پرسش و پاسخ حقوقي 37
شاخه اصلي : حقوق مدنی و آیین دادرسی مدنی
شاخه فرعي : صلح، عنوان خواسته
موضوع : کاربرد "تنفيذ" در مورد "صلح نامه عادی" در دادخواست ؟
پرسش :
دادگاه باتوجه به معنی متداول "نفوذ" در قانون مدنی و امورحسبی (بحث تنفیذ اقدامات فضول و یا معاملات محجور) ، به خواسته (تنفيذ صلح نامه عادی) به جاي (اثبات آن) در دادخواست تقدیمی من ايراد کرده و در کیفیت مطروحه دعوی را نپذیرفته است. نظر شما چیست؟
پاسخ :
صرف نظر از معناي حقيقي اشاره شده، " تنفيذ " از ماده " نفذ" است که يکي از معاني آن : جريان يافتن (نفذ الامر او القول = آن کار، يا سخن، جريان يافت.) ، انجام پذيرفتن (نفذ في الامر = آن کار را انجام داد.)، به اجرا در آوردن (نفذ القاضي الحکم = قاضي حکم را به اجرا در آورد.) است. و اصولاً بار اجلي معنايي (حقيقت لفظي) آن، حکومتي و قضائي است. چنانکه کتب لغت قديمي تر : نظير " کنز اللغات" و " مصادر اللغه " و " غياث اللغات " و " قانون ادب " و " آنند راج ج.2"، " تنفيذ " را " روان کردن و فرستادن نامه و فرمان و قضا " معني کرده اند. و فرهنگ الفبائي الرائد، " تنفيذ " را " اجراي حکم " دانسته است. و معادل قوه مجريه در زبان تازي " الهيئه او السلطه التفيذيه " مي باشد. و در فرهنگ هاي جديد، مانند فرهنگ معين، علاوه بر آنچه گفته شد، معادل فارسي "تنفيذ" را ، " تائيد کردن " و " استوار کردن " معني شده است. و در فرهنگ وزين و بي بدليل بزرگ سخن - هشت جلدي ، ج 3 - نيز " تائيد کردن " و معني اوليه و غالب آن، را " امضا کردن به نشانه تائيد حکم يا سند " ذکر شده است . و در رويه قضائي و حقوق نوشته و نانوشته ما، اعم از حقوق قضائي و حقوق سياسي نيز، همين معني آخري، مد نظر بوده وهست. نظير : تنفيذ دادنامه ، تنفيذ حکم ، تنفيذ استوار نامه سفرا ، تنفيذ حکم رياست جمهوري ، تنفيذ وصيت نامه ، تنفيذ تقسيم نامه و ... . به اين ترتيب بر خلاف نظر دادگاه، شما لفظ مذکور را در "ما وضع له" به کار برده اید و استناد محکمه به بحثي لفظي ( تمسک به يک معناي حقوقي و فقهي تنفيذ )، موثر در مقام نيست. اتفاقاً اینجانب نیز در کارهای وکالتی خود و تنظیم دادخواست، از همین اصطلاح بهره می برد.