شنبه ۲ شهریور ۱۳۸۷ ساعت ۱۰:۹ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

اینترنت، دنیای مجازی یا واقعی

نوشته ی محمد مهدی حسنی

نه هر که چهره برافروخت دلبری داند

نه هر که آئینه سازد سکندری داند

نه هر که طرف کله، کج نهاد و تند نشست

کلاهداری و آئین سروری داند ( حافظ )

بنده در شروع کار وبلاک نویسی*1 و در اولین نوشته، تحت عنوان : "سخن نخست" عرض کردم، حقیر، نه ادیب و نه حقوقدان است. و همچنین خود را شاعر و نویسنده نیز نمی داند. لیکن به تأسی از "شاه بدخشانی" که گفته است :

گویند که هرکه یافت حرفی نزند

نی نی غلط است هر چه یابد گوید

از غیاب چند روزه عیال و فرزند استفاده کرده*2، به هیچ سبق تصمیم، مرتکب خلاف شدم. و گلاب بروتان، و رویم بدیوار، وبلاک حاضر را به ثبت رساندم.

چون هنرگوش دادن نداشتم*3، انگیزه و داعیه نخستم، تنها سخن گفتن بود و بس. می خواستم برغم نظر بزرگی چون "با یزید بسطامی" ساکن سرای سکوت نباشم، و ورّاجی کنم.

از تجربیات محض - و با یک درجه تخفیف - کم خاصیت خود گویم. پندارهایی از دنیای حقوق، که خلاصه دفاع یا هجوم، در یک پرونده محاکماتی است. و یا پس ریزهای ذهن و لب پر بافته هایی روحی، که دور از جان ادبا، هیبتش به شعر می ماند. و دیگر سرک کشیدن به دور و بر، و دست در هر سوراخ کردن، بنحوی که هوس شلوغی و فضولیم ارضاء، و دماغ همسانانم تحریک شود.

خموش هرکه شد از قال و قیل وارست

نمی زنند دری را که از برون بسته است ( صائب تبریزی )

لیکن خوشبختانه یا بدبختانه، این تفکر، پا نگرفت. و با گذشت مدت کم از عمر وب، ساده گفتن و انعکاس بی زحمت و بی اندیشه هر نوشته را ، توهین به خود و مخاطبانم تلقی کردم.

نصیحت سعید قصاب کاشانی (معاصر صائب تبریزی – ق12) بیادم آمد که :

دندان چو در دهان نبود، خنده، بد نماست دکان بی متاع چرا واکند کسی

به هر حال، هر نوشته ای که در معرض خواندن قرار میگیرد، نویسنده را متعهد میکند، که درست و متین و با قاعده بنویسد. خاصه اینکه، برغم اکثریت حاضر در این دنیای مجازی، گوینده، خود و پدرش، و بویژه شماره شناسنامه اش، معلوم و مشخص باشد. و برعکس مخاطبانش : نامعلوم، بی شمار و غیر قابل رویت باشند.

پس قلم بنوشت که هر کاررا لایق آن هست تأثیر و جزا

کژ روی، جف القلم کژ آیدت راستی آری، سعادت زایدت

ظلم آری، مدبری جف القلم عدل آری، برخوری جف القلم

چون بدزدد دست شد جف القلم خورده باده مست شد جف القلم ( مولا نا )

راست حسینی، از دنیای جدید وبلاک نویسی خوشم آمد، من که بنابر خلق و خوی شخصی، طالب جهانی مختصر بودم:

جهانی مختصر خواهم که در آن همین جای من و جای تو باشد ( فوجی نیشابوری )

پس با مانیتور و مودم و صفحه کلید همراه و همگام شدم. و عجبا که ، در مقابلم، و در اتاقی ساکت، همنشین و همدمم یکی – رایانه - ، لیکن با میلیاردها دهان بود ، و تو پنداری همین مقدار گوش داشت. و ازهمه مهمتر به همین میزان، مغز کاسه سر، و رای و عقیده و اندیشه. جل الخالق ... جمع اضدادها. گفتم : "دنیای مجازی" .

ظاهراً وجه تسمیه مذکور، ریشه در آن طرف آب دارد. پس اگر آن، تصوری اشتباه از کار درآید، خوشبختانه منتسب بفعل ما نیست. و بی گناهیم.

