واژگان بازنده
معرفی کتاب (چهارمین مجموعه شعر تقی خاوری)
نوشته ی محمد مهدی حسنی
همراه با مقاله ی وزن طبیعی در شعر سپید (مقدمه خاوری بر دفتر شعر خود)
قافیه سنجان چو عَلَم برکشند
گنج دو عالــم به قلم درکشند (نظامی)
اخیراً "واژگان بازنده" چهارمین مجموعه (دفتر) شعر تقی خاوری توسط نشر عرفان به بازار کتاب آمد.
تقی خاوری که به "راوی" تخلص می کند و متولد 1317 در شهرستان مشهد است، پیش از این سه دفتر: فرزند کارگاه (1359) ، دایره صبح (پاییز 1371) و شکل های صدا (پائیز 1376) را به دوستداران شعر و ادب پیشکش کرده است.
او مهمترین خصیصه شعرهای این دفاتر را – اگر چه به مذاق کهنه اندیشان خوش نیآید - استفاده از وزن تازه و طبیعی می داند که نتیجه تکامل و تطور زبان و موسیقی شعر دری است. سالها پیش این وزن طبیعی یا مختلف الاوزان را خود "نیما نیمی" نامید و طی مقدمه ای که بر مجموعه جدید این دفتر شعر آورده – و ضمیمه پست حاضر است - در این باره با نقل قول هایی از زنده یاد اخوان ثالث و دکتر شفیعی کدکنی از اصالت این شیوه از موسیقی شعر دفاع کرده است.
تقی خاوری همانگونه که نام اولین مجموعه شعرش است، فرزند کارگاه است و تحصیلات آکادمیک ندارد، لیکن خیلی خوانده و می خواند و بسیار می داند.
وقتی تاریخ مردم هزاره و خراسان بزرگ را می نویسد در نقش محققی برجسته و کنکاش گر ظاهر می شود و آنگاه که به نقد شعر می پردازد، نقّادی ماهر و وارد است. چنانکه پس از نقد علمی و زیبای دکتر تقی پور نامداریان در کتاب "تاملی در شعر احمد شاملو"، مقاله او، دقیق ترین و علمی ترین نقد در باره چگونگی زبان شاملو است. خاوری با آوردن شاهد مثال های فراوان از نثرهای ادبی گذشته رمز هزار توی زبان شاملو را کشف کرده است و همین معاملت را با زبان و موسیقی شعر اخوان و نیما نموده که در شرف نشر است.
خاوری در شعر امروز خراسان یکی از بهترین ها است و طبع آزمایی های او چه به هنگام کلاسیک گویی و چه به وقت نو پردازی، توانمندی او را نشان می دهد. زبان شعری او به زبان ساده و روان و سلیس خراسانی (قرن 4 و 5) بسیار نزدیک است. و همانگونه که به خود او نیز گفته ام. شاید مهم ترین علت این موضوع، مطالعات عمیق و فراوان او در نثر و نظم قرون اولیه شعر فارسی برای انجام تحقیقات ادبی و تاریخی و همچنین تعصبی است که به زبان ناب خراسانی دارد. با این همه ، همه واژه هایی که او بکار می برد، تر و تازه و به اصطلاح امروزی مدرن است و علاوه بر آن همچون خلف صالح ش اخوان گاه گاه از واژه های در شرف فراموشی عامیانه استفاده می کند که همین امتیاز او با کسانی است که دخیل خود را به ضریح شعرایی همچون سوزنی سمرقندی، رشید الدین وطواط، و ... بسته و تنها وام گیر زبان کهنه و قوافی و ردیف ها و واژه های مهجور و تصاویر تکراری آنان هستند.
