ترانه ای در ستایش دوشنبه
سروده ی جیلی عبدالرحمن (شاعر سودانی)
ترجمه ی زنده یاد استاد حسین خدیوجم
مقدمه :
داستان سرودن این شعر و واگویه ی آن به پارسی چنین است: در اواخر آذر ماه 1352به مناسبت هزارمین سال زادروز ابوریحان بیرونی جشنی در دوشنبه (پایتخت کنونی تاجیکستان ) برگزار می شود. از جمله دانشوران وسخنوران میهمان و مدعو خارجی در این بزم تاجیکی و بزرگداشت : زنده یادان: استاد حسین خدیوجم (از ایران) و گوینده ی در تبعید سودانی " جیلی عبدالرحمن"بوده اند.
در گیر و دار جشن، جیلی عبدالرحمن در ستایش شهر زیبای "دوشنبه" چکامه ای سروده و از خدیوجم می خواهد تا شعرش را به فارسی دری ترجمه کند. استاد هموطن ما که اجابت این خواسته را سپاسی برای میهمان نوازی دانشوران تاجیکستان می بیند، خواهش شاعر تازی را با گشاده رویی پذیرفته، و در فرصتی کوتاه این کار دشوار را به سامان می رساند. و موافقت شاعر با پیشنهادهای اصلاحی خدیوجم، آزادی عمل بیشتری به او داده تا بتواند سخن از دل برخاسته شاعر را به گونه ای به فارسی دری برگرداند که بر دل فارسی زبان و صاحبدلان تاجیک نشیند.
اینک پس از گذشت نزدیک به چهار دهه، ترجمه شعر خواندنی مزبور را به نقل از پیام نوین (نشریه ماهانه انجمن فرهنگی ایران و شوروی)، شماره 7(مسلسل 107)ٰ دوره دهم، آذر و دی ماه 1352 - ص 23 و 24 تقدیم خوانندگان خود به ویژه هم زبانان تاجیک می نماید.
ترانه ای در ستایش دوشنبه
ای دوشنبه!
ای که بر فراز کوه های خود تاجی از برف داری.
و بر پهنه دشت و دمن گل ها و سبزه های فارم می پروری.
آیا با گلهای زنبق و بنفشه خود مرا به صحبت جام صراحی فرا می خوانی؟
در جوار تو نوای خیامی به گوش می رسد،
آواز خروسان تو هوشیاری می آفریند،
و جنجال مردمت زندگی ساز است.
پرتو خورشید بر درختان سیب تو می رقصد
و این شکوهمندی، مرا به یاد کناره های زیبای رود نیل
– که هر صبح و شام جلوه ای خاص دارد-
می اندازد.
ای دوشنبه!
ابوریحان بیرونی را به یادم آوردی،
دانشوری که هزار سال پیش از این درهند گردش می کرد
و با چشم بصیرت نخستین فضانورد جهان، "یوری گاگارین" را در آینۀ زمان می دید که به راحتی فضا را می شکافد و به پیش می رود.
ای استاد بزرگ، ای ابوریحان!
با دلی شاد و مضطرب دنباله رو تو می شوم
و آشکارا می گویم: دنیا عبارت است: مرگ و زندگی ....
اما پند تو را هم به گوش دارم که گفته ای :
از مرگ نباید هراسید تا به زندگی دلخواه رسید.
تصویر: میدان سامانی در شهر دوشنبه و مجسمه امیراسماعیل سامانی که به عنوان سمبل ملی تاجیکان محسوب می شود
ای دوشنبه!
مرا رخصت ده تا به نغمه بلبلان خوش نوای تو گوش فرا دهم،
و لحظه ای در کنار هنرمندان نغمه پردازت اشک شوق بریزم.
می خواهم همچون کبوتران آزاد در فضای تو پر بگشایم.
ای دوشنبه!
زیبا رخان دیار تو
همچون دختران "ام درمانی" زادگاه من، دل می برند
و با چهره های بر افروخته کوی و برزن را روشن می سازند
و گونه های گندم گون آنان رنگ شرم و عفاف دارد،
و همچون سیب سرخ گل انداخته است.
این سرخی ها
یاد آور خون شهیدانی است
که برای دفاع از زادگاه خود
با شور و شوق جان باخته
و نام خویش را در میان خلق ها جاودان ساخته اند.
ای دوشنبه!
در پهنه ی تو
جان های گذشتگان و بدن های ورزیده معاصران را جلوه گر می بینم.
یک سو
ابوریحان بیرونی آلت نجومی خود را برای پی بردن به راز جهان هستی بر دوش حمل می کند
سوی دیگر
جوانان دلیر تو شمشیر انقلاب را همچون مهدی سودانی (*) آماده و برهنه دارند.
ای استاد عمر خیام ایرانی!
و ای سخنور جهانی!