لیکن واقعاً علت این وجه تسمیه چیست؟ چرا باید دنیای اینترنت، مجازی نامیده شود؟

شاید تصور اولیه این بوده، در اینجا انسانها با یکدیگر مقابل و مواجه نمی شوند، بلکه دستگاههای مصنوع دست بشر، رویا روی همند؛ که زبان گفتمانشان به آمیزاد نمی ماند، بلکه با عددهای صفر و یک ریاضی غمز و عتاب میکنند. که خودبخود اصولش، فرضی و قراردادی؛ و به اصطلاح روی هواست. ویا ناشی از این است که کاربر مادر مرده، واقعاً نمی داند مخاطب و طرفش کیست؟ شیر واقعی است که در رگهایش خون جریان دارد؛ و یا شیر علم(پرده)، که حمله اش، دمبدم از باد است.

آیا " خود تعریف کرده لیلی" واقعاً جوان و زیبا و رعناست، یا خدای ناکرده : "نامادربزرگ پدری همسایه کناری" است، که عمرش آفتاب لب بام، ولی شوخی بیمزه است .

بنظر حقیر، لوفرض که عنوان "مجازی" دادن به دنیای واقعی اینترنت در گذشتهُ بی اشکال بود؛ اینک که میلیونها نفر همزمان، در مقابل یکدیگر نشسته اند و بصورت آنلاین حرفهای زده شده، و در حال زدن یکدیگر را می خوانند. و حتی با گذاردن وپ کم، همدیگر را می بینند و ... بی تردید، جهان مقابلشان همان است، که در آن زندگی می کنند و نفس می کشند. واین ادعا، که دو جهان وجود دارد : جهان بیرون و جهان اینترنت، که آندو از یکدیگر جدایند. اولی، واقعی؛ و دومی، مجازیست؛ الان خنده دار بنظر میرسد .

دنیای غوغایی اینترنت، بدلایل بسیار بر سایر رسانه های نوشتاری، صوتی و تصویری ارجحیت دارد. آزادی عمل، و نبود آقا بالاسری هچون سردبیر، که خط و ربطت را کنترل کند. سرعت بالای انتقال مطلب از گوینده به مخاطب، طوریکه هنوز بیش از ده دقیقه از ثبت مقاله در وب یا سایتت نرسیده، و عرقت خشک نشده است؛ اظهار نظر مخاطبت بر دیوار شیشه ای مانیتور نقش می بندد، تا ثابت کند، که در دنیا مجازی واقعی اینترنت، مخاطب، تالی اظهار کننده نیست.

اینجا هیچ کس از دیگری جلو نمی زند و خط پایانی وجود ندارد. یا اگر هست، همانگونه که انگار همه با هم شروع کرده اند، با هم نیز به خط پایان میرسند. مسابقه ای که، قرار نیست، هیچگاه بازنده و برنده، و یا مقام اول و پنجمی و آخری داشته باشد .

بی شک انسان به گفتن و حرف زدن نیاز دارد، گاه میخواهد، تنها سخن گوید بی آنکه مخاطب کلام او را قطع کند، یا حتی با حرکتی آرام، حواسش را پرت نماید. لیکن به هر حال همین سخن گفتن، گاهی درد دل و نفثه المصدور است؛ پس باید گوشی باشد، که آنرا بشنود. در این دنیای مجازی، این نیاز بخوبی حل شده است. من تنها سخن می گویم و تو و میلیون گوش دیگر، بلافاصله می شنوید. و اگر لازم شد، جایمان عوض می شود : و اینبار من مخاطبم، زبان در کام، و وجودم همه گوش.... پس تو میگردی و من می گردم ....

جرم من و تو یکی است از نظر روزگار / تو دل من برده ای من رخ تو دیده ام ( انوری )

انصافاً چنین موقعیتی جزء در همین دنیای مجازی، کجا مهیا می گردد؟ راستی کجا؟

گاه انسان همچون کودکان 3 تا 4 ساله، که تازه لب به سخن گفتن گشوده، و برای حرف زدن، وقت کم دارد، پر حرفی را دوست دارد. همه چیز گویی، و از هر دری گفتن را می پسندد. اصلاً دلش می خواهد داد مجازی بزند : آیییییییییییییییییییییی؟!!!! کجا می تواند چنین ارزان و بی هزینه، خاموش و بی انتظار، صابر و پذیرنده، کم توقع و بی آلایش، هرچه را از دل تنگش می خواهد، بگوید. و تا هر زمان که بخواهد، از سمند سخن سواری کشد : هر وقت که میل داشت، سوار؛ و هر زمان که اراده کند، پیاده شود .