به نظر اینجانب از میان چهار عنصر تشکیل دهنده شعر (زبان، موسیقی، تصویر، عاطفه) که استاد شفیعی کدکنی می گوید، شاید زبان مهمترین عامل در امتیاز شعر یک شاعر از دیگر شاعران است و اصولاً اوج شاعری یک گوینده زمانی است که به زبان شعری ویژه خود دست یافته است و خواننده و شنونده آشنا با سبک و سیاق شعری شاعران، ولو اینکه از تعلق تازه شعر، به آن شاعر ناآگاه باشد، مع ذالک به محض دیدن و شنیدن، احتمال می دهد که این شعر از آن همان شاعر است. اگر شاعری را این خصیصه نباشد، تا شاعر کامل شدن، راهی درازی در پیش دارد و بی تردید، تقی خاوری به زبان ویژه خود دست یافته است
امیدوارم او سال ها عمر کند و ما توفیق خواندن دفتر های شعر بعدی او را داشته باشیم
************************
وزن طبیعی در شعر سپید
نوشته ی تقی خاوری
برای پرداختن به وزن طبیعی در شعر سپید، نخست به وزن شعر سنتی و همچنین وزن شعر نیمایی به طور خلاصه اشاره می شود. وزن در شعر فارسی از دیر باز با شعر آمیخته بوده است، به طوری که از نظر قدما جزء ماهوی شعر به شمار می آمده است. دکتر خانلری که از بزرگان ادب در تاریخ معاصر است، کتابی مفصل در باب وزن شعر فارسی نگاشته است و می گوید :"... علم عروض بی آن که هیچ سابقه ای در زبان و ادبیات فارسی داشته باشد، یکباره از جانب یک تن ابداع شده و چنان نزد اهل فن قبول عام یافته که کسی در اساس آن تصرفی روا نداشته و تا امروز این اساس همچنان مقبول و متقن مانده است.
واضع این علم دانشمندی از مردم بصره است که نام و نسب او عبدالرحمن الخلیل بن احمد تمیم البصری الفراهیدی است که به شاهزاده خلیل بن احمد فراهی نیز مشهور است.
این دانشمند در حدود سال 100 هجری در بصره به دنیا آمد و تاریخ وفاتش را که هم در آن شهر اتفاق افتاد به اختلاف سالهای 130 و 160 و 170 و 175 هجری نوشته اند و ظاهراً دو عدد آخر به صواب نزدیک تر است.
علم عروض علم اوزان شعر عربی است. در معنی این لفظ نیز اقوال یکسان نیست و بعضی گفته اند: آن را از بهر آن عروض خواندند که معروض علیه شعر است. یعنی شعر را برای آن عرض کنند تا موزون از ناموزون پدید آید...." (1)
به عبارتی باید شعر بر اساس وزن سروده شود . وزن، نظم و تناسبی است در اصوات. شعر از کلمات تشکیل می شود و کلمه مجموعه ای از اصوات ملفوظ است. پس وزن شعر حاصل نظم و تناسبی است که در صورتهای ملفوظ ایجاد شده باشد.
برای تحلیل و تجزیه وزن هر شعر حاصل نظم و تناسبی است که در صورتهای ملفوظ ایجاد شده باشد.
برای تحلیل و تجزیه وزن هر شعر نخست باید الفاظ آن را از اصوات متعدد مرکب به اجزاء بسیط تجزیه کرد. (2) برای اینکه وارد مبحث پیچیده وزن نشویم، به طور خلاصه به این نکته اشاره می شود که "برای نشان دادن نظم و تناسب هجاهای کوتاه و بلند که خود اساس وزن شعر فارسی است، لازم است نشانه ای برای هر یک قرار دهیم. این نشانه ها چنین است:
هجای کوتاه : Ủ
هجای بلنـــد: Ỗ
مثلاً رکن "فاعلاتن" از یک هجای بلند و یک هجای کوتاه و دو هجای بلند تشکیل می شود : ỖỖỦỖ . در تمام ارکان، همین دو نوع هجا با ترتیب خاصی تکرار می شود. مثلاً در مفاعلین بدین نحو به کار می رود ỦỖỖỖ . این اساس شعر سنتی است با مصراع های مساوی و اگر یک هجای کوتاه حتی اضافه و یا کم شود، قابل قبول نیست و می گویند شعر وزن باخته است. این نکات تکرار مکررّات و توضیح واضحات است، هر چند برای بعضی جوان های تازه کار دانستن آن خالی از لطف نیست.
و دیگر قیاس کار نیماست با شعر سنتی . نیما یوشیج با کوتاه و بلند کردن مصراع ها، اساس شعر سنتی را به هم ریخت. وی معتقد بود اگر در یک مصراع شش رکن و یا بیشتر و یا کم تر به کار برده شود، به اقتضای کلام، اشکالی نخواهد داشت و در مصراع بعد اگر یک رکن بیاید باز هم اشکالی نخواهد داشت. این اقتضای کلام است. مهدی اخوان ثالث شاعر بزرگ معاصر با کتابی به نام " بدعتها و بدایع نیما یوشیج " به کار نیما ارزش علمی بخشید.
