یکشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۸۸ ساعت ۱۱:۲۴ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

تکمله ای بر یاداشت " به سر عشق خراسان دارم "

نوشته : محمد مهدی حسنی

پس از اینکه اینجانب یادداشتی به عنوان " به سر عشق خراسان دارم " در انتقاد به تغییر نام بلوار ایرج میرزای مشهد در وبلاگ شخصی ام گذاردم، با خواندن روزنامه خراسان یکشنبه 16فروردین1388 (صفحه 8 ویژه استان خراسان رضوی) آگاه شدم که پس از انتقادهای مردمی و کنجکاوی روزنامه نگاران، از ناحیه مسئولان شهری مشهد دو توضیح در این باره داده شده است:

شهردار منطقه 11 مشهد گفته است: "شهرداری منطقه در تغییرنام این خیابان نقشی ندارد و فقط مجری تغییرنام است.

و خانم فاطمه غیور تنها بانوی عضو شورای اسلامی شهر مشهد - که سمت رئیس کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورا را هم داراست - گفته است: در سال ۸۶ شورا نامه ای به شهرداری نوشته و خواسته است که اسم خیابان های مکرر یا نامیده شده در قبل از انقلاب ( هرگاه در نام شان شبهه ای است) بازنگری شود. همچنین وی با تاکید به این که گزینش نام ایرج میرزا قبل از انقلاب است و نیز نام گذاری میدان ها و معابر با هویت و فرهنگ شهروندان ارتباط مستقیم دارد، دو دلیل برای تغییرنام بلوار ذکر کرد : الف –مردم و مراکز ادبی و فرهیختگان علمی کشور این تغییرنام را درخواست کرده اند. ب- ایرج میرزا بنیان گذار ادبیات فورنوگرافی ؟!! است و قبل از او شاعری دیگر چنین مفاهیم و مضامینی را وارد فرهنگ مکتوب کشور ما نکرده است.

از این رو در تکمیل یادداشت قبلی و پاسخ به اظهارات رسمی مسئول پیش گفته ناچار از بیان مطالب زیر است :

1 – ادبیات پورنوگرافیک یا اورتیک (که اشتباهاً فورنو گرافی گفته شده است) و ادبیات زشت (ادبیات وقیح = Obszöne Literatur) دو مقوله جداست و تفاوت اساسی دارد. از این رو خلط دو مبحث مزبور دور ازصواب است. در فرهنگ ادبیات متسلر(1)، به خوبی تمایز میان این دو شیوه ادبی شرح شده است. ادبیات نوع اول، از مقوله هنر برای هنر و در نتیجه ضدّ ارزشی است، زیرا رسالت چنین نویسنده یا گوینده ای تنها ارائه تصاویری ابتدایی و ساده از اعضا و جوارح جنسی و بیان حالت ها و کارهای مبتذل مربوط به این مقوله است و لذا غایت منظور، تحریک جنسی می باشد. در حالی که ادبیات نوع دوم متعهدانه و رسالتش بیان واقعیت های ارزشی و ضد ارزشی اجتماعی و نیز انتقاد از وضع موجود و غایت منظورش، اصلاح و سازندگیست، هرچند از سر تفنن و برای جذب بیشتر مخاطب و یا ناچاری، متمسک به بیان عریان حقیقت و حالات و موضوعات مورد انتقاد شود و غالباً به صورت طنز و هجو می نمایاند.

