پنجشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۲ ساعت ۱۱:۱۳ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

نقدی بر فصلنامه وکیل مدافع شماره 2

نوشته محمدرضا خسروی پژوهشگر، شاعر،  نویسنده و وکیل دادگستری

 

توضیح:  تأخیر در نشر نوشته حاضر در تارنمای چه بگویم - که عادتاً و برای نخستین بار تمامی محتوای فصل‌نامه وکیلمدافع (فصل‌نامه داخلی کانون وکلای دادگستری خراسان) را در دنیای مجازی منتشر می‌کند، عمدی نیست. از این رو  از دوست و سرور گرامی‌ام محمدرضا خسروی و نیز خوانندگان تارنمای خود پوزش می‌طلبم لیکن ذکر سه نکته را ضروری می‌دانم:

 نخست - شماره مزبور از فصل‌نامه در واقع شماره اول مجله با ترکیب مدیران و نویسندگان فعلی بود که عمده کار آن و سامان دادنش تنها بر دوش دو نفر قرار داشت پس  وجود بیشتر ایرادات و اشکالات برشمرده ایشان کمی طبیعی می‌نمایاند.

دوم -  با تمام احترامی که برای محمدرضا خسروی قائلم و به خصلت دانش داشتن و ادیب بودن وی  باور دارم با این همه، با همه حرف‌های ایشان موافق نیستم به طوری که نظر خود را جداگانه به عنوان توضیح در پایان نوشته حاضر می‌آورم.

سوم- هر چند در نگاه نخست، انتشار این پست، به دلیل گذشت مدت مدید و منتشر شدن چند شماره از فصل‌نامه،  کم اهمیت جلوه  می‌کند. لیکن توجه به مطاوی نوشته، نشان می‌دهد که یادداشت محمدرضا خسروی حاوی توضیحات و اطلاعات سودمند در باره شیوه نگارش ادبی و اسلوب درست نوشتن مقاله‌های حقوقی است که این همه به کار تازه‌کاران عالم حقوق به ویژه وکلای دادگستری می‌آید و خود اهمیت انتشار نوشته را در دنیای مجازی آشکار می‌کند.

 

نقدی بر فصلنامه وکیل مدافع شماره 2

نوشته محمدرضا خسروی

 بزرگواران دست‌اندرکاران فصلنامه "وکیل مدافع"

با درود بسیار شماره دوم مجله را به لطف جناب آقای حسنی عضو محترم انجمن نویسندگان نشریه دریافت داشتم.

نخست آفرین دارم و دست‌مریزادی به همه شما عزیزان که با نام بسیاری از شما آشنایی دارم، دو دیگر رخساره کار را از طرح و نظم و صفحه‌آرایی و شکل و شمایل، چشم‌نواز یافتم بویژه که امضای هاشم جواد زاده و هاشم صحراگرد بر اعتبار کار افزوده است و سه دیگر، مقاله‌ها استخوان دار و محققانه و کرامند به نظر رسید و صد البته که بدنه بنیانی نشریه همین بخش است. در این میان گشودن پنجره­هایی بر فصول متنوع [سخنرانی، ترجمه، آراء و نقدها، ادبی و تاریخی، گوناگون ، اخبار، قوانین و رویه‌های تازه] هواهای تازه‌تری را برای خواننده به ارمغان می‌آورد. برای همه این تلاشها سپاس من خراسانی را بپذیرید.

اما و از آنجا که صاحب این قلم بیش از دو دهه است که به درستی نگارش و آیین نوشتن، نگاهی ویژه دارد، هم بر این باور پای می‌فشارد که شما باید سلامت کار را ویراستاری زبده و بیدار در کنار داشته باشید اگر نه بی‌گمان بر یکدستی و زیبایی اثر تاخته‌اید، تاختنی!

