پنجشنبه ۷ دی ۱۳۹۱ ساعت ۶:۳۹ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

 

 

     آزموده های حقوقی 6

دادنامه ای صادره از دادگاه انتظامی کانون وکلای خراسان

«در تاريخ امروز ... نشست دادگاه انتظامي كانون وكلاي دادگستري خراسان با حضور امضاء كنندگان زير برگزار پرونده كلاسه ... اعتراض آقاي الف وكيل دادگستري به كيفرخواست صادره از سوي دادسراي انتظامي كانون زير نظر است. كوتاه شده آنچه گذشته چنين است كه خانم گ. طي شكوائيه عنوان كانون، نوشته، چكي از آقاي خ. داشته­ام در شعبه ... شوراي حل اختلاف طرح شكايت كرده­ام، آقاي الف وكالت آقاي خ. را به عهده گرفته و در محضر شورا با انتساب اتهاماتي از جمله رباخواري و كلاهبرداري و خيانت در امانت و استفاده از الفاظي از جمله اين كه من خدمت كار منزل مشتكي عنه بوده­ام، مراتب هتك حرمت من را فراهم نموده و در شورا نيز توهين و فحاشي كرده و گفته كه قاضي بوده­ام و اينك وكيل شده­ام و آقاي خ. افسر سپاه است و هيچ غلطي نمي­تواني بكني و خواستار رسيدگي به شكايت شده است.

به شكوائيه مزبور تصاوير سه برگ دادخواست تقابل و جلب ثالث آقاي الف به وكالت از آقاي خ. به طرفيت خانم گ. و بانوي ديگر به نام ... به همراه وكالت نامه و استشهاديه پيوست گرديده است.

در دادخواست آقاي وكيل ضمن طرح مطالبي مدعي پرداخت وجه چك به خانم گ. گرديده و بيان مي­دارد موكل و همسرش حاضرند مراتب را با سوگند تصديق نمايند و دو نفر از همسايگان كه به صورت كاملاً اتفاقي در آرايشگاه بوده­اند... حاضرند كه جزئيات را با زبان روزه در مرجع قضائي گواهي دهند و سپس در قسمت ثالثاً از دادخواست نوشته (خواهان ظاهراً كل طلب و حتي مبلغي را به عنوان سود (ربا) دريافت نموده است و... چك بلاوجه بايد به وي مسترد شود ولي خواهان با تقلب و خيانت در امانت اقدام به تقديم دادخواست مطالبه وجه آن را نموده است آقاي وكيل در پاسخ به شكوائيه طي لايحه­اي كه روي اوراق عادي و در 4 برگ بدون شماره تقديم نموده نخست نوشته «خداوند را شاكر هستم كه توفيق خدمت و دفاع از افرادي را به من اعطا كرد كه شايد من توان آن را نداشتم و اين شغل خطير را با سوگند پذيرفتم تا دفاع از مظلومان و ستمديدگان را سرلوحه كار خويش كنم» و سپس به تعريف و تمجيد از نحوه كار خود و آموزشي كه از اساتيد خود يافته است پرداخته و نوشته­اند «اخذ هر گونه حق الوكاله از افراد غير ذي حق شرعاً حرام است و يافته است كه پس از احراز حق بايد كوتاه نیامد و سازش نكرد و انصاف داشت و حرمت كانون را پاس داشت و افتخاري براي كانون بود... و الخ»

سپس در صفحه 2 ذيل شماره 2 ضمن انكارِ زدن اتهام به خانم مزبور نگاشته «وكيل اظهارات موكل را نقل مي­كند و البته نه چشم و گوش بسته، اگر يك دين دو ميليون توماني پس از 6 ماه به استناد چكي سه ميليون و نيم پرداخت شود و چك هم مسترد نشود آيا راهي جز اين براي وكيل وجود دارد كه اعلام كند خيانت در امانت شده است... اين خانم آدم عجيبي است و من جداً براي ايشان به تأسي مولاي متقيان در شب­هاي قدر دعا كردم و الان هم از خدا مي­خواهم كه ايشان را از خواب بيدار كند و بر ناحق اصرار نكند چون او نخواهد توانست كاري از پيش ببرد آن گاه به كار بردن كلمه خدمت كار را انكار و در بند 4 مرقوم داشته «اين كه بنده هتك حرمت كرده­ام- ايشان خودش حرمت خودش را از بين برده است و بالاخره بار كج به منزل نمي­رسد- بهتر است ايشان به حق گردن بگذارد...»

