جمعه ۱ شهریور ۱۳۸۷ ساعت ۱۲:۱ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

سوال و جواب در شعر فارسی

نوشته ی محمد مهدی حسنی

فنون (علوم ) بلاغت، شامل سه فن : " معانی" ، "بیان" و بدیع است. استاد علامه جلال الدین همائی مترادف " بدیع " را، "سخن آرائی" ، "نادره گویی" و "نغز گفتاری" دانسته؛ و تاکید فرموده اند ، که شرط اصلی سخن آرایی آن است که : کلام دارای فصاحت و بلاغت ( گشاده زبانی و سخندانی ) باشد *1

در فن سخن آرایی و بدیع، " سوال و جواب " - که آنرا "مراجعه" هم میگویند - یکی از محسنات بدیع مصنوع به شمار می آید.

این صنعت چنانست که متکلم بطور سوال و جواب سخن سرآید. اعم از اینکه در یک مصراع هم سوال باشد هم جواب، یا در دو مصرع؛ یا در بیتی سوال و در بیت دیگر جواب آید.* 2 این تفنن ادبی، گاه چندان به درازا می کشد که از آغاز تا پایان یک قصیده طولانی را نیز در بر می گیرد*3.

سوال و جواب بر دو گونه است :

الف – گاه در حکایت آمده، الفاظ "گفت" ، "گفتا" ، "پاسخ داد" ، "جواب داد" و یا "شنید" و امثال آن بکار نمی رود. و سوال و جواب، با ربطی معنوی، به هم می پیوندد

مانند این شعر زیبای قاآنی، که در باره حضرت سید الشهداء ( ع )، در ادبیات مذهبی ما خوش می درخشد:

بارد چه ؟ خون زدیده، چه سان؟ روز و شب. چرا ؟

از غم. کدام غم؟ غم سلطان اولیاء.

نامش چه بد؟ حسین. زنژآد که؟ از علی.

مامش که بود؟ فاطمه. جدش که ؟ مصطفی.

چون شد؟ شهید شد. به کجا ؟ دشت ماریه

کی ؟ عاشر محرم. پنهان ؟ نه برملا .

شب کشته شد؟ نه روز. چه هنگام ؟ وقت ظهر.

شد از گلو بریده سرش ؟ نی نی از قفا .

ب – و گاه حکایت، با الفاظ : "گفتم و گفت" ، "گفت و شنید" ، "پرسید و پاسخ داد" و امثال آنها، همراه می شود *4 . در ادامه و نیز پایان بحث، نمونه هایی زیبا از این نوع، ذکرخواهد شد.

معمولاً تمام قالب های رایج شعر، برای بیان سوال و جواب، مورد استفاده قرار می گیرد. چنانکه هم در مناظره ( که بیشتر در قصیده است )، و هم در غزل و رباعی، کاربرد فراوان دارد. مرحوم دکتر محمد کامگار پارسی، ترانه های مشتمل بر سوال و جواب را بیشتر رباعیاتی میداند که چاشنی و انگیزه سرودنش، عرفان است ( یا به تعبیر ایشان : این گونه ترانه ها بیشتر از آن مردان خداست . *5

گفتگو " خسرو و فرهاد " در خمسه نظامی با مطلع :

نخستین بار گفتش کز کجایی؟ بگفت از دار ملک آشنائی .

از زیباترین سوال و جواب های ادبیانه ما در قالب مثنوی، است، که خواندنش انسان را به شوق و ذوق می آورد .*6

در پندار دکتر جلال الدین کزازی، این صفت زمانی آرایه ای شمرده شده و ارزش زیبا شناختی دارد، که : " پاسخ داده شده به پرسش، پاسخی نغز و زیرکانه باشد. و چندان با پرسش انجام شده پیوند و همگونی نداشته باشد. پاسخگوی همچنان وامی ماند، که به پرسنده پاسخ می دهد. اما براستی با بهره جستن از فریبی در سخن، از پاسخ تن می زند و پرسنده را در تب وتاب شنیدن پاسخ وامی گذارد . هنجار کار، بیشتر چنان است که پرسنده سخنور دلشده است و پاسخگوی دلدار سرگردان خرده سنج، که واژگان را زیرکانه به بازی می گیرد، اما پاسخی را که می باید به پرسنده آرزومند و سرگشته خویش بدهد، نمی دهد ..." . *7 دکتر سیروس شمیسا، در این مورد می گوید : " سوالات باید زیبا و ظریف باشد و مخصوصاً جوابها جنبه ادبی داشته باشد. یعنی در آن نکته یی و هنری باشد. در سوال و جواب پرسش کننده محکوم و مجاب می شود. مثلاً اگر سوال برهانی است . باید آن را رد کنند. و اگر جنبه انتقاد دارد، باید آن را توجیه کند. و اگردرآن طلبی است، باید آن را احاله به محال کنند . " *8

