آزموده های حقوقی 6
دادنامه ای صادره از دادگاه انتظامی کانون وکلای خراسان
«در تاريخ امروز ... نشست دادگاه انتظامي كانون وكلاي دادگستري خراسان با حضور امضاء كنندگان زير برگزار پرونده كلاسه ... اعتراض آقاي الف وكيل دادگستري به كيفرخواست صادره از سوي دادسراي انتظامي كانون زير نظر است. كوتاه شده آنچه گذشته چنين است كه خانم گ. طي شكوائيه عنوان كانون، نوشته، چكي از آقاي خ. داشتهام در شعبه ... شوراي حل اختلاف طرح شكايت كردهام، آقاي الف وكالت آقاي خ. را به عهده گرفته و در محضر شورا با انتساب اتهاماتي از جمله رباخواري و كلاهبرداري و خيانت در امانت و استفاده از الفاظي از جمله اين كه من خدمت كار منزل مشتكي عنه بودهام، مراتب هتك حرمت من را فراهم نموده و در شورا نيز توهين و فحاشي كرده و گفته كه قاضي بودهام و اينك وكيل شدهام و آقاي خ. افسر سپاه است و هيچ غلطي نميتواني بكني و خواستار رسيدگي به شكايت شده است.
به شكوائيه مزبور تصاوير سه برگ دادخواست تقابل و جلب ثالث آقاي الف به وكالت از آقاي خ. به طرفيت خانم گ. و بانوي ديگر به نام ... به همراه وكالت نامه و استشهاديه پيوست گرديده است.
در دادخواست آقاي وكيل ضمن طرح مطالبي مدعي پرداخت وجه چك به خانم گ. گرديده و بيان ميدارد موكل و همسرش حاضرند مراتب را با سوگند تصديق نمايند و دو نفر از همسايگان كه به صورت كاملاً اتفاقي در آرايشگاه بودهاند... حاضرند كه جزئيات را با زبان روزه در مرجع قضائي گواهي دهند و سپس در قسمت ثالثاً از دادخواست نوشته (خواهان ظاهراً كل طلب و حتي مبلغي را به عنوان سود (ربا) دريافت نموده است و... چك بلاوجه بايد به وي مسترد شود ولي خواهان با تقلب و خيانت در امانت اقدام به تقديم دادخواست مطالبه وجه آن را نموده است آقاي وكيل در پاسخ به شكوائيه طي لايحهاي كه روي اوراق عادي و در 4 برگ بدون شماره تقديم نموده نخست نوشته «خداوند را شاكر هستم كه توفيق خدمت و دفاع از افرادي را به من اعطا كرد كه شايد من توان آن را نداشتم و اين شغل خطير را با سوگند پذيرفتم تا دفاع از مظلومان و ستمديدگان را سرلوحه كار خويش كنم» و سپس به تعريف و تمجيد از نحوه كار خود و آموزشي كه از اساتيد خود يافته است پرداخته و نوشتهاند «اخذ هر گونه حق الوكاله از افراد غير ذي حق شرعاً حرام است و يافته است كه پس از احراز حق بايد كوتاه نیامد و سازش نكرد و انصاف داشت و حرمت كانون را پاس داشت و افتخاري براي كانون بود... و الخ»
سپس در صفحه 2 ذيل شماره 2 ضمن انكارِ زدن اتهام به خانم مزبور نگاشته «وكيل اظهارات موكل را نقل ميكند و البته نه چشم و گوش بسته، اگر يك دين دو ميليون توماني پس از 6 ماه به استناد چكي سه ميليون و نيم پرداخت شود و چك هم مسترد نشود آيا راهي جز اين براي وكيل وجود دارد كه اعلام كند خيانت در امانت شده است... اين خانم آدم عجيبي است و من جداً براي ايشان به تأسي مولاي متقيان در شبهاي قدر دعا كردم و الان هم از خدا ميخواهم كه ايشان را از خواب بيدار كند و بر ناحق اصرار نكند چون او نخواهد توانست كاري از پيش ببرد آن گاه به كار بردن كلمه خدمت كار را انكار و در بند 4 مرقوم داشته «اين كه بنده هتك حرمت كردهام- ايشان خودش حرمت خودش را از بين برده است و بالاخره بار كج به منزل نميرسد- بهتر است ايشان به حق گردن بگذارد...»
