جمعه ۲۸ اسفند ۱۳۸۸ ساعت ۸:۲۵ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

بهاری دیگر در راه است

نوشته ی محمد مهدی حسنی

بهـــــــار آمد و گویـی کــه بـــاد نوروزی

نشــانــده مشک بر اطراف بـــاغ پیروزی

کنـــار جوی چـــو شد سبـز در میان چمن

بیا بگو که چه خواهم من از تو نو روزی (سیف فرغانی)

بهار دیگری در راه است، آدم ها چه بخواهند و چه نخواهند جهان و طبیعت راه خود را می روند.

زادن و مردن، آهنگ اصلی جهان است و بنا بر اصل انسان به عنوان جزئی از کل در این میان، پیرو و تالی است :

جــزوهــــا را تابع کیفیت کــــــــــــل بودن است

سنگ هم در شیشه می غلطد چو شد کهسار سبز (بیدل دهلوی)

بهار طلیعه نو و سبزی ای به وسعت همه ی جهان است :

چو آمد بهار و زمین گشت سبز

همه کــــوه پر لاله و دشت سبز (فردوسی پاکزاد)

وقتی همه اجزای دنیا در حال نو شدن و خندیدن است و حاصل دست آفتاب سبزی می شود:

کآفتاب آید به بخشش زی بره

روی گیتی سبز گردد یکسره (رودکی)

درون زمستانی ما چه جایی برای عرض اندام دارد، نمی شود در این دگرگونی، با طبیعت همراه نشد، و به تغافل، بر روئیدن گل و سبزه چشم بست.

یادمان نرود که خوشی روزهای دیگر را به روز نوروز ماننده و آرزو می کنند که هر روز در پیش، نوروز باشد.

مگر می شود خاطرات خوش کودکی و یادآوری شعر ساده ی زندگی ایرج میرزا بر لب های کوچک را از یاد برد:

عیــــد نوروز و اول سال است

روز عیش و نشاط اطفال است

همه آن روز رخت نو پوشند

چای و شربت به خوش دلی نوشند

پسر خوب روز اول عید اندر

رود اول به خدمت مادر

....

بعد آید به دست بوس پدر

بوسه بخشد پدر به روی پسر

....

خردسالان که پائیز و زمستان را پائیز و زمستان نمی بینند. یادآوری آن دوران، برای ما کار مشکلی نیست، چون اسماعیل خویی، با زبان تخیّل، چنین سیرقهقرایی کرده است:

وقتی که من بچه بودم / پرواز یک بادبادک / می بردت از بام های سحرخیزی پلک / تا / نارنجزاران خورشید. / آه / آن فاصله های کوتاه. / وقتی که من بچه بودم، / خوبی زنی بود که بوی سیگار می داد، / و اشکهای درشتش / از پشت آن عینک ذره بینی / با صوت قرآن می آمیخت. / وقتی که من بچه بودم، / آب و زمین و هوا بیشتر بود، / وجیرجیرک / شب ها / درمتن موسیقی ماه و خاموشی ژرف آواز می خواند. / وقتی که من بچه بودم، لذت خطی بود / ازسنگ / تا زوزه آن سگ پیر و رنجور. / آه / آن دستهای ستمکار معصوم. / وقتی که من بچه بودم، / می شد ببینی / آن قمری ناتوان را / که بالش زین سوی قیچی / باباد می رفت / می شد، / آری / می شد ببینی، / و با غروری به بیرحمی بی ریایی تنها بخندی. / وقتی که من بچه بودم، / درهرهزاران و یک شب / یک قصه بس بود / تاخواب و بیداری خوابناکت / سرشار باشد. / وقتی که من بچه بودم ، / زورخدا بیشتر بود. / وقتی که من بچه بودم، / برپنجره های لبخند / اهلی ترین سارهای سرور آشیان داشتند ، / آه / آن روزها گربه های تفکر چندین فراوان نبودند. / وقتی که من بچه بودم ، / مردم نبودند. / وقتی که من بچه بودم، / غم بود، / اما / کم بود .

درک برکت حضور جوانان و همراهی با آنان، توفیق و شکیبایی می خواهد، خمیر مایه اصلی آنان نشاط و وصال است و باید که همگام با بابا طاهر، شورانگیز، در زیر لب زمزمه کنند:

وصالت گــــر مـــرا گـردد میسر

همه روزم شود چون عید نوروز

حیرانم چرا باید چنین زود و سریع، عاقل و پیر شوند، بنفشه ها را نبینند و چون اعتصامی شکوفه بهاری را قاصد خزان بدانند.

بنفشه مژده ی نـــوروز مـــــی دهد ما را

شکوفه را ز خزان و ز مهرگان خبر است

چرا بهار شاد و سبزی را که منوچهری دیده است :

این بــــاغ و راغ ملکت نــــوروز ماه بود

این کوه و کوهپایــه و این جوی و جویبار

جویش پراز صنوبر و کوهش پر از سمن

راغش پر از بنفشه و باغـــش پر از بهار

آنها نبینند و به قول همو؛ از سرا پرده نوروز، به در لعبتان باغ و عروسان مرغزار غافل باشند

و بزرگان .....

