یکشنبه ۲۰ دی ۱۳۸۸ ساعت ۱۱:۲۲ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

کنکاش ادبی 2 ( مصرع رنگین)

بخش دوم

رنگین به معنای سرخ و ترکیبات آن در شعر فارسی

نوشته : محمد مهدی حسنی

رنگین، صفت نسبی برای رنگ است، در بهار عجم و آنندراج و غیاث اللغات و فرهنگ بزرگ سخن، این واژه در معنی حقیقی اش، به رنگارنگ و رنگی و در معنی مجازی به پربرکت و نعمت (سفره) و حالت مطلوب و خوش آیند و همچنین فریبنده (برای قد) معنی شده است.

در بهار عجم می خوانیم: رنگین، معروف و به معنی خوب و خوش آینده مجاز است چون رنگین رفتار و تبسم رنگین و جلوه رنگین و رنگین ترانه و رنگین خیال و رنگین سخن و رنگین فطرت، رنگین فکر، رنگین قبا، رنگین عذار و مانند آن اسم است

هرچند در فرهنگها، نیامده، ولی بدون تردید، یکی از معانی اصلی کلمه ی رنگین، گلگون و سرخ رنگ است. و این شاید منطبق بر مفهوم معنی حقیقی ریشه اش: واژه رنگ است زیرا در برهان قاطع و فرهنگ جهانگیری (ج 2 ص 1822) و فرهنگ جعفری (تالیف توسیرکانی) ، یکی از معانی "رنگ"، خون آمده است.

شاهان که به کینه بر ستیزند شمشیر کشند و رنگ ریزند (امیر خسرو)

رنگ آوردن و قرمز شدن کنایه از خجل شدن است و شاید اگر به میوه شفتالو، "رنگینیان" گویند به خاطر همین رنگ سرخ آن باشد.

در شاهنامه رنگ به جای مطلق گل (گل سرخ) آمده است:

یکی جام پر می گرفته به چنگ به سر بر زده دسته ی بوی و رنگ

یا:

یکی دسته دادی کتایون بدوی وزو بستدی دسته رنگ و بوی

که در اینجا مراد از بوی و رنگ مطلق گل و بوی خوش آن است. حافظ نیز به همین معنی بکار برده است:

قبای حسن فروشی ترا برازد و بس که همچو گل همه آئین رنگ و بوی داری

یا :

ذخیره ای بنه از رنگ و بوی فصل بهار که می رسند ز پی رهزنان بهمن و دی (1)

استاد رودکی نیز رنگین را به معنای گلگون و سرخ بکار برده است. وی در شعر زیر، با مطلع : "رودکی چنگ بر گرفت و نواخت"، در وصف شراب گفته است:

نابسوده دو دست رنگین کرد ناچشیده به تارک اندر تاخت

همچنین همو در وصف پوپک (هدهد، شانه سر) با مطلع: "پوپکی دیدم به حوالی سرخس" گفته است،

چادرکی دیدم رنگین برو رنگ بسی گونه برآن چادَرا

پوپک پرنده قهوه ای رنگ است. در رنگ قهوه ای، رنگ قرمز مایل به سیاه به چشم می خورد. پبش تر گفتیم چون دایره لغات رنگ در قدیم محدود بوده، به رنگ قهوه ای سرخ اطلاق می شده و رنگین در این بیت رودکی همان سرخ است. (2)

همچنین از اشعار حافظ نیز چنین بر می آید که وی از واژه رنگین معنای رنگ سرخ افاده کرده است:

"بیار باده رنگین که یک حکایت راست " و" خوش فتاد آن خال مشکین بر رخ رنگین غریب" و "من این مرقّع رنگین چو گل بخواهم سوخت " و:

گل بر رخ رنگین تو تا لطف عرق دید در آتش شوق از غم دل غرق گلاب ست (3)

هرگاه طالب آملی گوید:

مست و دست افشان و رنگینم به سوی او برید هــــم بر این ترتیب و آیینــــم به سوی او برید

در اینجا نیز رنگین بودن رخ به سبب قرمزی و خون دوانیدن آن ناشی از نوشیدن باده است و می تواند کنایه از خوش و سرحالی باشد.

