شهرداری مشهد و پاسداشت زبان فارسی
نوشته ی محمد مهدی حسنی
بدان که فخر مردم بر جانوران دیگر، به سخن گفتن است و سخن را تمامی معنی است و از دوگونه آمده است: یکی گونه نظم است و دیگر نثر. و اندر کتاب منطق آنچه در باب سخن گفتن باشد، همه گفته اند. و غرض ما اندرین لغات پارسی است که دیدم شاعران را که فاضل بودند و لیکن لغات پارسی کم می دانستند ...
مقدمه کتاب لغت فرس (فرهنگ اسدی) تالیف ابومنصور علی بن اسدی توسی، به تصحیح و اهتمام مرحوم استاد عباس اقبال، چاپخانه مجلس، 1319 تهران
*** *** ***
از چهارراه ابوطالب مشهد به طرف چهارراه میدان بار ( روبروی تی بی تی سابق) پیاده رو سمت راست خیایان عقب نشینی بیشتری دارد. اخیراً شهرداری مشهد، بازارچه ی برای فروش میوه باز کرده است، و بر سر بازارگاه، تابلویی بزرگ بدین هیات بچشم می خورد : ( بازار الگویی شماره ۵ )
اگر مدیران مبتکر سازمان میادین شهرداری مشهد به جای وضع لفظ "الگویی"، اسم زیبای فارسی و رایجی را برای طرح خود می گزیدند، هم خیال بنده راحت بود، و هم آنان که احتمالاً در صدد توجیه عمل خود بر خواهند آمد. اگر بمنظور فصل بازارهای جدید (الگویی) از قدیم (بازار روز )، فرضاً اسم بازار نمونه و یا بازار جدید روز و یا چیزی دیگر انتخاب می شد؛ شاید اینجانب نیز همچون بسیاری از رهگذران تنها برای خرید میوه، خودروی خود را نگه می داشتم و سپس خوشحال از شکار و خرید مفت ؟!! راهی منزل شده تا از عیال مربوطه بخواهم با توجه به بحث شیوع وبا در کشور، در ضد عفونی و شستن دقیق میوه ابتیاعی دقت بیشتر کند. و پس از آن، همه اهل خانه، از زحمت کشیده و طرح جدید ارائه شده بلدیه شهرمان ( لابد خرید میوه ارزان تر و با فاکتور و...) دعاگویشان می شدیم . ولی در وضع موجود تنها در محل ایستادم، و با گوشی همراه خود تصویر بالا را گرفتم، تا نوشته حاضر برای دادن تذکر لزوم ضد عفونی و شستن زبان فارسی به آنان و دیگر دیوانیان، از عرصه عدم به پهنه وجود راه پیدا کند .
1 – واژه "الگو" در لغت نامه دهخدا ، روبر (به ضمّ ب)، مدل، سرمشق، مقتدی، اسوه، قدوه، مثال و نمونه؛ معنی شده است. و در فرهنگ معین، برای معادل آن، طرح و انموذج؛ نیز آمده است. لیکن هیچ یک از دو فرهنگ معتبر مذکور و همچنین فرهنگ عمید، اشاره ای به ریشه واژه نکرده اند. در فرهنگ های قدیمی، حتی فرهنگهای معتبری نظیر آنندراج و فرهنگ نفیسی که در اوایل قرن 14 تالیف شده است، و همچنین در نظم ونثرهای معتبر گذشته – جز آنچه ذیلاً می آید، خبری از ذکر واژه بالا نیست، یا لااقل بنده کم بضاعت ندیده ام.
