توصیه هایی حرفه ای و اخلاقی
از استادِ اخلاقمدار شادروان دکتر امیر ناصر کاتوزیان
یادآوری :
در شامگاه جمعه دوم خردادماه 1393، بنا به همت و دعوت یکی از همکاران مشهدی، مجلسی دوستانه بهافتخار استاد کاتوزیان در محل هتل درویشی مشهد برگزار شد. در این محفل که جمعی از وکلا، قضات و اساتید در آن حضور داشتند، استاد کاتوزیان و همسرشان و برخی دیگر از همکاران خاطرات و سخنانی را بیان کردند. محتوای اصلی سخنان زندهیاد کاتوزیان در این جلسه، توصیه ها و حرفهایی اخلاقی برای وکلا، قضات و اساتید دانشگاه بود که در ادامه به برخی از این موارد اشاره میشود.
الف. توصیه هایی برای وکلا
وکلا باید طرفدار حق باشند، نه طرفدار کسی که فقط دستمزد به ایشان میدهد.
وکیل باید قبل از اینکه یک دعوایی را میپذیرد، خودش موکلش را محاکمه کند. ببیند واقعاً حق دارد یا نه؟ اگر قانع شد که حق دارد، آنوقت برای حق بجنگد.
]وکلا[ اگر برایشان امکان دارد، کاری بکنند که از یک ممری از قبیل مشاوره یا کارهای دیگر بتوانند اعاشهی اولیهی زندگیشان را تأمین کنند که محتاج نباشند هر دعوایی را بپذیرند و در مقابلِ کسانی که به ایشان مراجعه میکنند استقلال داشته باشند. هیچ لزومی ندارد ]وکیل[ برای پیشبرد کار موکلش خلاف قانون حرف بزند.
هر دعوایی را نپذیرید. درست است که ]وکالت[ شغلی آزاد است؛ ازنظر آزادی شغل میتوانید بگویید من دلم میخواهد هر دعوایی را بپذیرم. ولی شما کارتان یک کار عمومی است. شما یک شاخهای از عدالت هستید. بنابراین باید فکر کنید بهعنوان یک مأمور عمومی (نه بهعنوان یک مأمور دولتی؛ این دو تا باهم متفاوتاند ...) هستید. شما یک کار صددرصد عمومی انجام میدهید و برای این کار باید تابع نظاماتی باشید.
... به این فکر کنید که از حق دفاع میکنید، این یک معنایی دیگر دارد تا اینکه فکر کنید برای جیبتان دارید کار میکنید.
... نوشتن دادخواست را جدی بگیرید. من بسیاری از وکلا را دیدهام که در راهروی دادگستری دو خط چیزی مینویسند و میگویند خود قاضی درستش میکند، این کار درست نیست، خیانت به موکل است، خیانت به مردم و خیانت به عدالت است. قضات ممکن است از شما تجربهی بیشتری داشته باشند، ولی وقت کمتری دارند. نمیتوانند مطالعه کنند ]ولی[ شما میتوانید مشورت کنید و مطالعه کنید. دادخواست را جوری بنویسید که برای قاضی راهنما باشد، نه اینکه دادخواست را جلویش بگذارد و بزند توی سرش که این ادعای جعل است یا ادعای تکذیب یا انکار یا تردید!؟ بگذارید وقتی وارد دادگاه میشوید رییس دادگاه خوشش بیاید و احساس شرم نکند که بگوید گرفتار وکیل شدم! احساس خوشی بکند و بگوید آدم هادی گیر آوردم که من را هدایت میکند.
با قاضی رفتارتان باید مؤدبانه باشد. آن میز احترام دارد ولو آنکه شخص احترام نداشته باشد در خارج. این یک سنت است بین وکیل و قاضی؛ قاضی را باید احترام کرد. ولی تملق نباید گفت. تملق گفتن یعنی فریفتن، یعنی قاضی را از راه به دربردن. برای هیچکس تملق نگویید. انسان شریفتر از آن است که بهدروغ چیزی را به تملق بگوید. ... تملق نگویید، تعظیم نکنید، محترمانه رفتار کنید.
در رفتارتان با اجتماع سنگین رفتار کنید. شما ردای عدالت پوشیدهاید. دیگر نباید کارهای جلف از شما سر بزند. باید متین باشید، باید سنگین باشید، باید رفتارتان عادلانه باشد؛ یک روز سر کلاس دانشکده نشسته بودیم یک دانشجو آمده بود با پیراهن سرخ آستینکوتاه! استاد ما (مرحوم سنگلجی) صدایش کرد و گفت: فرزند، این پیراهنی که تو پوشیدهای، گاو تحمل نمیکند و به آن شاخ میزند! سر کلاس نباید اینچنین پیراهنی بپوشی. یا یک روز ]در کلاس[ خودِ من، یک دخترخانمی بلند شد از من سؤال بکند، دیدم یک کمربند قرمز پهن به کمرش بسته که رویش نوشتهشده «من به دنبال عشقم»! گفتم من به سؤال شما نمیتوانم جواب بدهم، اگر دنبال علم بودی یک کاری میکردم ولی به دنبال عشقی، برو دنبال عشق. اگر با این لباس میخواهی بروی تدانسا، بپوش برو، من کاری با تو ندارم. ولی سر کلاس درس، آنهم کلاس حقوق که یک کلاس محافظهکارانه است با این لباس آمدنت زشت است.
