دوشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۰ ساعت ۱۱:۵۹ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

 دفاعیه برای سگان زبان بسته

                                                   نوشته محمد مهدی حسنی

یارب سبب مرگ سگ سلطان چیست؟

سگ داند و پنبــه دوز در انبان چیست؟

بنده نمی دانم  چرا همه چیز چپه شده، کسی از بامی جَسته و گـَردِش به سگ نشسته است. قضیه سگ  گیری نیروی انتظامی را می گویم.  خدا نصیب گرگ بیابان نکنه ، برای  این زبان بسته ها شهر چنان ناامن شده،  که اول باید از آنجاشان خاطر جمع شوند و بعد استخوان بخورند.

هر چند در این وانفسا که گربه تپانچه می خورد، صد البته سیلی خور سگ هم باید خوب باشه،  ولی به اروای خاک عمه ام نمی دانم چرا با خواندن خبرها، هری دلم ریخت و  موضوع تو هچل افتادن سگ ها، سگ شد به جانم، اول خواستم مقاله ی حقوقی بنویسم که بابا!  کار نیروی انتظامی در باره بازداشت و دستگیری سگ های زبان بسته خلاف قانونه.  دیدیم همه این حرف ها را،  انجمن حمایت حیوانات، و اعضای جامعه حقوقی و دامپزشکی کشور گفته اند.  و سگ حرف آنها، به هزارتا لاطائلی که ما بگوئیم می ارزد.   تازه!  سگ چیه که پشمش باشه ...  حقیرسر تاپا تقصیر، چوب ندارد که به سگ بزند، حالا بیاید و برای برادران نیروی انتظامی کراوغلی بخواند، که برزخی شده با سگ،  شریک جوالش کنن. مخصوصاً اینکه مطمئنم این حرفا مثل "چاقو تو جیب سگه"  افاقه نمی کند.

بعد به خودمان گفتیم پهلون پنبه! سگ هفت تا جون داره، اگر بنا بود سگ تو جهان کله پز باشه یک گوسفند باقی نمی موند اصلاً تورو سَنه نه

باید "فکر نون باشی که خربزه آبه"  تو که از بیکاری سگ دویی می زنی و از گرسنگی سگ زنی، بعد فروختن خانه ت و خوردن بیعش، اجاره نشین شده ای و حالا مانند سگ حسن دله و پا سوخته باید  به فکر سرپناه اجاره ایی بعدی باشی که وقتی همه سگ ها رفته اند تو لانه شان،  تو هم سر پناهی داشته باشی که لااقل سگ بتونه  توش بچه بزاید ...  و ...

دیدم این حیوونای زبان بسته گناه  دارند. آخه سگ از دکان آهنگری چی میتونه ببره؟ !! اگه ساکت بشینم شاید مظلمه خونشون به گردن ما هم  بیفته. آنهم موجودات  نازنینی که به قول شیخ اجل :

           سگی را گر کلوخی بر سر آید       زشادی بر جهد کاین استخوانی است

به هرحال درست نیست که سگ از درد بمیرد و ما  مثل بی بی مان، شکار بخواهیم.   پس خرده عرایض مان جمع شد،  شد نوشته حاضر:

وقتی مدیران کشوری، استخوان پیش اسب و کاه پیش سگ می گذارند،  طبیعی است به سگ هم گیر داده شود. یکی نیست از دوستان نیروی انتظامی بپرسد:  بابا! "سگ یا باید بدوه یا صدا بده"،  آخر این درست نیست که دولتیان،  سیاستِ "به آهو میگن بدو، به تازی میگن بگیر" را پیش گرفته ، از این طرف تشکیلات گمرک، و قرنطینه، تعرفه و شناسنامه بهداشتی و دامپزشکی درست کنن از اون طرف پلیس  دم  دکان دامپزشکی انتظار کشیده به محض اینکه پیرزاله،  سگ خود را برای  دوا و دکتر بیآورد هرتی دستگیرش کنند.

اول با خودم گفتم شاید این سگا از اون سگ هایی هستند که سرشان درد گرفته و نان چوپان را خورده اند. یه به قول سنایی صفت جَلدی و فربه ای را یدک می کشند

             سگ اگر جَلدی بودی و فربه             یک شکاری نماندی اندر ده

و یا شاید زمین عرضحال و مدرک ارائه داده و مُهر ارجاع خورده که سگ روی من خوابیده است!!