قدیمترین فرهنگی، که به آوردن لفظ الگو و معنای آن مبادرت کرده است، "فرهنگ نظام" تالیف سید محمد علی داعی الاسلام از انتشارات شرکت دانش چاپ دوم 1362 است ( که از روی چاپ اول کتاب درهند بسال 1305 ه . ش . تصویر برداری - افست - شده است). فرهنگ مذکور، واژه الگو را ترکی دانسته است و بر خلاف کاربرد روز واژه در معنای مجازی سرمشق و نمونه (بهتر ست گفته شود معنای حقیقی دیگر )، الگو را تنها : "نمونه و شکل لباسی که از کاغذ و غیره می برند = روبر" معنی کرده است. در فرهنگ "واژه یاب" تالیف آقای ابوالقاسم پرتو ( نشر اساطیر چاپ دوم 1377 ص 231 ) ریشه کلمه، پارسی دانسته شده، که بی تردید اشتباه است. و فرهنگ فارسی – دری، دری - فارسی " تالیف آقای خاچاطوری پارسادانیان از انتشارات سخن، معادل فارسی سره واژه بیگانه مذکور را " پاتن " گفته است؛ که آن محل بحث است، ولی صحبت پیرامون این موضوع از حوصله این نوشته خارج است. و بالاخره فرهنگ وزین و بی بدیل " بزرگ سخن " ( جلد اول ، زیر نظر دکتر حسن انوری، انتشارات سخن، 1381، ص 542 ) دو نمونه نثر : جدید از مرحوم احمد گلشیری، و قدیم تر از "جامع الهدایه فی علم الرمایه" تالیف: نظام الدین احمد بن محمد بن احمد معروف به شجاع الدین درودباشی نقل کرده است: " ... نشانه الگو دور نهد، چنانکه تیر به جهد بدان رسد ... "
موضوع رساله جامع الهدایه که احتمالاً در قرن 10 ﻫ. ق. تالیف شده، تیراندازی است؛ و بسعی و اهتمام مرحوم استاد محمد تقی دانش پژوه در شماره 11 فرهنگ ایران زمین ص263 که خود از بنیادگذاران آن بوده، چاپ شده است . لذا معنای سوم آمده در فرهنگ سخن : " نشانه ای که در مسافت دور می گذارند " و اکنون متداول نیست، احتمالاً تنها به اتکای متن پیش گفته، به فرهنگ اشاره شده راه است. و بلاخره در کتاب " پالایش زبان فارسی" نوشته دکتر محسن شاملو (سازمان انتشارات پدیده 1356 تهران ص 130 ) نیز ترکی بودن ریشه واژه مورد تائید و تاکید قرار گرفته است .
به هر حال تردید نیست که ریشه واژه الگو، اگر ترکی هم نباشد، - که هست - مجهول و مشکوک است.
2 – بی شک ، لزوم فارسی گویی و فارسی نویسی برای پالایش و حفظ زبان مادریمان، انکار ناپذیر است. وظیفه هر فارسی زبان است که تلاش و کوشش کند تا از کاربرد واژه های بیگانه و یا مشکوک به بیگانگی، که برای آن، کلمه جایگزینی مناسب وجود دارد؛ خودداری کند. و تا حد توان، از واژه های فارسی سره بهره جوید.
به لحاظ پیشینه، ورود واژه های ترکی به زبان فارسی به قبل از ورود اسلام بکشور ما بر میگردد. لیکن بعدها فرمانروایی و سلطه طولانی سلسه های ترک همچون غزنویان و سلجوقیان و قراختائیان، خوارزمشاهیان، مغولان، ایلخانان و تیموریان برکشور، و پس از آن، گرایش و علاقه زیاد خاندان های صفوی ، افشاری و قاجارِ به زبان ترکی؛ راه ورود واژه های ترکی بسیاری را به زبان فارسی هموار کرد. ولی از سوی دیگر، علاقمندی و مهرورزی حکمرانان سلسله های اشاره شده به زبان فارسی و گرامی داشت نویسندگان و سرایندگان فارسی گو، موجب شد، تا همواره بدنه زبان مادریمان، از ورود واژه های بیگانه ترکی حفظ شود. و لذا بسیاری از واژگان ترکی که بدین ترتیب از سده های 5 تا 9 هجری به زبان فارسی راه پیدا کرد، کم کم متروک و جای خود را به فارسی سره دادند. و اگر تک و تکی نیز باقی مانده و بر سر زبانهاست با توجه به اینکه استعداد جایگزینی واژه های سره به جای آنها وجود دارد، حذف این قبیل لغات به انگیزه پیرایش و شیرین ساختن زبان، اقدامی لازم و ضروری است .
