روزه در آئینه نثر و نظم کهن فارسی
( قسمت دوم – نثر )
نوشته : محمد مهدی حسنی
در قسمت اول بحث، نمونه هایی از اشعار لطیف کهن فارسی، که دست مایه و موضوع آن "روزه" بود، بازنویسی و تقدیم تان شد. اینک به همان سیاق به بیان نمونه هایی از نثر دل انگیز فارسی می پردازیم؛ که خواندنشان هر فارسی زبان ادب دوست را به شوق و ذوق می آورد. مضاف بر اینکه حظ معنوی و روحانی مطالب آمده، ابن حال و شور را دو چندان می نماید
سعی شده است همچون اشعار منتخب، که جزء در دو مورد ( حافظ و مولوی ) حتی الامکان از آثار قرون اولیه ( 4 تا 7 ﻫ. ق. ) انتخاب گردید . اینجا نیز قدمت و سلامت و سلاست متون مطمح نظر باشد.
***************
ای آنکسها که بگرویدند نبشته شد بر شما روزه چنان ( که ) نبشتند بر آنکسهای از پیش شما تا مگر بپرهیزید. روزگاری شمرده پس هر که بود از شما بیمار یا بر سفر باشد، شمار کند و بازگیرد از روزگاری دیگر، و بر آنکسها که طاقت دارند فدا کردن طعام دادن رویشی را؛ و هرکه تطوّع کند بنیکی آنست یهتر اور را، و اگر روزه دارید بهتر شما را اگر هستید داننده. ماه رمضان آنستکه بفرستادند اندرآن قران : راه راست مردمان را و پیدائی از راه راست ( و ) جدا کردن، و هر کی حاضر شود از شما اندرین ماه پس روزه گیرد آنرا، و هرکی باشد بیمار یا بر سفر شمار گیرد از روزگاری دیگر . که خواهد خدای بر شما آسایش و نخواهد بر شما دشخواری، و تا تمام کنید شمار، و تکبیر کنید خدای را بر آنچه راه نمود شما را، تا مگر شما شکر کنید . ..... بدان که اندر اول اسلام روزه هنوزفریضه نکرده بود، ولکن نماز کردن و زکوه از مال بدادن فریضه بود، و روزه ماه رمضان هنوز فریضه نگشته بود. و سبب آن چنان بود که چون پیغامبر ما را صلی الله علیه وسلم وحی آمد، و خدای عزّ و جلّ او را فرمود که خلقانرا ندا کن و بخدای خوان، چنان که پیغامبر علیه السلام گفت: " امرت ان اقاتل الناس حتّی یقولوا لا اله الاالله فاذا قالوها عصموا منّی دما ء هم و اموالهم الا بحقّها . و حسابهم علی الله . گفت : فرمودند مرا که کارزارکن با کافران تا آن گه که بگویند که خدای عزّ و جل ّ یکی است و بجز از وی خدای نیست . چون بگویند تیغ از گردن ایشان بیوفتاد و بعد از آن ایشان را مکش، و خواستهای ایشان مستان مگر بحقّ . و شمار ایشان بر خدای است . پس این که گفت یگانگی خدای عزّ و جلّ بنماز کردن و زکوه دادن نزدیک است بیک دیگر؛ از بهر آن که اول وحی که آمد این فرمود که: بگوی خلق را تا اقرار دهند که خدای عزّ وجلّ یکی است ، و بگویند لااله الاالله محمّد رسول الله پس هر که این سخن بگفت مسلمان شد و از کفر بیرون آمد و خون اوبسته شد، و شمشیر از گردن او بیفتاد، و مال او بر یاران و امتان محمد حرام گشت . ...... اما اندراول اسلام آن روزه داشتن چنان بود که چون نماز شام بودی روزه بگشاندی، و طعام بخوردندی، و چون شفق فرو شدی طعام خوردن حرام شدی تا دیگر روز نماز شام. و جهودان را و ترساآن را قاعده چنین بود و امروز ایشان را همچنین است که نماز شام روزه بگشایند، و طعام و شراب بخورند و تا دیگر روز نماز شام هرچه خورند ایشان را حرام بود.
ترجمه تفسیر طبری ، (فراهم آمده در زمان سلطنت منصوربن نوح سامانی - 350 تا 365 هجری ) ، مجلد اول ، بتصحیح استاد حبیب یغمائی ، انتشارات توس ، چاپ دوم ، 1356 ، تهران - ص 116 الی 119 و 123
***************
صوم در شرع عبارتست از امساک طعام و شراب که روزه قالب است. اما صوم در عالم حقیقت، عبارتست از خوردن طعام و شراب، کدام طعام؛ ؟ طعام " ابیت عند ربی " . کدام شراب ؟ شراب " و کلم الله موسی تکلیما" . این را صوم معنوی خوانند، روزه جان باشد؛ این صوم خدا باشد که " الصوم لی " . چرا ؟ زیرا که در این صوم جز خدا نباشد، که " و انا اجزی به " همین معنی دارد . چون این صوم خدایی باشد، جزای این صوم جز خدا نباشد، که " و انا اجزی به یعنی انا الاجزاء " .
از آن بزرگ نشنیده ای که گفت : " الصوم الغیبه عن رویه ما دون الله لرویه الله تعالی" . صوم ما دون الله را بیان می کند. مریم میگوید که " انی نذرت للرحمن صوما " که افطار آن جز لقاء الله تعالی نباشد. مصطفی - علیه السلام - از اینجا گفت : للصامئم فرحتان فرحه عند افطاره و فرحه عند لقاء ربّه ". دریغا از خبر " صوموا لرویته و افطروا لرویته " چه فهم کرده ای ؟ و از آن صوم چه خبر شاید دادن؟ که ابتدای آن صوم از خدا باشد، و آخر افطار آن بخدا باشد .