به لحاظ شیوه گفتار و مقصود تفاوت میان این دو ادبیات، دقیقاً تفاوت و تمایز میان هزل و طنزست. استاد علی اکبر کسمائی با بیان شیرین و دلنشین خود از تمایز این دو مقوله چنین سخن می گوید : " مقصود از هزل برانگیختن خنده است که به مسخرگی نزدیک است و زبان خاص خود دارد و کمتر در مسایل غم انگیز و در کنار فاجعه قرار می گیرد. اما هدف طنز خنده نیست، بلکه نیشخند است، خنداندن نیست بلکه در واقع گریاندن است. نیشخند طنز، کنایه آمیزاست و توام با خشم و قهری است که با خود داری حکیمانه یی آمیخته است. طنز با نوعی شرم و تملک نفس توام است. ولی هزل دریده است و خودداری نمی شناسد. هزل صریح است و طنز در پرده. هزل وقیح است و طنز متین. هزل قصد خنداندن دارد، ولی طنز از پی خنده، قصدش عبرت است و با ناروایی می ستیزد. هزل بی رگ است و طنز متعصب. هزل به ناهنجاری موجود فقط می خندد، ولی طنز به ناهنجاری موجود کینه می ورزد و می خواهد که آنرا از میان بردارد از اینروست که یک اثر فکاهی هر قدر آمیخته با روح انتقادی باشد جز تاثیر تفریحی نتیجه ندارد، ولی یک اثر طنز آلود می تواند در تغییر وضع موجود موثر باشد . هزل سرچشمه اش فقط از طبع شوخ و شنگ است، ولی یک اثر طنزآلود می تواند در تغییر وضع موجود موثر باشد. طنز از روح صاف و صادقی سرچشمه می گیرد، ولی هزل فقط از طبع شوخ و شنگ! طنز حکیمانه طعنه میزند و هزل فقط رندانه می خنداند !(2)

آقای دکتر علی اصغر حـلبی یکی از ویژگیهای ادبیات ایران خصوصا،ً و ادبیات کشورهای ستم کشیده و استبداد دیده را عموماً، رواج طنز و هجو و شوخی و مسخرگی در میان آنها می داند. زیرا مردمی که نمیتوانند صریحاً انتقاد بکنند، خود را به لودگی و طنز گویی می زنند و از راه اظهار سخنان دو پهلو، غیر صریح و خنده ناک و گاهی گزنده، انتقادهای خود را اظهار میکنند. هم او در باره علل گرایش به طنز و هزل و شوخ طبعی می گوید : " ... در نویسندگان همواره نوعی گذشته نگری و عشق به ماضی است ... این انگیزه درحقیقت با روح آرمانگرایی آدمی زاده ارتباط دارد و دال بر کمال جویی در هجاگوی است. این نکته ظاهراً تضادآمیز به نظر میرسد، زیرا هجو گوی واقعیت ها را مورد انتقاد قرار میدهد و چنین می نماید که با امور آرمانی سرو کار ندارد ولی در عمل می توان دریافت که لعن و دشنام و طعن و استهزاء او برای چیست. به ضرس قاطع می توان گفت برای این است که وضع اخلاقی افراد یا اجتماع موجود نمی تواند او را راضی بسازد او به دنبال وضعی بهتر می گردد و چون آن را در بنیادهای موجود نمی یابد یا ارزشهای مورد نظر خود را مورد حمله ارزش های فاسد یا تباه سازنده می بیند از دفاع آنها دست بر نمی دارد و با ابزار مسخره و طنز، وضع موجود را انتقاد می کند. از اینجاست که گفته اند: " هزل گوی یک نا کجا ابادی است " یا " هجو گویان قلباً آرمان گرای هستند" (3)

از این رو بی انصافی است، که ما اشعار و گفته های بزرگان و طنّازانی همچون ایرج میرزا و عبید زاکانی را در زمره ادبیات پورنوگرافیک یا اورتیک بدانیم.

نکته ها می گفت او آمیخته

در جلاب قند زهری ریخته

هرکه صاحب ذوق بود از گفت او

لذتی می دید و تلخی جفت او

هزل تعلیم است آن را جد شنو

تو مشو بر ظاهر هزلش گرو

هر جدی هزل است پیش هازلان

هزل ها جّد است پیش عاقلان (مثنوی معنوی)

هرچند اعتقاد ما بر این است که رواج و انتشار آزادانه ای نوشته های در محدوده ادبیات زشت (وقیح)، نیز به نحوی که همه طبقات اجتماع از آن بهره مند شوند، با عفت عمومی و هنجارهای اجتماعی ناسازگارست و ممیزی و حذف آن ( و نه حذف گوینده و آثار دیگرش) بهتر به نظر می رسد.

