شنبه ۱۴ اسفند ۱۳۸۹ ساعت ۱۱:۱۶ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

سایه ی بیم شَغَب(1) بر جشن استقلال کانون وکلای خراسان

نوشته ی محمد مهدی حسنی

پنج شنبه شبی که گذشت از سوی کانون وکلای دادگستری استان خراسان جشن استقلال کانون ها و روز وکیل مدافع برگزار شد. با این که حالی ناخوش داشتم و تازه دو اسپری تجویز شده دکتر را استفاده کرده بودم، با این همه، رفتن به مجلس مزبور را به دراز کشیدن در رختخواب و دیدن اخبار و تصاویر دلاوری های مردم لیبی ترجیح دادم، پس پتو را از کت و کول برداشته، خود را به سردماغی زده، سیگار به لب و روزنامه به دست (که به روال آن را در مجلس های طولانی مدت با خود می برم) شال و کلاه کرده به سوی جشن راه افتادم. وقتی رسیدم تازه صحبت مهدی خان عامری (رئیس الوکلای خراسانی) آغاز شده بود، مثل بچه آدمیزاد نشسته و گوش دادم آنگاه صحبت میهمان ویژه جشن، بهمن خان کشاورز گل کرد که نکته مهم اش برخوردهای انفعالی و له اتحادیه و نیز کانون مرکز و اقدامات علیه دولت و دستگاه قضا در باره ی پیش نویس های لوایح و طرح های قانون وکالت و آئین نامه ها و مصوبات مربوط بود که برخی حکم تبر زدن بر تنه دیرسال درخت استقلال کانون های مستقل وکالت را داشت. در لابلای برنامه، شعر و نثر خوانی از نوع زرد لیمویی اش آن هم با موسیقی فاخر حسین علیزاده جریان داشت: گله از سریال قهوه تلخ برای طرح وکیل مسخیری، شکوه از سکوت معنی دار صدا و سیما ج.ا. در باره اهمیت نهاد وکالت و ... . در همان شب از دونفر از پیش کسوتان قضاء و وکالت دیارمان یاد شد و لوح یاد بود ستاندند و البته بی هیچ رزم چاقو(2)، کیک بزرگی هم بسمل شد (تصویر آن را با گوشی همراه خود ثبت کرده، عیناً ضمیمه است) و بر خلاف رویه ماضی و هماهنگ با طرح هدفمندی یارانه ها، بی هیچ بریز و بپاش چلو گوشت هم دادند.

لابد می پرسید مرد حسابی! پس چه مرگت هست که باز دست به قلم شدی و این بار در پوستین روسا و پیش کسوتان خود افتادی؟!!

عجله نفرمایید عجالتاً عرض می کنم:

ما سماق می مکیدیم (البته قبل از شام) تا چیزهای مهم دیگری هم که برای طرح و یا لااقل اشاره کوتاه کردن وجود داشت، به گوشمان بخورد، اما دوستان خود را به کوچه علی چپ زده، و برخی امهات را پشت گوش انداختند. مهمترین نکته که بلکم مغفول ماند، یاد کردن از همکاران بندی از جمله محمد سیف زاده، نسرین ستوده و محمد اولیایی فر بود ، همان ها که چوب استقلال کانون ها و انجام وظایف آزادگی وکالتی را خورده و در حبس جای ناخوش کرده اند. این موضوع شاید برای خراسانی ها که هم از دریا به دورند و هم از دارالخلافه و راه و رسم شنا کردن و فرو شدن در آرواره نهنگ را بر نمی تابند امری طبیعی جلوه کند اما اقلکن در باره بهمن خان کشاورز - که سری در میان سرها داشته و صد البته به تنش می ارزد - مستبعد بنظر رسید.

اگر اینجانب دوستان (مراد مهدی خان و بهمن خان است) را نمی شناختم، باور داشتم که آنان با قاضی القضات جمهوری اسلامی که در اوایل ماه پیش در نشست مسئولان حفاظت و اطلاعات دستگاه قضایی، بیان داشت: امثال این همکاران به وظیفه اصلی خود عمل نکرده اند ... متفق القولند، اما بی تردید چنین نیست.

پیش تر ما با انتشار رنج نامه ای در باره زندانیان اصلاح طلب زیر عنوان " پیژن ها در چاه" از جور فراموشی رنج و تعب بندیان حرف زدیم، همانجا با مقایسه تاریخی - ادبی چند زندان گفتیم که زندان، زندان است. زمان و مکان، ذات آن را عوض نمی کند، می خواهد "حصار نای وجیرستان" سده ی 4 و 5 باشد که مسعود سعد (زندانی قدیمی سیاسی) را در خود جای داده است یا "ردینگ انگلستان" قرن 18میلادی که اسکار وایلد بندی مشهور آن بوده است و یا در زمان ما: "اوین"، که اینک پذیرای برخی از فرزندان این آ ب و خاک و یاران انقلاب است و می توان تعریف اسکندر بیک منشی در عالم آرای عباسی(ج 1 ص 879)، در توصیف "قهقهه" زندان مخوف سیاسی صفویّه را به همه زندان ها ولو از نوع غیر مخوفش تعمیم داد: "... ساکنانش با سکنۀ فلک الافلاک دمساز و پاسبانانش با شب زنده داران فلک ثوابت همرازند."