منیر لاهوری برغم اینکه در دیوانش ترکیب قطعه رنگین و معنی رنگین را در معنای مورد نظر بکار نبرده است با این همه در "کارنامه" در نقد یکی از شعرهای عرفی شیرازی و به طعنه و زبان ایراد گوید: "خون معنی ریختن و سخن را رنگین ساختن از شیوه های طبع رنگین اوست " (4)

در اشعار زیر از بیدل و حزین و رهی معیری، رنگین به معنی مورد نظر ما آمده است

چون گل ز باغ هستم ما هم فریب خوردیم خون داشت در گریبان رنگین قبائی ما (بیدل دهلوی)

بیدل از هر مصرعم موج نزاکت می چکد کرده ام رنگین به خون صید لاغر تیغ را (بیدل دهلوی)

ز بیدادت بهار ناز رنگین ز رفتار تو کار فتنه بالاست (بیدل دهلوی)

نیست از دست تو بیرون اختیار صید ما پنجه رنگین چو گل تا غنچه می سازی دل است (بیدل دهلوی)

رنگین کرشمه ای ز نگاه ستمگران مرهم بهای زخم شهیدان فرو چکم (حزین لاهیجی)

هر نفس در باغ طبعم لاله ای روید، رهی نغمه سنجان را دل از گلهای رنگین فارغ است (رهی)

در مقاله پیشین در باره گل و صفت رنگین (سرخی آن) به مقدار کافی شاهد آورده ایم در ادامه بحث، پنج گروه از ابیات برگزیده تقدیم می شود، که در تمامی آنها رنگین به معنی سرخ آمده است:

الف - می و باده ی رنگین :

در ادب فارسی، به اعتبار سرخ بودن رنگ باده، آب شقایق، دخت رز، گل نشاط، خون تاک، خون رز، خون خم، خون شیشه، خون مینا، خون خروس، خون خام، خون بط، خون سیاووش، خون کبوتر، خون دل مریم، خون ناموس، آب سرخ، آب انار، آب ارغوان، آب آتشین (آتش زا، آتش رنگ)، آتش تر، اشک تاک (دختر تاک)، اشک صراحی، چکیده خون، حیض عروس، لعل سفته، لعل مذاب، یاقوت مذاب، بسّد حل شده، همه کنایه از شراب است (5) و باده ی رنگین به دلالت ابیات زیر به معنی باده ی سرخ و قرمز است، و به ویژه در اشعار امیر خسرو و حافظ فراوان به کار رفته است:

خروش الصبوح از خاکیان خاست ز رنگین جرعه هرجا بوی جان خاست (سلمان ساوجی - مثنوی جمشید و خورشید)

تا بو که بر لب تو رسم ، خون من بریز وانگه به جام باده رنگین به جام تن (امیر خسرو دهلوی)

به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید که سالک بی خبر نبود ز راه و رسم منزل ها (حافظ)

در شیشه صافی بنگر باده رنگین چون عکس گل و لاله که در آب نماید (امیر شاهی سبزواری)

ساغر ما همچو گل از خون دل رنگین بود این قدح رنگ می عشرت نمی داند که چیست؟ (رهی)

ب - گریه رنگین:

در شعر فارسی، خون دل به ناخن رسیدن، خون گشادن از چشم، مغز دیده بر مژگان دویدن، خون گریه دل بر لب و روی دویدن، نار افشاندن، ناردان افشاندن (باریدن)، قیفال از دست مردمک دیده زدن و ... کنایه از گریستن است (6) و شاید وجه آن به این دلیل باشد که چشم ها به هنگام گریستن قرمز می شود و لابد اگر چه به چشم نمی آید ولی رنگ سرشک نیز باید از دگرگونی رنگ سفیدی مظهر خود پیروی کند. خاصه اینکه خواستگاه واقعی گریه و زاری، جگر و دل خونین است.

گریه ی رنگین به دلالت ابیات زیر به معنی سرشک سرخ است و به ویژه در اشعار امیر خسرو دهلوی و امیر معزی و انوری چندین بار آمده است و "گهر رنگین" کنایه از اشک است:

یک شب به بامی دیدمت، آنگه به یاد پای تو رنگین بساطی می کنم از خون دل آن بام را (امیر خسرو دهلوی)

از آن سنگین دلش خیزد همی رنگین سرشک من بدین معنی درست آمد که یاقوت از حجر خیزد (امیر معزی)

هست هر بوسه چو شیرین شکری از لب او هست هر قطره از این دیده چو رنگین گهری (امیر معزی)

همه بستر ز اشک من رنگین همه کشور ز آه من بیدار (انوری)

روزی که خرد سرشک رنگین ریزد اندیشه چگونه رنگ شعر آمیزد (انوری)

آب چشمم ز آتش هجران چنان رنگین شدست کز رخ باد بهاری خاک کوه لاله زار (انوری)

به گردن تا به کی گیرد خزان خون بهارم را بهار اشک رنگین کرد گلریزان کنارم را (حزین لاهیجی)

زان اشک که چون شمع ز چشم تر من ریخت مجلس همه رنگین شد و گل در بر من ریخت (بیدل دهلوی)

یاد روی کیست عید گریه ام طفل اشکم صد چمن رنگین قباست (بیدل دهلوی)

