جمعه ۳ اردیبهشت ۱۳۸۹ ساعت ۱۰:۵۸ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

یک غزل و سه شعر نیمایی منتشر نشده از تقی خاوری

҈҈҈҈҈҈҈҈ ҈҈҈҈҈҈҈҈ ҈҈҈҈҈҈҈҈ ҈҈҈҈҈҈҈҈ ҈҈҈҈҈҈҈҈ ҈҈҈҈҈҈҈҈

خیزش غنچه ها

دوباره بوی گــــل آمد، مگر که غنچه دمیده

خوش ست غنچه فرصت اگر چه عمر رمیده

بهار گـــــــر چه برآمـد ز خاک، مثل همیشه

به جای آب تو گویی که خون به خاک چکیده

صدای دو عاشق یکـــــــی شده ست و رهائی

سبک ز حنجره ی عشق ، میـــــــــان ابر پریده

سکوت غمزدگان شد ز جنس نطفه ی توفان

ز هــــر طرف بگشایــــــد حجاب روی سپیده

شگفت می رود این موج ز بام ها و افــق ها

به سرعتی که تو گویی گمان که دیده ندیده

درون ساقـــــــه بمیرد،اگر که نطفه ی فریاد

دوباره باز به بینـــــــی هــــــــزار غنچه دمیده

صدای خسته "راوی"، میان جنگل و دریـــــــا

پرندگان مهاجـــــــر ز مــــــوج و برگ شنیده

یادآوری : در مورد صورت قبلی مصرع آخر همین غزل، که مدتی در وبلاگ منتشر، شده بود و اکنون ویرایش شده و پیش تر: "پرستوی سفر سبز ز مــــــوج و برگ شنیده " بود، قابل ذکر می داند که دوست شاعرم "خاوری" خود نیز در آن زمان، از اشکال وزنی مصرع آگاهی داشت امّا گویا با نظر شادروان استاد محمد علی فروغی در مقدمه نگاشته اش بر غزلیات سعدی (انتشارات ققنوس 1382 - ص 376) هم عقیده بود که :

" ما نیز می دانیم که در کلمات شیخ مانند بسیاری از شعرای متقدّم، اشعاری دیده می شود که از جهت زیاد و نقصان یک حرف مانند "ت" و "م" و "ی" با سلیقه ادبای متأخّر موافقت نیست، حتی اینکه شاید این قبیل اشعار را خارج از وزن بدانند و لیکن بر حسب تتبّع معلوم می شود که قدما این فقره را منافی وزن شعر نمی دانستند و در هر حال ما متوجه این معنی بود ه ایم ولی تعرّض آن را لازم ندانستیم" .

بنابراین در آن موقع او از تصحیح شعر که معمولاً عاطفه ی به هنگام سرودن غزل را مخدوش می کند، سر باز زده بود و انتشارش را بی اشکال می دانست. ولی به هر حال اکنون اشکال عروضی مزبور را رفع کرده است

҈҈҈҈҈҈҈҈ ҈҈҈҈҈҈҈҈ ҈҈҈҈҈҈҈҈ ҈҈҈҈҈҈҈҈ ҈҈҈҈҈҈҈҈ ҈҈҈҈҈҈҈҈

وهم صد ساله

جز دوست داشتن چه مانده

بی وزن روی زمینم

موج خبرها

در ذهن و اندیشه در فکر

با ز هم در انتظاریم

در انتظار همان رنگ قرمز

تا وقت رفتن لباسی بپوشیم

فکرم کشیده تویِ اتوبوس

گفت و شنودی و همراه با ضبط و صوتی

"ول کن دگر کار از این حرفها گذشته

این وهم صد ساله ای در دورن ست

در ضمن توی اتوبوس

چندین صدایی ست

دیدی نشد رنگ قرمز

بنشین چائی بنوشیم و سیگار

آن وقت ها

می شد خروسخوان دوّم در این ساعت از شب"