"ترجمان االبلاغه " که مدتها بفرخّی شاعر بزرگ عهد غزنویان، منسوب بود. لیکن با تحقیقات ارزنده و عمیق پرفسور احمد آتش، محقق بزرگ ترک، و نیز تائیدات بعدی اساتیدی، همچون استاد ملک الشعرای بهار، انتسابش به محمدبن عمر الرادویانی محرز شده است، از زمره قدیمیترین آثار ادبی ایران بعد از اسلام است. که موضوع آن فن شعر است. و خود مولف، در مقدمه کتاب، تصریح می کند که بیش از او کتابی در علم بدیع بفارسی نگاشته نشده است . در فصل 50 کتاب و ذیل "فی السوال و الجواب" ، این فن را در زمره فنون آرایش سخن دانسته است.

با توجه به قدمت و ارزش ادبی متن، اجازه می خواهد تا عین آنچه، در مورد این صنعت، در کتاب مذکور آمده است، را نقل نماییم :

" و یکی از جمله صناعتهای شعر آنست کی شاعر بهر بیتی سوالی و جوابی بگویذ، یا بهر مصراعی ، چنانک عنصری گویذ ( خفیف ) :

هر سوالی کزان گل سیراب دوش کردم همه بداذ جواب

گفتمش حور بشب نشایذ دیذ گفت پیذا بشب بوذ مهتاب

گفتم از تو کی برده دارذ مهر گفت از تو کی برده دارذ جواب

و بوذ کی < اندر> بیتی < پس > اندر پسش جای سوال و جواب بوذ، چنانک گفته اند (هزج):

دل کو ؟ بستذ. بچی؟ بلب ! کی؟ پیروز!

ناگاه؟ بلی! کجا؟ بره ! کی؟ امروز!

و بوذ کی سوال کند و جواب خوذ دهذ، چنانک غضایری گویذ ( منقارب :)

نسیم دو زلفین او بگذرذ بر آمیخته با نسیم صبا

چی گویمش چون بگذرذ الا یا نسیم الصبا مرحبا

منجیک گویذ( منسرح ) :

هرک بذو بنگرذ چی گویذ گویذ ماه متوّج شذست و سرو مقرطق " *9

همچنین رشید الدین وطواط، صاحب حدایق السحر فی دقایق الشعر نیز در تعریف این آرایه سخن، می گوید *10 : " این صنعت چنان بوذکی در یک بیت یا دو بیت، سوال و جواب آورده شوذ و پارسیان این صنعت سوال و جواب را معتبر دارند و بترتیب آرند و قصیده ای از سر تا پایان بر یک نسق گویند. مثالش :

گفتم مرا سه بوسه ده ای حور دلستان

گفتا زحور بوسه نیابی درین جهان*11

و این قصیده بدین ترتیب است از اول تا پایان لفظ ، گفتم و گفتا، سوال و جواب است و اگر لفظ گفتم و گفتا سوال و جواب نباشد لفظی دیگر باشد .براین نسق. "

در مورد منشاء و پیشینه این فن، بایستی گفت که، سوال و جواب در فرهنگ ایرانی سابقه ای کهن دارد چنانکه در منظومه پهلوی " درخت آسوریک " هم دیده می شود . اساس مناظره بر سوال و جواب است. و مناظره هم منشاء ایرانی دارد و به وسیله شاعران ایرانی نژاد عربی زبان، به شعر عربی ( در عربی : حوار ) و ترکی راه یافته است . *12

