواهند و یا یاد گرفته ایم که سخن را در لفافه و به کنایه گوییم و حقیقت لفظ را بیان نکنیم و بدان صورت مجاز دهیم و یا اصولاً چیزی دیگر بگوئیم. علماء می گویند مبنای اماره، غلبه است. پس اگر در جایی و در بیشتر اوقات سخن در معنای مجازی استعمال شود، اصاله الحقیقه در چنین سرایی جا ندارد و اصل بر مجاز است. بنابراین شک و ریب فدوی نسبت به نحوه کاربرد خستگی در "سخن آخر" خانم پویک، و اینکه آیا واژه مورد نظر در ما وضع له بکار رفته یا خیر؟ توجیه دارد. هرچند فی الحال از ایشان پوزش می خواهم.

هفته نامه گل آقا از دو جنبه حایز اهمیت بود :

الف - جنبه آگاهی رسانی و سیاسی بودن آن.

به هر حال هر چند حقیر بدلالت آنچه در یاداشت "سخن نخست" خود در وبلاگم گفته ام، علاقه ای به نوشتن مقالات و پرداختن به مسایل سیاسی که معمولاً متضمن بیان مواضع و اندیشه سیاسی بچه آدمیزادست، ندارد. چه شغل اینجانب وکالت است و بنا بر اصل، شأن وکیل، شأن فقیه و حکیم است و امثال بنده بایستی به قید سوگند خورده، ملزم به دفاع از حق و حقیقت باشیم. تفاوتی نمی کند که محق و مظلوم و موکل، در جناح راست یا چپ یا میانی آبدارخانه است ، زعفرانیه نشین یا اهل جوادیه و بقول شادروان و طنّاز دیگرمان عمران صلاحی "زاده سوت قطار" است، صاحب دولت و صاحب منصب است یا از مردم کوچه و بازار .... چه به هر حال اقتضا و طبع شغل وکالت ، دفاع از مظلوم است. موضوع ترس محتسب خورده نیز که به جای خود محفوظ است.

ولی به هر حال امثال بنده روزنامه خوان و علاقمند به مسائل مملکتی و پی گیر وقایع مهم سیاسی، اجتماعی، اقتصادی مملکتیم و از اینکه یک روزنامه یا نشریه سیاسی در محاق توقیف اجباری یا اختیاری رود، متضرر و در عین حال غمین می شویم. زیرا همواره سخن توماس جفرسن در اهمیت مطبوعه که گوید: " اگر مرا مخیّر کنند که دولت داشته باشم و روزنامه نداشته باشم، یا روزنامه داشته باشم و دولت نداشته باشم، بی شک شق دوم را انتخاب خواهم کرد" آویزه گوش است .

بنده سر این ندارم که نتایج تعطیلی رسانه های نوشتاری را در این یادداشت بر شمارم، زیرا دراین باره بسیار گفته و نوشته اند . اگر بیسمارک برغم اعتقاد نداشتن به سیاست حرف (تعبیر ازوست) و ایمان داشتن به آهن و آتش، روزنامه نگاران را شیاطینی خطاب می کند که چه بسیار شبها خواب خوش را از او ربوده اند و ناپلئون اعتراف میکند که از چهار روزنامه نگار بیشتر از یک لشکر خونخوار متشکل از هزاران سرباز زبده می هراسد و توفیق الحکیم بدبختی میهن خود را ازچشم نویسندگان و عوامل تبلیغی مصر می بیند و ... این همه بر لزوم وجودی رکن چهارم در هر کشور مدعی آزادی و دمکراسی مهر تائید می زند.

