شنبه ۲۶ اسفند ۱۴۰۲ ساعت ۱۱:۲۹ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

ازدواج و خانواده در آینه امثال

نوشته : محمد مهدی حسنی

منبع: ( برگرفته از فصلنامه وکیل مدافع - ارگان کانون وکلای دادگستری خراسان، سال یازدهم، شماره 21/ زمستان 1400)

بحث ازدواج و تشکیل خانواده، شیوه رفتار و حقوق طرفین و آثار ازدواج در میان مباحث حقوق خانواده و نیز علوم اجتماعی و مردم‌شناسی جایگاه ویژه دارد . لیکن باید دید که در فرهنگ توده به‌ویژه ضرب‌المثل‌ها پژواک این نهاد مهم اجتماعی چیست؟ در نوشته‌ی پیش رو به جستجو و جمع‌آوری و بررسی بخشی اندک از ضرب‌المثل‌های فارسی دراین‌باره پرداخته‌ایم..

وقتی ما از دهان‌ها می‌شنویم که : «قاطی مرغا شد»، «حکیم، جوجه‌خروسش فرموده است» (شکیبی)، «اردو را وارد قزوین کرد»[کرمانی] (ذوالفقاری)، داس را میان داس‌ها انداخت [بختیاری] (ذوالفقاری) غسل بر گردنش نهاده‌اند (نامه داستان، ذوالفقاری) «سر خیک شیره به دستش داده‌اند »(بهمنیار، شکور زاده، شهری) «طوق لعنت به گردنش افتاد» (شکیبی، بهمنیار، حییم، آرزو، شکور زاده، ذوالفقاری)، «قاتق نان خودش را پیدا کرد» (شاملو) «شاشش کف کرده، جفت می‌خواهد» [مازندرانی] (شکور زاده، ذوالفقاری «گوشت بز برایش سازگار است » (ذوالفقاری) «تیغ سنگک به پایش رفت» [همدانی] (ذوالفقاری) همه و همه کنایه از این است که فرد موردنظر ما ازدواج‌کرده است.

تشویق به ازدواج و تشکیل خانواده، وارون آن: بدگویی از همسرگزینی، نکوهش چندهمسری، بیوگان، پیردختری (ترشیدگی)، قوم شوهر، بیرون همسری، پرداختن به سن زوجین، ویژگی‌های ظاهری و اخلاقی همسران، نسب میان آنان، و جایگاهشان، ملاک‌های همسر گیری، اشتیاق‌های اولیه به ازدواج و انتظارهای بعدی دو طرف و.... مفاهیمی است که در این مثال‌ها، فراوان به آن پرداخته‌شده است.

تأکید بر ویژگی‌های منفی زنان و افراط فراوان در گنده نمایاندن آن‌ها بخش غالبی از بطن این مثل‌ها است، که متأسفانه به علت غلبه فرهنگ مردسالاری بر جامعه سنتی ایران، چندان دیدگاهی درست و علمی از این نیمه جمعیت نیست و این امر به‌خودی‌خود قابل انتقاد و نکوهیده است و گاهی وارون بدنه مردانه این زبانزدها، ضرب‌المثل ، زنانه صرف است وازدید این جنس به نکوهش برخی رفتارهای منفی مردان پرداخته می‌شود. گاهی و به‌ندرت مثل، دیدگاه افرادی معدود از اجتماع است و حتی نتیجه آن با آموزه‌های دینی و هنجارهای اجتماعی در تباین است.

به دنبال بخشی از مثل‌ها با موضوع ازدواج و خانواده می‌آید. برای خواندن بقیه می‌توانید به تارنمای نویسنده مراجعه فرمایید.