" الصوم جنّه " سپر و سلاح صوم برگیر. گاهی صایم باش، و گاهی مفطر که اگر همه صوم باشد، محرومی باشد؛ و اگر همه افطار باشد، یک رنگی باشد . مگر که مصطفی – علیه السلام – از اینجا گفت : " من صام الابد فلا صیام له " صایم ... خود یکی آمدکه " الصمد" نعت او بود . " و هو یطعم و لا یطعم " این معنی بود . صایم الدهر او بود – جل جلاله – دیگرانرا فرموده است که " صوموا ساعه و افطروا ساعه " تا خود صوم هر کسی از چیست و افطار هر کسی بچیست . شنیدی که صوم چه باشد .
تمهیدات ، تالیف ابوالمعالی عبدالله بن محمد بن علی بن الحسن بی علی المیا نجی الهمدانی(ملقب به عین القضاه) ، به تصحیح عفیف عسیران ، کتابخانه منوچهری ، چاپ دوم ، بی سال تهران - ص 91 و 92
***************
ای مومنان روزه فریضه کرده شد برشما، چنانکه فریضه کرده شد بر آن کسها ها که بودند پیش از شما؛ تا از ترسکاران شویت، و ار دوزخ رستگاران شویت . روزهای شمرده، بزودی به سر برده، هرکه از شما بیمار شود یا باشد در سفر، به عدد آنک بگشاید قضا کند در روزها ء دیگر. و برآن پیران است که روزه داشتن نتوانند، که به جای روزه هر روزی درویشی را طعام دهند، و هر که بیش دهد وی را بهتر، و آنک روزه داریت، چون دانیت که تونیت ، آن نیکوتر. ماه رمضان، آنست که فرستاده شد در وی قران، ره نمودن مردمان را، و پیدایی ها مر راه ایمانرا، وجدایی حق از باطل مرخلقان را. هر که دریافت این ماه را روزه دارد، و هرکه بیمار بود یا در سفر روزه بگشاید، به روزگار دیگر به عدد آن روزبگزارد . میخواهد خدای تعالی که شما را آسانی بود، و نمیخواهد که بر شما دشواری و گرانی بود، و تا تمام کنیت مدت ادا را ، یا عدت قضا را؛ و تا بزرگ داریت خدای را که شما را هدایت داد، و تا شکر آریت وی را که شما را نعمت بی نهایت داد.
تفسیر نسفی ، از ابوحفض نجم الدین عمر نسفی ، ( 462-538 ﻫ ق ) ، بتصحیح دکتر عزیز اله جوینی انتشارات بیاد فرهنگ ایران ، چاپ اول ، 1353 ، تهران ، ص 45 و 46
***************
مظفر القرمیسینی از بزرگان بوده است رحمه الله علیه، از مشایخ جبال، صحبت وی با عبدالله خرّاز و جز او از مشایخ طریقت . از سخنان اوست رحمه الله علیه که :
روزه بر سه وجه است : روزه روح است به کوتاه کردن امل، یعنی که امل خود را کوتاه کنی که هوای خود را خلاف کنی. و روزه عقل است به خلاف کردن هوا، و روزه نفس است به بازایستادن از طعام و شراب و شهوات .
} در طبقات الصوفیه، دیگر کتاب گرانقدر خواجه و پیر هرات ، و نیز در ترجمه رساله قشیریه، تالیف ابوالقاسم قشیری، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ سوم ، 1376، ص 75 ؛ عین همین مطلب، با تغییر اندک در واژه ها و عبارات آمده است. }
هر چه او نه، روزه گیر، و این نصیحت بستان. روزه از غیرگیر در این راه، از طعام و شراب و امل و هوا هر کس گیرد، تو به دید غیر روزه مگشای که به طعام و شراب هر کس تواند که بگشاید، کار این قوم نه به توان هر تواناست بلکه به توان هر بی تن است .
مجموعه رسائل فارسی ، جلد اول ، خواجه عبدالله انصاری ، به تصحیح دکتر محمد سرور مولایی ، انتشارات توس ، چاپ دوم ، 1377 ، تهران - ص 176 و 177
***************
ماه رمضان است که فرو فرستادند در آن ماه قران را؛معناه افضل الشهور شهر رمضان. وگر شهر رمضان به نصب خوانی، نصب علی اظرف بود و نصب علی الاغرا بود و نصب علی المدح بود. اما رمضان گفته اند نام یاست از نامهای خدا جّل جلاله. گفته اند رمضان گنه سوز بود . بوبکر مجاهد می گوید: لا تقولوا جاء رمضان و ذهب رمضان، فلعلّ رمضان اسم من اسماء الله . گفته اند اشتقاق رمضان از رمضا است و رمضا ریگ سوزان بود و گفته اند اشتقاق رمضان از رمض است و رمض بارانی بود که روی زمین بشوید. بر این قول رمضان گنه شوینده بود. انزل فیه القران؛ معناه انزل فی فضله القران. و گفته اند قران خود در ماه رمضان آمده است، در شب قدر خدای تعالی همه قران را بگفت و جبرئیل یاد گرفت و بر سفره و برره خواند؛ انگه بر مصطفی وحی می آورد ، بر مقدار حاجت . هدی للناس و بینات من الهدی و الفرقان : یا حق خواندنی است قران مردمان را و هویداییها است حلال و حرام و حدود و احکام را، از راه نمودن یعنی شریعت و جدایی میان حق و باطل به دلایل وحجج .