نمی دانم

چرا قلم به راه نیست و مانند پارسال، حال و حوصله نوشتن نوروز نامه ای دیگر را ندارد.

نمی دانم

چرا بی اختیار با علی اشتری در گورگاه مثنوی اندوه و غم گام بر می دارم:

بلبـلا از تــو دل آزرده تـرم ای شقایـق زتو پژمرده ترم

با من امروز هم آواز شوید یک بخوانید و یکی باز شوید

هر بهاری ز پس مردن من ای شقایق تو بروی از تن من

ای شقایق تو چه پژمردی زار گوئی آزرده شدی از غم یار

هان بپرسیــــــم ز باد سحری من زتو، یا تو ز من زار تری

من چنین خسته ترم از تو و آن که بهـــارم نبود بعد خـــــزان

تو گویی در آستان بهار طبیعت، خورشید امید بر روی خط استوای دل قرار نمی گیرد و بیگانه ای آشنا در درونم با من هم داستان است، قلبم پاره می شود و چشم هایم هم نشین با سایه هایی از ابر، قیصر وار می نویسد:

گریه ام یعنی باران بهار هم نمی بارد و هم می بارد

شاید اشکال از عارف و عامی باشد که به قول شیخ بهایی به پای نشاط، بساط سبزه را لگدکوب کرده اند

بساط سبزه لگد کوب شــــــد به پای نشاط

ز بس که عارف و عامی به رقص برجستند

و یا به قول صفای اصفهانی اشکال از قید دوئی هاست

مر این اشکال از قید دوئی بود

مر این تقییـــد از ما وتوئی بود

و یا از جوهر قلم من که طبع آتش و آب بهار را دارد

به زخم گرم کند سرد شخص دشمن از آنک

مرکب است چو طبع بهــــــار از آتش و آب (مسعود سعد)

و یا ایراد از تخیل پرستی ام :

گل به کف و در غـــم بهار فسردن

مزد تخیل پرست جلوه ی محسوس (بیدل).

و یا ...

دور ، دور گلگشت جوانان است که انگشت اشارتشان را به خود می بینیم:

و این صبحی كه می خندد بروی بام هاتان
و این نوشی كه می جوشد درونِ جام هاتان
گواهِ ماست ای یاران!
گواهِ پایمردی های ما
گواهِ عزمِ ما ... كز رزم ها جانانه تر شد (محمد زهری)
به ناگاه،

بانوی یقین، آن آشنای شاملوی بزرگ، همچون روح آب، برهنه از راه می رسد در حالی که:

"در سینه اش دو ماهی و در دستش آینه / گیسوی خیس او خزه بو، چون خزه به هم ."

ومن از آستان یاس بانگ بر می کشم :

"آه ای یقین یافته، بازت نمی نهم! " .

و عجبا که در تفالم، خواجه بزرگ شیراز نیز با من همراه می شود و نوید بازگشت یوسف گم گشته را می دهد:

گــــر بهــــار عمـــر باشــــد بـــاز بر طرف چمـــن

چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور

گرچه منزل بس خطرناک است و مقصــد بس بعید

هیچ راهی نیست کـــــان را نیست پایـــان غم مخور

****|| انّ مع العسر یسرا فانّ مع العسر یسرا ||***

نوروزتان خجسته ، سال تان نیکو و تن تان درست باد.

مشخصات
چه بگویم ؟     (حقوقی، ادبی و اجتماعی) این وب دارای مباحث و مقالات فنی حقوقی است. لیکن با توجه به علاقه شخصی،  گریزی به موضوعات "ادبی" و "اجتماعی"  خواهم زد. چرا و چگونه؟  می توانید اولین یاداشت و نوشته ام در وبلاگ : "سخن نخست" را بخوانید.
  مائیم و نوای بینوایی
بسم اله اگر حریف مایی
               
*****************
دیگر دامنه  های وبلاگ :
http://hassani.ir

* * * * * * * * * * *
«  کليه حقوق مادي و معنوي اين وبلاگ، متعلق به اینجانب محمد مهدی حسنی، وکیل بازنشسته دادگستری، به نشانی مشهد، کوهسنگی 31 ، انتهای اسلامی 2، سمت چپ، پلاک 25  تلفن :  8464850  511 98 + و  8464851 511 98 + است.
* * * * * * * * * * *
ایمیل :
hasani_law@yahoo.com
mmhassani100@gmail.com

* * * * * * * * * * *
نقل مطالب و استفاده از تصاوير و منابع این وبلاگ تنها با ذکر منبع (نام نویسنده و وبلاگ)، و دادن لینک مجاز است.  »