۱ - کودک شعر
ساده، چون کودک نگاه تو- که همه را به همدلی فرا می خواند.
کوتاه ، چون آه، که در حسرت فروخورده ای، غرقه شده ام.
پاک، چون شیره جان یلدا - مام مهر- که به منش خورانده اند .
نگاه کن! شعر من چه کودکانه در کوچه ها می دود.
محمدمهدی حسنی - 21/2/88
۲ - مویه
برای محمد رضا لطفی
سیم ها، با نای من سخن می گویند
و بر کاسه تار، خونابه دل من، لب پر می خورد.
زخمه اش، نازک ترین استخوان سینه من است
و کوکش، با انحنای صبرمن گره خورده است.
انگشت های او، چشم های من می شود
محمدمهدی حسنی 15/9/87