تفسیر سور ابادی ، جلد اول ، ابوبکر عتیق نیشابوری مشهور به سورابادی ، بتصحیح مرحوم سعیدی سیرجانی ، فرهنگ نشر نو ، 1381 ، تهران - ص 161 و 162
***************
و روزه از آن عهد اعلام کند که به صفت ملایک بود و بحجب حیوانی محجوب نگشته بود که خوردن خاصیت حیواناتست. و ناخوردن صفت ملایک و صفت خداوند تعالی تا بدین اشارت ترک سجایای حیوانی کند و متخلق با خلاق سبحانی شود که : "الصوم لی و انا اجزی به " یعنی روزه خاص از آن منست که در حقیقت حضرت خداندیست که منزه است از غذا، باقی هرچه هست محتاج غذااند ، ملایکه اگرچه غذای نخورند اما تسبیح و تقدیس، غذای ایشانست هر چیز را مناسب او غذایی هست، و " انا اجزی به " یعنی جزای هر طاعت بهشت است و جزای روزه تخلق باخلاق من است ، به عیسی (ع) وحی آمد که : " تجوع ترانی و تصل الی " یعنی : نظم
گرسنه شو آنگاه سیرم ببین مجرد شو و باش با من قرین
آن مقرب حضرت قیومی مولانا جلال الدین رومی ( گوید )
بسی حلاوت پنهان در این جلای شکم مثال چنگ بود آدمی نه بیش و نه کم
چنانکه گر شکم چنگ پر شود مثلاً نه ناله آید از آن چنگ پر نه زیر و نه بم
اگر ز روزه بسوزد دماغ و اشکم تو زسوز ناله بر آید زسینه ات هردم
هزار پرده بسوزی بهر دمی زان سوز هزار پایه برآری بهمت و بقدم
شکم تهی شو و مینال همچو نی بنیاز شکم تهی شود و اسرار گو بسان قلم
چو پر شود شکمت در زمان حشر گردد بجای عق تو شیطان، بجای کعبه صنم
چو روزه داری اخلاق خوب جمع شود به پیش تو( چو ) غلامان و چاکران حشم
به روزه باش که آن خاتم سلیمانست مده به دیو تو خاتم، مزن تو ملک بهم
به روزه خوان کرم را تو منتظر می باش از آنک خوان کرم به زشوربای ( کلم *)
*دردیوان کبیر غزل 1739 شوربای کرم آمده است.
ینبوع الاسرار فی نصائح الابرار ، تالیف شده به سال 832 هجری قمری بوسیله کمال الدین حسین خوارزمی ( شارح مثنوی مولانا ) ، به اهتمام دکتر مهدی درخشان ، انتشارانجمن استادان زبان و ادبیات فارسی ، 1360 ، تهران - ص 54 و 55
***************
ای ایشان که بگرویدند نبشته آمد بر شما روزه داشتن همچنانک نبشته آمده بود برایشان که پیش از شما بودند تا مگر شما با پرهیزیده آئید. روزی چند شمرده، هر کس که از شما بیمار بود " یا در سفری هام شمار آن در روزگاری دیگر روزه بازدارد، و بریشانست که توانند که روزه دارند و خواهند که ندارند باز خریدن آن بطعام دادن درویشی هر روز را مدّی هر که بر مد بیفزاید بطوع دل آن ویرا به است و اگر روزه دارید شما را خود به اگر دانید .
ماه رمضان آن ماه که قران در آن فرو فرستادند راه نمونی مردمانرا و نشانها نمودن ایشانرا از راه نمونی حق، " و جدای نمودن میان حق و باطل هرکه حاضر و مقیم بود از شما در ماه رمضان ، گوی روزه دارد ، و هرکه بیمار بود یا در سفری گوی میخور و هام شمار آن در روزگاری دیگر روزه بازدار الله بشما آسانی میخواهد و دشواری نمی خواهد ، و فرمود تا شمار تمام کنید و خداوند خویش را به بزرگی بستائید با آنکه شما را راه نمود و مگر تا از وی آزادی کنید . ..... صیام – در شریعت باز ایستادنت از طعام و شراب و شهوت راندن بانیت، و در لغت عرب از هر چیز باز ایستادن است. .... بدانک روزه رکنیست از ارکان مسلمانی، و سببی ظاهر است اندر تقدیس طبیعت. و اندر شرایع انبیاء علیهم السلام روزه مشروع بودست از عهد آدم تا روزگار مصطفی ع گفت : الصوم نصف الصبر والصبر نصف الایمان ". ........... " یا ایها الذین آمنو کتب علیکم الصیام " – بزبان اشارت و بیان حکمت میگوید – ای شما که مومنانید! روزه که بر شما نبشته شد از آن نبشته شد که همه مهمان حق خواهید بود ، فردا در بهشت خواهد تا مهمانان گرسنه بهمانی برد که کریمان چون کسی را بمهمانی برند دوست دارند که مهمان گرسنه باشد تا ضیافت بدل مهمانان شیرین تر بود . رب العالمین بهشت و هرچه در آنست مومنانرا آفرید که هیچیزازآن ویرا بکار نیست وبآن محتاج نیست . ..... پیر صوفیان دعوتی ساخت پس هیچکس نرفت، آن پیر دست براشت گفت- بار خدایا اگر بندگان خود را فردا بآتش فرستی آن بهشت و آن نعیم بر کمال چون سفره من باشد ! نوای سفره در آنست که خورنده بر سر آنست . آری! هر چه خزائن نعمت است رب العالمین همه برای مومنان و خورندگان آفرید که خود نخورد. ...... حکمتی دیگر گفته اند روزه روزه دار را، یعنی تا خداوندان نعمت، حال درویشان و گرسنگی ایشان بدانند و با ایشان مواسات کنند، از اینجا بود که مصطفی را از اول یتیم کرد تا یتیمانرا نیکو دارد، پس غریب کرد تا غریبی خود یاد آورد، و بر غریبان رحمت کند، و بی مال کرد ویرا تا درویشانرا فراموش نکند .
