سه شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۸۸ ساعت ۱۲:۱۱ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

فرهنگ "ماست مالی"

(لته یی هست که دم دهن آقا محمد حسین را ببندد؟)

نوشته : محمد مهدی حسنی

با اینکه در فرهنگ دینی ما، فرمان روشن خداوندی: "لیس للانسان الا ماسعی" (1) و احادیث بی شماری در باره عاقبتِ بدِ عالم بی عمل و لزوم انجام دادن کارها به نحو احسن، در برابر ماست و همیشه این کلام فردوسی پاکزاد را به گوشمان خوانده اند که : "دو صد گفته چون نیم کردار نیست" و بارها از زبان خواجه بزرگ شیراز شنیده ایم که : "مکن زغصه شکایت که در طریق ادب / براحتی نرسید آنکه زحمتی نکشید" و از سعدی که : "نابرده رنج گنج میسر نمی شود..." و یا : "علم هرچند بیشتر خوانی / چون عمل در تو نیست نادانی" و همچنین ادبیات حکمی و پند ما، مالامال و مشحون از داستان هایی مانند حکایت رنج و گنج ملک الشهرای بهار (برو کار میکن مگو چیست کار....) است، با این همه ما همواره راه انحراف و کژ تنبلی و تن آسایی و زیاده طالبی و سودجویی و افزون خواهی را رفته ایم و یکی از خلقیات بد خود یعنی: عادت "ماست مالی" و "سَمْبَل (سَنبَل) کردن" را برگزیده ایم.

در فرهنگ های لغات عامیانه سَمْبَل کردن، چنین معنا شده است: سر و ته کاری را به هم آوردن، سرهم بندی کردن، سرسری انجام دادن یک کار، ظاهرسازی و اکتفا به رفع تکلیف ظاهری و بدون عمق، صورت و ظاهر کاری را درست کردن بدون اینکه در نهان آن کار اساسی و ریشه ای باشد.

این جانب تا کنون این دو ترکیب را در ادبیات قدیم، ندیده ام و ظاهراً اگر هم از قدیم الایام کاربردی داشته است، بایستی در ادبیات عامیانه و نه رسمی استعمال شده باشد.

در نوشته های دوره قاجار، ترکیب "ماست مالی" در کنار "فورمالیته" یا "فورمالیته بازی" آمده است و قدیمی ترین فرهنگی، که "ماست مالی" در آن ذکر شده، "فرهنگ نظام" است (2) و همچنین ترکیب سَمْبَل کردن (شدن) در داستان های جمالزاده و هدایت و دیگرنویسندگان، که در نوشته های خود، به کاربرد الفاظ و ترکیبات عامیانه رغبت نشان داده اند، فراوان به کار رفته است.

میرزاده عشقی در مطایبه ای به مطلع :

هر آنکه بی خبر از فن خایه مالی شد دچار زندگی پست و نان خالی شد

گوید:

گمان مدار که آمد سیاستی از نو همان سیاست ماست مالی شد (کلیات مصورص ۴۱۹-۴۲۲)

در ادبیات عامیانه "تِرمال"، "ریق مال" ، "ریده مال" "ریده مون" ، "باسمهْ کاری" و "ماستمالیزاسیون" و "فورمالیته" صورتی دیگر از "ماست مالی" است(3). امیرقلی امینی مدیر روزنامه اصفهان و نویسنده فرهنگ سه جلدی عوام گوید: " یک نفر از نویسندگان، در اطراف "فورمالیته" مقاله نوشته و به شوخی آن را "ماست مالیته" ترجمه کرده بود و اتفاقاً این ترجمه به صورتی که فورمالیته در کشور ما تعبیر و تفسیر شده است، بهترین معنای واقعی آن است."(4)

بگذریم در فرهنگ "ماست مالی" یا بهتر است گفته شود "عادت ماست مالی" "، ما به آن اندازه خود را مقید به انجام یک کار می بینیم که تنها رفع تکلیف ظاهری شود و دیگران مجاب شوند، ما وظیفه خود را انجام داده ایم ولو اینکه در پشت قضیه و در باطن آن کار ناقص انجام شده یا اصلاً نشده باشد. و از این حیث برایمان دوغ و دوشاب فرق ندارد و مهم نیست این تکلیف و وظیفه در محدوده خانواده، جمع دوستان، یا محل کارمان و اجتماعات دیگر باشد.

در فرهنگ گفتاری ما گاهی برای ادای توضیح در باره یک موقعیت، می گویم : " بله قبول داریم که کاری نشده است، ولی همین مقدار برای ماست مالی و"محض خالی نبودن عریضه" کافی است." شاید اگر دقت شود ما بازهم اصطلاحاتی دیگر برای توجیه اقدامات نابخردانه و غیر متعهدانه این چنینی خود داشته باشیم.