ب. توصیه هایی برای اساتید دانشگاه
امروز استادی دانشگاه، آن وقعی که سابق داشت را ندارد. باید شما ثابت کنید که استاد شایستهای هستید. استاد شایسته آنکسی است که با دانشجویش طوری رفتار کند که اگر خیری میخواهد به خاطر اوست و اگر عصبانی میشود به خاطر اوست. حقوقدانان رومی یک مثالی دارند میگویند رفتار دولت با مردم باید مثل رفتار استاد باشد با شاگردش. چه طور اگر معلم عصبانی میشود به خاطر خیر شاگردش است، اگر میخندد به خاطر خیر شاگردش است، همانطور دولت هم باید با مردم آنطوری رفتار کند. حالا ما به دولت کاری نداریم ولی ازنظر استادی، استاد باید واقعاً به چشم فرزندش به شاگرد نگاه کند.
یک نکته دیگر هم این است که این سنت حسنه که امروز ما بهپیش کسوتانمان احترام میگذاریم، ادامه پیدا کند. احترام به پیش کسوتانتان را نگهدارید. ببینید؛ سراسر کتابهای من را نگاه کنید، من اختلاف عقیده علمی در بسیاری از موارد با مرحوم دکتر امامی داشته و دارم ولی هیچگاه به خودم اجازه ندادهام که یک عقیدهی ایشان را بگویم غلط است و درست نیست. همیشه ]از ایشان[ با احترام یادکردهام. انتقاد شدیدی که من از این عقاید کردهام، گفتهام؛ پذیرفتنش دشوار است، همین اندازه. بهمحض اینکه مرکب ابلاغتان خشک شد، شروع نکنید به همه پرخاش کردن. از فقهای بزرگ درس بگیرید. شیخ انصاری از آن فقهایی است که هیچوقت نسبت به گذشتگان خودش تردید قبول نمیکرد. مثلاً یکچیزی را از شهید نقل میکند، چند دفعه میگوید اگر من عبارت را اینچنین بخوانم، ممکن است چنین چیزی از آن دربیاید و احتمال دارد من اشتباه کنم. اصلاً حاضر نیست بگوید عقیده گذشتگان غلط است. حالا شما هم بااحتیاط رفتار کنید.
من دیدم در کتابهای جدیدی که مینویسند، بسیاری از کتابها رونویس کتابهای سابق است. اگر چیزی دارید کتاب بنویسید. کتاب نوشتن ازنظر ذاتی حسن نیست اگر چیز جدیدی دارید، ابداعی دارید، ابتکاری دارید، فکر میکنید کار بهتری میکنید هیچ کاری بهتر از کتاب نوشتن نیست. من همیشه گفتهام همانطور که احترام یک سپهبد یا یک دریاسالار به تعداد مدالهایی است که در جنگ گرفته، احترام استاد هم به تعداد کتابهایی است که نوشته است. ولی بهشرط اینکه کتاب باشد نه رونویسی از اینوآن. ]من[ یک مقدمهای دارم در مسؤولیت مدنی که در زمان انقلاب نوشتهشده و نسبتاً روی آن کارکردهام. یک روز دیدم جلوی دانشگاه یک نفر مسؤولیت مدنی نوشته ...، حالا نوشته، خب عیبی ندارد ]ولی[ درست مقدمه من را برداشته گذاشته سر کتاب خودش! تلفن زدم به آن رییس دانشکده، گفتم این آقا خجالت نمیکشد درست جلوی دانشگاه ...!؟ اینچنین استادی هم به درد نمیخورد، به قول خانمی میخواست شغل شوهرش را بگوید، میگفت شوهر من استاد حوضه! بنّا بود، میگفت استاد حوض! شما هم استاد حوض نباشید، استاد حوزه باشید. این هم توصیهی من به استادها.
من برای شما توفیق هر چه بیشتر را آرزو دارم. من را ببخشید، قصد نصیحت کردن نداشتم، ولی یک تجربیاتی داشتم خواستم آن تجربیات را منتقل کنم حالا خواستید از آنها پند بگیرید خواه ملال. خیلی تشکر.
برگرفته از فصلنامه وکیل مدافع - ارگان داخلی کانون وکلای دادگستری خراسان، سال چهارم، شماره دوازدهم و سیزدهم (سال چهارم/ بهار و تابستان 1393.