ج - روی و رخ رنگین :

در ادب ما، آتش، گل، بهار، گلنار، گلزار، گلستان، گل سوری، شفق، خورشید، ورق لاله، دامن گل، لاله زار، چمن زار، لاله سمن، ارغوان نسیم روز، کنایه از رخ یار است و گرم آتشین، آتشین خام، آتش گون، آتش ناک، شعله ناک، لاله رنگ، لاله گون، گلگون، گلپوش، بهار آلود و از جمله رنگین از تشبیهات روی از حیث سرخی و زیبایی آن است و آرایش زنان با سرخاب (غازه) نیز موثر در تصویرسازی مزبور بوده است. (7)

حافظ رنگ سرخی روی را به مانند جام از خون دل درون می داند و گرنه روی باید مانند جام سفید باشد.

به طرب حمل مکن سرخی رویم که چو جام خون دل عکس برون می دهد از رخسارم

در ابیات منتخب زیر روی و رخ رنگین به معنی چهره گلگون یار است به ویژه در اشعار امیر خسرو دهلوی و امیر معزی و حافظ فراوان به کار رفته است:

چو رنگین رخ تاجور تیره شد از آن درد بهرام دل خیره شد (فردوسی)

چون خط تو آمد به صفت سنبل و شمشاد چون عارض رنگین تو آمد گل احمر (امیر معزی)

زان همی ترسم که چون فارغ شوی از قتل من روی را رنگین کنی و زلف بترازی دگر (اوحدی)

همواره تا که دارد مشاطگی نیسان رخسار لاله رنگین زلف بنفشه پرتاب (انوری)

د – لب رنگین:

دو مرجان، عنّاب گون، دو بیجاده، دو آتش، دو لعل شکر بار، کنایه از دو لب معشوق است (8) و رنگین سخن، میگون، می آلود، می چکان، می رنگ، می خواره، می آشام، می پرست، می نوش، شراب آلود، باده پرور، جرعه نوش، باده نوش، باده آشام، غنچه لب، لعل، عقیق رنگ، یاقوت فام، یاقوت فروغ، گلرنگ، گلناری، خون چکان، خونخوار، گوهر نثار، گوهر فروش، گوهر بار، آتشین، آتشین رنگ ، آتش بیان، لعل سفته همه از صفات لب است، گل قند، یاقوت گوهر شاداب، رگ ابر، برگ گل، غنچه، غنچه مستور، بستر تیغ، مرجان وش، آتش گویا، آذر، خون بسته، آتش باد آورده، زبرجد، شفق، ناردانه، ناردان، آتش تر از تشبیهات لب است (9) و همچنین است عناب، شفتالو، دانه نار، حقه لعل، مرجان، یاقوت ،عقیق، غنچه جان پرور. ترکیب لب رنگین در اشعار امیر معزی و صائب تبریزی فراوان بکار رفته است:

وصف لب رنگین تو از دل جویم در آرزوی زلـــــف تو سنبل بویم (مسعود سعد)

عقیق است آن لب رنگین، حریر است آن بر سیمین عقیقش حقه ی لولو حریرش پرده ی سندان (قطران)

دارم خیال او به شب، زان باده ی رنگین لب جانم چو زنگی در طرب، زان باده ی چون رنگ شد (اوحدی مراغه ای)

پیش آن لب رنگین که رشک یاقوت ست عقیق سنگ نژاد است و لعل بــــد گهری (سیف فرغانی)

چون لب رنگین خوبان آب او یاقوت رنگ چون سر زلفین خوبان باد او عنبر فشان (امیر معزی)

چون بوسه ز تو خواهم سوی رقیب گزی لب زهی تعلل شیرین زهی بهانه رنگین (کمال خجندی)

بگشا به شکر خنده ی رنگین لب میگون کز لعل تو در آتــــــــش و آبست دل من (حزین لاهیجی)

خاک شد یک دانه یاقوت از لب رنگین تو این چنین لعلی ندارد دودمان آفتاب (صائب)

ﻫ – دست و پای، ناخن، پنجه رنگین:

چون رسم حنا گذاردن بر دست و پا از دیر باز در کشور ما مرسوم بوده از این رو گویندگان در بسیاری از اوقات پنجه نگار و دست و پای او را سرخ دیده و به چیزهای قرمز تشبیه کرده اند. حنا بسته ، حنا مالیده ، به حنا گرفته، فندق بند، از صفات انگشتان و پنجه مرجان، پشت ماهی، فندق از تشبیهات آن است (10) همچنین گل شکفته پنج برگ از تشبیهات پنجه معشوق و خونین، صفت آن است و به کف دست و پا هر دو پنجه می گفتند و از حیث صفت قرمزی، خونین و تیغ آزما از صفات آن است (11) اصطلاح پنجه لاله یا پنجه گل نیز از همین وجه شبه است زیرا چند گل سرخ رنگ از یک شاخ رسته و به هم پیوسته می شود که در غنچگی به پنجه انگشتان ماند (بهار عجم)