در بند 5 هم نوشته است «توهين و فحاشي شايسته آدم عاقل نيست وكيلي كه حقوق جزا خوانده بايد بفهمد كه نبايد به احدالناسي توهين بكند... الخ»
در شماره 6 نوشته «اين كه بنده گفتهام طرف دعوي من آقاي خ. افسر سپاه است هيچ غلطي نميتواند بكند... بنده جسارتاً با جناب خ. تماس گرفتم اگر بخواهيد تلفن همراه اين آقا و خانم محترم را به شما ميدهم از نزديك كه صحبت بفرمائيد متوجه خواهيد شد كه اينها چه آدمهاي گلي هستند... عرض بكنم كه موكل آدم بسيار محترمي است كه واقعاً نميخواهد با اين خانم روبرو شود خانمش بارها گريه كرده كه ميخواهم اين خانم را از سرم وا كنيد اين آبروي ما را همه جا برده كل محل را با دروغ پراكني عليه ما پر كرد و...» در دنباله موقعيت شغل موكل را يادآور در پاراگراف دوم از بند 7 نوشته «اين خانم همه را سرجاي خودشان نشانده است چند نفر شاهد خانم را تك تك تهديد كرده است همه افراد ميترسند جداً خوف اين را دارم كه شهودم براي جلسه نيايند... من را هم ميخواست سرجايم بنشاند كه فكر ميكند ميتواند...»
در قسمت 3 از بند 7 چنين نگاشته «به هر حال فكر ميكنم طرح شكايت از طرف مشاراليها انشاءالله فرصتي شد كه حضرات دادسرا، وكلا خودشان را بهتر بشناسند و سره از ناسره متمايز شود...»
در پايان هم نوشتهاند «... اين خانم ول كن نيست او از شما خواهد خواست كه اين دفاعيه بنده را به ايشان بدهيد... اگر نه همه جا جار ميزند و هتك حيثيت ميكند و خداوند همه ما و شما را از شر شياطين انس و جن محفوظ نگه دارد» و اضافه كرده است كه مطالب في البداهه نوشته شده است.
پس از لايحه مزبور چيزي در پرونده ديده نشد كه شاكيه لايحه آقاي وكيل را مطالبه كرده باشد جز آن كه به عنوان آخرين برگ پرونده دادسرا رأي شعبه ... شوراي حل اختلاف مضبوط است كه اشعار داشته اماني بودن چك به اثبات نرسيده است و قرار رد دعوي خواهان تقابل و جلب ثالث را اعلام و دعوي خواهان اصلي يعني خانم گ. را محمول بر صحت تلقي و موكل آقاي وكيل را به پرداخت سه ميليون و پانصد هزار تومان وجه يك فقره چك و هزينه دادرسي و خسارت تأخير محكوم نموده است.
داديار محترم دادسرا با اشارهاي مختصر به سوابق امر تخلف آقاي وكيل را محرز و مسلم تشخيص داده كه با موافقت دادستان محترم مواجه سپس به استناد شكايت شاكي – تصوير لايحه استنادي شاكيه و اظهارات وكيل كيفرخواست صادر و مجازات از نوع درجه 4 با رعايت تخفيف به لحاظ عدم سابقه تقاضا گرديده است.
پس از ابلاغ كيفرخواست آقاي وكيل لايحهاي در سه برگ به عنوان رياست محترم دادگاه انتظامي كانون تقديم داشته كه بر روي اوراق سربرگ ايشان تايپ شده با عناوين وكيل پايه يك دادگستري –قاضي سابق و مدرس دانشگاه و نامه داراي شماره و تاريخ است و به كيفرخواست صادره اعتراض و نوشته است «از اين كه مشاهده كردم عليه اينجانب كيفرخواست صادر شده جداً متعجب شدم» و در بند 2 منكر توهين به شاكي شده و سپس مرقوم داشته «به علت اين كه نامبرده طرف دعوي موكل بوده است و به قصد انتقام، اقدام به ايراد شكايت نموده كه متأسفانه با همين گونه اقدامات خود توانست چكي را به مبلغ 5/3 ميليون تومان يك نوبت پرداخت شده بود مجدداً حكم به نفع ايشان صادر كه هم اكنون در مرحله اجرا ميباشد»
در قسمت بعدي پرسيدهاند «آيا صرف شكايت شاكي ميتواند دليل محكوميت باشد؟ ... و در بند 4 نوشتهاند درخواست مطالعه پرونده را داشتهاند نهايتاً نتوانسته دستور مطالعه پرونده را بگيرد و بعداً نوشتهاند كه لايحه استنادي شاكي را نديدهاند و امكان دفاع ندارند اشارهشان به متن كيفرخواست است كه از مفاد دادخواست به لايحه تعبير شده است.