همان جا گفتیم ناصر خسرو یکی دیگر از زندانی های سیاسی - عقیدتی خیلی ماضی کشورمان، چنین از دوستان و خویشان بریده و بیگانه، فراموش کار و بی وفای خود یاد می کند:

جمله گشته ستند بیزار و نفور از صحبتم

هم زبان و همنشین و هم زمین و هم نسب

کس نخواند نامه من کس نگوید نام من

جاهل از تقصیر خویش و عالم از بیم شغب

چون کنند از نام من پرهیز اینها چون خدا

در مبارک ذکر خود گفته است نام بولهب (دیوان، 69)

و عجبا که سایه بیم شغب بر سخنرانان آن شب کانون نیز استیلا داشت. و بی تردید همکاران در بند می توانند ناصرخسرووار گلایه نمایند که وقتی خداوند در قرآن کریم، نام ابولهب را آورده پس چرا در این مجلس از ذکر نام ما پرهیز شد.

حس همدردی با آنان باعث شد تا زیر لب بگویم بایستی به در هر چه جشن استقلال اینچنینی است گِل حرمزاده بزنیم. وقتی به خانه رسیدم با بغض در گلو به خواجه بزرگ پناه بردم عجبا که غزل تفال چنین و لطف خواجه و احساسش با ما قرین بود:

معاشــــــران زحریف شبـــانــه یاد آرید حقــــــــوق بنـــدگـــــی مخلصانـــه یاد آرید

به وقت سرخوشــی از اه و ناله عشاق به صوت و نغمه ی چنگ و چغانه یاد آرید

چو لطف باده کند جلوه در رخ ساقی ز عاشقــــــــــــان به سرود و ترانه یاد آرید

چو در میان مـــراد آورید دست امید ز عهد صحبت مــــــــــــا در میانه یاد آرید

نمی خوریـــــــد زمانی غم وفاداران ز بی وفایـــــــــــــــــی دور زمانه یاد آرید

سمند دولت اگر چنــــد سرکشیده رود ز همرهـــــــــان به سر تازیانــــه یاد آرید

به وجه مرحمت ای ساکنان صدر جلال ز روی حافظ و ایـن آستانــــــــــه یاد آرید

((((((((((((((((((((((((()))))))))))))))))))))))))

پانوشت ها:

1 - شَغَب واژه ای تازی است که در فرهنگ ناظم الاطبّا به معنای هنگامه و غوغا، شور و آواز بلند نعره و فریاد؛ و همچنین به معنای فتنه و آشوب، شرمندگی، خجالت، آزرم و ادب آمده است. و در اینجا که ترکیب "بیم شَغَب" را از شعر ناصر خسرو برگرفته ایم، معنایش روشن است.

2 - بنده چون شخصاً به طنز مهران مدیری اعتقادی نداشته و ندارد، قهوه تلخ را ندیده و نمی بینم و تنها از پچ پچ برخی دوستان و خنده هایشان متوجه شدم که کسی طنز مزبور را از سریال اشاره شده انتزاعاً به کار برده و مایه خنده اطرافیان را فراهم ساخته است.


برای خواندن گزارش ایسنا از جلسه مزبور اینجا کلیک فرمایید

مشخصات
چه بگویم ؟     (حقوقی، ادبی و اجتماعی) این وب دارای مباحث و مقالات فنی حقوقی است. لیکن با توجه به علاقه شخصی،  گریزی به موضوعات "ادبی" و "اجتماعی"  خواهم زد. چرا و چگونه؟  می توانید اولین یاداشت و نوشته ام در وبلاگ : "سخن نخست" را بخوانید.
  مائیم و نوای بینوایی
بسم اله اگر حریف مایی
               
*****************
دیگر دامنه  های وبلاگ :
http://hassani.ir

* * * * * * * * * * *
«  کليه حقوق مادي و معنوي اين وبلاگ، متعلق به اینجانب محمد مهدی حسنی، وکیل بازنشسته دادگستری، به نشانی مشهد، کوهسنگی 31 ، انتهای اسلامی 2، سمت چپ، پلاک 25  تلفن :  8464850  511 98 + و  8464851 511 98 + است.
* * * * * * * * * * *
ایمیل :
hasani_law@yahoo.com
mmhassani100@gmail.com

* * * * * * * * * * *
نقل مطالب و استفاده از تصاوير و منابع این وبلاگ تنها با ذکر منبع (نام نویسنده و وبلاگ)، و دادن لینک مجاز است.  »