۞ آب گذرون، ریگ ته جوب زن صیغه‌ای در برابر عقدی، آشنا و رفیق در مقابل برادر و مثل آن، تازه‌رسیده پیش قدیمی.(شهری)

۞ آتش از آتش گل می‌کند زن از شوهر. (دهگان)

۞ آخه این لولهنگ (=آفتابه سفالین) به .. نم محرم شده بود. حرف کسی که او را از پایداری مهر همسر یا دوست نامهربان منع بکنند. گویند: مردی زنش قهر کرده بود و چون نمی‌خواست کسی را به‌طور مستقیم واسطه قرار بدهد روزی هنگام رفتن به مستراح لولئین را از دستش رها کرده شکست و کنارش به گریه و آه برآمد و چون به سرزنشش برآمدند که لولئین دوپولی را چه ارزش تأسف و اشک است؟! جواب داد: .... (شهری)

۞ آدم بی‌زن یک غصه (غم) دارد آدم زن‌دار هزارتا. (دهگان، ) و یا: «آدم بی‌زن یک‌چیز کم دارد آدم زن‌دار هزار چیز.» (دهگان، ) مانند آن: «زن نداری، غم نداری.» (شکیبی، دهگان، ) یا: « «چه خوش است بی‌زنی که یک نان سنگک را تنها بزنی.» (دهگان، )، کی گفته بود که زن کنی حسن بک، خودت رو اسیر غم کنی حسن بک؟(دهگان، خضرائی) در مورد کسی گویند. که زندگی مرفهی داشته و چون زن گرفته باغم و غصه و سختی هزینه زندگی و بدخلقی زن روبرو شده باشد، و زندگی شیرین خود را به روزگاری تلخ تبدیل کرده باشد. (خضرائی)

۞ آردم به جوال باشد، شوهرم شغال باشد. و یا: «شوهرم شغال باشد، آردم (آرتش) در جوال (تو تغار)باشد.» (شکیبی، خضرائی، شهری، دهخدا، حییم، شکور زاده، )

۞ آستر، رویه را نگاه می‌دارد و زن شوهر را. (دهگان، شکور زاده) و یا: «رویه را آستر نگه می‌دارد شوهر را زن.» (دهگان ، ) و نیز: «آسسر به رووه میگه تو منو نیگردار تا من ام تو رو نیگردارم» نظر به حامی و همدل بودن زن و شوهر که موجب حفظ و بقای زندگی و محبتشان و برای طرفین موجد خیروبرکت می‌گردد.(شهری)

۞ آنچه شیران را کند روبه‌مزاج / ازدواج است ازدواج است ازدواج (دهگان، ) این مثل برگرفته از بیت مشهور مولانا است که به‌جای تکرار واژه "احتیاج"، ازدواج را در آن گنجانده‌اند.

۞ آن را که نه همسر نه خور و خواب، فرشته است (قاآنی= شکیبی) مانند: آن‌که از جفت مبرّاست، خداست. .(شکیبی، حیدری، دهخدا، ذوالفقاری، شکور زاده،) این مثل برگرفته از این بیت جامی است: ز آدمی فرد نشستن نه سز است / آن‌که از جفت مبرّاست، خداست» (سبحه الابرار= هفت‌پیکر،495)

۞ از حمام آئی (می‌آیی) برو خانه شوهر، از جامه شوئی آئی(می‌آیی) برو خانه مادر. (شکیبی، خضرائی) چون زن از حمام آید پاکیزه و به چشم شوهر زیبا آید ولی چون از لباس شستن آید با سرووضع نه‌چندان خوب و خسته‌وکوفته و گرسنه است بهتر است منزل مادر برود و غذای آماده هم در آنجا صرف کند! (خضرائی)

۞ از خانه پدر درمانده، از خانه شوهر شرمنده. (دهگان) مانند آن: «خانه پدر سر مرغ می‌خوردم، خانه شوهرم هم، سر مرغ می‌خورم» [آذری] (ذوالفقاری) و: «زن تا وقتی‌که شوهر نکرده جزو اثاث پدر است بعد هم جزو اثاث شوهر.» (دهگان، )

۞ از دمب خودم می‌گذرم این وصلت را نمی‌خواهم [دلیجانی] (ذوالفقاری)

۞ ازدواج مثل کوزه ( تشت) پر از گه است که یک‌بند انگشت روش عسل است. (دهگان، )

