شتر یک غاز و خر بی قیمت
(وقتی قاضی از دنده چپ برمی خیزد)
نوشته محمد مهدی حسنی
خدا زان خرقه بیزار است بالله
که صد بت باشـدش در آستینی (حافظ)
یکی از مهمترین آفات اخلاق عمومی در جامعه و همچنین قضاوت بطور خاص، عُجب و غرور است و برای همین، عطار نیشابوری گفته است:
مستی غرور، سخت زشت است
غم نیست که مست بــــاده باشیم
بعضی دوستان قاضی - به ویژه اگر سمت اداری و مدیریتی داشته باشند - به گونه ای رفتارمی کنند که آدم ترجیح می دهد با آنان روبرو نشود و سخن نگوید؛ زیرا به قول فقیه و قاضی و ادیب روشمن ضمیر، شادروان حاج سید نصرالله تقوی:
خود خواه را نگنجد در دل هوای دیدار سودای او چو داری از خود رهیـد باید
اینان غافلند از اینکه به نقل از مولای متقیان (ع)، هر گاه پیش خود، خویشتن را بزرگ می بینند، نزد خدا کوچک و بی مقدارند (من کان عند نفسه عظیما، کان عندالله حقیرا- تصنیف غررالحکم، حدیث 7084).
این رفتار زشت و نا بهنجار قاضی، دارای آثار سوء فردی و اجتماعی هر دو است. زیرا از یک سو چنین خُلقی، باعث اضمحلال و نابودی وی می شود، چه گفته اند، " زمین بلند ، هیچ گاه آب نمی خورد" و به قول سعدی:
از مایه ی بیچارگی قطمیر مردم می شود ماخولیای مَهتری، سگ می کند بلعـــام را.
چنانکه زاهد همواره مستجاب الدعایی چون بلعم بن باعورا، در تقابل با پیامبر قومش بنی اسرائیل، چون بر هوای نفس حضرت موسی (ع) را نفرین می کند، به گمراهی می رود. لیکن مهمتر از آن، آثار اجتماعی رفتار آنان است که موجب وهن قوه جلیله قضائیه و یاس مردم از عدالت خواهی می گردد و به اشتباه همان منش نادرست را به دیگر خادمین قضا و عدالت سرایت می دهند.
چند روز پیش در یکی از مجتمع های قضایی حقوقی مشهد جلسه رسیدگی داشتم، رأس ساعت 9 صبح اینجانب و وکیل طرف به اتفاق موکلین خود در دادگاه حضور بودیم. در جلسه پیشین، از سوی دادرس دادگاه قرار اتیان سوگند صادر شده بود. مدیر دفتر دادگاه بیان داشت که دادرس، در مرخصی ساعتی به سر می برد و پرونده شما نزد رئیس دادگاه است. با کشیدن سرک به دادگاه، دیدیم محاکمه ای در جریان نیست و تنها رئیس دادگاه پاسخ یک ارباب رجوع را - که احتمالاً وکیل دادگستری یا نماینده قضایی است. - می دهد.
با توجه به اعلان چسبیده بر پشت در دادگاه که توصیه کرده بود با هماهنگی مدیر دفتر دادگاه وارد شوید، وکلا امتثال امر مکتوب مزبور را کرده و به اتفاق اصحاب دعوی وارد دادگاه شدیم. قاضی طوری رفتار کرد که انگاری ما را ندیده و وکلا را نمی شناسد. به ناچار ما و اصحاب دعوی به یکدیگر تعارف کرده و بروی صندلی های موجود نشستیم.
رئیس دادگاه - که سمت اداری نیز در مجتمع دارد - گرم سخن گفتن با مراجعه کننده بود و البته گاه گاهی به ما نیز نگاهی می انداخت. به نظر می آمد که قلباً می خواست به سخنان او خطاب به مراجعه کننده - که به شدت همراه با لحنی تفوق آمیز و نمایش خودنمایی و اثبات خویشتن بود. - گوش دهیم. لیکن اینجانب و همکارم از موضوع تاخیر در شروع رسمی جلسه رسیدگی استفاده نموده و به آهستگی در باره احتمالات وقوع صلح میان اصحاب دعوی سخن می گفتیم: ناگهان رئیس دادگاه خارج از ادب متداول و با تحکّم، خطاب به اینجانب و همکار دیگرمان گفت: " بدون اجازه وارد دادگاه شده اید و صحبت هم می کنید". بنده بر سبیل حاضر جوابی همیشه گفتم آقای رئیس به استناد عرف و همچنین نوشته پشت در و هماهنگی با مدیر دفتر، به دادگاه وارد شده و چون شما در گفتن بفرما تعلل فرمودید خودمان نیابتاً این کار را انجام دادیم، ضمن اینکه با گذشت بیست دقیقه از وقت رسیدگی تعیین شده و تشکیل نبودن جلسه رسمی دیگر، کمترین رفتار و خطای متعارف از ما سر نزده است تا مستحق برخورد تند و عصبانی وار جنابعالی نزد موکلین خود باشیم. صدا زدن زنگ تلفن و پاسخگویی وی، گفت و گوی ما را قطع کرد.