گویا نشنیده اند که " ابر را بانگ سگ زیان نکند" و فکر می کنند دلیل بی بارانی و کمی تولیدات کشاورزی هیچ ربطی به ندادن یارانه و برنامه ریزی اقتصادی دولتمردان ندارد و تقصیرعوعوی این زبون بسته هاست و یا برعکسِ همه ی مردم اعتقاد دارند که: "آواز سگان کم بکند رزق گدار را"

یا واقعاً فکر می کنند دلیل گرانی و تورم مملکت و رسیدن نرخ سنگ مثقالی به دیناری زیر عمل طبیعی "فریاد زدن سگ ها" و عکس العمل غیر طبیعی "سنگ انداختن مردم به اونا" است؟!!

شاید احتمال دادند که اگر تو شهر دزدی و جرمی اتفاق افتاده و پشت تابو شغال بچه زائیده از بی عرضگی همین سگ های مادرمرده خانگی ست.

یا: این زبان بسته ها از جنس "گیرند" هستند که با زن های  اسمشونبر و دیوار شکسته،  همتایند.

اما دیدیم این جوری  نیست. برای آنان دوغ و ودوشاب یکی است.  توفیری  ندارد که سگه، سگ نازآبادی باشد که پاچه هر تنابنده ای رو می گیرد؛  یا سگ مازندرانی، که تو برنامه اش شکار شغال بیشه مازندرانه،  یا بیچاره سگ های ولایت ما که فقط نشسته پارس کرده و عرضه ی روکم کردن احدالناسی را ندارند

اما ظاهراً اونا با با این قول نظامی گنجوی هم عقیده اند که: "سگ، سگ است ار چه پاسبان باشد" و برایشان سگ، زرد و سیاه ندارد و حتی نوع سیاهش هم برادر شغال انگوردزد است.

بنابراین محکم و بی معطلی توصیه می کنند که: " چونام سگ بری چوبی به دست آر"

اما باید به این دوستان عرض کنم:  آقا ! حق با انجمن حمایت حیوانات است. به قول قدیمی ها : "آواز سگان نشانه آبادی است" و "سگ،  صفت دارد (وخیلی چیزهای دیگر) ولی برخی آدم ها ندارند (بل هم اضل)"

این سگ های بیچاره ی ریزه میزه خارجی، تربیت شده اند،  می دانند که "اگه سگی از قصابخانه پاچه بدزده، نون خودشو بریده". اینا  - رویم به دیوار- حرومزاده نیستن، باباشان معلومه و شناسنامه دارند و بیخودی عمویشان را نمی خواهند.   

نه خون خورده تا خون خوار شوند و نه از دنبه ی صاحبانشان نومید شده که محتاج  استخوان و پس مانده ی غذای سربازان باشند و دهن شان به لقمه تان دوخته باشد.  حکمِ "سگ ایلیاتی را دارند که دل به آب و پنیر صاحبش خوش کرده."  آنان بقدری بی آزارند که  دوای زخم شان، پشم خودشان است و اگر احیاناً در مرئی و منظر عموم به هم، برسند به جای کار بی ناموسی، فقط دمشان را خوشگل تکان می دهند.

ولوفرض که خدای ناکرده راپرتی هم آمده که یکی از آنها پاچه کسی را گرفته ، می توان غمض عین کرد و پاچه او را نگرفت. بالاخره "سگ هر چقدرهم چاق باشه، قورمه اش نمی کنن".

بگذریم ...

با توجه به اینکه می گویند: "شکار سگ شهری، استخوان است" و نزد همه ی عقلا بیگناهیشان مفروض است،  بنابراین بنده فکر می کنم که تنها یک حساب است: می خواهند "سگ را پیش یوز ادب کنند". به دیگرسخن: "سگ را می زنند  تا شیره، هوای کار خودش را داشته باشه"!!

مشخصات
چه بگویم ؟     (حقوقی، ادبی و اجتماعی) این وب دارای مباحث و مقالات فنی حقوقی است. لیکن با توجه به علاقه شخصی،  گریزی به موضوعات "ادبی" و "اجتماعی"  خواهم زد. چرا و چگونه؟  می توانید اولین یاداشت و نوشته ام در وبلاگ : "سخن نخست" را بخوانید.
  مائیم و نوای بینوایی
بسم اله اگر حریف مایی
               
*****************
دیگر دامنه  های وبلاگ :
http://hassani.ir

* * * * * * * * * * *
«  کليه حقوق مادي و معنوي اين وبلاگ، متعلق به اینجانب محمد مهدی حسنی، وکیل بازنشسته دادگستری، به نشانی مشهد، کوهسنگی 31 ، انتهای اسلامی 2، سمت چپ، پلاک 25  تلفن :  8464850  511 98 + و  8464851 511 98 + است.
* * * * * * * * * * *
ایمیل :
hasani_law@yahoo.com
mmhassani100@gmail.com

* * * * * * * * * * *
نقل مطالب و استفاده از تصاوير و منابع این وبلاگ تنها با ذکر منبع (نام نویسنده و وبلاگ)، و دادن لینک مجاز است.  »