۞ ازدواج مثل هندوانه است.» (دهگان، )

۞ از هرجایی زن گرفتی به همان‌جا متمایل می‌شود[ قشقایی] ( ذوالفقاری)

۞ از همه‌کس می‌توان دختر گرفت ولی به همه‌کس نمی‌توان دختر داد (ذوالفقاری،شکور زاده)

۞ اگر با قوم لوط وصلت کرده بودم، بهتر از این خانواده بود. (دهگان، )

۞ اگر بار دیگر دختر می‌شدم می‌دانستم به کی شوهر کنم! (خضرائی)

۞ اگر دختر را به حال خود بگذاری با مطرب ازدواج می‌کند [آذری] (ذوالفقاری)

۞ اگر گاوت خوش‌خوراک شد سرت را بگذار و بخسب، اگر زنت خوش‌خوراک شد جلت را بردار و در رو. (دهگان، )

۞ اگر گرسنه با گرسنه ازدواج کند لله ده می‌شود[آذری] (ذوالفقاری)

۞ اگر مردی به اونه! خرم داره طعنه‌ی زن درباره شوهر به میانجی که برای اصلاح، شوهر را مرد حساب کرده که زن باید چنین و چنان گفته، یا کرده، زن باید گذشت بکند. (شهری)

۞ اگر ملاقه مرد زیر آش برسد، بالایت زن می‌آورد. [هزاره‌ای] (ذوالفقاری)

۞ ای آقای کمر باریک، کوچه روشن است و خانه تاریک. (دهخدا، حیدری، ) مثلی است در مذمت مردانی که بیرون از خانه خوش‌رو و خوش‌اخلاق‌اند و داخل خانه عبوس و بداخلاق. (حیدری). و مانند آن: « بیرون می‌گویی و می‌خندی، خانه آمدی درش را می‌بندی." (خضرایی، حیدری، ) و نیز: «آب در خانه تلخ است.» (دهگان، ) و مانند آن: "دوغ در خانه ترش است." (دهگان)

۞ اینجا ندارم خوش‌دلی، رحمت به شوهر اولی. (ذوالفقاری)

۞ ای خدا تا کی بخوابم جدا ( ذوالفقاری، شکور زاده) و یا: «ای خدا تا کی بخوابم جدا؟ نه مرد عزب می‌آید نه کدخدا» [سمنانی] ( ذوالفقاری)

۞ ای گرفتار پای‌بند عیال / دگر آسودگی مبند خیال (سعدی = شکیبی)

۞ بابا که دو زن ‌دارد چه غم دارد. [افغانی](ذوالفقاری) مانند: یه یک گل بهار نمی‌شود، با یک زن امورات نمی‌چرخد. [کرمانجی] (ذوالفقاری)

۞ با پیر ازدواج کن، گوشت بخور، با جوان ازدواج کن مشت بخور [مازندرانی] (ذوالفقاری) و وارون آن: «با پیر ازدواج کن، ناز بکن، با جوان ازدواج کن، جست‌وخیز بکن» [رامسری] (ذوالفقاری)

۞ باران بهاری و دعوای زن و شوهر دوامی ندارد. (دهگان، ) مانند: «زن و شوهر جنگ (جدال/دعوا) کنند (و) ابلهان باور کنند. (دهگان، خضرائی، دهخدا، شکور زاده، شاملو، امینی، ذوالفقاری) نزاع و جدال زن و شوهر زود به آشتی و صلح بدل شود (خضرائی)

۞ برای پسرت هر وقت خواستی زن بگیر، دخترت را هر وقت توانستی شوهر بده (ذوالفقاری،شکور زاده) هر دختری که به انتظار خواستگار (شوهر) بماند، بدون شوهر می‌ماند [سنقری، ترکمنی] (ذوالفقاری) عاشق را شوی کن دیگ سیاه را به روی کن [افغانی] ( ذوالفقاری)