2 – آنان با ادبیات فارسی، آشنایی چندانی ندارند، و گرنه شادروان ایرج میرزا را بنیانگذار ادبیات زشت (یا به تعبیر نادرست شان فورنوگرافی) نمی دانستند، زیرا ادبیات ما از صحنه هایی مشابه ای که ایرج میرزا در مثنوی عارف نامه و یا در بقیه شعرهای خود آفریده، مشحون است. بسیاری از اشعار دیوان عبید زاکانی، انوری ابیوردی، سوزنی سمرقندی، قاآنی، ادیب الممالک فراهانی، یغمای جندقی، فوقی و حتی دیوان و کلیات حکما و عرفایی نظیر مولوی (مثنوی معنوی)، سعدی (خبیثات و هزلیات)، سنایی (حدیقه الحقیقه) با چنین صحنه هایی مقابل و مواجه ایم و حتی گاه در کتبی جدی نظیر مقامات حمیدی (مقامه 17 ذیل عنوان: بین الزّوجین) یا سیاست نامه (سیر الملوک) یک یا دو صحنه از ادبیات زشت دیده می شود.

مضاف بر آن در میان این قبیل گویندگان، مقایسه طنز و هجو عبید زاکانی و ایرج میرزا ، با امثال سوزنی سمرقندی و خاکشیر اصفهانی و یا حتی با سخنورانی همچون انوری ابیوردی و قاآنی خطای فاحش و جفا به حق این دو بزرگوارست.

تو چه دانی که اندرین اقلیم عقل مرشد چه می کند تعلیم

یعنی از جدّ اوست جهان آویز هزلش از سحر شد روان آمیز (حدیقه سنائی )

با ذکر دو نمونه استدلال از کتب منثور متقدمین، این بخش از بحث خود را پایان می دهیم :

راوندی در راحد الصدور با داعیه و استدلال خاص خود می گوید : " .... و آخر ختم بر مضاحکی چند و هزلیات کنم تا متصّفحان، این کتاب را چون از جدّ آن و حکایت بزرگان ملال گیرد بذان تفرّجی کنند و کوته نظران که از روح سخن محروم باشند بسبب آن مضاحک این کتاب را مطالعه کنند.."(4)

و همین منظور در دیباچه مترجم ( انشای زیبای ابوالمعالی نصرالله منشی ) بر کلیله و دمنه چنین آمده است : " .... بنای ابواب آن بر حکمت و موعظت، و آنگه آن را در صورت هزل فرا نموده، تا چنانکه خواص مردمان برای شناختن تجارب بدان مایل باشند عوام بسبب هزل هم بخوانند و بتدریج آن حکمتها در مزاج ایشان متمکن گردد ... "(5)

3 – دریافت درخواست های مردمی و مراکز ادبی و فرهیختگان علمی کشور ، دیگر علت تغییر نام بلوار ذکر شده است. در مورد درخواست های مردمی، که تکلیف روشن است زیرا ما به تعداد ابناء جنس بشر، آراء و اقوال داریم. لیکن در مورد مراکز ادبی و فرهیختگان موضوع فرق میکند، اگر واقعاً از ناحیه اندیشمندان و نخبگان فرهنگی چنین درخواستی شده، خوب است از حیث اطلاع رسانی، لااقل نام تعدادی از این مراکز ادبی و فرهیختگان را اعلام کنند تا مردم از مواضع ادبی و آرای آنان آگاهی کسب کنند. مضاف بر آن با وجود اظهارنظر استادان و مجتهدان ادبیات این مرز و بوم نظیر : ملک الشعرای بهار، سعید نفیسی، وحید دستگردی، پرویز ناتل خانلری، رشید یاسمی، علی اصغر حکمت،مهدی حمیدی، سید محمد علی جمال زاده، امیر الشعرای نادری، شفیعی کدکنی، یحیی دولت آبادی و یحیی آرین پور، بنده مانده ام که کدام فرهیخته ای فتوا به حذف نام گوینده بزرگ وپرآوازه ای : " گویند مرا چه زاد مادر ... و مثنوی های زهره و منوچهر و عارف نامه و .... " داده است.

در پایان از ایشان و دیگر دوستان شورای اسلامی شهر مشهد و یا اعضای کمیته نام گذاری و نیز اعضای مراکز ادبی و فرهیختگان اشاره کرده خانم غیور، می خواهم تا مقدمه فاضلانه شادروان استاد دکتر محمد جعفر محجوب را بر دیوان ایرج میرزا (کتاب تحقیق در احوال و آثار و افکار و اشعار ایرج میرزا و خاندان و نیاکان او) و نیز کتاب افکار و آثار ایرج میرزا، تالیف آقای سید هادی حائری (کورش) را مطالعه فرمایند تا قدر و ارزش ایرج میرزا نزدشان روشن شود .

