آنسوی خط قرمز- غزلی تازه و منتشر نشده از: تقی خاوری
برای محمد مهدی حسنی
یاد تو می شود سبز چون برگ نو دمیده
نقــش تـــرا خیـــــــــالم بــر تابلوکشیده
بیتی بخاطر آمد ناگــــاه رفـــــــت ودیدم
جز یــــــاد تو همه چیز از خاطرم رمیده
نالیـــــده ایم هر شب از جور نامـــرادی
گوئی که مرغ شبخوان آواز مــــا شنیده
از حق چه مانده دیگر جز ناله در گلوئی
کزنای مرغ شبخوان با قطره خون چکیده
گفتی که می رسد عشق با دست عادلانه
آن هیـــــات عدالــت بر تخت خون لمیده
گفتم که رنـــــگ تردید هر چیز را گرفته
گفتــــی ز رنگ تغییــــر آن رنگها پریده
صورتگر جهان ست آن دست های پنهان
هر چیز را ندیده در جای خویش چیده
بهر وکالت عشـــــــق از تخته بند قانون
تا خــــط قرمـــز عشـق آنسوی تر رسیده
"راوی" بخواب دیــــده آنروی آرزو را
ماننـد صـــورت گـــــــل در شبنم سپیده
تقی خاوری - بهمن ماه 1387