با تو از فقر و کریمی ما چه کردیم از کرم
تو همان کن ای کریم از خلق خود با خلق ما
مادری کن مر یتیمانرا بپرورشان بلطف
خواجگی کن سائلانرا، طمعشان گردان وفا
روزه عامه مومنان بزبان شریعت شنیدی، اکنون روزه جوانمردان طریقت بزبان اهل حقیقت بشنو، و ثمره و سرانجام آن بدان: - چنانک تو تن را بروزه داری و از طعام و شراب بازداری، ایشان دلرا بروزه در آرند، و از جمله مخلوقات باز دارند. تو از بامداد تا شبانگاه روزه داری، ایشان از اول عمر تا آخر عمر روزه دارند، میدان روزه تو یک روز است، میدان روزه ایشان یک عمر . یکی پیش شبلی در آمد شبلی او را گفت – تحسن ان تصوم الابد ؟ - تو توانی که روزه ابد داری؟ گفت – این چون باشد ؟ شبلی گفت- همه عمر خویش یک روز سازی و بروزه باشی و پس پدیدار خدای بگشائی. .... پیر طریقت گفت : - الهی ! ما را برین درگاه همه نیاز روزی بود که قطره از آن شراب بر دل ما ریزی؟ تا کی ما را بر آب و آتش بر هم آمیزی؟ ای بخت ما ! از دوست رستخیزی! ....... اینک ماه رمضان اقبال کرد بر دوستان ، ماهی که هم بشوید هم بسوزد : بشوید با اب توبه دلهای مجرمان، بسوزد بآتش گرسنگی تنهای بندگان. .... امیر المومنین علی علیهالسلام گفت – اگر الله خواستی که امت احمد را عذاب کند ماه رمضان بایشان ندادی، و نه سوره " قل هو الله احد " . خداوندان معرفت را اینجا رمزی دیگر است : گفتند – رمضان از آن گفتند – که رب العزه در این ماه دلهای عارفان از غیر خود بشوید، پس بمهر خود بسوزد، گه در آتش دارد گه در آب، گه تشنه و گه غرقاب، نه غرقه سیراب و نه تشنه را خواب ، و زبان حال ایشان میگوید :
گر بسوزد گو بسوز و ور نوازد گو نواز
عاشق آن به کو میان آب و آتش در بود
تا بدان اول بسوزد پس بدین غرقه شود
چون زخود بی خود شود معشوق اندر بر بود
اینست که پیر طریقت گفت : حین سئل عن الجمیعه – فقال – ان یقع فی قبضه الحق ، و من وقع فی قبضه الحق ، احترق فیه و الحق خلفه .
در عشق تو بی سریم سرگشته شده
وزدست امید ما سر رشته شده
مانند یکی شمع بهنگام صبوح
بگداخته و سوخته و کشته شده
کشف الاسرار و عده الابرار ، معروف به تفسیر خواجه عبداله انصاری ، جلد اول ، ب سعی و اهتمام مرحوم علی اصغر حکمت ، ، امیر کبیر ، 1357 ، تهران - ص 482 لغایت 496
***************
اما بدانکه روزه طاعتی است که بسالی یکبار باشد، نامردمی بود تقصیر کردن و خردمندان چنین تقصیر از خویشتن روا ندارند. و نگر که گرد تعصب نگردی، از آنچه ماه روزه بی تعصب نبود و اندر گرفتن روزه و گشادن تعصب مکن، هر گه که دانی که پنج عالم – تقی نقی و معتقد و پرهیزکار و قاضی و خطیب و مفتی شهر روزه گرفتند، با ایشان بگیر و با ایشان بگشای و در گفتار جهال دل مبند. و آگاه باش که ایزد مستغنی است از سیری و گرسنگی تو، و لکن غرض در روزه مهری است از خداوند ملک بر ملک خویش، و این مهر نه بر بعضی از ملکت است } چه بر همه تنست، و در روزه چون دهان را مهر کردی دست و پای و چشم و گوش و زبان را بمهر کن و عورت را بمهر کن چنانکه در شرط است منزه داری این اندامها را از فجور و ناشایست تا داد مهر روزه بداده باشی . و بدانکه بزرگترین کاری در روزه آنست که چون نان روز بشب افگنی، آن نان را که نصیب روز خود داشتی بنیازمندان دهی تا فایده رنج تو پدید آید. و نگر تا در این سه طاعت که عام همه جهانست تقصیر روا نداری که بتقصیر این { سه } طاعت هیچ عذری نیست اما آن دو طاعت که مخصوص است توانگران را تقصیر با عذر روا بود، اما اندرین باب سخن بسیار ست لکن ما آنچه ناگریز بود اندرین باب گفتیم امید است که فایده حاصل آید، و السلام .