از روح بزرگ تو یاری می جویم و بی پرده می گویم:
شبهای دوشنبه
همچون صراحی و جام و شراب و عروس زیباست.
دنیای مردمش عشق انگیز است
و همگان تاج "محبت" بر سر دارند.
در تصویر بالا از راست به چپ : زنده یادان استاد حسین خدیوجم و مهدی اخوان ثالث و استاد محمد قهرمان دیده می شود
ای دوشنبه!
درود بر تو که دشت و دمن خود را
در این هنگام
برای میهمانان ابوریحان بیرونی گل باران کرده ای،
و من این گل اندازی تو را می ستایم
به احترام تو باید موزه از پای به در کرد،
که خیام گفته است:
"پا بر سر هر سبزه به خواری ننهی"
ای دوشنبه!
اعتراف می کنم که به پاس مهمان نوازی تو و مردمت
ارمغانی جز دل پر مهر و گوهر درخشنده ات ندارم ....
پانوشت:
(*) محمد احمد سودانی، معروف به مهدی سودانی (1848 - 1885 م . /1264 - 1292 ق). از مهمترین و معروفترین مدعیان مهدویت بود . وی از قبیله دناقله بود و در سودان به دنیا آمد . پدرش عبدالله نام داشت و به قایق سازی مشغول بود . محمد احمد به تعلیم علوم دینی پرداخت و در ضمن مراتب طریقت را نیز گذراند و با نرمخویی، تیزهوشی و سخنوری خود و از همه مهمتر زهد و تقوای خویش که زبانزد همگان بود، مردم را به خود جذب کرد . او به امر به معروف و نهی از منکر پرداخت و مردم را به رعایت موازین شرعی دعوت نمود و در سال 1881 م . /1297 ق . که زمینه دعوت خود را مهیا دید ادعای مهدویت کرد و خود را همان مهدی منتظر، علیه السلام، نامید . آنچه موجب دعوی محمد احمد گردید به طور عمده به این شرح است:
الف) انتظار اکثر مسلمانان و از آن جمله مردم سودان برای ظهور مهدی، علیه السلام;
ب) اعتقاد شیوخ قبایل و فقهای سودان بر اینکه مهدی، علیه السلام، از میان آنان ظهور خواهد کرد و این عقیده خود را به روایاتی از ائمه حدیث (اهل سنت) مستند می کردند;
ج) دریافت مالیات سنگین از مردم سودان که همراه با فشار، آزار و توهین به مالیات دهندگان بود . حتی از زنان و کودکان سودانی، مالیات گرفته می شد . مردم سودان سالانه سه بار مالیات می پرداختند . یک بار برای فرماندار، یک بار برای قاضی و یک بار برای ماموران مالیات، کشاورزان برای کشت گندم، استفاده از آب نیل و قایقرانی در نیل نیز مالیات می دادند و خانه های کسانی که در پرداخت این مالیات ها تاخیر می کردند سوزانده می شد;
د) خرید و فروش مردم سودان به عنوان «برده » ، تجارت پردرآمدی برای تجار سودانی بود . صدها هزار نفر از جوانان سودانی به عنوان کارگر و خدمتگزار به قیمت نازلی خریداری شده و با قیمت گزافی فروخته می شدند و به کارهای شاق و طاقت فرسا در سرزمینهای دوردست می پرداختند . ماموران دولتی از تجار برده، مالیات گزافی می گرفتند و پس از آنکه تجارت برده منسوخ شد آنان همچنان از تجار مزبور، مالیات مطالبه می کردند . وقتی دعوت محمد احمد سودانی گسترش یافت، تجار ناراضی سودانی دعوت او را لبیک گفته و در تقویت او کوشیدند .
مهدی سودانی چند بار با نیروهای مصری - انگلیسی جنگید و آنان را شکست داد و شهر خارطوم را به تصرف خود درآورد و دولت مستقلی تشکیل داد . مهدی سودانی با قدرت تمام به سازماندهی حکومت خود پرداخت و امور کشور را به سه بخش لشکری، مالی و قضایی تقسیم کرد و فرماندهی لشکر را به خلیفه خود، عبدالله تعایشی سپرد . او از طریق اخذ زکوة، فطریه و عشریه کشور را اداره می نمود و در اجرای شریعت سختگیر بود . او پیش از مرگ در 21 ژوئن 1885، عبدالله تعایشی را به جانشینی خود برگزید و از همگان خواست تا با او بیعت کنند . (به نقل از تارنمای وزین پایگاه حوزه)
برای دیدن تصویر و صدای شاعر در یوتیوپ (youtube) اینجا کلیک نمائید. منبع تصویر شاعر سودانی تارنمای الیمن است. همچنین در همان نشانی و نیز در اینجا می توان به دانسته هایی در باره ی او به زبان عربی دست یافت.