در بند 5 هم نوشته است «توهين و فحاشي شايسته آدم عاقل نيست وكيلي كه حقوق جزا خوانده بايد بفهمد كه نبايد به احدالناسي توهين بكند... الخ»

در شماره 6 نوشته «اين كه بنده گفته­ام طرف دعوي من آقاي خ. افسر سپاه است هيچ غلطي نمي­تواند بكند... بنده جسارتاً با جناب خ. تماس گرفتم اگر بخواهيد تلفن همراه اين آقا و خانم محترم را به شما مي­دهم از نزديك كه صحبت بفرمائيد متوجه خواهيد شد كه اين­ها چه آدم­هاي گلي هستند... عرض بكنم كه موكل آدم بسيار محترمي است كه واقعاً نمي­خواهد با اين خانم روبرو شود خانمش بارها گريه كرده كه مي­خواهم اين خانم را از سرم وا كنيد اين آبروي ما را همه جا برده كل محل را با دروغ پراكني عليه ما پر كرد و...» در دنباله موقعيت شغل موكل را يادآور در پاراگراف دوم از بند 7 نوشته «اين خانم همه را سرجاي خودشان نشانده است چند نفر شاهد خانم را تك تك تهديد كرده است همه افراد مي­ترسند جداً خوف اين را دارم كه شهودم براي جلسه نيايند... من را هم مي­خواست سرجايم بنشاند كه فكر مي­كند مي­تواند...»

در قسمت 3 از بند 7 چنين نگاشته «به هر حال فكر مي­كنم طرح شكايت از طرف مشاراليها انشاءالله فرصتي شد كه حضرات دادسرا، وكلا خودشان را بهتر بشناسند و سره از ناسره متمايز شود...»

در پايان هم نوشته­اند «... اين خانم ول كن نيست او از شما خواهد خواست كه اين دفاعيه بنده را به ايشان بدهيد... اگر نه همه جا جار مي­زند و هتك حيثيت مي­كند و خداوند همه ما و شما را از شر شياطين انس و جن محفوظ نگه دارد» و اضافه كرده است كه مطالب في البداهه نوشته شده است.

پس از لايحه مزبور چيزي در پرونده ديده نشد كه شاكيه لايحه آقاي وكيل را مطالبه كرده باشد جز آن كه به عنوان آخرين برگ پرونده دادسرا رأي شعبه ... شوراي حل اختلاف مضبوط است كه اشعار داشته اماني بودن چك به اثبات نرسيده است و قرار رد دعوي خواهان تقابل و جلب ثالث را اعلام و دعوي خواهان اصلي يعني خانم گ. را محمول بر صحت تلقي و موكل آقاي وكيل را به پرداخت سه ميليون و پانصد هزار تومان وجه يك فقره چك و هزينه دادرسي و خسارت تأخير محكوم نموده است.

داديار محترم دادسرا با اشاره­اي مختصر به سوابق امر تخلف آقاي وكيل را محرز و مسلم تشخيص داده كه با موافقت دادستان محترم مواجه سپس به استناد شكايت شاكي – تصوير لايحه استنادي شاكيه و اظهارات وكيل كيفرخواست صادر و مجازات از نوع درجه 4 با رعايت تخفيف به لحاظ عدم سابقه تقاضا گرديده است.

پس از ابلاغ كيفرخواست آقاي وكيل لايحه­اي در سه برگ به عنوان رياست محترم دادگاه انتظامي كانون تقديم داشته كه بر روي اوراق سربرگ ايشان تايپ شده با عناوين وكيل پايه يك دادگستري –قاضي سابق و مدرس دانشگاه و نامه داراي شماره و تاريخ است و به كيفرخواست صادره اعتراض و نوشته است «از اين كه مشاهده كردم عليه اينجانب كيفرخواست صادر شده جداً متعجب شدم» و در بند 2 منكر توهين به شاكي شده و سپس مرقوم داشته «به علت اين كه نامبرده طرف دعوي موكل بوده است و به قصد انتقام، اقدام به ايراد شكايت نموده كه متأسفانه با همين گونه اقدامات خود توانست چكي را به مبلغ 5/3 ميليون تومان يك نوبت پرداخت شده بود مجدداً حكم به نفع ايشان صادر كه هم اكنون در مرحله اجرا مي­باشد»

در قسمت بعدي پرسيده­اند «آيا صرف شكايت شاكي مي­تواند دليل محكوميت باشد؟ ... و در بند 4 نوشته­اند درخواست مطالعه پرونده را داشته­اند نهايتاً نتوانسته دستور مطالعه پرونده را بگيرد و بعداً نوشته­اند كه لايحه استنادي شاكي را نديده­اند و امكان دفاع ندارند اشاره­شان به متن كيفرخواست است كه از مفاد دادخواست به لايحه تعبير شده است.

در بند 5 نوشته­اند پاسخ شكايت شاكي را در رمضان سال گذشته داده­اند و كاملاً آن­ها را به ياد ندارند و آن چه نوشته­اند در اتاقي تنها و بدون ملاقات كسي از مقامات دادسرا نوشته و به ايشان گفته نشده مواظب اظهارات خودشان باشند.

