غزل سپیده دم
سروده ی تقی خاوری
"هیچیم و چیزی کم" چون قطره ی شبنم (1)
در فرصتـی کوتــاه در ایــــن سپیده دم
د رگفت و گو با هم گـــرم سخن غافــل
فرصت چو آه و دم آنهـــم جـــدا از هم
بر روشنی چیــــره غول سیاهـــی شد
هر سایه ای می کرد از سایـــه خود رَم
بر حسّ من نوری از ناگهـــان تابیــــد
دیدم که روشن شد در تیرگــــی شبنــم
نقش سیه کاری ست در صبــــح آئینه
تلبیس ابلیس ست در کســـــوت ماتم
هر خرمگس خود را سیمــــرغ پندارد
سیمرغ بی پرواز، در دشت بـی رستم
بگذارم این گفتـــار با اینهمـــــه تکرار
جاری شوم در عشق تا گوهـــری آرم
ابهام هستی را از خود چراغ افــــروز
روشن شود بر تو این هستــــــی مبهم
با عشق اگر باشی جانت رهـــــا گردد
از این کلاف غم زین رشتـــه ی درهم
آدم در این دنیـــا بارید اشک عشـــــق
هر قطره اش تابید در وسعت عالـــــم
ده قرن اشک آلود با رنج صدها سال(2)
از عشق حوّا بود این قسمــــــت آدم
"راوی" مکن شکوه چون شکوه بازار است
هر کس گرفتار است در بند پیچ و خــــــم
از "قهرمان" دیگر بهتر چه بایــــــد گفت
"روزی به شب آرم با یک جهـــان ماتم"(3)
پانوشت ها :
1 - عبارت "هیچیم و چیزی کم" در مصرع اول را از شادروان اخوان ثالث (م. امید) وام ستانده ام. یادش همیشه سبزباد.
2 - درکتاب ها آمده است که حضرت آدم (ع) هزار سال در فراق حوّا اشک ریخت.
3 - وقتی این غزل را سرودم و برای استاد محمد قهرمان خواندم، فرمود: "این وزن و قافیه را من پیش تر به کار برده ام." به همین دلیل من هم مصرعی از ایشان را در بیت آخر تضمین کردم .
یادآوری :
پیام (کامنت) زیر را دوست شاعر و پژوهشگر مشترکمان آقای افضلی گذارده است، و یادآوری روشنی دهش، ارزش انتزاع از میان کامنت ها و گذاردن در متن را داشت. مانند همیشه از او سپاسگزارم. وجود امثال او و خاوری در خراسان مغتنم است. خدای عمر درازشان دهاد
((((((((((((((((((((())))))))))))))))))))
درود بر شما و آقای خاوری
از نظر اطلاع مضمون "هیچیم و چیزی کم" را پیش از اخوان، سنایی به کار برده است:
شراب جنت و حور و قصور می طلبی
بدین مروت و حلم و بدین سخا و کرم
بدین عمل که تو داری مگر ترا ندهند
به حشر هیچی و ز هیچ نیز چیزی کم در نسخه دیگر (به حشر چیزی و)
بدین قصیده ز من خواجگان بپرهیزند
چنانکه اهل شیاطین ز توبه ی آدم
سنایی ار تو خدا ترسی و خدای شناس
ترا ز میر چه باک و ترا ز شاه چه غم