استاد دکتر محمد جعفر محجوب،در همین مورد می گوید : " شک نیست که بسیاری از قوانین ادب و بلاغت از ایرانیان به اعراب رسید، و این نکته در غالب کتابهای بلاغت و ادب عربی، بتصریح یا تلویح یاد شده است و در آثار بازمانده از زبان پهلوی نیز، نمونه هایی ساده از صنایعی مانند تجنیس و سجع و مراعات نظیر و مانند آنها یافت می شود ... شعر پهلوی با سابقه قدیمی که در ایران داشت، نمیتوانست از این گونه صناعتها خالی باشد، در هر حال نمونه صنایع بدیعی در نشر فارسی بازمانده این دوران کم نیست و بسیاری از اشعار این دوران بعنوان شاهد در قدیمترین کتابهای بدیع فارسی ، مانند ترجمان البلاغه رادویانی و حدائق السحر رشید وطواط، بر جای مانده است . استاد محجوب می گوید ترجمان البلاغه به یقین پس از قرن پنجم تالیف نشده است و در این قرن نیز سرمشق کتابهای بلاغت و بدیع فارسی کتابهای تازی بوده است . چنانکه صاحب ترجمان البلاغه، تمام نام های صناعتها را به عربی می آورد "

برغم اینکه در دوره سامانی، هنوز کتابی در علوم بلاغت و بدیع به فارسی تدوین نشده بود. معذالک ایشان از صفحه 62 ببعد کتاب نفیس خود، نمونه هایی از صنایع لفظی در شعر دوران سامانی را احصاء می فرمایند. از جمله شعر ذیل را، بعنوان نمونه صنعت "سوال و جواب" در شعر این دوران ذکر می فرمایند: هرچند در پاورقی تذکر می دهند که این بیت خارج آهنگ می نماید و وزن مصراع دوام فاسد است .

برکه والا چوچه ؟ همچون عقاب اندر هوا

بر کریوه راه چون چه همچو بر صحرا تریوه *13

در پایان مقاله، نمونه هایی از شعر کهن که صنعت سوال و جواب، در آن خوب جای افتاده است، می آید

1 - ابیاتی لطیف ازعظیمای نیشابوری ( متوفی 1111 ه . ق. ) که برغم معروفیت آن در میان نسل های گذشته، شاید بگوش جوان ترها، نرسیده باشد :

قاصد آمد. گفتمش : آن یار سیمین بر چه گفت؟

گفت: با هجرم بسازد. گفتمش: دیگر چه گفت ؟

گفت : دیگر پا زحد خویش نگذارد برون.

گفتمش: جمع است از پا خاطرم، از سر چه گفت؟

گفت: سر را بایدش از خاک ره کمتر شمرد.

گفتمش: کمتر شمردم، زین تن لاغر چه گفت؟

گفت: جسم لاغرش را از غضب خواهیم سوخت.

گفتمش: من سوختم. در باب خاکستر چه گفت؟

گفت: خاکستر چو گردد، خواهمش بر باد داد.

گفتمش: بر باد رفتم. در حق محشر چه گفت؟

گفت: در محشر بیکدم زنده اش خواهیم کرد.

گفتمش: من زنده گردیم، زخیر و شر چه گفت؟

گفت: خیر و شر نباشد عاشقان را در حساب.

گفتمش این هم حسابی. با لب کوثر چه گفت؟

گفت با ما بر لب کوثر نشیند عاقبت

گفتمش گرعاقبت این است، زین بهتر چه گفت؟

گفت : دیگر نگذرد در خاطرش یاد عظیم

گفتمش: دیگر بگو، گفتا: مگو دیگر چه گفت؟ *14

2 - غزلی زیبا و روان از همشهری ام خواجوی کرمانی، که در بیت اول نظری به بیت اشاره شده فوق، از مثنوی خسرو و شیرین نظامی دارد.

گفتا: تو از کجائی کاشفته می نمایی ؟

گفتم: منم غریبی، از شهر آشنایی.

گفتا: سر چه داری، کز سر خبر نداری.

گفتم: بر آستانت دارم سر گدایی .

گفتا: کدام مرغی، کزاین مقام خوانی؟

گفتم : که خوش نوایی، از باغ بینوایی.

گفتا: زقید هستی، رو مست شو که رستی.

گفتم: به می پرستی، جستم زخود رهایی.

گفتا : جوی نیرزد گر زهد و توبه ورزی.