قابوس نامه ، تالیف عنصر العمالی کیکاووس بن اسکندربن قابوس بن و شمگیر بن زیار ، به اهتمام و تصحیح دکتر غلامحسین یوسفی ، بنگاه ترجمه ونشر کتاب ، 1352، تهران - ص 18
***************
ای آنانک بگرویده اید ! نبشته شد و فریضه کرده آمد بر شما روزه ماه رمضان، چنانک بر آنها که پیش از شما بوده اند نوشته شده است ، چنان فریضه بوده است که نشایستی که بی عذری دست از آن بداشتندی و اگر به عذری روزه نداشتندی ، قضا کردندی. و قضا لازم بودی و اگر معذور نبودندی و روزه را تباه کردندی، قضا و کفارت لازم بودی. و در روزه خوردن طعام و شراب و نزدیک شدن به عیال حرام بودی و بر شما همان حرام شد . این بیان برای آن بود تا مگر بپرهیزید از خلاف کردن فرمان و بر حذر باشید از شومی آن . این روزه که بر شما فریضه کرده شده است و پیش از شما بر دیگران نیز فریضه بوده است، روزهای شمرده است . ... پس هرک بدانچ بروی لازم نباشد، نیکی کند، آن او را نیکوتر باشد یعنی اگر روزه دارد و با آنک گشادن او روا بود یا روزه دارد با آنک او را فدا دادن روا بود، آن روزه داشتن او را بهتر باشد . اگر بدانید که ثواب آخرت بهتر از آسایش دنیا و رنج دنیا آسان تر از رنج آخرت ، باید که همچنین کنید . ..... ماه رمضان آن ماهست که قران درو منزل شده است یعنی ابتدا وحی در ماه رمضان بود و گفته اند که در ماه رمضان قران بتمامی منزل شد باز در عرض سال بر حسب واقعات آیت آیت می آمدی ، هدی للناس قران را راه نمایست مردمان را و آیتهای آن پیدا کننده است آنچ بیاید و بدان حاجت باشد از حلال و حرام و دیگر شرایع و احکام و جدا کننده میان حق و باطل و شایست و ناشایست . پس هرک از شما باید ماه رمضان را گو روزه دار آنرا و هرک از شما بیمار باشد یا در سفری باشد و روزه بخورد بر وی لازمست که هم بشمار آن روز روزه دارد روزهای دیگر . خدای (تع) به شما آسانی می خواهد و دشواری نمی خواهد در آنچ روا داشت که بیمار یا مسافر در ماه رمضان روزه بخورد و روزهای دیگر بجای آن روز روزه دارند . و آن روا داشتن افطار به وقت عذر و قضای آن روزها تا شمار ماه به حساب آن روزها تمام کنید و خدای تعالی را به بزرگی یاد کنید بدانک شما را این را نمود و مگر شما شکر گزارید و سپاس دار باشید بدین نعمتها که بجای شما می کند .
تفسیر بصایر یمنی ، جلد اول، از : معین الدین محمد بن محمود نیشابوری (قرن ششم هجری قمری ) ، بتصحیح دکتر علی رواقی ، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران ، چاپ اول ، 1359 ، تهران ، ص 237 تا 239
***************
و بدان که : خداوند – سبحانه و تعالی – به لطف و نظر خویش خواست که فرمانی از فرمانهای خویش بندگان را پیدا کند، و فریضه ای از فریضه ها بریشان نبیسند، بر وجهی ابتدا کرد که استمالت دلهای ایشان اندران باشد از خواب غفلت، و گفت : " یا ایها الذین آمنو " . با ایشان خطاب کرد تنبیه را ، و بریشان ثنا کرد که ایشان را مومن خواند، تا از لذت خطاب وی تعب عبادت فراموش کنند، و به قبول طاعت نزدیک گردند ، چنانکه نیفتد ایشان را آنکه قوم موسی را افتید که گفتند : سمعنا و عصینا " . .... آنگه پیدا کرد که نه ایشان مخصوص اند بدین تکلیف، که از پیش ایشان دیگر امتان را نیز بوده است، تا دل ایشان خوشتر گردد و به قبول نزدیک تر باشد ، و گفت : کما کتب علی الذین من قبلکم " . آنگه فایده آن پیدا کرد، و گفت : " لعلکم تتقون " ای : تا آن ، سبب آن باشد که شما پرهیزکار گردید . ..... وچهار خصلت بپای دارید اندر ماه رمضان : دو خصلت خدای را بدان ازاد دارید از خویشتن ، و دو خصلت که شما را از آن چاره نیست . اما آنکه خدای را بدان خشنود دارید آنست که ، بسیار بگویید : " لا اله الا الله " و بسیار استغفار کنید و از خدای خویش آمرزش خواهید . و اما آن دوی دیگر که شما را از آن چاره نیست که : از خدای خویش بهشت خواهید ، و استعاذت کنید از آتش دوزخ . و انس گوید که پیغمبر – صلی الله علیه و اله وسلم – گفت : اگر خداند – سبحانه و تعالی – دستوری دادی آسمان و زمین را تا سخن گفتندی، بشارت دادندی آن کس را که ماه رمضان روزه داشته باشد به بهشت . و عبدالله بن ابی اوفی روایت کند از پیغمبر – صلی الله علیه واله – که وی گفت : خواب روزه دار عبادت بود، و خاموشی وی تسبیح بود، و دعای وی مستجاب بود .