اجازه بدهید برای اینکه منظورم روشن تر شود. مثالی دیگر ذکر کنم، کارمند دولت آنقدر وظیفه محول شده به خود را انجام میدهد که رئیس اداره یا همکاران و یا ارباب رجوع باور کنند که او کارش را به تمام و کمال به فرجام رسانده است. حال اگر فی الواقع این میزان کار ناکافی و حتی باطناً نادرست و فاسد باشد که بعدها موجب درد سر ذینفع و صرف هزینه و نیرو فراوان تر برای دولت شود. خوب بشود، مگر نه اینکه به قول مثل سائره: " دیگی که نصیب ما نشه بزار... ".

هرگاه آقا یا خانم وکیل دادگستری، حق الوکاله را از موکل بگیرد و دعوی را به جریان اندازد، کافی است. دیگر چرا وقت خود را صرف مطالعه و کنکاش بیشتر کند. چرا سراغ کتب حقوقی و مرجع و آراء حقوقدانان و رویه قضائی برود. مگر نه اینکه خداوند در و تخته را با هم جور کرده است وکیل طرف و قاضی پرونده نیز حسب مورد، همان قدر مایه بر سر دفاع و نیز رسیدگی و صدور حکم می گذارد که او گذاشته است.

به همین ترتیب تمام اصناف و صاحبان حرف و مشاغل در اکناف کشور، چنین می پندارند، که اگر به ظاهر و در چشم مردمان، کار ایشان انجام شده، بنمایاند، کفایت میکند، چرا انرژی بیشتر صرف کنند، که خسته شوند. چرا فعالیت افزون تر نمایند که هزینه بیشتری به لحاظ مالی بر آنها تحمیل شود.

ممکن است، دوستان خرده گیرند، که تمام مردم اینگونه نیستند. بله بنده هم بر این مدعا صحه می گذارم، ولی در برخوردهای روزانه اجتماعی، ما به وضوح و روشنی می بینیم که متاسفانه بسیاری از ما ایرانیان، این چنینیم .

دوستی داشتم که در زمان تاسیس نیروگاه طوس مشهد، همراه و نه هم پای مهندسین ژاپنی و آلمانی (اگر اشتباه نکرده باشم) در این نیروگاه فعالیت می کرد. روزی در جمع دوستان می گفت : "بابا این مهندسین خارجی (دور از جان آنها) واقعاً احمقند، مثل خر کار می کنند. در حالیکه اینجا کشورشان نیست و میتوانند مانند ما ...... ".

ملاحظه فرمودید، لازم به ذکرست که این رفتار تنها در محیط کار ما صادق نیست، در بیشتر اوقات در اجتماعات دیگرهم همانطور رفتار می کنیم.

روزی به اتفاق عیال مربوطه در بلوار سجاد (ع) مشهد - که حکم خیابان ولی عصر (عج) تهران را دارد - و همواره به علت ولوله و رفت و آمد آدم های بسیار، آنهم برای کارهای جدی و حیاتی؟!! شلوغ و پر ازدحام است، لاجرم قدم می زدیم. هرچند بنده عادت فال گوش ایستادن ندارم ولی وقتی عیال در حال خرید در داخل یک دکان بود و فدوی داشتم اجناس رنگ و به رنگ پشت ویترین مغازه را سیر می کردم، مادری به دخترش گفت : "مامان روسریت خیلی کوتاه و کوچک است، ممکن است ایراد بگیرند." دختر جوان بلافاصله پاسخ داد: : " مامان باز شروع کردی! همینقدر هم که می بینی برای اینه که جلوی دهنشان گرفته شود و گرنه ...". این موضوع بنده را به یاد حکایتی از استاد همشهری مان دکتر باستانی پاریزی انداخت، که از باب انبساط خاطر، گفت و شنفت آن خالی از لطف نیست و در عین حال ثابت می کند که مادر بزرگ و پدربزرگ های ما نیز این روحیه را داشته و دارند و احتمالاً این عادت ریشه در فرهنگ نادرست پیش تر ما داشته باشد. باستانی پاریزی نقل می کند :