امیدوارم که روزی در کشور ما نهادهای عمومی و دولتی به هنگام اتخاذ تصمیم در اموری که پای عرض و آبروی ادب مملکت و نوامیس فرهنگ ما در میان است، راستی و جدی تر با اهل ادب و فرهنگ مشاوره نمایند .

و کلام آخر ما از حافظ شیرین سخن است :

گفتم سخن تو گفت حافظ ، گفتا شادی همه لطیفه گویان صلوات

(((((((((((((())))))))))))

پانوشت ها :

1 - Metzler –Literatur –Lexikon, hrsg. von Günther u. Irmgard Schweikle, Stuttgart,1984

منشأ اصطلاح پورنوگرافیک، یونانی است و در اصل، به معنای "فاحشه نگاری" یا "نقش نگاری از فاحشه" است. فاحشه (porno) حکم کلفت یا دخترخدمتگزار را هم داشته است.

2 - از یاداشت های علی اکبر کسمائی، به نقل از طنز آوران امروز ایران - بیژن اسدی پور و عمران صلاحی، انتشارات مروارید، چاپ دوم، 1356 تهران ص 7 و 8 .

3 - به نقل از : تاریخ طنز و شوخ طبعی در ایران و جهان اسلامی تا روزگار عبید زاکانی، نوشته دکتر علی اصغر حلبی، انتشارات بهبهانی، چاپ اول ، 1377 ، تهران ص 47 و .

4 - راحه الصدور و آیه السرور در تاریخ آل سلجوق، تالیف محمد بن علی بن سلیمان الراوندی، بسعی و اهتمام مرحوم استاد محمد اقبال، با حواشی و توضیحات مرحوم مجتبی مینوی، موسسه انتشارات امیر کبیر، چاپ دوم 1364 تهران ص 63

5 - کلیله و دمنه، انشای ابوالمعالی نصرالله منشی، بتصحیح و توضیح استاد مجتبی مینوی، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ سوم، 1351؛ تهران - ص 18

****************

مقالات مرتبط با موضوع در وبلاگ ما :

۱ - پیام ایرج میرزا (شعری تازه و منتشر نشده از محمود خیبری«نجوا»)

۲ - به سر عشق خراسان دارم (رنج نامه ای از طرف اهل ادب و ایرج مبرزا به شورای اسلامی مشهد)

۳ - علّت محبوبیت شعر ایرج مبرزا در میان مردم (یاسخی دیگر به رئیس کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورای اسلامی مشهد، در باره تغییر نام بلوار ایرج میرزای مشهد)

۴ - وقتی شهرداری مشهد حکم به تکفیر ایرج میرزا می دهد؟!!

مشخصات
چه بگویم ؟     (حقوقی، ادبی و اجتماعی) این وب دارای مباحث و مقالات فنی حقوقی است. لیکن با توجه به علاقه شخصی،  گریزی به موضوعات "ادبی" و "اجتماعی"  خواهم زد. چرا و چگونه؟  می توانید اولین یاداشت و نوشته ام در وبلاگ : "سخن نخست" را بخوانید.
  مائیم و نوای بینوایی
بسم اله اگر حریف مایی
               
*****************
دیگر دامنه  های وبلاگ :
http://hassani.ir

* * * * * * * * * * *
«  کليه حقوق مادي و معنوي اين وبلاگ، متعلق به اینجانب محمد مهدی حسنی، وکیل بازنشسته دادگستری، به نشانی مشهد، کوهسنگی 31 ، انتهای اسلامی 2، سمت چپ، پلاک 25  تلفن :  8464850  511 98 + و  8464851 511 98 + است.
* * * * * * * * * * *
ایمیل :
hasani_law@yahoo.com
mmhassani100@gmail.com

* * * * * * * * * * *
نقل مطالب و استفاده از تصاوير و منابع این وبلاگ تنها با ذکر منبع (نام نویسنده و وبلاگ)، و دادن لینک مجاز است.  »