در حالی که رئیس دادگاه مشغول صحبت بود، اینجانب به تحلیل رفتار و منش تند و غیر متعارف قاضی با خود و همکارم پرداختم. یاد گفته ای از پیامبر گرامی اسلام "ص" افتادم که فرموده است: "الق اخاک بوجه منبسط" (با برادرت به گشاده رویی برخورد کن ) کافی ج2 ص 103 همچنین این مثل سایر را در زیر لب تکرار می کردم: "لبی که خنده ندارد شکاف دیوار است" که ناگهان بانگ رئیس دادگاه رشته افکارم را پاره کرد که : "دعوای موضوع پرونده (درخواست تخلیه مستاجر به علت انتقال منافع به غیر) دعوایی غیر مالی است و دستور دادرس مان خلاف قانون و قابل اجرا نیست بنابراین باید بایستید تا خود ایشان بیاید و جلسه را تشکیل دهد." سپس بلافاصله با گوشی همراه دادرس تماس گرفته و موقع برگشت ایشان را پرسید و خطاب به ما گفت: " بیرون دادگاه منتظر شوید تا دادرس مان بیایید."
جایی که شتر بود به یک غاز خــــــر قیمت واقعی ندارد
می گویند ظلم عمومی یا بالسویه عدل است. وقتی رفتار نامناسب و دور از ادب رئیس دادگاه را با دادرس دادگاه در غیاب وی دیدم، با خود گفتم امیدوارم که رفتار او لااقل در منزل و با اهل و عیال خود جور دیگر باشد. هر چند گفته اند: مَنْعُ الجَمیع اَرْضَی للْجمیع (جمله گر محروم باشند جملگی راضی شوند)
اگر من به جای ایشان بودم به جای برخورد نامناسب پیش گفته، در غیاب اصحاب دعوی، وکلا را صدا می زدم و با رعایت ادب کامل نسبت به دادرس همکارم و احترام به نظر وی، موضوع پیش گفته (استنباط متفاوت قضایی خود) را تنها به آنها در میان می گذاشتم و به منظور جلوگیری از تجدید وقت رسیدگی، می خواستم منتظر آمدن دادرس شوند.
ایشان از این موضوع غفلت کرده که عوام از تحلیل و درک کامل برخورد ایشان با دادرس عاجزند و انتظار این را ندارند که در جلسه رسیدگی پیشین یک قاضی با ابهت بایسته، تصمیمی گیرد و در جلسه بعدی، قاضی دیگر با تحکم و تفوق جویی بگوید تصمیم جلسه قبلی او خلاف قانون و غیر قابل اجرا است و همچنین ناظر این باشند که قاضی با لحن مشابه وکلای آنان را سرزنش کند که چرا بدون اجازه وارد دادگاه شده و آهسته حرف می زنند. (مطمئناً همکاران وکیل و قضات می دانند که بر عکس، تفسیر رئیس دادگاه از ماده 271 قانون آ. د. م. با اصول و عمومات قانونی آشتی ندارد).
در فاصله آمدن دادرس و تشکیل جلسه رسیدگی، اینجانب و همکارم به ناچار و برای جلوگیری از وهن قوه قضائیه و نهاد وکالت، موکلین را توجیه نمودیم که هیچ کس خطایی نکرده است احتمالاً رئیس دادگاه، امروز به طور استثنایی از دنده چپ بلند شده و عصبانی هستند.
امیدوارم که قضات تند و اینچنینی - که تک و توکی هستند - به محاسبه رفتار خود بپردازند و به این کلام سعدی شیرین گفتار برسند که :
کبر یک سو نِـــــــه اگر شاهد درویشانی دیو خوش روی، به از حور گره پیشانی
و گرنه مراجعین شان چاره ای ندارد جز این که بیت زیر از صائب تبریزی را بخوانند:
چون وا نمی کنی گرهی، خود گره مشو ابرو گشاده باش چو دستت گشاده نیست (بخوانید :چو رأیت گشاده نیست)