چنانکه در دیوان حافظ شیرازی که در پایان سلطنت مغول می زیست، از آن همه واژه ها و اصطلاحات، تنها چند کلمه مغولی می توان یافت که تمغا و یرغو، از آن جمله است( رجوع شود به کتاب دستور تاریخی زبان فارسی ، دکتر پرویز ناتل خانلری ، بکوشش دکتر عفت مستشارنیا، انتشارات توس، چاپ پنجم 1382 تهران ص 28 و همچنین منبع پیش گفته ).
3 – شاید در قدیم . انگیزه خود نمایی، باعث می شد تا دیوانیان از کاربرد واژه های غریب و بیگانه، و تمسک به تفننات و تکلفات لفظی و معنوی، اطناب و تفصیل ملال آور استقبال کنند، لیکن اینک که دردهه های اخیر، اصلاحات عمده سیاسی، اداری، اجتماعی ، موجب شده است تا زبان و گفت شنید اداری ما، به سادگی و دوری از تکلفات و مصنوعات روی آورد (هرچند بسیاری از ادبا، دور بودن زبان اداری امروزین را از صنایع لفظی و بدایع عیب می شمارند. در این باره اگر عمری بود و فرصتی یافتم، خاصه در مورد اصطلاحات موجود در دادگستری و قوانین حرفهایی خواهم زد ) لیکن بلاشک و لااقل در مورد انتخاب نام ها ( خاصه اگر قرار است تابلو شود ؟!! ) وضع لفظ و بیان کلمات جدید و کاربرد الفاظ عجیب و غریب، زیبنده مدیران زحمتکشی که کارشان اجرایی و نه وظیفه ای شبیه فرهنگستان ادب است؛ نیست. و اقدام بر خلاف، تنها موجبات آلودگی زبان فارسی را فراهم می آورد . و بی هیچ تردید واژه جدید و نا مانوس "الگویی" از این دست است.
واقعاً منظور سازندگان واژه چه بوده است؟ در حروف پایانی "الگویی" ، "ی" اولی تکلیفش روشن است، آن میانوند واسطه است. زیرا بنابر قاعده، در واژه های پایان یافته به" الف" و " واو " و " یاء " ، و قبل از حرف یای نکره و نسبت و ... یای دیگری می آید تا بیان آسان کلمه ممکن شود . لیکن یاء آخری چیست ؟ آیا یاء نسبت است که در صدد ساختن صفت نسبی نظیر : پهلوانی، تهرانی، کاویانی، کوهی است و یا یاء حاصل مصدر است و معنای مصدری کلمه (نمونه و الگو بودن) مدّ نظرست، نظیر: پریشانی، خوبی، مردی، دانایی، ویرانی، فرزانگی، پروانگی، بیگناهی. و یا یاء ایی است که معمولاً به پایان اسم معنی افزوده شده و معنای فاعلی می دهد، همانند : چنگی، جنگی، وسواسی و کاری. یا افاده تاکید میکند ... یا معنی جدید به واژه الگو می دهد ... و یا اصولاً زائد و من در آوردی، و از جمله آنهاست که عوام در زبان کوچه و بازار اختراع کرده اند و یا بصورت مختلف میان آنان دیده می شود. مانند شیری " کسیکه شیر می فروشد " نمکی، عینکی، کلاهی و...
به هر حال هر چه هست گزینش چنین واژه ای، از سوی مدیران اجرایی شهرداری، نوعی بدسلیقگی، و موجب آلودگی زبان زیبای فارسی است . بلاشک همه دیوانیان از جمله مدیران محترم شهرداری مشهد، بایستی در پاکیزه نگهداشتن زبان مادری خود بکوشند و از کاربرد واژه های بیگانه و بی ضرور و نامتعارف و غیرفارسی بپرهیزند. و بالا دست ها، توسعه و افزایش معرفت مدیران و دست اندرکاران زیر دست را در باره صحیح و سقیم، غث وسمین در زبان فارسی در دستور کار خود قرار دهند .