تاج التراجم فی تفسیر القران للاعاجم ، جلد اول ، تالیف ابوالمظفر شاهفوربن طاهربن محمد اسفراینی ، بتصحیح نجیب مایل هروی و علی اکبر الهی خراسانی ، دفتر نشر میراث مکتوب ، چاپ اول ، 1375 ، تهران - ص 186 و 191
***************
وقتی من بنزدیک شیخ احمد بخاری رح اندر آمدم ، طبقی حلوا اندر پیش وی نهاده بود و همی خورد. بمن اشارت کرد من به حکم عادت کودکی گفتم روزه میدارم . گفت چرا ؟ گفتم : " بر موافقت فلان کس" گفت : خلق را بر خلق موافقت درست نیاید. من قصد کردم تا روزه بگشایم گفت ای جوان از موافقت وی تبرّا میکنی پس موافقت من هم مکن، کی من نیز از خلقم و این هر دو یکی باشد . و حقیقت روزه امساک باشد و کل طریقت اندرین مضمرست. و کمترین درجه اندر روزه گرسنگی است . ..... اما امساک را شرایط است چنانک جوف را از طعام و شراب نگاه داری باید که چشم را از نظاره حرام و شهوت، و گوش را از استماع لهو و غیبت، و زبانرا از گفتن لغو و آفت، و تن را از متابعت دنیا و مخالفت شرع نگاه داری. ..... پس باید تا روزه دار این جمله حواس را بند کند از مخالفت بموافقت، تا روزه دار بود و روزه از طعام و شراب کار کودکان و پیر زنان بود روزه از ملجا و مشرب و مهرب باید، کما قال الله تعالی و ما جعلناهم جسداً لایکلون الطعام. و نیز گفت جل جلاله: افحسبتم انما خلقناکم عبثاً، ما هر مطبوع را نیازمند طعام گردانیدیم و خلق را برای بازی نیافریدیم پس امساک از لهو و حرام می باید نه از الکل حلال. عجب دارم از انک گوید روزه تطّوع دارم و فریضه دست بدارد کی معصیت نا کردن فریضه است و روزه پیوسته داشتن سنت. فنعوذ بالله من قسوه القلب و چون کسی را از معصیت عصمت بود همه احوال وی صوم بود.
کشف المحجوب ، ابوالحسن علی بن عثمان الجلّابی الهجوریری الغزنوی ، بتصحیح استاد زنده یاد : والنتین ژو کوفسکی ، کتابخانه طهوری ، چاپ ششم، زمستان 1378 ، تهران - ص 414 الی 416
***************
حقتعالی از غایت کرم و نهایت نعم چون ترا تکلیفی خواست کردن که در او مشقتی بود چند عذر خواست چند لطف کرد : اول ترا بنداء شرف و مدحت اداء کرد " یا ایها الذین آمنو " . مذهب جماعتی فقهاء آنستکه کنایه از عتق عتق باشد و از کنایات عتق آنستکه سید بنده را بنام ازادان برخواند. اگر گوید یا فلان و نام آزادان بود آزاد شود. حقتعالی ترا بنام خود برخواند . امید استکه علامت آزادیت باشد از آتش دوزخ ، عذر دیگر آن است که " کتب " گفت بلفظ مجهول اگر چه او نوشت حواله بخود نکرد برای آنکه در روز نخست " رحمت " که در او راحت است حواله بخود کرد گفت " کتب ربکم علی نفسه الرحمه " او آنچه رنج نوشت از طاعت بخود حواله نکرد، شرم نداری آنچه نقص تو است از معصیت بدو حواله کنی . دگر عذر " کما کتب علی الذین من قبلکم " تا بدانی که این کار که ترا افتاد پیش از تو دیگران را افتاد ، عذر دیگر " لعلکم تتقون " تا بدانی که برای تو گفتم نه برای خود، عذر دیگر " ایاماً معدودات " تحقیر کار میکند بر تو تا بر غبت در کار آویزی. عذر دیگر " فمن کان منکم مریضاً او علی سفر" عذر دیگر در آخر آیات یرید الله بکم الیسر ولا یرید بکم العسر " ای عجب بیک تکلیف که صلاح تو است از تو هفت عذر خواست. ..... آنچه من بر تو نوشتم از روزه ترا برنجاند و تنت ضعیف کند آنچه من بر خود نوشتم مرا نقصان نکند، تو با ضعف و حاجتت بحصه خود وفا کنی من باستغنا و قدرتم بحصه خود وفا نکنم !
نویسندگان چهار ند: یکی قلم است که " ن والقلم ". دوم سفره اند " فی صحف مکرمه -الی قوله- بایدی. سفره " سیم حفظه اند " و ان علیکم الحافظین – الایه " . چهارم حقست جل جلاله " کتب ربکم " . قلم احوال تو نوشت سفره ارزاق تو نوشت ، حفظه اعمال تو نوشت ، رحمت بر تو جبار تو نوشت. چنان استکه ملک تعالی گفت : آنچه قلم نوشت محو کنم " یمحو الله مایشاء " . و آنچه سفره نوشت بدل کنم " و اذا بدلنا آیه مکان آیه " و آنچه حفظه نوشتند مبدل کنم " فاولئک یبدل الله سیئاتهم حسنات " . آنچه من بر خود نوشتم کس محو نکند و بدل نکند " ما یبدل القول لدی " لا مبدل لکلماته .
تفسیر روح الجنان و روح الجنان ، جلد دوم ، تضیف : جمال الدین شیخ ابوالفتوح رازی - دانشمند قرن 6 هجری- به تصحیح و حواشی حاج میرزا ابوالحسن شعرانی ، کتابفروشی اسلامیه ، 1365 ، تهران - ص 48 تا 51
***************
مردی از رسول صلی الله علیه وسلم پرسید : که اگر روزه دارد کسی و هیچ نگشاید و شب نماز کند ، و روی از عیالان بگرداند، چون باشد؟ رسول علیه السلام گفت : پس من باری نماز میگزارم و می خسپم و روزه میدارم و میگشایم و با عیالان صحبت میکنم . اینست سنت من. هر که روی گرداند از سنت من . آن از من نیست .