گفتم: که توبه کردم، از زهد و پارسائی

گفتا: به دلربائی ما را چگونه دیدی؟

گفتم: چو خرمنی گل، در بزم دلربائی.

گفتا: من آن ترنجم، کاندر جهان نگنجم.

گفتم : به از ترنجی، لیکن به دست نایی.

گفتا: چرا چو ذره، با مهر عشق بازی؟

گفتم: از آنکه هستم سرگشته هوایی.

گفتا بگو خواجو در چشم ما چه بیند؟

گفتم: حدیث مستان سرّی بود خدایی *15

3- و بلاخره چند رباعی از رباعیات منتخب مرحوم دکتر محمد کامگار پارسی، در کتاب رباعی و رباعی سرایان از آغاز تا قرن هشتم هجری،

رودکی :

آمد بر من. که ؟ یار. کی ؟ وقت سحر.

ترسنده زکه؟ زخصم. خصمش که ؟ پدر.

دادمش دو بوسه، به کجا ؟ بر لب تر.

لب بد؟ نه ! چه بد؟ عقیق. چون بد؟ چو گهر.

ابوسعید ابی الخیر:

گفتم : چشم. گفت: براهش میدار.

گفتم : جگرم گفت: پر آهش میدار

گفتم : که دلم ، گفت: چه داری در دل

گفتم غم تو ، گفت نگاهش میدار

شاه نعمت اله ولی :

گفتم که منم، گفت مجابی داری

گفتا نه منم، گفت خرابی داری

گفتم که وصال تو کجا یابم من

گفتا که برو خیال خوابی داری *16

""" ================ """

پاورقی ها

1 - فنون بلاغت و صناعات ادبی ، تالیف استاد علامه جلال الدین همایی ، موسسه نشر هما ، چاپ دهم ، پائیز 1373 ، ص 8 به بعد .

2 - درّه نجفی ، تالیف نجفعلی میرزا " اقا سرور " ، تصحیح حسین آهی ، با مقدمه استادان امیری فیروز کوهی و دکتر مهدی حمیدی ، کتابفروشی فروغی ، چاپ اول ، سال ؟ تهران ، ص 200

3 - گفتگو در شعر فارسی ، احمد کرمی ، انتشارات ما ، تهران 1362

4 - انواع شعر فارسی ، تالیف دکتر منصور رستگار فسایی ، انتشارات نوید شیراز ، چاپ اول ، 1372 ، ص 14 و 15 ) و نیز رجوع شود به بدایع الافکار فی صنایع الاشعار ، تالیف کمال الدین حسین واعظ کاشفی ، عکس ازنسخه خطّی ، با مقدمه و سعی رحیم مسلمانقلف ، چاپ انتشارات دانش ، مسکو 1977 ، ص 386

5 – رباعی و رباعی سرایان از آغاز تا قرن هشتم هجری ، تالیف : مرحوم دکتر محمد کامگار پارسی ، به کوشش دکتر اسماعیل حاکمی ، انتشارات دانشگاه تهران ، چاپ اول ، تیرماه 1372 ، تهران ، ص 277 .

6 - رجوع شود به : خسرو و شیرین ( متن علمی و انتقادی) ، نظامی گنجوی ، بتصحیح : آقای دکتر برات زنجانی ، انتشارات دانشگاه تهران ، چاپ اول ، پائیز 1376 ، تهران ، ص 139

7 - زیبا شناسی سخن پارسی ، جلد 3 ( بدیع ) ، استاد جلال الدین کزازی ، کتاب ماد (وابسته به نشر مذکور) ، چاپ اول ، تهران 1373 ، ص 154 .

8 - نگاهی تازه به بدیع ، دکتر سیروس شمیسا ، انتشارات فردوس و انتشارات دیدگاه ، چاپ هفتم 1374، تهران ، ص 127 و 128 . همچنین همانجا میخوانیم : " اگر در سوال و جواب مخاطب کلام گوینده را بر خلاف مقصود او حمل کند. صنعت " قول به موجب" و یا "اسلوب الحکیم" است . "

9 - ترجمان البلاغه ، تصنیف محمدبن عمر الرادویانی ، بتصحیح : پرفسور احمد آتش و انتقاد: استاد ملک الشعراء بهار ، انتشارات اساطیر ، چاپ دوم ، 1362 تهران ، ص 97 و 98

10 - حدایق السحر فی دقایق الشعر ، تالیف رشید الدین محمد عمری کاتب بلخی معروف به وطواط ، به تصحیح استاد فقید عباس اقبال آشتیانی ، کتابخانه های طهوری و سنایی ، چاپ ؟ بهمن ماه 1362، تهران ، ص 59 .