به رامش گشت عیش شاه شیرین به باده بود دست ماه رنگین (ویس و رامین)

همان در جلوه طاووسان آن باغ به حنا پای رنگین کرده چون راغ (سلمان ساوجی)

وی ناخن بحث تو ز شبهه رنگین شده بر بیان معقول (سیف فرغانی)

همچنانت ناخن رنگین گواهی می دهد بر سر انگشتان که در خون عزیزان داشتی (سعدی)

بیا ای ماه سیمین بر، به خونم پنجه رنگین کن کز اقبالت گراین حاجت روا گردد روا باشد (عمادالدین نسیمی)

دست رنگین ز رقیبان بداندیش بپوش تا ندانند که خــــون دل من ریخته ای (عمادالدین نسیمی)

نیست از دست تو بیرون اختیار صید ما پنجه رنگین چو گل تا غنچه می سازی دل است (بیدل)

بیکاری آخر کار دست مرا بخون بست رنگین نمی توان کرد زین بیشتر حنا را (بیدل)

نیست رنگین ز حنا ناخن پایت که بهار طلعت خویش درین آینه ها می بیند (بیدل)

کی به خون قطره صائب پنجه رنگین می کند آن که چون مرجان کند از بحر خونین دست را (صائب)

خون بها از تو همین بس که ز خون دل ما دست رنگین و کف پای نگارین داری (فروغی بسطامی)

((((((((((((((((((())))))))))))))))))))

پانوشت ها:

1 - فرهنگ شاهنامه فردوسی (واژه نامک) عبدالحسین نوشین، بنیاد فرهنگ ایران، 53 - ص 90 . در شعر زیر فردوسی، رنگین را به همان معنی مصطلح امروزی (لون) به کار برده است.

سر خامه چون کرد رنگین به قار نخست آفرین کرد بر کردگار

2 – دو بیت زیر دلیل درستی گفتار ما است:

تا چو هد هد تاجداری بایدت در حلق دل طوطی آسا طوق آتش کم نخواهی یافتن (خاقانی)

و

یک جمله ی دیگر به سلیمان بگراییم کان هدهد پرخون شده منقار در آمد (مولوی)

3 - کلک خیال انگیز، ج 2، دکتر پرویز انور، ص 1120- 1121

4 - به نقل از شاعری در هجوم منتقدان، شفیعی کدکنی، تهران، آگاه، چاپ اول، تابستان 75، ص 61

5 - فرهنگ مترادفات و اصطلاحات، تالیف محمد پادشاه متخلص به "شاد" صاحب آنندراج، زیر نظر بیژن ترقی، کتآبفروشی خیام، چاپ دوم، 1346 ، تهران ( چاپ اول کتآب در سنه 1291 ه . ق . در کلکته انجام شده است. ) ص 253

6 - همان - ص 342 7– همان – ص 204 8 - فرهنگ نامه شعری ج 2

9 - فرهنگ مترادفات و اصطلاحات - ص 352و 353 10 - همان - ص 56.

11 - بهار عجم ج1 ص 434. تصویر "یاقوت سرخ" یرگرفته از سایت سازمان زمین شناسی

مشخصات
چه بگویم ؟     (حقوقی، ادبی و اجتماعی) این وب دارای مباحث و مقالات فنی حقوقی است. لیکن با توجه به علاقه شخصی،  گریزی به موضوعات "ادبی" و "اجتماعی"  خواهم زد. چرا و چگونه؟  می توانید اولین یاداشت و نوشته ام در وبلاگ : "سخن نخست" را بخوانید.
  مائیم و نوای بینوایی
بسم اله اگر حریف مایی
               
*****************
دیگر دامنه  های وبلاگ :
http://hassani.ir

* * * * * * * * * * *
«  کليه حقوق مادي و معنوي اين وبلاگ، متعلق به اینجانب محمد مهدی حسنی، وکیل بازنشسته دادگستری، به نشانی مشهد، کوهسنگی 31 ، انتهای اسلامی 2، سمت چپ، پلاک 25  تلفن :  8464850  511 98 + و  8464851 511 98 + است.
* * * * * * * * * * *
ایمیل :
hasani_law@yahoo.com
mmhassani100@gmail.com

* * * * * * * * * * *
نقل مطالب و استفاده از تصاوير و منابع این وبلاگ تنها با ذکر منبع (نام نویسنده و وبلاگ)، و دادن لینک مجاز است.  »