هجرانی ها (یازده دوبیتی منتشر نشده از دبیری جوان)
نگاهی به قالب دو بیتی در شعر دری
نوشته ی محمد مهدی حسنی
چون قدح گیریــــــــم از چرخ دوبیتی شنویم
به سمن برگ چو می خورده شود لب ستریم (منوچهری)
چندی پیش در آخرین نشست دوستانه مشترک با رضا دبیری جوان و تقی خاوری، وقتی از رضا دبیری خواستیم شعر بخواند، برایمان دو بیتی های تازه گفته ی خود را خواند، او گفت: "بی آنکه خود بخواهد چند وقت است که فقط دو بیتی می سراید." و ادامه داد: "چون اقتضای حال و شورش سرودن در این نوع قالب است، از این رو هراسی از نقـاّدان ادبی ندارد، که چه بگویند؟ ".
در ادب فارسی دو بیتی یا فهلوی یا ترانه ، یکی از بهترین (شیرین و گوش نواز و لطیف ترین)، کهن ترین، کوتاه ترین، ساده و ملایم وزن ترین و مردمی ترین (نزدیک به زبان عامیانه) و آزادترین قالب شعری کلاسیک برای بیان لخت و مستقیم احساس درونی گویندگان دری است و این ویژگی ها موجب شده، این قالب نه در بین خواص، با درون مایه های ویژه عاشقانه و عارفانه خود که در میان روستائیان و مردم عادی خراسانی، هزاره، لرستان، گیلان و مازندران، بوشهر و سایر شهر های فارسی زبان خواستار فراوان داشته باشد.
ماندگاری دوبیتی های عامیانه و رواج دوبیتی های بزرگانی مانند بابا طاهر و فائز دشتستانی در میان مردم روستایی و شهری، بیانگر جاری شدن این رود سترگ از طبیعت بکر و صحرا ها و در یک کلام، تنفس صاف و صادق و آسان بی شائبه ی احساس ها است که به دل می نشیند.
شمس قيس رازي در کتاب ارزشمند "المعجم في معايير اشعار العجم"، در رابطه با پدید آمدن وزن رباعی و دو بيتي، داستانی عجیب نقل می کند که بر اساس آن، نخستین بار شاعری (رودکی) این وزن را از کودکی که دارای ذکای طبع و صفای قریحت بوده به هنگام جوزبازی، می شنود. در منظر شاعر، وزن آن مقبول و نظمش مطبوع به نظر می رسد، پس به قوانین عروض مراجعه کرده و می بیند که از فروعات بحر هزج است.
قيس رازي ضمن شمردن وزن های مختلف در باره این قالب شعری ، معنایی بلیغ گفته است: " کی خاصّ و عام مفتون این نوع شذه اند، عالم و عامي مشعوف اين شعر کشته (گشته)، زاهد و فاسق را در آن نصيب، و صالح و طالح را بذان رغبت. کژ طبعاني کی نظم از نثر نشناسند و از وزن و ضرب خبر ندارند، به بهانه ی ترانه ی در رقص آيند، مرده دلاني که ميان لحن موسيقار و نهيق حمار فرق نکنند و از لذت بانگ جنگ (چنگ) به هزار فرسنگ دور باشند، بر دو بيتي جان بدهند. بسا دختر خانه کی بر هوس ترانه در و دیوار عصمت خوذ در هم شکست. بسا ستّی کی بر عشق دوبیتی تار. و بوذ بیراهن عفّت خویش برکسست. و به حقیقت هیچ وزن از اوزان مبتدع و اشعار مخترع، کی بعد از خلیل احداث کرده اند، به دل نزدیکتر و در طبع آویزنده تر ازین نیست ..."(1)
گویند دو بیتی عمری دراز دارد و وزن تکامل یافته و عروضی شده نوعی از شعرهای هجایی و ترانه های نیمه عروضی روزگار ساسانیان است، چنانکه به گفته ی استاد شفیعی کدکنی موفقیت دو قالب دو بیتی و رباعی در ادب فارسی و توفیق نیافتن آن در ادب تازی و فهلویات خواندن آن، و هم شکل بودنش با لحن اورامن نشان می هد که آن دو از خصایص شعر فارسی کهن است. (2) و شادروان استاد محجوب دوبیتی را در کنا ر رباعی و مثنوی، از زمره قالب هایی می داند که رنگ و بوی ایرانی و فارسی دارد (3) و آقای دکتر کامگار پارسی ، نیز با نقل یک دوبیتی پهلوی و شعری از درخت آسوریک و غیره، بحر هزج و اجزاء و ازاحیف آن را دارای سبقه ایرانی دانسته که به این ترتیب باید حلقه ی رابط بین شعر پیش از اسلام و بعد از اسلام باشد و تازیان اگر شعری داشته و گفته، وام دار فرزندان این خاک و بوم بوده اند. (4)
به لحاظ قدمت، سوای فهلویات بندار رازی شاعر دوران آل بویه و باباطاهر، و دوبیتی های بانو دایه تبریز اورامی ( شاعره کرد قرن 4) یکی از شعرهای شهید بلخی ، دوبیتی مشهور زیر است که بیانگر همگانی بودن دوبیتی در سخن و همیشگی و یکتاه بودن درد اندوه در معنی، از دوران کهن تا کنون است، و این دو بیتی یحتمل، تا هزاران سال دیگر مانند امروز تر و تازه خواهد ماند:
اگر غــــم را چو آتش دود بودی جهان تاریک بودی جاودانه
در این گیتی سراسر گر بگردی خــــــردمندی نیابی شادمانه
شاید آنان که دبیری جوان را با شعرهایش در "کتاب جمعه" و چهار دفتر شعر منتشرشده اش: "رویش"، "در دهان باد"، "روی پله عشق" و "در گرگ ومیش صدا" می شناسند برایشان عجیب بنماید که همان رضا دبیری، گوینده این دوبیتی ها یا به قول خودش "سوز و گداز و هجرانی ها" است. ولی واقعیت این است که این دو دبیری جوان یکی هستند و با هم تفاوت ذاتی ندارند، هر دو سر بیان شعر و شعور و شیدایی، اما در دو موقعیت متفاوت دارند. زیرا سوای دارا بودن معلومات ادبی، این عاطفه شاعر و حال شاعر است که به او فرمان می دهد احساسش را در قالب نو یا کلاسیک بازگو کند و نیمایی یا شعر سپید بسراید.