من در کنار خواندن فصلنامه و البته به قصد بهره بردن نکته‌هایی را هم یادداشت می‌کردم، نکته‌هایی فراهم آمده از غلطهای چاپی لغزشهای ادبی ، نادرستی نگارش که چون این نکته‌ها نه یکی و نه دو تا به دهها نمونه کشید حیفم آمد که شما خوبان را در جریان بدی کار قرار ندهم. پس بیشتر به قصد کمک به سلامت متن و کمتر به نیت خود نمایی این نکته‌ها را در چند بخش باز می‌نویسم و امیدوارم که در هر شماره، شمار لغزشها کاسته شود. توضیح می‌دهد چون ضبط و خطاهای نگارش به فراوانی و در بیشتر صفحه‌های نشریه دیده می‌شود از نوشتن شماره صفحه در یادداشتها خودداری شد:

الف- از نگاه ادب

□  در جایی چنین ارجاع داده‌اند: [فرهنگ رقعی عمید ص 196] ،  می‌گویم: 1- رقعی مانند رحلی و جیبی و پستی و وزیری قطع کتاب است و در ارجاع دادن به کتاب کسی به قطع کتاب کار ندارد.  2- در ارجاع به قاموسها، فرهنگها و دایره­المعارفها و کتابهای لغت هیچ‌گاه به صفحه و سطر اشاره نمی‌شود بلکه کافی است بنویسید مثلاً فرهنگ آنندراج ذیل واژه . 3-  پژوهشگران، نویسندگان زمان ما با بودن فرهنگ‌های بسیار وزین و معتبر و بلندآوازه همچون لغت‌نامه دهخدا، فرهنگ معین، فرهنگ سخن، و انبوهی آثار با اعتبار در این زمینه دیگر به فرهنگ عمید – رحمت خدا بر او- ارجاع نمی­دهند.

□  "ارتفاع وکالت"  ،  نویسنده به جای از میان رفتن عقد وکالت یا رابطه وکالتی از ارتفاع وکالت استفاده کرده است درحالی‌که ارتفاع هزار معنا دارد جز همین.

□  "بدون لزوم وجود سبق طرح دعوی"  تتابع کم نظیر اضافات،  دست کم روی سعدی شیراز را سفید کرده است، اگر نه حسن دیگری ندارد.

□  "وقتی که زوجین کشور ما" ، شگفتی کار خود پیداست.

□  "درب خانه بیاید" ،  گفتنی است که بهره گرفتن از واژه تازی درب به جای "در" که فارسی است از بس که تکرار شده است زشتی و نادرستی آن به چشم نمی‌آید اما بر فرهیختگان است خود را از بند بسامدهای ناروا برهانند.

□  " اینها کلاهبردارند" ،  در بسیاری از مقاله‌ها دیده می‌شود که در اشاره به اشخاص از "این‌ها" استفاده کرده‌اند و پیداست که اینها را نمی‌توان به جای "اینان" به کاربرد یا دست کم ادیبانه نیست.

□  "در پرده نهفته، چون بود راز" ،  این مصراع از نظامی را چون دو بار آورده‌اند به حساب غلط چاپی نمی‌توان گرفت بلکه بیشتر متوجه بی‌التفاتی ادبی است. درست آن این است: "در پرده نهفته بود چون راز."

ب- از نگاه نگارشی

□  یکپارچگی و یکدستی متن ایجاب می‌کند که از دوگانه نویسی واژه‌ها و ترکیبها پرهیز کنیم. در رسم‌الخط "وکیل مدافع" دیده می‌شود:  می‌کند – می‌کند / آئین – آیین / دعوی- دعوا / دارائی- دارایی / بفرمائید- بفرمایید / دیوانعالی – دیوان عالی / هیئت –هیأت / به ویژه – بویژه /  و یکی از خوبیهای حضور ویرایشگر نگاه به همین دوگانه نویسیهاست. ضمناً صورتهای نخست در این دوگانه نویسی،  نادرست و صورت دوم درست است.

□  از واژه‌های نظرات و نظریات در همه صفحه‌ها بسیار استفاده شده است که در کمتر موردی درست به‌کاررفته است. باور دارم که در ادبیات بخصوص حقوقی نه نظرات درست است و نه نظریات که نخستین به معنای نگاهی تند و شتابناک و گذرا است که البته با دقت نظر حقوق­دانان ناسازگار است و دومین به معنای پژوهشی پخته و جا افتاده و محکم است چندان که می‌تواند به قانون بدل شود، یعنی که تئوری مورد قبول اهل نظر است همچون نظریه نسبت و تئوری؛  که آشکار است اظهار عقیده حقوق­دانان و وکلا و یا اداره حقوقی نه در شمار نظرات است و نه در عیار نظریات. پیشنهاد می‌شود در این‌گونه موارد از مفرد و جمع  نظر و نظرها استفاده کنند.