در بند 6 نوشته­اند «... از يك طرف امثال اين شاكي با طرح شكايت واهي قصد ترساندن و خفه كردن صداي عدالت را در وكلا دارند... كه نتيجه اين شكايات باعث احتياط بيش از حد وكلا و غلبه ترس و نداشتن جسارت لازم در بيان حقايق خواهد گرديد. از سوي ديگر اگر بنا باشد كه طرح اظهارات در خانه اميد خودمان يعني كانون وكلا باعث دردسر و يا گرفتن نقاط ضعف از اين اظهارات و استفاده از آن عليه خودمان شود، به ناچار قلم و زبان ما به سوي تملق و چرب زباني كشانده خواهد شد كه متأسفانه بنده همين مشكل!! را در زمان خدمت قضايي در دادگستري هم داشتم كه تصور مي­كنم اين امر با روح آزادي و آزادگي و سوگند وكالت منافات خواهد داشت»

و در خاتمه هم صدور رأي بر برائت را خواستار گرديده است.

اينك هيأت دادگاه به شرح زير مبادرت به صدور رأي مي­نمايد:

رأي دادگاه

بنا به آنچه گذشت و تفصيل آن در پرونده موجود است آقاي وكيل چه در دادخواست و چه در جوابيه­اش به دادسرا و چه در لايحه اعتراضي مطالبي را بيان داشته­اند كه شايسته گفتن و نوشتن از ناحيه يك وكيل دادگستري نبوده است. مطالبي مشتمل بر توهين، تحقير طرف دعوي، بزرگ كردن و تعريف و تمجيد از موكل و همينطور از خود و اقداماتي كه انجام داده­اند و سر آخر نسبت دادن عناويني به بانوي شاكيه كه علاوه بر توهين در بردارنده عناوين مجرمانه است از قبيل خيانت در امانت، رباخواري، تقلب و غيره كه راه مراجعه شاكيه محاكم دادگستري باز مي­گذاشته ولي وي گويا با چشم پوشي از اين حق شكايت خود را در كانون طرح نموده و آقاي وكيل از اين بابت بايد قدردان وي باشد آقاي وكيل به گونه­اي برخورد نموده­اند كه جز اظهار تأسف و محكوميت ايشان به مجازاتي كه دادسرا درخواست كرده است با يك درجه تخفيف آن هم صرفاً به دليل اين كه گويا تا كنون از ايشان شكايتي نرسيده است، چاره­اي باقي نمي­گذارد. لذا نامبرده مستنداً به بند 10 ماده 80 آئين نامه لايحه قانوني استقلال كانون وكلا ناظر به ماده 83 و بند 3 ماده 76 آئين نامه مزبور به مجازات توبيخ با درج در روزنامه رسمي و مجله كانون محكوم نموده و از رياست محترم كانون كه اين حكم همانند ساير احكام به رويت ايشان مي­رسد استدعا مي­شود به رغم كثرت مشغله­اي كه دارند نظر به وظايف رؤساي كانون­ها كه نظارت در كار وكلا از اهم وظائف آنان است و آقاي وكيل هم در آخرين لايحه خود درخواست گوشزد كردن نقاط ضعف خود را داشته پرونده را مطالعه و از راهنمائي آقاي وكيل به صورتي كه مصلحت مي­دانند دريغ نفرمائيد دادگاه قبلاً مراتب قدرداني خود را از اين بابت تقديم مي­دارد».

ملك فاروق ملك- رييس دادگاه انتظامي كانون وكلاي دادگستري خراسان

غلامرضا طوسي- عضو اصلي دادگاه انتظامي كانون وكلاي دادگستري خراسان

جواد اعظم صادقي- عضو اصلي دادگاه انتظامي كانون وكلاي دادگستري خراسان

( برگرفته از فصلنامه وکیل مدافع - ارگان داخلی کانون وکلای دادگستری خراسان، سال نخست، شماره سوم / زمستان 1390 - سال دوم، شماره چهارم / بهار 1391 )

مشخصات
چه بگویم ؟     (حقوقی، ادبی و اجتماعی) این وب دارای مباحث و مقالات فنی حقوقی است. لیکن با توجه به علاقه شخصی،  گریزی به موضوعات "ادبی" و "اجتماعی"  خواهم زد. چرا و چگونه؟  می توانید اولین یاداشت و نوشته ام در وبلاگ : "سخن نخست" را بخوانید.
  مائیم و نوای بینوایی
بسم اله اگر حریف مایی
               
*****************
دیگر دامنه  های وبلاگ :
http://hassani.ir

* * * * * * * * * * *
«  کليه حقوق مادي و معنوي اين وبلاگ، متعلق به اینجانب محمد مهدی حسنی، وکیل بازنشسته دادگستری، به نشانی مشهد، کوهسنگی 31 ، انتهای اسلامی 2، سمت چپ، پلاک 25  تلفن :  8464850  511 98 + و  8464851 511 98 + است.
* * * * * * * * * * *
ایمیل :
hasani_law@yahoo.com
mmhassani100@gmail.com

* * * * * * * * * * *
نقل مطالب و استفاده از تصاوير و منابع این وبلاگ تنها با ذکر منبع (نام نویسنده و وبلاگ)، و دادن لینک مجاز است.  »