جمعه ۱۱ مرداد ۱۳۸۷ ساعت ۷:۹ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

مسافر کویر

مسافر کویرم

اندهم را، درون کوله بار

و کوله بارم را، انتهای شهرم جا گذارده ام.

دغدغه هایم، سنگ ریزه هایی فشرده در کف

که آن را ، تا ناپیدایی دور، پرتاب کرده ام .

اینک

در میان مردان خسته و سفید پوش کویری نشسته ام

با آنان به گونه ای سخن می گویم :

که ماه با شب،

و شب با بستر،

و بستر با من،

و من با واژه ها ،

و واژه ها با آنها،

و آنها با ماه .

صورتم ،

با تار و پود گلیم سخت و سرد کویر،

خو می گیرد.

و دستهایم تمام زمین را مشت می کند.

و پاهایم رهایند.

و در یله گی غروب، شه بالم شب باد کویرست

و همچون شب پری ،

گرداگرد حباب ستاره ها و ماهتابی چشمان آنان، میچرخم .

و آواز می خوانم .

باز به زمین می آیم .

و در بستر گسترانیده لطیف شب ،

با عروس بیابان

هم آغوش می شوم.

و دواج توری آسمان، بروی مان .،

من در زیباترین حجله گاه عالم،

با ساقدوشان سفید پوش خود

خداحافظی می کنم .

و در نرد سکرآور عشق ، باختن را تجربه میکنم

چنانکه بیش ازاین، قونیان کردند .

از شب باد می گفتم .

پنجه های محبتش، موهایم را، شانه می زند.

و نرمی صدفی لبانش

قاب تهی دهانم را پر کرده است .

هر چند گلهای پیراهنش، بوی باروت می دهد .

لیکن در دشت دیدگانم

قنات زلال زندگی را جاری می سازد

با ماهیانی که سیاهند .

و دم و بازدم شان ، روز و شب را ، پدید میآورد.

و مرا تنفس می کنند .

و زالوهایی که کوچک و بی آزارند

و تفریح شان، معلق زدن در آب است.

از شب باد می گفتم.

به کلام دل انگیز نای شبانان سخن می گوید .

در تاریکی می آید

گویی هزاران شب تاب در اطراف او

راه را نشان میدهند .

همچون ابلغی تندرو، می آید و می رود

و تو گویی با عطر یال خود ، همیشه می ماند .

فریاد میزند.

چون جغجغه ای خوش آوا ،

که کودک خاطر را آرام میکند .

ضجه می زند، صدایی که چون خنده دلقکان می ماند.

با مردان دست می دهد.

و به زنان هدیه می دهد.

و به کودکان می نوشاند.

و به من ...

عجبا !

من اینجا رها شده ام .

شانه ام بر دوش مطمئن شب باد ،

تکیه داده است.

و من در سماع یاران، پاهای لغزان واژه هایم را،

با آنان هماهنگ می کنم .

گزها ما را به یکدیگر نشان میدهند .

و به تن پوشم - که از کویریان وام ستانده ام -

حسادت میکنند .

اینک خوش عاریه ترین پوست زمین، بر تن من ، خود نمایی میکند .

و من در بهترین منزلگه زمین

از شهر نشینی خود برائت می جویم .

و در زیر درختی تنها، از جنس انجیر معابد ،

نیروانا را میطلبم .

و با آنان فریاد میزنم :

" شبم و شبتان دراز باد ! "

محمد مهدی حسنی - کهنوج 9/2/84

مشخصات
چه بگویم ؟     (حقوقی، ادبی و اجتماعی) این وب دارای مباحث و مقالات فنی حقوقی است. لیکن با توجه به علاقه شخصی،  گریزی به موضوعات "ادبی" و "اجتماعی"  خواهم زد. چرا و چگونه؟  می توانید اولین یاداشت و نوشته ام در وبلاگ : "سخن نخست" را بخوانید.
  مائیم و نوای بینوایی
بسم اله اگر حریف مایی
               
*****************
دیگر دامنه  های وبلاگ :
http://hassani.ir

* * * * * * * * * * *
«  کليه حقوق مادي و معنوي اين وبلاگ، متعلق به اینجانب محمد مهدی حسنی، وکیل بازنشسته دادگستری، به نشانی مشهد، کوهسنگی 31 ، انتهای اسلامی 2، سمت چپ، پلاک 25  تلفن :  8464850  511 98 + و  8464851 511 98 + است.
* * * * * * * * * * *
ایمیل :
hasani_law@yahoo.com
mmhassani100@gmail.com

* * * * * * * * * * *
نقل مطالب و استفاده از تصاوير و منابع این وبلاگ تنها با ذکر منبع (نام نویسنده و وبلاگ)، و دادن لینک مجاز است.  »