□  بایست و می‌بایست ناظر به فعل گذشته است، باید  و می باید نگاه به آینده دارد. "بایست مورد توجه قرار می‌گرفت" و "باید مسترد شود".  در مقاله‌ها به این نکته یکسره بی‌اعتنا مانده‌اند.

□  بر شکل نگارشی بسیاری از واژه‌ها  از نظر گسست نویسی و پیوسته‌نویسی آشفتگی‌ها حاکم است: میگردد - میتواند- نمیتوان- نمیکرد - دراینصورت؛ باقیست - انشاءالله- بیطرف، بکاربردن- روبرو- همانگونه – آنست – اینست – آنرا – بوسیله –علیرغم -  درحالی‌که – پایبند - از اینرو – آنسوی،  که باید جدا نوشته شود. در عوض مفردها را که باید به نشانه جمع وصل شود جدا نوشته‌اند: بخش ها – دیدگاه ها- ذوق‌ها و کتاب‌ها

□  جمعهای غلط در مطاوی مقاله‌ها بیش از حد انتظار است: اساتید - مجرمین- محققین- شارحین- مراجعین- فرامین و دهها نمونه دیگر، که بسادگی میتوان با بهره‌گیری از:  استادان مجرمان و محققان، بار سنگین جمع با "ین" را سبکتر ساخت.

□  افعال را همگان غلط به کار گرفته‌اند: اقدام نمایند – بهره‌مند گردد -  غیرعادلانه می‌باشد – تاکید نموده .  یادآوری می‌کنم که از مصدر "نمودن"  نمی‌توان به جای "کردن" بهره  برد و از مصدر "گردیدن"  به جای "شدن"  و یا از "می‌باشد" نمی‌توان به جای "است" استفاده کرد

جز این دیده می‌شود که از وجه وصف به جای فعل استفاده کرده‌اند "قانون که گفته در ختم تحقیقات " یا "این را مورد پذیرش قرار داده"  که در هر دو مورد باید از فعل کمکی بهره گرفت: گفته است و قرار داده است.

ج- غلط تایپی

تقریباً در همه کتابها و مجله‌ها می‌توان گفت از تن دادن به غلط تایپی یا چاپی گریزی نیست اما اگر شمار این غلطها کمتر باشد طبعاً بهتر است: افشار- اقشار/ با بررسی‌شده- با بررسی انجام‌شده/  گه به جنگ- گه به جنگی / اجازه‌ی- اجازه / آیین‌نامه‌ی- آیین‌نامه / لا رتب – لا رطب/ اقساط- اقسام / تکلیف مایطاق- تکلیف مالایطاق / به روز شنبه برفتم کسی نداشت- به‌روز شنبه برفتم کسی نداشت حضور/ و لیک زنگ زدند وظیفه شد انجام- و لیک زنگ زدند و وظیفه شد انجام / رئیس محکمه گفت- رئیس محکمه گفتا/ جواب آمد ز اجر- جواب آمد از اجرا

و در پایان بر نوشته‌های خود می‌افزایم که اگر دوستدار انجمن نویسندگان "وکیل مدافع" نمی‌بودم، نظر به عیب نمی‌کردم.  

 

 

توضیح ( نقدی بر نقد جناب خسروی)

نوشته محمدمهدی حسنی

بی تعارف قبول دارم که دوست فاضل ارجمندم محمدرضا خسروی، پیراهن، بیشتر از من پاره کرده و چند زمستان برف بیشتر دیده است، بسیار خوانده و نوشته است و  لذا به نوعی، سمت پیشکسوتی و پیری بر من دارد لیکن همان‌گونه که گفتم به نمط زیر، بر پاره‌ای از حرف‌های وی حرف دارم:

1- اهمیت فرهنگ عمید

فرموده‌اند: «پژوهشگران، نویسندگان زمان ما با بودن فرهنگ‌های بسیار وزین و معتبر و بلندآوازه همچون لغت‌نامه دهخدا، فرهنگ معین،فرهنگ سخن، و انبوهی آثار با اعتبار در این زمینه دیگر به فرهنگ عمید – رحمت خدا بر او- ارجاع نمی­دهند.»