" زنان قدیم به پوشیدن شرمگاه در گرمابه چندان پای بند نبودند. روایت است که مردی آقا محمد حسین نام ازبزرگان بیرجند حُکم داده بود که همه زنان در گرمابه باید لنگ بپوشند. زنان همه اجرا می کردند و آقا محمد حسین چنان در جامعه نفوذ داشت و درگرمابه چشم و گوش، که هرگاه زنی بدون لنگ در گرمابه شستشو می کرد، خبر به گوش آقا محمد حسین می رسید، و در جلسات دیگر حمام چندان او را با لنگ های آب داده می کوفتند و تعزیرمی کردند که از هوش می رفت. این قانون به سختی اجرا می شد. وقتی زنی دلاک که لنگی حسابی نداشت، پارچه و به قول عوام "لته کهنه یی" به دور کمر بسته بود که آنقدر کوتاه و پاره پاره بود که هیچ جا را نمی پوشانید. زنان دیگر که این وضع را دیدند به آن زن گفتند، خاک عالم، این دیگر چیست، اینکه هیچ سوراخی را نپوشانیده است. زن دلاک جواب داد : "شما درست می گوئید، پوشاک قابلی نیست، ولی لااقل لته یی هست که دهن آقا محمد حسین را ببندد."(5)

کاش این خصلت بد تنها در میان مردم بود و لااقل دولتمردان ما که قسمتی از وظیفه فرهنگ سازی جامعه بر عهده آنان است از این خوی بد مبری بودند. ولی متاسفانه این چنین نیست. افتتاح چندباره پروژه های دولتی و عمومی، وعده های سر خرمن دادن، اضافه کردن حقوق و دریافتیها مقارن با آغاز رقابت های انتخاباتی و کاهشش پس از اینکه خر شان از پل گذشت و .... نمونه هایی از این دست است.

چون ما فکر می کنیم که بایسته استُ اول دیگران درست شوند تا ما هم رفتار و منش و گفتار خود را درست کنیم، بنابراین به نظر بنده، مستبعد به نظر می رسد که حالا حالاها تقوی و سیره بزرگان و معصومین (ع) ملکه ذهن های ما شود مگر اینکه به قول حافظ بزرگ : "عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی"

(((((((((((((((((((((((((((((((((((((((((())))))))))))))))))))))))))))))))

پانوشت ها :

1 - سوره نجم – آیه 38

2 - فرهنگ نظام، تالیف سید محمد علی داعی الاسلام، تهران، انتشارات شرکت دانش، چاپ دوم، 1362 ( این کتاب، از روی چاپ اول آن درهند بسال 1305 ھ. ش. تصویر برداری - افست - شده است).

3 - ر. ش. به فرهنگ عامیانه، تالیف محمد علی جمالزاده و فرهنگ عوام، امیرقلی امینی و فرهنگ فارسی عامیانه، ج 2، ابوالحسن نجفی

3 – ر. ش. به دوره کتاب کوچه ( جامع لغات، اصطلاحات ، تعبیرات ، ضرب المثل های فارسی ) ، تالیف مرحوم احمد شاملو، با همکاری آیدا سرکیسییان، انتشارات مازیار،

4 - فرهنگ عوام یا تفسیر امثال و اصطلاحات زبان پارسی ، امیر قلی امینی، موسسه مطبوعاتی علی اکبر علمی ، چاپ ؟ ، سال ؟ ، تهران - ذیل ترکیب : "ماست مالی"

5 - تاریخچه صنعت نساجی ایران، نوشته مهدی بهشتی پور، مقدمه به قلم استاد باستانی پاریزی، ص9 (به نقل از خواندنی های ادب فارسی، دکتر علی اصغر حلبی، تهران، اتنشارات زوار، چاپ دوم، 1379، ص 310 و 311)

مشخصات
چه بگویم ؟     (حقوقی، ادبی و اجتماعی) این وب دارای مباحث و مقالات فنی حقوقی است. لیکن با توجه به علاقه شخصی،  گریزی به موضوعات "ادبی" و "اجتماعی"  خواهم زد. چرا و چگونه؟  می توانید اولین یاداشت و نوشته ام در وبلاگ : "سخن نخست" را بخوانید.
  مائیم و نوای بینوایی
بسم اله اگر حریف مایی
               
*****************
دیگر دامنه  های وبلاگ :
http://hassani.ir

* * * * * * * * * * *
«  کليه حقوق مادي و معنوي اين وبلاگ، متعلق به اینجانب محمد مهدی حسنی، وکیل بازنشسته دادگستری، به نشانی مشهد، کوهسنگی 31 ، انتهای اسلامی 2، سمت چپ، پلاک 25  تلفن :  8464850  511 98 + و  8464851 511 98 + است.
* * * * * * * * * * *
ایمیل :
hasani_law@yahoo.com
mmhassani100@gmail.com

* * * * * * * * * * *
نقل مطالب و استفاده از تصاوير و منابع این وبلاگ تنها با ذکر منبع (نام نویسنده و وبلاگ)، و دادن لینک مجاز است.  »