و شاید تصویر طنز(کاریکاتور) ی که بر روی صفحه نخست همین هفته نامه گل اقا خود نمایی می کند، اقوی دلیل بر صحت مدعای ما باشد :

آنجا که تصویر شاه غلام نشان داده می شود که در حال تخته کردن در بساط گل آقایی است و آقای صفار هرندی با لبخندی راضی مند گوید : " اِ .... دیگه گل آقا نداریم؟" و شاه غلام با پوزخند جواب میدهد : نه ! جاش یه عالمه نشاط آور دیگه هست! " و از دور و در پس زمینه، جوانی خوش و دیلاقی را می بینیم که میخواند: " تو خودت قند و نباتی ! "

مفاد این تصویر طنز، یادآور کلام کسانی است که اصحاب مطبوعات را پلیس اجتماع می دانند و گویند دیاری که دارای مطبوعات خوب و آزادست، احتیاجی به پلیس و زندان ندارد.

ب – جنبه طنز وشادی افزایی هفته نامه و نقش آن در رونق طنز :

همانگونه که پیش تر و در بخش لطایف القضاء وبلاگ ( یاداشت طرح بحث و معرفی بخش) و به نقل از بزرگان و گویندگان مختلف گفته ام : "حکمت" و "ظرافت" عناصر اصلی لطایف و طنزند و هدف طنز صلاح و سازندگی و پند دادن است. نیشخند زدن ( که رنگی از ماتم و گریه دارد) است و نه خندیدن و خنداندن. طنز در پس پرده ولی در عین عریانی و موثرتر واقعیت را وا گویی می کند. به ناهنجاریهای اجتماعی و اخلاقی کینه می ورزد و به شیوه حکیمانه تغییر وضع موجود را به زبان تفریحانه درخواست می کند. همه آن کمال جویی و آرمان گرایی و حقیقت دوستی و در یک کلام "ناکجا آبادی" است، چنانکه جرج برنارد شاو، اگر شیوه لطیفه گویی خود را بسان حقیقت می داند، برای این است که حقیقت را، خنده دارترین لطیفه در جهان می خواند.

ازسوی دیگر از بودن طنز و حضور گل آقاها، حکومت داران و دولتیان نیز بایستی استقبال کنند زیرا بقول فروید آن نوعی ساز و کار دفاعی بخش ناخود آگاه ذهن است که عقده های سرکوفته آدمی را دوباره بیدار می کند و با آزاد کردن نیروی ذهنی، مخاطب را ارضا می سازد و در نتیجه نفس وجودی آن نوعی امنیت اجتماعی به حساب می آید.

بنابراین در این وانفسای بی طنازی و کمی شادی و محنتی روح و جسم، نبود این هفته نامه، بمثابه فقدان دوباره روح حکیمانه و ظریفانه گل آقایی در میان ماست.

خدایش بیامرزد.

گفتم سخن تو گفت حافظ ، گفتا شادی همه لطیفه گویان صلوات

مشخصات
چه بگویم ؟     (حقوقی، ادبی و اجتماعی) این وب دارای مباحث و مقالات فنی حقوقی است. لیکن با توجه به علاقه شخصی،  گریزی به موضوعات "ادبی" و "اجتماعی"  خواهم زد. چرا و چگونه؟  می توانید اولین یاداشت و نوشته ام در وبلاگ : "سخن نخست" را بخوانید.
  مائیم و نوای بینوایی
بسم اله اگر حریف مایی
               
*****************
دیگر دامنه  های وبلاگ :
http://hassani.ir

* * * * * * * * * * *
«  کليه حقوق مادي و معنوي اين وبلاگ، متعلق به اینجانب محمد مهدی حسنی، وکیل بازنشسته دادگستری، به نشانی مشهد، کوهسنگی 31 ، انتهای اسلامی 2، سمت چپ، پلاک 25  تلفن :  8464850  511 98 + و  8464851 511 98 + است.
* * * * * * * * * * *
ایمیل :
hasani_law@yahoo.com
mmhassani100@gmail.com

* * * * * * * * * * *
نقل مطالب و استفاده از تصاوير و منابع این وبلاگ تنها با ذکر منبع (نام نویسنده و وبلاگ)، و دادن لینک مجاز است.  »