پرسش بنده از ایشان این است که چرا باید چنین باشد مگر نه اینکه هر یک از فرهنگ‌ها که نام‌برده‌اند. دارای نقص‌ها، اشکالات و ایرادات بسیاری است که در مقاله‌ها و نوشته‌های بسیار به آن اشاره شده است. به شهادت بسیاری از اهل ادب، بی‌گمان فرهنگ عمید در میان فرهنگ‌های منتشرشده معاصر (به ویژه آنان که حاصل فکر جمعی نیست) سری در میان سرها دارد برای نمونه این‌جانب مقاله‌ای در سال‌ها پیش منتشر کرده و در باره معنای "حقابه" در کتاب‌های لقت آورده‌ام:

«حقابه مرکب از دو کلمه :  عربی "حق"  و  فارسی "آب" است.  و در لقت نامه مرحوم دهخدا چنین معنی شده است: "سهم مشروع و مقرر دهی یا مزرعه یا خانه کسی از آب رود یا چشمه یا قنات در ساعات و به اندازه معلوم." در فرهنگ عمید سه جلدی: " مقدار آبی که حق یک ملک یا مزرعه از آب رودخانه یا قنات است ". تعریف مرحوم دهخدا بیشتر بیان معنی "مدار" است تا حقابه، و لذا به نظر می‌رسد که معنی دوم درست تر است .

2- کاربرد «ارتفاع وکالت» به لحاظ ادبی درست است

فرموده‌اند: «نویسنده به جای از میان رفتن عقد وکالت یا رابطه وکالتی از ارتفاع وکالت استفاده کرده است درحالی‌که ارتفاع هزار معنا دارد جز همین.»

درحالی‌که یکی از معنی های  مسلم و روشن ادبی رفع و ارتفع و ارتفاع، در فرهنگ‌های تازی مانند الرائد و نیز عربی به فارسی:  از میان رفتن، از بین رفتن و ناپدید شدن و برطرف کردن است.  و در  فرهنگ سخن (بند 11 ذیل واژه مزبور) همین معنی آمده است. چنانکه در روضه الصفا می‌خوانیم: «... اکنون غبار از حواشی خاطر،  بالکل ارتفاع یافت» و جالب اینکه در  قانون مدنی نیز همین معنی بکار رفته است:

« ماده 678 - وکالت به طریق ذیل مرتفع می‌شود....»

3- تتابع اضافات

ایشان عبارات: « بدون لزوم وجود سبق طرح دعوی » را از مقاله علمی این‌جانب خارج نویسی کرده و فرموده‌اند: « تتابع کم نظیر اضافات،  دست کم روی سعدی شیراز را سفید کرده است، اگر نه حسن دیگری ندارد.»

بنده منکر اینکه تتابع اضافات از عیوب فصاحت است، نیستم اما وقتی حافظ، بزرگ‌ترین گشاده‌زبان و نغزگفتار ادب فارسی در مصرع نخست از بیت دوم غزل مشهور خویش تتابع اضافات دارد: «ساکنان حرم ستر عفاف ملکوت / با من راه نشین باده مستانه زدند»  طرح این اشکال در یک مقاله علمی و فنی کمی سخت‌گیری است.

4-  «هیئت یا هیأت» و «به ویژه یا بویژه » کدام درست است؟

ایشان در بحث دوگانه نویسی واژه‌ها و ترکیب‌ها،  مواردی از رسم‌الخط "وکیل مدافع" را برشمرده‌اند: از جمله: هیئت – هیأت / به ویژه – بویژه /  و تاکید فرموده‌اند که : «صورتهای نخست در این دوگانه نویسی،  نادرست و صورت دوم درست است.»درحالی‌که:

 یکم - هرگاه همزه در میان کلمات پیش از مصوت کوتاه -َ (a) باشد جز چند مورد خاص،  باید همیشه به صورت (ﺌ یا -ﺋ) نوشته شود مانند هیئت، جرئت، قرائت، پنگوئن، ارائه ( شیوه‌نامه، مرکز نشر دانشگاهی 72 ص 38) و در فرهنگ درست‌نویسی دکتر انوری و غیره (ص 213) می‌خوانیم: سوای مواردی چند همزه میانی در همه کلمه‌های اصیل فرنگی با کرسی (ی)نوشته می‌شود. بنابراین خلاف نظر ایشان واژه هیئت درست است و نه هیأت.

