اقرار در آینه امثال فارسی
نوشته محمد مهدی حسنی (وکیل پایه یک دادگستری)
دل که پاک است، زبان بیباک است (قابوسنامه)
اقرار در لغت، پذیرفتن امری و آن را بر زبان آوردن یا نوشتن، اعتراف و اذعان کردن است. در ادبیات رسمی و عامه به معنای اصطلاحی آن (اِخبار به حق، برای غیر بر ضرر خود - ماده 1259 ق. م.) نزدیک بوده و وارون آن: « انکار» است، چنانکه امیر معزی گوید : «نفسی دارم که از جهالت / اقرار نه می دهد نه انکار». (آنندراج)
با اینکه می گویند « در حاشا بلند است»، با این همه گاه عکس آن روی می دهد؛ آنگاه که در زبانزدها و ادبیات عامه میگوییم و یا می شنویم که: «خودشو لو داد»،« پته و پوته اش رو روی داریه ریخت»، « پته اش رو آب افتاد»، « تابه اش رو آب افتاد»، « بخیه اش رو آب افتاد»، «بند را به آب داد» و «از دهنش در رفت»، «زیرزبانش را کشیدند»، «زبانش را باز کرد»، «چفت دهنش را باز کرد»، «زبانش از دستش در رفت»، «سر بزنگاه حرف زد»، «ازش حرف کشیدند»، «مُقُر آمد»، «تخته را از زیر پایش کشید»، زبانش تِر زد»، «زبانش گوزید» (بختیاری)، «به گوز گوز افتاد»، «مچش گیر افتاد»،«خیکی بار آورد»، .... همه و همه کنایه از این است که طرف ما، به گونهای علیه خود اظهاراتی کرد و رسوا شد. همچنین در نکوهش ناراستی، ما جمله: «برمنکرش لعنت» را در موقعیت های گوناگون بسیار می شنویم.
در این شماره از فصلنامه بر سر آنیم تا به دنبال نوشته، امثالی را که اشاره به این دلیل قانونی دارد، گرد آوریم
******** ********* *********
از در عفو بود هر که به تقصیر و به جرم / کرد در پیش ولینعمت زیبا اقرار (رشیدی سمرقندی، شکیبی)
اعتراف به نادانی دانایی است و اقرار به ناتوانی توانایی است (شکیبی) یا اقرار به نادانی عین دانایی است و اعتراف به ناتوانی، توانایی است. (شکورزاده، ذوالفقاری) مثلی تازی گوید: «العٙجْزُ عٙنْ الدّٙرْک إِدْراکً - یعنی اقرار به ناتوانی از فهمیدن [خود] فهمیدن است». (فقهی)
سعدی شیرین سخن فرماید: «به نادانی کند اقرار هر کس هست داناتر/ ز حیرت پردهٔ خواب است هر چشمی که بیناتر. و فردوسی پاکزاد : «به نادانی آنکس که خستو شود/ زدام نکوهش به یکسو شود.».
خستو به فتح اول، در اصل پهلوی (xastuwan) است و به معنای مقر و معترف است (صحاح الفرس) و خستو شدن به معنی مقر و معترف شدن و اذعان کردن است چنانکه فرخی نیز گوید: «بر فضل او گوا گذراند دل / گرچه گوا نخواهند ازخستو»
اقرار بر زبان، تصدیق بر قلب است. (هزارهای، ذوالفقاری) برگرفته از قول معصوم (ع) در شناساندن «ايمان» است که فرمايد: «الايمان تصديق بالجنان و اقرار باللسان و عمل بالاركان»
اقرارِ جرم، اصلاح جرم است (هزارهای).
اقرار خر، منکر نر. (هزارهای، ذوالفقاری)
اقرار عاقلان بر نفسهایشان جایز است. (هزارهای، ذوالفقاری) این مثل بازتاب قاعده مشهور فقهی: «اقرار العقلا علي انفسهم جائز» است که در ماده 1275 قانون مدني و ماده 202 قانون آییندادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی مصوب 21/1/1379 نیز آمده است.
اقرار کلید ایمان است (ترکمنی، گنبدی، ذوالفقاری) برگرفته از قول معصوم (ع) در شناساندن «ايمان» است، که پیش تر اشاره شد
اقرار مدعی، به از صد شاهد عادل است(شکورزاده، انوری)، شاید این مثل برگرفته از این سروده قطران تبریزی باشد، که درعینحال مصرع دوم آن، خود مثل سایر است:
«ای داده به اقبال تو اقرار همه خلق || در حکم، یک اقرار، ز هفتاد گوا به» (دیوان، 350)
انکار پس از اقرار مسموع نباشد (شکیبی، انوری) اینجا نیز بازتاب قاعده فقهی مشهور دیگری را میبینیم: که در بخش نخست ماده 1277 قانون مدني آمده است. سعدی در گلستان گوید:
«دگر مگوی که من ترک عشق خواهم کرد/ که قاضی از پس اقرار نشنود انکار.» مصرع دوم آن صورت دیگر همین مثل است
دیوار حاشا بلند است: انکار بمنزله حصار یا سپر محکمی است که شخص در پناه آن محفوظ می ماند. مطلبی را که بگردن کسی که منکر صرف است ثابت نمودن مشکل و دشوار است. (بهمنیار) مثل برابر آن: در حاشا باز است.