به هر حال حقیر از شنیدن و خواندن این دو بیتی ها لذّت بردم و می دانم که هرکس عاری از تعصب نقادان و تندرفتگان و وسواس به جاماندگان باشید و از شعر، تنها عاطفه و انتقال یک حس آنی و مخیّل شاعرانه را بخواهید، با من همراه است.
***1
تو را بینم بلــــرزد دست و پایم
بگیرد در گلــو، ناگــه صدایم
سخن گویــد نگاهت، بــا کنایه
خجل گـــردم، ببندم چشم هایم
***2
به اشک چشم، شب را تر کنم من
دلـــم را چون گلــی پر پر کنم من
اگـــر سوزد به آتش، هیزم جهل
خـــــودم را شعلـــــــه آذر کنم من
***3
بجــــوشد از زمین، پونه، لب آب
بــــــروید جــــــام لاله زیر مهتاب
بهار آمد که تا هر روز و هر شب
بیفتــــــد قلب عاشق در تب و تاب
***4
وجود من به موئی بسته مانده
زمان بر نطع جــــلادم نشانده
نوشتـــم روی دیــوار رهایی :
کسی خط مرا هرگـز نخوانده
***5
نه از سر می رود یک دم هوایش
نه بتـــوانـــــم بگیـــــرم ردّ پایش
سخـــــن با من، کــه آزادی نگفته
ولــــی از دور بشنیــــدم صدایش
***6
نه مـــن سنگـی زدم بر شیشه هاتان
نـــــه آتش گشتـــه ام در بیشه هاتان
درختــــــی بوده ام روئیده از سنگ
که شد زخمی به ضرب تیشه هاتان
***7
جنونـــم گل کنـد، آباد گردم
سراسر شعلـه و فریاد گردم
بسوزم پوستین پار و پیرار
ز پنــــدار پـــدر آزاد گردم
***8
عجب دردی است دوری از رهایی
نشــــد پیـــــــــــدا بـــرای او دوایی
همـه دنیـــــــــــا در آغوشش گرفتند
به غیر از من که کرد از من جدایی
***9
مرا این شاعری از ره بــــه در برد
نه با پایـــم که او بی پـــا و سر برد
سخن سنجی به کارم عشوه ای کرد
مـــــــرا آتش زد و او شعله ور برد
***10
دلــم از دست این دنیا شکاره
تنــــم در زیر بــــار روزگاره
بجزّم همچو ماهی من به تابه
قـــراری جان من هرگز نداره
***11
خزان از بـــاغ من بیرون نمیره
یکــــــی دست منو امشب بگیره
که هم مستم هم اینجا کس ندارم
صــــــــدای من به زنجیر اسیره
((((((((((((((((()))))))))))))))))))))))))))
پانوشت ها:
1 – المعجم فی معاییر اشعار العجم، شمس الدین محمد بن قیس رازی، به تصحیح علامه زنده یاد محمد بن عبدالوهاب قزوینی، و استاد مدرس رضوی، کتابفروشی تهران، بی تا – صص 112تا114
2 - موسیقی شعر، دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی، تهران، موسسه انتشارات آگاه، چاپ چهارم، تابستان 1373 - ص 217
3 – سبک خراسانی در شعر فارسی، تالف دکتر محمد جعفر محجوب، تهران، انتشارات فردوس و جامی، چاپ اول، بی تا، ص 98
4 - رباعی و رباعی سرایان از آغاز تا قرن هشتم هجری ، تالیف : مرحوم دکتر محمد کامگار پارسی ، به کوشش دکتر اسماعیل حاکمی ، انتشارات دانشگاه تهران ، چاپ اول ، تیرماه 1372 ، تهران ، ص 35 و 90