دوم - فرهنگ املایی خط فارسی که بر اساس دستور خط فارسی مصوب فرهنگستان، تدوین و چاپ شده است پیوسته‌نویسی «به ویژه» را نمی‌پذیرد. (فرهنگ املایی خط فارسی، دکتر علی‌اشرف صادق و زهرا زندی مقدم نشر فرهنگستان زبان و ادب فارسی 1385 ص112)

5- « روبرو یا روبه رو » و « پایبند یا پای بند » کدام درست است؟

همچنین بر شکل نگارشی دو واژه‌: روبرو و پایبند از نظر پیوسته‌نویسی ایراد گرفته و فرموده‌اند که باید جدا نوشته شود. درحالی‌که :

یکم - هرگاه حرف "ب" در وسط کلماتی قرار گیرد که از دو جزء مکرر ترکیب شده باشد و قید یا صفت بسازد متصل نوشته می‌شود مانند روبرو، سر بسر، در بدر، خودبخود، قدم بقدم (راهنمای نگارش و ویرایش - ص 34) و برخی نگارش آن را به هر دو صورت بلااشکال می‌دانند (فرهنگ املایی خط فارسی - ص 322 ) 

دوم- و بالأخره نزد برخی  پایبند درست است (فرهنگ املایی خط فارسی - ص 134)

6-  « دیدگاهها » درست است یا « دیدگاه ها » ؟

فرموده‌اند: « مفردها را که باید به نشانه جمع وصل شود جدا نوشته‌اند: بخش ها –دیدگاه ها- ذوق ها و کتاب ها »

چند وقتی است شورای عالی اطلاع‌رسانی کشور وابسته به شورای عالی انقلاب فرهنگی نرم‌افزاری به نام  ویراستیار  (افزونه‌ای برای وُرد آفیس) ارائه داده که کار اصلی آن غلط‌یابی صرفی (املایی و نگارشی و نه دستوری) نوشته‌های فارسی است. در این نرم‌افزار همواره علامت «ها» جمع حتی در کلمات پایان‌یافته به حروف پیوندناپذیر مانند: " ا " و " د " و " ر " جدا از مفرد نوشته می‌شود.

کما اینکه در فرهنگ موضوعی دستور خط فارسی مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی تصریح شده است که ها در ترکیب با کلمات به هردو صورت (پیوسته و گسست) درست است (قاسمی مرتضی، 23)

لو فرض که این‌ها را مستند ندانیم، لااقل در باره "دیدگاهها" باید گفت نظر ایشان درست نیست زیرا هرگاه "ها" پس از کلمات مختوم به "ها" ی ملفوظ که به کلمه چسبیده بیاید، باید جدا نوشته شود مانند: دیدگاه‌ها، فقیه‌ها، تنبیه‌ها. (راهنمای نگارش و ویرایش - ص 42).

7- کاربرد مصدر "نمودن"   به جای "کردن"

فرموده‌اند: «افعال را همگان غلط به کار گرفته‌اند: "اقدام نمایند،" " تاکید نموده". یادآوری می‌کنم که از مصدر "نمودن"  نمی‌توان به جای "کردن" بهره  برد.»