وقتی دو نفر در مقابل یکدیگر می نشینند، منطقاٌ یکی بایستی حرف زند، و دیگری سکوت کند. یکی صدا و صلا زند، و دیگری جواب دهد. اگر یکی گریست، وان دگر، غمگین بنماید و یا سر به پائین، حالت جزآن را، پنهان کند. اگر اولی خندید، دومی چال و زنخدانش تغییر فیزیکی نماید. و ... لیکن در اینجا این تصوّر و تصدیق که: دونفر با یکدیگر، همزمان صحبت کنند، فریاد زنند؛ یا برغم حضور در یک جایگاه، یکی بغمز بخندد و دیگری، ازدرد بگرید، و یا برعکس، آسان است. بنابراین زندگی، بازی جدی ما می شود. و ما عاقل تر شده ایم. زیرا به قول محمد حجازی، عاقل هر روز برای خود، وسیله تفریحی می سازد.

و باز ... من اگر در جمعی کوچک، سخن خود را عرضه کنم، شاید متاعم را خریداری نباشد. لیکن اگر همان را با صفحه کلید مقابل خود تایپ کنم، بیدرنگ بدلیل وجود خریداران زیاد - با تنوع فکر و اندیشه – بفروش میرود . گورگی می گوید: معنی حیات را باید در زیبائی و قدرت از آن جستجو کرد. تو در پشت میز کارت، چشمه ای می شوی، که می جوشد . آروزی تو رسیدن به بیکرانگی دریاست، دیگر زحمت پائین آمدن از کوه و گذشتن از دشت و صحرا، و دغدغه فرو رفتن در زمین سست و ماسه ای، و رنج کاهیدن و گم شدن، به پایان آمده است. در طرفه العین، از مبداء به مقصد می رسی، گویی اهل کرامتی و طی الارض کرده ای . در اینصورت، دل تو دریایی شده است . و ساحل را برای دیگران گذارده ای .

نهنگی بچه خود را چه خوش گفت بدین ما حرام آمد کرانه

بموج آویز و از ساحل بپرهیز همه دریاست ما را آشیانه (علامه اقبال لاهوری)

فلاسفه قدیم، ناطق بودن انسان را فصل وی از حیوانات تلقی، ولذا انسان را "حیوان ناطق" تعریف میکردند. شاید اگر ارسطو و فلاسفه بعد او، در زمان ما می زیستند، و می دیدند که؛ انسان در پنجاه سال اخیر، یکشبه ره صد ساله را رفته است، و همچون خالق مطلق خود، در عالم نسبی اش، دنیای مجازی اینترنت را آفریده است، که رنگ و بوی واقعیت را گرفته است؛ به این ترتیب کمال انسان را، همین دانسته، و انسان را "حیوان وب نویس و وب خوان " می خواندند .

و کلام آخر، در دنیای وب، نوشتن، نفس عمیق کشیدن است. پرواز کردن است. با هزارها دهان، گفتن، و با گوش غیر، شنیدن است.

و به دیگر سخن "محشر" است .

= = = = = =

پاورقی ها :

۱ - نمی دانم برای این عبارت نوآمده، معادل فارسی ساخته اند یا خیر؟ اگر کسی پاسخ آن را می داند، ممنون میشوم مطلعم کند. در غیر ابنصورت، بلاشک اهل فن می توانند، برای آن معادل ساخت

2 – جایی خواندم که : بخش اول عمرمان را والدین ضایع میکنند و بخش دوم را اولادمان. " .

3- تعبیری از گوته : سخن گفتن یک نوع احتیاج است ولی گوش دادن هنرست.

مشخصات
چه بگویم ؟     (حقوقی، ادبی و اجتماعی) این وب دارای مباحث و مقالات فنی حقوقی است. لیکن با توجه به علاقه شخصی،  گریزی به موضوعات "ادبی" و "اجتماعی"  خواهم زد. چرا و چگونه؟  می توانید اولین یاداشت و نوشته ام در وبلاگ : "سخن نخست" را بخوانید.
  مائیم و نوای بینوایی
بسم اله اگر حریف مایی
               
*****************
دیگر دامنه  های وبلاگ :
http://hassani.ir

* * * * * * * * * * *
«  کليه حقوق مادي و معنوي اين وبلاگ، متعلق به اینجانب محمد مهدی حسنی، وکیل بازنشسته دادگستری، به نشانی مشهد، کوهسنگی 31 ، انتهای اسلامی 2، سمت چپ، پلاک 25  تلفن :  8464850  511 98 + و  8464851 511 98 + است.
* * * * * * * * * * *
ایمیل :
hasani_law@yahoo.com
mmhassani100@gmail.com

* * * * * * * * * * *
نقل مطالب و استفاده از تصاوير و منابع این وبلاگ تنها با ذکر منبع (نام نویسنده و وبلاگ)، و دادن لینک مجاز است.  »