نیما که به قول خودش آب در خوابگه مورچگان ریخت، بزرگترین ساختار شکن در شعر فارسی است که اساس کار را دگرگون کرد و طرحی نو در انداخت. به طوری که اگر یکی از زبان فارسی اطلاعی نداشته باشد با مشاهده شکل شعر نیما با مصراع های کوتاه و بلند در خواهد یافت که چه اتفاقی افتاده است در قیاس با شعر سنتی و با مصراع های مساوی... به گفته دریدا، "معنی ساختارشکنی این نیست که یک چیز به کلی خراب شود، بلکه به جای شکل قبلی، شکل تازه تری به وجود می آید.
این کار نیما بود، با وجود مخالفت سنت گرایان، گو این که هنوز هم هستند سنت گرایانی که از یک هجای کوچک هم نمی گذرند و با وجود شاعران بزرگی چون نیما و اخوان و فروغ فرخزاد و احمد شاملو که در شیوه نیمایی شعرهای ماندگاری سروده اند، باز هم این حضرات شعر نو را نمی پذیرند.
اما در این نوشتار حرف بر سر وزن است، وزن نیمایی که نیما تا حدودی سیطره کامل را در وزن نمی پذیرد تا حدودی از زحافات استفاده می کند. از این رو گستره وزن نیمایی متنوع تر شده است.
از منظر وزن، شعرهای نیما یوشیج و اخوان ثالث متفاوت است و اخوان ارکان سالم را در شعر می پسندد؛ رکنی از ارکان را می آورد و تا آخر آن را رعایت می کند او در کتاب "بدعتها و بدایع نیما یوشیج" آورده است :" می دانیم که بعضی از کلمات در بعضی اوزان نمی گنجد، مثلاً در بحر رمل یا زحافی که رواج و دلنشین آمدنش مدیون نیماست یعنی "فاعلان تن فاعلاتن ... فاع" و "فاعلاتن و فاعلاتن فع" . ما نمی توانیم "می دواند" را با "می ماند " قافیه کنیم، چون "می ماند" در بحر فاعلاتن نمی گنجد و زحاف (3) است. نیما که می خواهد به آزادی سخن بسراید، ابایی ندارد که فی المثل در این بحر مصرعی را با رکن سالم تمام کند و مصرعی دیگر را با همان زحاف مذکور.
اخوان می گوید: من البته برای خودم این کار را نمی پسندم و حتی المقدور از دشواری روی بر نمی گردانم و می کوشم همچنان که شروع مصرع ها در بحرهم نوا و یک آهنگ است، خاتمه شان دهم و این طبیعت من شده است. در این گونه اوزان و مثلاً در بحر رمل چنین مالوف و معهود من است که مسیرم در "فاعلاتن فاعلاتن... فاع" یا فاعلاتن فاعلاتن ... فع" باشد. خاتمه یا تمامیت خود مصراع کوتاه تا ممکنم هست، "فاع" و "فع" یا منتها " فاعلات" باشد و نه فاعلاتن. اما نیما این قید را لازم نمی داند. با کمال آزادی " می دواند" را با "می ماند" قافیه می کند. آزاد سخن گفتن را زیباتر و لازم تر از این دشواری می شناسد..."
اخوان طبق نظریه و نگرش خود نسبت به وزن به همان ارکان سالم معتقد است و بر همین قیاس نیز جدولی بر مبنای بحر هزج ارایه داده است، با زنجیره "مفاعلین" از کوچک ترین مصرع تا بلندترین آن. به همین ترتیب جدول هایی از بحر رمل سالم (فاعلاتن) و بحر رجز (مستفعلن) و بحر متقارب (فعولن) و بحر سریع (مفتعلن) و بحر مضارع (مفعول فاعلات مفاعلین) ارایه داده است و این نگاه و نظر اخوان است نسبت به وزن نیمایی .
اما حرف بر سر این است که نیما تمام شعرهایش را با ارکان سالم نسروده است. او در شعرهای بسیاری از زحافات استفاده کرده است که اخوان به درستی به آن اشاره می کند. در شعری از نیما به نام " پریان" که در وزن رباعی سروده شده با تغییرات داخلی در این وزن (یعنی گوناگون شدن ارکان و به اصطلاح زحافات آن بسیار زیاد است) نیما از اغلب تغییرات و اجازه ها و امکانات آن استفاده کرده و در هر جا خواسته است، مصراع را سرانجام بخشیده و کارش از نظر وزن، میدان فسیح الاجایی بس شگفت پیدا کرده است. کسانی که بخواهند تنوع وفور و گوناگونی اوزان نیمایی را نمونه ببینند، این شعر نمونه است...