روستایی را به حرف خودش میگیرند اما به حرف خودش ول نمیکنند (شکیبی). مرحوم بهمنیار در ذیل این مثل گوید، مجرم را به اظهارات و اعترافات خودش میگیرند اما به اظهارات و التماسات خودش رها نمیکنند. صورتهای دیگر همین مثل: روستایی به زبان خود گواه (ذوالفقاری) یا: روستایی را بگذار تا خودش حرف بزند (بهمنیاری، هبله رودی، دهخدا، شکورزاده، ذوالفقاری) و نیز : روستایی که به قاضی رفت بگذار خود حرف زند (هبله رودی)
زبان به سر گفت تو آزادی، گفت اگر تو لال باشی من آزادم (بروجردی)، زبان به سر گفت سلامتی!، سر گفت: اگر تو کار نداشته باشی خوبم (لری)، زبانت آرام بگیرد سرت سلامت است (بانهای)، زبانت وبال جانت است (دزفولی)، زبانش با سرش بازی میکند (کردی) { ذوالفقاری}
امثال موزن زیر از شاعران پارسیزبان مفید همین معنی است :
زبان پاسبان سر است (نور علیشاه اصفهانی)، زبان بسیار سر بر باد داده است / زبان سر را عدوی خانهزاد است (وحشی بافقی)، زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد (امیر خسرو دهلوی)، زبان گوشتین است و تیغ آهنین (نظامی)، سرت را از زبان بیم هلاک است (انوری)، پشیمان ز گفتار دیدم بسی/ پشیمان نشد از خموشی کسی (سعدی)، بلای آدمی باشد زبانش/ که در وی بسته شد سود و زیانش (ناصرخسرو)، به هوش باش که سر در سر زبان نکنی (لاادری) و مثلی تازی گوید: «عٙشْرٙۃُ القٙدٙمِ أسْلٙمُ مِنْ عٙشْرٙۃِ الّٙلسانِ - لغزش پا سالم تر (کم خطر تر) از لغزش زبان است». (فقهی)
زبان سست و حرف درست مثل برابر آن: دل که پاک است، زبان بیباک است (انوری)
طلب را که دارد، ولی ما منکریم. (دهگان)
کلاه حاشا را بالا گذاشته. (دهگان)
نیست در عالم ایجاد بجز تیغ زبان / بیگناهی که سزاوار به حبس ابد است (صائب) مثل برابر آن از وحشی: «اگر طوطی زبان میبست در کام / نه خود را در قفس میدید و نه دام»
همسایه گو گواهی مستی و عاشقی / بر من مده که خویشتن اقرار میکنم (سعدی)
منابع و مصادر:
بهمنیار استاد احمد، داستان نامه بهمنیاری، انتشارات دانشگاه تهران ، چاپ اول ، مهرماه 1361
جامی دکتر شکیبی گیلانی پند و دستان یاب ، با دکتر علیمحمد حقشناس لاری و دکتر پدرام معزی قاجار، تهران، نشویل، چاپ اول، 1366
حسین شاه متخلص به حقیقت، خزینه الامثال (ترجمه منتخب مجمع الامثال)، به اهتمام احمد مجاهد، دانشگاه تهران، چاپ اول پائیز 79
خاوری محمدجواد، امثال و حکم مردم هزاره ، مشهد، نشر عرفان ، 1379.
خدیش (ایرج) حسین، مثلها، کنایهها اصطلاحات و شاعران، شیراز، انتشارات نوید شیراز، چاپ اول، 1386
دهخدا علیاکبر، امثال و حکم ، 4جلد ، تهران، موسسه انتشارات امیرکبیر ، چاپ چهارم ، 1357
دهگان بهمن، فرهنگ جامع ضرب المثل های فارسی، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی ، 1382
ذوالفقاری دکتر حسن، داستانهای امثال، تهران، انتشارات مازیار، چاپ اول 1384- ص 673
ذوالفقاری دکتر حسن، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، 2ج ، انتشارات معین 1388
شاملو احمد، کتاب کوچه ( جامع لغات، اصطلاحات ، تعبیرات ، ضربالمثلهای فارسی )، با همکاری آیدا سرکیسییان، تهران، انتشارات مازیار، چاپ دوم 1378 ،
شکورزاده دکتر ابراهیم، ده هزار مثل فارسی، مشهد، موسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ اول ، 1372 ،
صائب تبریزی، کلیات، به اهتمام بیژن ترقی، تهران کتابفروشی خیام، سال 1336،
عفیفی دکتر رحیم، مثلها و حکمتها در آثار شاعران قرن سوم تا یازدهم هجری، سروش، 1371، ص 661
فقهی دکتر عبدالحسین و رضایی دکتر ابوالفضل، فرهنگ جامع مثلها و حکمتها، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1389
مصفا دکتر مظاهر ، کلیات سعدی، تهران، انتشارات روزنه، چاپ اول، 1383
هبله رودی محمدعلی، جامع التمثیل، تصحیح: دکتر حسن ذوالفقاری، تهران، انتشارات معین 1390
( برگرفته از فصلنامه وکیل مدافع - ارگان داخلی کانون وکلای دادگستری خراسان، سال سوم، شماره هشتم و نهم/ بهار و تابستان 1392)