۞ برو زن کن ای خواجه هر نوبهار / که تقویم پاری نیاید بکار (بوستان سعدی 134= ، امینی، شکیبی، بهمنیار، ذوالفقاری) به زن گیرد آرام مرد جوان / اگر تاجدار است، اگر پهلوان (دهخدا، دهگان، حیدری، ) به زن پادشاه را نکاهد هنر / چه کهتر چه مهتر چو شد جفت جوی(فردوسی= شکیبی) زن پرهیزکار زاینده / مرد را دولتی است پاینده (مکتبی = دهخدا، حیدری، ذوالفقاری) زن پرهیزکار طاعت دوست / با تو چون مغز باشد اندر پوست (اوحدی مراغه‌ای= دهخدا، حیدری، )

۞ به آتش گفتند هووی تو دارد می‌آید، از هول خاموش شد. [آملی] (ذوالفقاری)

۞ به یکی گفتند (از یکی پرسیدند) : اهل کجایی؟ (کجایی هستی؟)گفت: هنوز زن نگرفته‌ام. (دهگان، ذوالفقاری،) اشاره به قدرت اراده زن دارد که مرد را تحت تأثیر و نفوذ خود قرار می‌دهد. (خضرائی)

۞ بیوه‌زن بعد از ازدواج با شوهر دوم، نیمه‌شب پشیمان می‌شود (ذوالفقاری) و یا: «زن بیوه نصف‌های شب پشیمان می‌شود [آذری] (ذوالفقاری)

۞ بیوه‌زن کره دار خونه رو خراب میکنه، بیوه‌زن مایه‌دار جیگرو کباب میکنه. (خضرائی، شهری، شاملو، ذوالفقاری) معایب زنی که از شوی دیگر فرزند یا فرزندان دارد و یا از ثروت و استغنای شوهر قبلی برخوردار است.(شهری) زیرا وقتی کسی با زن بیوه‌ای که بچه دارد ازدواج کند آن زن تمام توجه و پذیرایی خود را معطوف به فرزندش می‌نماید ، و هرچه باشد خرج او می‌کند. و اگر زن بیوه ثروتمند باشد آن زن به اعتبار ثروتش اطاعت از شوهر خود نمی‌کند و به او زخم‌زبان و کنایه نیش‌دار هم وارد کرده و زندگی را بر او تلخ می‌نماید. (خضرائی) مانند آن: «بیوه‌زن مگیر، همراهش کره‌اسب می‌آورد.» [آذری] (ذوالفقاری) و یا: «زن بیوه نگیر همراه خود کره هم می‌آورد.» [قشقایی] (ذوالفقاری)

۞ بیوه و میوه. [یزدی] (ذوالفقاری) مانند : «زن بیوه میوه یه». [هزاره‌ای] (خاوری) زن بیوه را برای میوه‌اش می‌خواهند. [اصفهانی] (خضرائی، شکور زاده، امینی، ذوالفقاری) بیوه‌زن را می‌خواهند برای میوه‌اش ( شاملو) زن شوهرمرده را برای خاطر ثروتش به همسری می‌گیرند. (خضرائی) ارتباط داشتن با زن بیوه لذت‌بخش است. چون کسب تمتع از او آسان است. یا اگر او را بگیرند، جهیزیه به همراه دارد. .(خاوری)

۞ پای من به ...ون مرد دوزنه. (دهگان، ) هنوز هم در خراسان، قدیمی‌ها که پایشان می‌خوابد به مزاح، مثل بالا را بکار می‌برند تا بدنشان به حال عادی برگردند.