ترجمه سواد الاعظم ، تالیف ابوالقاسم اسحاق بن محمد بن اسماعیل بن ابراهیم بن زید حکیم سمرقندی ( ترجمه به فارسی در حدود 370 هجری قمری بفرمان امیر نوح سامانی ) به اهتمام عبدالحی حبیبی ، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران ، چاپ اول ، 1348 ، تهران - ص 203 و 204
***************
و د رتفسیر عرایس آورده که این ندای اصحاب قلوب است یعنی از حضرت رب الارباب خطاب مستطاب میرسد بطالبان هلال مشاهده در اقطار سموات غیوب ، بندائی که مفرحقلوب و مفرج کروب است، میگوید که فرض شد بر شما ای اهل یقین امساک از جمیع مکونات، چرا که شما در طلب مشاهده اید و متوجهان این مطلوب را ، صوم واجبست از مالوفات طبیعیه ، همچنانکه نوشته شده بود برانبیا و اولیا که پیش ازشما بسبب آن بازرستند از رجس بشریت، و واصل شدند بمقام امن و قربت. و د رتمهیدات مذکور است که صوم در شریعت عبارتست از ناخوردن طعام و شراب و در حقیقت اشارتست بخوردن طعام و شراب اما طعام ( ابیت عند ربی یطمعنی ) و شراب ( وسقاهم ربهم شراباً طهورا ) و مقرر استکه این صوم جز عارفان عاشق را دست ندهد . و نعم ماقیل :
مرد عارف چه یافت لذا قرب / نه با کلش کشش بود، نه بشرب
اکل و شربش چه باشد انس بحق دائماً در حق است مستغرق
لقمه از خوان یطعمش بینی شربت از چشمه سار یسقینی
........ و بدان که این ماه را دو حرمتست : حرمت رمضان و حرمت قران که ( شهر رمضان الذی انزل فیه القران ) . و آنرا دو عصمتست : عصمت از شیطان و عصمت از نیران کما فی الحدیث ( یصفد فیه مرده الشیطان و یغلق فیه ابواب النیران ) یعنی دیوان را در آن بند کنند و درهای دوزخ را به بندند ، و دو نعمت است : ( فتح الجینان و روح الجنان ) در این ماه درهای بهشترا بگشایند و دلها را راحت دهند . و دو برکت است : برکت " نور " و برکت " سحور" که ( ان فی السحور برکه ) . و دو هدیه است : یکی انکه خواب کردن را در آن عبادت نویسند و خاموشی را تسبیح که ( نوم الصائم عباده وصمته تسبیح ) . دو فرحه است : یکی نزد افطار و دیگری نزد لقای ملک جبار که ( للصائم فرحنان فرحه عند الافطار و فرحه عند لقاء الملک الجبار ) .
منهج الصادقین ، جلد اول ، تالیف مولی فتح اله کاشانی ، به تصحیح علی اکبر غفاری ، انتشارات علمیه اسلامیه ، بی تاریخ ، تهران - ص 477 و 482
***************
و روزه را دو خاصیت است، که بدان مستحق این نسبت است . یکی آنکه حقیقت او ناخوردنست، و آن باطن بود، و از چشم خلق پوشیده باشد، و ریا را بدو راه نبود. و دیگر آنکه دشمن خدای تعالی ابلیس است، و سپاه او شهواتست . و روزه لشگر او بشکند، که حقیقت روزه ترک شهواتست، و برای این گفت رسول- علیه السلام – که : شیطان در درون آدمی روانست چون خون در تن : راه گذر وی بر وی تنگ کنید بگرسنگی " و عایشه را گفت : "از کوفتن در بهشت هیچ میاسای " گفت : " بچه" گفت : "بگرسنگی" و نیز گفت " " الصوم جنّه – روزه سپریست " و گفت – علیه السلام - : " باب همه عبادات روزه است " . و این همه برای آنست که مانع از همه عبادات شهواتست، و مدد شهوات سیری است : و گرسنگی شهوات را بشکند . .... بدانکه روزه بر سه درجه است: روزه عوام، و روزه خواص، و روزه خاص الخاص . اما روزه عوام آنست که گفته آمد. وغایت آن نگاهداشتن فرج و بطن است ، و این کمترین درجاتست. و اما روزه خاص الخواص بلندترین درجاتست. و آن آنست که دل خود را از اندیشه هر چه جز خدایست نگاه دارد و همگی خود بدو دهد، و از هرچه جز اوست بظاهر و باطن روزه دارد، و بهرچه اندیشه کند- جز احدیت حق و آنچه بدو تعلق دارد این روزه گشاده شود، و اگر در غرض دنیا اندیشد – اگر چه مبا ح بود – این روزه باطل شود، مگر دنیایی که یاور وی باشد در راه دین، که آن از دنیا نبود . تا گفته اند که اگر بروز تدبیر آن کند که روزه بچه گشاید، خطایی برو نویسند، که این دلیل آن بود که برزقی که او وعده کرده که بدو خواهد دادن واثق نیست . و این درجه اولیا و صدیقانست، و هر کسی بر بالای این نرسد ؛ اما روزه خواص آن بود که جوارح خود را از ناشایست نگاه دارد، و بر بطن و فرج اقتصار نکند.
کیمیای سعادت ، جلد اول ، تالیف: امام حجه الاسلام زین الدین ابو حامد محمد غزالی طوسی، بتصحیح احمد آرام ، کتابخانه مرکزی ، چاپ هفتم ، 1355 ، تهران – ص 172 الی 175
***************
رب قائم لیس له من قیامه الا السهر و رب صائم لیس له من صیامه الا العطش و الجوع : بسا کسا که بشب برخیزد ، و پندارد که نماز میکند ، و از آن برخاستن ویرا بی خوابی نصیب بود . و بسا که بروز هیچ نخورد، و پندارد که روزه می دارد ، و از آن روزه بهره وی نبود الا گرسنگی و تشنگی .