11 - استاد فقید اقبال آشتیانی این بیت را مطلع قصیده ای از فرخی در مدح امیر شهاب الدوله محمد بن محمود بن سبکتکین دانسته ، و یاد آوری کرده اند قسمتی از آن قصیده در کتاب لباب الالباب ج 2 ص 49 – 50 مندرج است .

در دقائق الشعر همین شعر بدین گونه ضیط شده است :

گفتم مرا دو سه بوسه ده ای ماه دلستان

گفتا که ماه بوسه کرا داد در جهان

( دقائق الشعر ، تالیف علی بن محمد المشتهر بتاج الحلاوی – قرن 8 – به تصحیح و حواشی سید محمد کاظم ، دانشگاه تهران شماره 764 ، سال 1962 میلادی )

12- نگاهی تازه به بدیع ، دکتر سیروس شمیسا ، انتشارات فردوس و انتشارات دیدگاه ، چاپ هفتم 1374، تهران ، ص 127 و 128 .

13 - سبک خراسانی در شعر فارسی ، تالیف دکتر محمد جعفر محجوب ، انتشارات فردوس و جامی ، چاپ اول ، سال ؟ تهران ص 80 .

14- تذکره نتایج الافکار – ص 484 ( به نقل ازکتاب اشعار معروف، تالیف آقای دکتر سید ضیاءالدین سجادی شرکت انتشاراتی پاژنگ ، چاپ اول ، پائیز 1374 ، تهران ، ص 142 و 143)

15 – دیوان اشعار خواجوی کرمانی، بتصحیح آقای دکتراحمد سهیل خوانساری ، شرکت انتشاراتی پاژنگ ، چاپ سوم ، پائیز 1374 ، تهران ، ص 144

16 - رباعی و رباعی سرایان از آغاز تا قرن هشتم هجری ، تالیف : مرحوم دکتر محمد کامگار پارسی ، به کوشش دکتر اسماعیل حاکمی ، انتشارات دانشگاه تهران ، چاپ اول ، تیرماه 1372 ، تهران ، ص 277 الی 280

نگاره (محفل علماء) ، اثر آقا رضا ، پایان سده 10 هجری قمری، (کتاب تاریخ انبیاء– پاریس کتابخانه ملی) - تصویر برگرفته از کتاب باغ های خیال تالیف: ا. م. کورکیان و ژ. پ. سیکر، ترجمه پرویز مرزبان، تهران، نشر و پژوهش فرزان روز، چاپ دوم، 1387 – ص 152

مشخصات
چه بگویم ؟     (حقوقی، ادبی و اجتماعی) این وب دارای مباحث و مقالات فنی حقوقی است. لیکن با توجه به علاقه شخصی،  گریزی به موضوعات "ادبی" و "اجتماعی"  خواهم زد. چرا و چگونه؟  می توانید اولین یاداشت و نوشته ام در وبلاگ : "سخن نخست" را بخوانید.
  مائیم و نوای بینوایی
بسم اله اگر حریف مایی
               
*****************
دیگر دامنه  های وبلاگ :
http://hassani.ir

* * * * * * * * * * *
«  کليه حقوق مادي و معنوي اين وبلاگ، متعلق به اینجانب محمد مهدی حسنی، وکیل بازنشسته دادگستری، به نشانی مشهد، کوهسنگی 31 ، انتهای اسلامی 2، سمت چپ، پلاک 25  تلفن :  8464850  511 98 + و  8464851 511 98 + است.
* * * * * * * * * * *
ایمیل :
hasani_law@yahoo.com
mmhassani100@gmail.com

* * * * * * * * * * *
نقل مطالب و استفاده از تصاوير و منابع این وبلاگ تنها با ذکر منبع (نام نویسنده و وبلاگ)، و دادن لینک مجاز است.  »