 استاد اقبال آشتیانی در جایی فرماید: «جمعی از ادبای معاصر را دیدم که بر استعمال فعل"نمودن" به جای " کردن" که امروز وجود آن در انشاء فارسی برای احتراز از مکرر آوردن فعل کردن بسیار ضروری است . اعتراض می‌کردند و می‌گفتند قدما آن را به این معنی استعمال نکرده‌اند و سعدی که می‌گوید: «گرم عذاب نمایی بدرد و داغ جدایی/ شکنجه تاب ندارم بریز خونم و  رستی» بر خلاف استعمال قدما رفته است و جوانان تازه را تشویق میکردند که از استعمال آنچه را که قدما بکار نبرده اند خودداری نمایند. مقصود از قدما چه کسانند و استعمال صحیح و غلط در زبان و لغت چیست؟ معانی لغات و ترکیب بندی کلام در هر زبانی موقوف بسماع است. اکثر قوانین صرف و نحو و قیاسهای دستوری مستنبط از استعمالات بزرگان کلامست. هروقت شاعر یا نویسنده ای بآن درجه از اقتدار و نفوذ رسید که بر ذهن همزبانان خود بوسیله آثار ذوقی و فکری خویش استیلاء پیدا کرد هرچه را او گفت و ترکیب نمود و مردم پسندیدند و معمول داشتند ولو آنکه علمای صرف و نحو بر آنها ایراد بگیرند حکم قانون را پیدا می‌کند و خواهی نخواهی رایج و متداول میگردد.» (مجموعه مقالات، ص 398)

همچنین ابوالحسن نجفی گوید: «بسیاری از ادبا استعمال نمودن را به جای کردن غلط می‌دانند و معتقدند که این امر در گذشته معمول نبوده و از بدعتهای معاصران است. ولی این حکم درست نیست. در متون کهن فارسی، جای جای، به جمله هایی برمی خوریم که در آنها نمودن به جای کردن به کار رفته است» مانند: «هر طایفه بر حقیقت مذهب خویش و بطلان دیگر مذاهب به حجتی تمسک می نمودند»(اسرارالتوحید، 228)؛  «خلق بنده حاجات خویش‌اند. اگر به حاجات ایشان وفا نمایی قبولت کنند"( همان - 348)؛ «دزدان بشنودند و از آموختن آن افسون شادیها نمودند»( کلیله‌ودمنه، 49)؛ «نه بخت را ملامت کند و نه از گردش روزگار شکایت نماید و نه بر چنین متموّلان و منعمان حسد برد» (اخلاق ناصری،125)؛ «زال پسر را گفت: برخیز و به مصالح مهمان قیام نمای» (گزیده جوامع الحکایات، 214)؛

و در جایی سوزنی  گوید: «به جای شکر شکایت نمودی از همه خلق / نماند کس که نیاردی و خود آزردی»؛ و خاقانی: «بس لابه که بنمودم و دلدار نپذیرفت / صد بار فغان کردم و یک بار نپذیرفت» (غلط ننویسیم، 396)

درست است معنی اصلی "نمودن" در فارسی نشان دادن، اظهار کردن و مانند آن‌هاست. اما هنگامی با اسم یا صفت فعل مرکب می‌سازد که هیچ یک از معانی به طور صریح از آن اراده نشود، یعنی همکرد نمودن در ترکیب درست معادل "کردن" است و می‌تواند در همه موارد، جانشین آن شد. (فرهنگ درست‌نویسی سخن، دکتر انوری و دکتر عالی عباس‌آباد- ص342)

مثال از ادبای معاصر: «خیال هرگز چیز تازه‌ای ایجاد نمی‌کند بلکه همان محسوسات و مدرکات را باهم ترکیب و تألیف می‌نماید.( خانلری: هفتاد سخن 1/42)؛ «عمومی کسانی که در باره نثر فارسی معاصر و داستان نویسی جدید فارسی بحث کرده اند جمال زاده را پیشرو این طریق شمرده و از سهم بزرگ او در این کار یاد نموده اند.»( یوسفی: دیداری با اهل قلم 2/239)

8-  کاربرد مصدر " گردیدن" به جای " شدن"

همچنین فرموده‌اند: «افعال را غلط به کار گرفته‌اند. یادآوری می‌کنم که از مصدر "گردیدن"  نمی‌توان به جای "شدن" استفاده کرد.»