آن روز بر نیمکت پارک

آن شخص یک چیزهائی می گفت و ما هم

"آن حرف ها رفت در باد

حالا تو خود اصل ترسی

آن روز

بر نیمکت پارک

طوطی و سینه سرخی که همراه فواره رفتند بالا ندیدی

در اوهام بودی

در حاضر کتک ها

نه در انتظار الاغ ..... ست

که شیر و کفتار و گرگ و پلنگ از کتک ها این روزها می گریزند

کوه تحمّل دستان جلّاد را خسته کرده با استخوان های خرد و خمیر شکسته

دیگر صدای پنهان راهی شده در خیابان

این رنگ یک شکل تازه ست عادت شده رنگی فراتر، از طاقت آدمیان

از پلک های سپیده

می بارد آرام باران نقره

ترس در روشنی می شود گم

҈҈҈҈҈҈҈҈ ҈҈҈҈҈҈҈҈ ҈҈҈҈҈҈҈҈ ҈҈҈҈҈҈҈҈ ҈҈҈҈҈҈҈҈ ҈҈҈҈҈҈҈҈

خیابان نیلوفرها (1)

کجایی که اشک دنیا در آمده

ناله اش از آن ور آب ها شنیده می شود

دنیا برای کبوتران مان تاسف می خورد

برای دخترانی با اشکهای پنهان

فراتر شویم

که وقاحت از شکل خود فراتر رفته فراتر

و مدّعی خون نوزادان به دنیا نیامده ای ست

با گنج های خاک نشینان

فکر خریدن ستاره هاست

و من د رفکر توأم

مثل آرامش ماهی

در برکه ای سبز

ترانه ای بخوان تا تنفس عشق

بخوان که جای عاشقان کنار دیوار است.

آن ها که رفتند

فکر شقایق شدن نبودند

بیا تا یک دیگر را پیدا کنیم

تا قدم های مرگ بی صدا شود

عادت کن مثل قناری ها با نغمه های قفس

بخوانیم تا از نقش تازه شویم تازه

که پاک ماندن بزرگی ست

دل خوش کن دل

که نونهالان تازه

ترفند باد را می دانند

در دود رسوائی

که از اجاق دیگ حاشا بلند است قد می کشند قد

҈҈҈҈҈҈҈҈ ҈҈҈҈҈҈҈҈ ҈҈҈҈҈҈҈҈ ҈҈҈҈҈҈҈҈ ҈҈҈҈҈҈҈҈ ҈҈҈҈҈҈҈҈

خیابان نیلوفرها 2

خیابانی که یادها را قرمز می کند

با وز وز واژگان در خواب

و قتل عام بلبلان دور از چشم آفتاب

هراسان در آفتاب دویده ای

می خواهم لبان تَرَک خورده ات را

به هسته شلیل تشبیه کنم

این کم آوردن ست

باید که هسته کلام را منفجر کنم

تا جهانی به پرواز در آید

فضا سرشار از انرژی عاشقان ست سرشار

هر تهمتی آب می شود

و کلمات کذب جارو

تنها صدای خونِ دل خورده ی تو می ماند تنها

بگیر دست عشق را بگیر

در ترق ترقِ گلوله های بنفش

با تلاقی پروازهای صدا.

چه پروازی

چه پروازی

که تصاویر آن رنگین کمانی ست

دورغ پردازان به انکارند

الهه باران ترانه ی ترا می بارد

در اقصا نقاط خاک

و انعکاس تصاویر توست بر تابلو های نقاشی جهان.

رنگی از قلب پرندگان

در خون تو می طپد.

در زندان اندیشه

حقیقت صدای توست

حقیقت همیشه می تابد

مشخصات
چه بگویم ؟     (حقوقی، ادبی و اجتماعی) این وب دارای مباحث و مقالات فنی حقوقی است. لیکن با توجه به علاقه شخصی،  گریزی به موضوعات "ادبی" و "اجتماعی"  خواهم زد. چرا و چگونه؟  می توانید اولین یاداشت و نوشته ام در وبلاگ : "سخن نخست" را بخوانید.
  مائیم و نوای بینوایی
بسم اله اگر حریف مایی
               
*****************
دیگر دامنه  های وبلاگ :
http://hassani.ir

* * * * * * * * * * *
«  کليه حقوق مادي و معنوي اين وبلاگ، متعلق به اینجانب محمد مهدی حسنی، وکیل بازنشسته دادگستری، به نشانی مشهد، کوهسنگی 31 ، انتهای اسلامی 2، سمت چپ، پلاک 25  تلفن :  8464850  511 98 + و  8464851 511 98 + است.
* * * * * * * * * * *
ایمیل :
hasani_law@yahoo.com
mmhassani100@gmail.com

* * * * * * * * * * *
نقل مطالب و استفاده از تصاوير و منابع این وبلاگ تنها با ذکر منبع (نام نویسنده و وبلاگ)، و دادن لینک مجاز است.  »