و باز "شاهدی از اندوهناک شب" سروده نیما :
هنگام شب که سایه ی هر چیز زیر و روست مفعول فاعلات مفاعیل فاعلات
دریای منقلب مفعول فاعلن
در موج خود فروست مفعول فاعلن
و نیز از همان شعر:
آن جا میان دورترین سایه ها می دود مفعول فاعلات مفاعیل فاعلات
جا می گزیند مفعول فع لن
دیده به راه نهفته نشیند مفعول فاعلات فعولن
در این زمان مفعول فع
موجی شکسته می کند آرام تر عبور مفعول فاعلات مفاعیل فاعلات
کوبیده موجهای وزین تر مفعول فاعلات فعولن
افکنده موجهای گریزان ز راه دور مفعول فاعلات مفاعیل فاعلات
شعر به طور کلی در مایه بحر مضارع است و کوتاه و بلندی مصراعها با همه تنوع آزادی بخشی که دارد، در حدود تغییرات داخلی ارکان این بحر است، یعنی زحافات مجاز بحر مضارع مثل آمدن (مفعول فع لن) که زحاف است.
چنان که دیدیم این ابتکار نیما یوشیج نه تنها مخرّب بنیان کار قدماست و بر هم زن اساس عروض و قافیه نیست، بلکه گسترش منطقی شیوه آنان همراه با احتراز از قید و بندهای مخل و دست و پای بند و بهره گرفتن از عروق و اعصاب سالم آن است.
این ابتکار در عین حال که آن صد و بیست وزن را از ما نمی گیرد، بهره گیری از اوزان را چندین برابر می کند، زیرا هر وزنی را به طوری که حالت تغنی و ترنم خاص و ایقاعات و نقرات اصلی اش تغییر نکند، با شاخه های کوچک و بزرگ فراوان در اختیار شاعر می گذارد. پیش شاعر موزون طبع و صاحب قریحه خلاّق، میدانی وسیع از اوزان رنگارنگ با همه فراز و فرودهایش می گشاید. این کار او گسترش وزن ها و چند و چون کردن آنهاست و در این برهه زمان این حرکت و هنجار تاریخی، حرکتی رهایی بخش و هنجاری آینده ساز و برومند است...
تاریخ فرهنگ و ادبیات ما این خدمت خلاقه و راهگشای نیما را با خطوطی زرین در طومار خود ثبت خواهد کرد. جای خوشوقتی است که عروض شرق میانه را که مبنای اوزان شعر ترکی و فارسی و اردو و کردی و پشتو و غیره است، پس از اسلام ابتدا یک شاهزاده موسیقی دادن ایرانی به نام خلیل بن احمد فراهی با استفاده از مبانی شعر و موسیقی ایران پیش از اسلام بنیاد گذاشت. پس از یازده قرن که این دستگاه عروضی بر شعر اقالیم و اقوام شرق حکمفرما بود، باز یک ایرانی از دیار مرد خیز و قهرمان پرور طبرستان در آن رفورم و انقلاب اساسی ایجاد کرد. (4)
(اخوان) در جای دیگر می گوید: " کار نیما که از جهاتی در طریق سادگی است، ذهن و ذوق های ورزیده تر می طلبد . وی از قول خواجه نصیر می گوید که "مردم به حسب شعور قوی تر و ذوق سلیم تر است که وزن ها و آهنگ دشوار و بغرنج را احساس می کنند. ولی در همین مسیر آیا می توان به سوی بغرنجی بیش و تناسبات نهفته تر پیش رفت و رفت تا .... شاید قریب به بی وزنی؟ مسئله ای است. خواجه نصیر در مقابل وزن عروضی و شعری نوعی وزن دیگر متذکر می شود و از آن، گاه به وزن مجازی و گاه وزنی فاقد تناسب نام عبارت می آورد و حتی قسمی تناسب در جمله بندی را نوعی وزن می شمارد." (5)
موضوع اصلی مورد نظر ما در همین جاست در این معنا، وزنی دیگر غیر از تناسبات متعارف در کار است، یعنی وزن طبیعی که از درون شاعر وزن آشنا در شعر می نشیند. از این روی این نگارنده هیچگاه معتقد به بی وزنی کامل در شعر نیست. چون وزن و آهنگ و ریتم در رفتار هر کسی وجود دارد، از راه رفتن تا کار کردن و شنیدن صداهای مختلف به ویژه از ریتم باران و صدای آبشار و جویبار و صدای پرندگان و حتی صدای قطار و اتومبیل و سایر چیزهای دیگر.