در بند 5 نوشتهاند پاسخ شكايت شاكي را در رمضان سال گذشته دادهاند و كاملاً آنها را به ياد ندارند و آن چه نوشتهاند در اتاقي تنها و بدون ملاقات كسي از مقامات دادسرا نوشته و به ايشان گفته نشده مواظب اظهارات خودشان باشند.
در بند 6 نوشتهاند «... از يك طرف امثال اين شاكي با طرح شكايت واهي قصد ترساندن و خفه كردن صداي عدالت را در وكلا دارند... كه نتيجه اين شكايات باعث احتياط بيش از حد وكلا و غلبه ترس و نداشتن جسارت لازم در بيان حقايق خواهد گرديد. از سوي ديگر اگر بنا باشد كه طرح اظهارات در خانه اميد خودمان يعني كانون وكلا باعث دردسر و يا گرفتن نقاط ضعف از اين اظهارات و استفاده از آن عليه خودمان شود، به ناچار قلم و زبان ما به سوي تملق و چرب زباني كشانده خواهد شد كه متأسفانه بنده همين مشكل!! را در زمان خدمت قضايي در دادگستري هم داشتم كه تصور ميكنم اين امر با روح آزادي و آزادگي و سوگند وكالت منافات خواهد داشت»
و در خاتمه هم صدور رأي بر برائت را خواستار گرديده است.
اينك هيأت دادگاه به شرح زير مبادرت به صدور رأي مينمايد:
رأي دادگاه
بنا به آنچه گذشت و تفصيل آن در پرونده موجود است آقاي وكيل چه در دادخواست و چه در جوابيهاش به دادسرا و چه در لايحه اعتراضي مطالبي را بيان داشتهاند كه شايسته گفتن و نوشتن از ناحيه يك وكيل دادگستري نبوده است. مطالبي مشتمل بر توهين، تحقير طرف دعوي، بزرگ كردن و تعريف و تمجيد از موكل و همينطور از خود و اقداماتي كه انجام دادهاند و سر آخر نسبت دادن عناويني به بانوي شاكيه كه علاوه بر توهين در بردارنده عناوين مجرمانه است از قبيل خيانت در امانت، رباخواري، تقلب و غيره كه راه مراجعه شاكيه محاكم دادگستري باز ميگذاشته ولي وي گويا با چشم پوشي از اين حق شكايت خود را در كانون طرح نموده و آقاي وكيل از اين بابت بايد قدردان وي باشد آقاي وكيل به گونهاي برخورد نمودهاند كه جز اظهار تأسف و محكوميت ايشان به مجازاتي كه دادسرا درخواست كرده است با يك درجه تخفيف آن هم صرفاً به دليل اين كه گويا تا كنون از ايشان شكايتي نرسيده است، چارهاي باقي نميگذارد. لذا نامبرده مستنداً به بند 10 ماده 80 آئين نامه لايحه قانوني استقلال كانون وكلا ناظر به ماده 83 و بند 3 ماده 76 آئين نامه مزبور به مجازات توبيخ با درج در روزنامه رسمي و مجله كانون محكوم نموده و از رياست محترم كانون كه اين حكم همانند ساير احكام به رويت ايشان ميرسد استدعا ميشود به رغم كثرت مشغلهاي كه دارند نظر به وظايف رؤساي كانونها كه نظارت در كار وكلا از اهم وظائف آنان است و آقاي وكيل هم در آخرين لايحه خود درخواست گوشزد كردن نقاط ضعف خود را داشته پرونده را مطالعه و از راهنمائي آقاي وكيل به صورتي كه مصلحت ميدانند دريغ نفرمائيد دادگاه قبلاً مراتب قدرداني خود را از اين بابت تقديم ميدارد».
ملك فاروق ملك- رييس دادگاه انتظامي كانون وكلاي دادگستري خراسان
غلامرضا طوسي- عضو اصلي دادگاه انتظامي كانون وكلاي دادگستري خراسان
جواد اعظم صادقي- عضو اصلي دادگاه انتظامي كانون وكلاي دادگستري خراسان
( برگرفته از فصلنامه وکیل مدافع - ارگان داخلی کانون وکلای دادگستری خراسان، سال نخست، شماره سوم / زمستان 1390 - سال دوم، شماره چهارم / بهار 1391 )