الصوم جنه : روزه داشتن سپر است . یعنی که روزه بنده را از مصیبت باز پاید، همچنانکه سپر مرد را از تیر و شمشیر باز پاید ، و روزه چنانکه واجب است روزه دار را از دوزخ باز پاید .
الصیام نصف الصبر : روزه داشتن یک ( نیمه ) از صبر است . باز می نماید که آن بنده که صبر تواند کردن از طعام و شراب و شهوت بروز، یک نیمه از صبر دارد . یعنی : شب و روز دو نیمه است ، هر که یک نیمه صبر کرد، به نیمه دیگر صبر کند .
علی کل شی زکاه ، و زکاه الجسد الصیام : بهر چیزی زکات است و زکات اندام روزه داشتن است . حثه می کند مسلمانان را به روزه تطوع داشتن .
ان لکل شی بابا ، و ان باب العباده الصوم : هر چیزی را دری هست که بدان در بدو شاید رسیدن ، و در عبادتها روزه درون است . آن کسی که می خواهد که خویشتن را به عبادت مشغول گرداند، از دنیا خود را باز گیرد و از خویها که داشته بود باید که بروزه بود .
شرح فارسی شهاب الاخبار ، تالیف واعظ شافعی مصری ( متوفی 454 ) ، از مترجمی نامعلوم (قبل از 567 هجری قمری) . بتصحیح محمد تقی دانش پژوه ، انتشارات دانشگاه تهران ، چاپ اول ، 1349 صفحات ( بترتیب احادیث ) 167 و 10 و 30 و 124
***************
روزه را سه درجه است : صوم عموم است، وصوم خصوص، وصوم خصوص الخصوص . اما روزه عموم ، بازداشتن بطن و فرجست از مقتضیات ایشان یعنی امساک از طعام و شراب و جماع از وقت سحر تا نماز شام . اما روزه خصوص، امساک جمیع اعضا و جوارح است از آثام چنانکه شیخ عطار گوید؛ نظم :
پنداشتی که چون نخوری روزه روزه است / بسیار چیز هست جز این شرط روزه دار
هر عضو را بدانکه بتحقیق روزه ایست تا روزه تو روزه بود نزد کردگار
اول نگاه دار نظر تا رخی چو گل در چشم تو نیفکند از غفلت تو خار
دیگر ببند گوش زهر ناشنیدنی کز گفت و گوی هرزه شود عقل تار و مار
دیگر زبان خویش که جای ثنای اوست از غیبت و دروغ فرو بند استوار
اما روزه خصوص الخصوص، امساک دل است از دیدن ما سوای حق . ای عزیز عام را روزه قالب است، و خاص را روزه قلب، و اخص خواص را روزه روح ( و سرّ ، روزه قالب از طعام است ، و روزه قلب از فکر آثام است، و روزه روح از مشاهده ماسوی است ، و روزه سرّ از روئت غیر مولی . و چنانکه این روزه متفاوتست جزای آن نیز متنوع خواهد بود. آنکه از طعام روزه دارد فردا طعامش دهند طعام پاک در مقام پاک که: ولکم فیها ما تشتهی الا نفس. و آنکه از فکر آثام ( 5 ) روزه دارد بمقام مشاهده اش درآرند و از لذّات باقیه کامله محظوظش سازند، که : فلا تعلم نفس ما اخفی لهم من قرّه اعین. و آنکه از ما سوای حق روزه داشت بتشریف عزّتش مشرف گردانند و از دست حور و ولدان شراب نابش چشانند که : ان الابرار یشربون من کاس کان مزاجها کافوراً . اما آن که از ملاحظه اغیار روزه داشت، شراب طهور در جام نور بردست ساقی محبت بدو روان کنند که: وسقاهم ربهم شراباً طهوراً ؛ شعر:
خوشا آن زمانی که ساقی تو باشی بریزی تو بر ما قدحهای جانی
خوشا آن زمانی که هر ذره از ما برقص اندر آید که : ربی سقانی
ای عزیز خوشتر ازین بشنو : روزه قالب امساک است از مفطرات ، و روزه قلب امساک است از التفات بمعقولات ، و روزه روح امساک است از ملاحظه روحانیات ، و روزه سّر عدم التفاتست بغیر حق و امساک است از شهود جمیع موجودات ، و چون از مفطرات روزه داری آن روزه تا شب باشد اما روزه که از اغیار داری تا وقت مشاهده رب باشد ، روزه که از غیر اوست بشهود آن توان گشود که : صوموا لرویته و افطروا لرویته؛ پیش درویشان ضمیر عاید بدوست ( 2 ) و آن بزرگ زیبا گوید؛ شعر:
لقد صام قلبی عن شهود سواکم و حق له لما اعترته نواکم
یعیّد قوم حین یبدو هلالهم و یبدو هلال الصب حین بداکم
نظم :
ای عید عاشقان بحقیقت جمال تو هر لحظه عیدیی رسدم از وصال تو
عید کسان بغره شواّل و عید من آن ساعتی بود که ببینم جمال تو
الرساله العلیه فی احادیث النبویه ، تالیف کمال الدین حسین کاشفی بیهقی سبزواری ، بتصحیح سید جلال الدین حسینی ارموی ( محدث ) ، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی ، چاپ دوم ، 1362 ، تهران - ص 76 و 77