اینجا نیز راه صواب نرفته‌اند چون دکتر انوری در همان منبع پیشین (ص284) با آوردن شاهد مثال‌هایی از ادبای طراز اول کشورمان می‌گوید که فعل گشتن (گردیدن) مانند فعل "شدن"  سه وجه استعمال دارد:

یا فعل اسنادی است: «خشایارشا عاقبت مصمم به مبادرت کردن به این جنگ گردید.» (مینوی: داستان‌ها و قصه‌ها 40) «در کار مطالعه و تحقیق هیچ پیشرفتی حاصل نمی‌شود مگر آن که پژوهنده از نتیجه کار و کوشش دیگران آگاه و از آنها بهره مند گردد.» (خانلری: هفتاد سخن 2/193)

و یا صفت مفعولی از فعل متعدی به صورت مجهول می‌سازد و در این مورد فعل معین شمرده می‌شود. مانند: پراکنده گشت، آغشته گشت، آزرده گشت و....:  «این کتاب بسیار شیرین .... یکی از نفایس کتبی است که در زمان ما تالیف یافته ولی تا کنون به زیور طبع آراسته نگردیده است.» (اقبال: مقالات 2/476)

و یا با اسم ترکیب می‌شود و در این مورد نیز درست جانشین "شدن" است و صورت لازم فعلی است که از ترکیب با "کردن" حاصل می‌شود. در این وجه باید آن را همکرد شمرد: «چنین بود فرمان یزدان پاک/ که گردد به دست جوانی هلاک» (فردوسی 437)و نیز (رک: خانلری: تاریخ زبان فارسی 2/154- 157)

همچنین ابوالحسن نجفی در غلط ننویسیم با تصریح به اینکه این فعل دو کاربرد مختلف دارد. نخست به صورت فعل خاص عمل می‌کند که به معنای "چرخیدن" و نیز"گردش کردن" است. اما آن را فعل عام (اسنادی) نیز می‌داند که به همراه صفت می‌آید و معنای آن را کامل می‌کند و از این لحاظ معادل شدن است. وی گوید: «بعضی از فضلا برای گشتن حصر معنایی قایل شده‌اند و آن را در همه موارد همانند شدن نمی‌دانند. ولی در متون معتبر فارسی چنین حصری دیده نمی‌شود، و شواهد فراوانی هست حاکی از اینکه گشتن و شدن کاملاً هم‌پایه یکدیگرند و امروزه نیز در فارسی فصیح می‌توان آن‌ها را به جای هم به کاربرد: " دشمن به ملاطفت دوست نگردد بلکه طمع زیادت کند" ( گلستان سعدی، 185)؛ "روح انسانی از جنس ملائکه سماوی است و جوهری پاک و صافی است، اما به واسطه بدن آلوده گشته است و تیره شده است" (کتاب الانسان الکامل، 234)؛

و در جایی منوچهری گوید: «به زرق تو این بار غرّه نگردم / گر انجیل و تورات پیشم بخوانی و حافظ: «آشنایان ره عشق درین بحر عمیق/ غرفه گشتند و نگشتند به آب آلوده» (غلط ننویسیم، نجفی ابوالحسن، 325)

مشخصات
چه بگویم ؟     (حقوقی، ادبی و اجتماعی) این وب دارای مباحث و مقالات فنی حقوقی است. لیکن با توجه به علاقه شخصی،  گریزی به موضوعات "ادبی" و "اجتماعی"  خواهم زد. چرا و چگونه؟  می توانید اولین یاداشت و نوشته ام در وبلاگ : "سخن نخست" را بخوانید.
  مائیم و نوای بینوایی
بسم اله اگر حریف مایی
               
*****************
دیگر دامنه  های وبلاگ :
http://hassani.ir

* * * * * * * * * * *
«  کليه حقوق مادي و معنوي اين وبلاگ، متعلق به اینجانب محمد مهدی حسنی، وکیل بازنشسته دادگستری، به نشانی مشهد، کوهسنگی 31 ، انتهای اسلامی 2، سمت چپ، پلاک 25  تلفن :  8464850  511 98 + و  8464851 511 98 + است.
* * * * * * * * * * *
ایمیل :
hasani_law@yahoo.com
mmhassani100@gmail.com

* * * * * * * * * * *
نقل مطالب و استفاده از تصاوير و منابع این وبلاگ تنها با ذکر منبع (نام نویسنده و وبلاگ)، و دادن لینک مجاز است.  »