از این رو ریتم و وزن و آهنگ، خود به خود بر ذهن تاثیر گذار است و آهنگ سازان از این صداهای عالم که در ذهنشان تاثیر گذار است در هنگام آفرینش، اثر خود را می آفرینند.
دکتر شفیعی کدکنی در این باب به طور مفصل نظریه اخوان الصّفا را بررسی کرده و آورده است:"مهم ترین نکته ای که در کار اخوان الصّفا قابل ملاحظه است، تکیه و تاکید چشم گیر ایشان است در باب هارمونی جهان و حکومت نوعی نظام موسیقیایی است در کائنات ... سعی آنها بر این است که نظریه خویش را در باب موسیقی جهان، در تمام اجزاء کائنات تبیین کنند".(6)
و بعد در بخش شعر منثور در باب شعر شبانه شاملو آورده اند : " از شعر "درد انتظار" که شعری منثور است تا شعر "شبانه" (مرا تو بی سببی نیستی) سی سال طول کشیده تا به این نمونه کارها رسیده است، شعری که مجموعه متناظر آوایی است و از نظر ایشان حتی قابل تقطیع بر افاعیل عروضی است و غالب سطرها با ỦỖỦỖ آغاز می شود و با خارج کردن چند کلمه و افزودن یکی دو هجا در وزن مذکور تقطیع شده است،" هرچند آورده اند " دوست ندارم بگویم ارکان عروضی مصراع، پس می گویم الگوهای صوتی سطرها و یا خوشه های آوایی..." و این که احمد شاملو در "آهنگ های فراموش شده" ضمن قطعه ای که در سال 1322 در بازداشتگاه شوروی در رشت می گوید: "مداد و کاغذی به دستم و به انتظار شعر، نثر می نویسم" حق این است و او خود با بصیرت و اشرافی که امروز عملاً بر شعر و حقیقت شعر دارد، معترف است که سال های طولانی در انتظار شعر، نثر نوشته است، برای رسیدن به شعرهای ارجمندی از نوع بعضی قطعات در "مرثیه های خاک " و"شکفتن در مه" و "ابراهیم در آتش" ، "دشنه در دیس" و " ترانه های کوچک غربت" که امروز حافظه بعضی شیفتگان هنر مدرن را سرشار کرده است و هر جا سخن از شعر شاملو در میان باشد، پاره ای از آن شعرها را در حافظه دوستداران شعر مدرن می بینید، در صورتی که از مجموعه آن نثر هایی که به انتظار شعر نوشته است حتی یک سطر در حافظه کسی باقی نمانده است، با این سابقه انتشار و عمر آن آثار بیشتر از این شعرهاست ..." (7)
گذشته از موسیقی شعر و خوشه های آوایی که از ابداعات دکتر شفیعی کدکنی است، نمونه هایی از این دست، گفته های خواجه نصیر را به یاد می آورد که در مقابل وزن عروضی در شعر، نوعی وزن دیگر را متذکر می شود که دامنه آن بسیار وسیع است و باید در ارتباط با این نظریه سعی و کوشش فراوان صورت پذیرد تا به وزن های متفاوت غیر از وزن عروضی دسترسی یابیم. از جمله سالهاست که نوعی وزن که می شود آن را "وزن طبیعی" نامید، طی مدتها تمرین و ممارست و صیقل خوردن شعرها به وجود آمده است که باید مورد ارزیابی قرار گیرد.
سال ها پیش چند تن از شاعران، از جمله زنده یاد محمد مختاری وزن و بی وزنی را در شعر ها به کار می بردند و این نگارنده جلوتر از این سال ها شعرهایی در این زمینه سروده بودم که آن را با اصطلاح خودم نیما نیمی می گفتم .
این اتفاقات طی این سالها در وزن حادث شده است. اگر برخی شعرهای سپید این شاعران تقطیع شود، مصراع هایی مختلف الاوزان در آنها ملاحظه می شود. این نمونه را در کار برخی شاعران شعر سپید دیده ام، به ویژه آنهایی که ذهنی موزون دارند و تا حدودی وزن آشنا هستند. در این کار بدون آن که شاعران به وزن بیندیشند ، کلمات به طور طبیعی در شعر می نشینند، یعنی از درون شاعر به سطر می آیند، مصراع هایی با اوزان مختلف در یک شعر، حتی در آثار خود نیما دیده شده است، چنان که شعر "شب همه شب" را با دو وزن ساخته است و در پانوشت آورده " این شعر را مخصوصاً با دو وزن ساخته ام" (8)
آیا نیما هم به چند وزنی توجه داشته است؟ گو این که در شعر سپید امروز می شود چند وزنی را در یک شعر ملاحظه کرد که سبب به وجود آمدن وزنی ملایم در آن می شود.
این چند وزنی از منظر صداها همان چند صدایی است، اوزانی با صداهای مختلف مثل ترانه هایی در گام های مختلف که این معنا در شعر بی تاثیر نبوده است. یعنی همین صداهای مختلف در یک شعر.
برای مشاهده مثال قطعه ای در این شکل سروده ام و بی آن که به وزن توجه کنم، به طور ناخود آگاه این وزن طبیعی شکل گرفته است و با زبان شعر از درون به سطر آمده، ضمن آن که تقطیع هر مصرع را هم می نویسم تا صورت وزن مشخص شود:
جایی تو را دیده بودم مستفعلن فاعلاتن
در کوچه ای با ردیف درختان توت مستفعلن فاعلات فعولن فعول
یا در کجاوه ای مفعول فاعلن
در راه بامیان مفعول فاعلن
در باغ سرد شیراز مستفعلن فعولن
در لال قلعه دهلی مستفعلن فعولن فعولن
در کوچه های شنگرفی مالابار مستفعلن فعولن فاعلاتن فاع
با همین نگاه گرد و سوزان مفعول فاعلاتن مفعول
تو را در کاروان کشمیر دیدم مفاعیلن فاعلاتن مفعول
در کمرکش کوههای هندوکش فاعلاتن فاعلات مفعول
حالا تو را در قطاری سبز می بینم مستفعلن فاعلاتن فاعلاتن فا
که فصلها را بهم می پیوندد مفاعلاتن مفاعیلن مفعول
آن روز فاعلات
از پیچ و خم غارهای کوه گذشتیم مستفعلن فاعلات فاعلاتن
به دریاچه ای که جایگاه ابرها بود رسیدیم مفاعیلن فاعلاتن فاعلات مفعول مفاعیل
نگاه سوزان تو ابرها را آتش زد فعولن مفعولن فاعلاتن مفعولن
تقطیع این وزن طبیعی از همان نوع پیچیده و بغرنج است که قبلاً ذکر گردید و حاصل آن ارتباط صداها با یکدیگر است. مثلاً اگر به جای "نگاه سوزان تو ابرها را آتش زد" بگوییم "نگاه سوزنده تو ابرها را آتش زد" این نظم آوایی به هم می خورد. در زبان گفتاری هم اگر دقت شود این نظم آوایی به خاطر روانی زبان رعایت می شود. به ویژه با تخفیف در فعل ها...
البته گفتنی است که ذهن های وزن آشنا و موزون بی آن که هنگام سرودن به وزن توجه داشته باشند، در حالی که تنها روانی کلمات را مد نظر قرار می دهند، خود به خود این وزن طبیعی یا مختلف الاوزان را پدید می آورند. چون هر کلمه در زبان فارسی در اوزان عروضی تقطیع می شود.
در نتیجه نظم آوایی کلمات به این صورت حاصل می شود. برای شناختن و شکافتن این وزن اگر فرصتی بود به کارهای دیگر شاعران این نحله نیز پرداخته خواهد شد، تا ارزیابی و بررسی بیشتر برای شناختن این وزن صورت پذیرد . تقی خاوری
2/6/86 – 5/9/86
(((((((((((((((((())))))))))))))))))))
پانوشت ها:
1- وزن شعر فارسی، دکتر پرویز ناتل خانلری، چاپ چهارم، انتشارات توس. تهران 1361 – ص 83
2 - همان – ص 111
3 - زحاف در علم عروض، هر تغییری است که با افزودن و یا کاستن یک یا چند حرف به افاعیل عروضی داده شود. تغییری که به اجزاء سالم اصلی داده می شود تا اجزاء فرعی از آن منشعب گردد.
4 - بدعتها و بدایع نیما یوشیج، مهدی اخوان ثالث، چاپ اول، انتشارات توکا، 1357 – ص 148
5 - همان – ص 205
6 - موسیقی شعر، دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی، چاپ دوم . آگاه، 1368 – ص 232
7 - همان – ص 283
8 - مجموعه کامل اشعار نیما یوشیج (فارسی و طبری)، نسخه برداری و تدوین: سیروس طاهباز، چاپ دوم، 1371 – ص 117