۞ پول ازدواج جوان‌ها، لب تاقچه است [کرمانی] (ذوالفقاری)

۞ پول در کمر، زن در کمر یا: «ملک در نظر، زن در بغل، زر در کمر» [هزاره‌ای] ملک و زن و زر در صورتی محفوظ می‌مانند که در چنین شرایط و وضعیت‌هایی باشند. با این توضیح که اگر ملک و زمین تحت نظر آدم نباشد و زن در کنار آدم نباشد و پول در کمر آدم، از دست می‌رود. مثل را به‌عنوان توصیه جهت حفظ این سه مورد به کار برند. .(خاوری) مانند آن : «پول درشت، شهوت در پشت» (ذوالفقاری،فرهنگ‌نامه)

۞ تخت، تخت اول است؛ بخت، بخت اول . [لری] (ذوالفقاری) ۞ بخت، بخت اول. [اصفهانی، هزاره‌ای، کرمانی] (خاوری، ذوالفقاری) انتخاب اول شایسته‌ترین و موفق‌ترین است. تعبیر را وقتی به کار می‌برند که بخواهند کسی را از تردید یا وسواس بازدارند. غالباً این تعبیر را در امر ازدواج استفاده می‌کنند. اعتقاد بر این است که اولین ازدواج بهترین و مهم‌ترین ازدواج است. .(خاوری)

۞ تنبانش دو تا شد. [بیرجندی] (ذوالفقاری) ظاهراً درباره مردی بکار می‌رود که دو همسر دارد.و یا می‌خواهد که تجدید فراش نماید. مانند: « تنبان مرد که دوتا شد فکر زن نو می‌افتد (شکیبی) و مانند آن: «مرد وقتی‌که تنبانش دو تا می‌شود (اول) زنش زشت می‌شود (دوم) خانه‌اش تنگ.» (دهگان، )

۞ جای زن تو خانه است(دهگان، ) و یا: خانه مال زن است بیرون مال مرد. (دهگان، ) کار (هنر) زن خانه‌داری است. (دهگان، )

۞ چوب شوهر گله، هر کی (زنی) نخوره خله. (دهگان، ) دلداری دادن مادر و مثل آن به دختر که از کتک شوهر به شکایت آمده باشد.(شهری)

۞ حکم زن روان است. (دهگان، ) مانند: « زن رئیس خانه است.» . [گلبافی، کرمانی] (ذوالفقاری) اشاره به کدبانویی زن در امور خانه. (خضرائی)

۞ خاک بینی ز کعب تا زانو (خاک یا بی ز پای تا زانو) / خانه‌ای را که دو است کدبانو. (دهخدا) و یا: «خانه‌ای که با دو کدبانو باشد، خاکروبه تا به‌زانو باشد.» (امینی)

۞ خانم پاشنه ترکیده، آقا طلبیده. (دهگان، )

۞ خانه بابا نان و انجیر، خانه شوهر چوب و زنجیر! (خضرائی)و یا: «خانه پدر نان و پسته، خانه شوهر غم و غصّه» [دماوندی] (ذوالفقاری) و نیز: «خانه پدر الله الله، خانه شوهر بسم‌الله بسم‌الله» [بیرجندی] ( ذوالفقاری) «خانه پدرم کشک و دوغ است، خانه شوهرم جنگ و چوب است» [لکی] ( ذوالفقاری) دختران باید بدانند که آسایش و آرامش در خانه پدر است! (خضرائی)

۞ خانه سایه بالاسر می‌خواهد. و یا: «خانه بدون سایه بالاسر نمی‌شود.» (دهگان، )

۞ خدا زن را گوربه‌گور کند، شوهر به شوهر نکند. [هزاره‌ای] (ذوالفقاری)

۞ خدا یکی، زن (یار) یکی. (دهگان، دهخدا، شکور زاده، ذوالفقاری) و یا: خدا یکی و محبت یکی و یار یکی. (هبله رودی، مثمر، نامه داستان) خدا یکی، یار یکی، دل یکی، دلدار یکی. [افغانی] (ذوالفقاری)

۞ خر خوب را از طویله بیرون نمی‌کنند دختر خوب را از قبیله [شهربابکی] (ذوالفقاری) خر خوب یا زن خوب را از ده بدر نمی‌برند [بیرجندی] (ذوالفقاری)

۞ خواستی زن بگیری، چشمانت را بازکن، گرفتی ببند [تهرانی] (ذوالفقاری)

۞ خواهرشوهر، خار است؛ بچه‌اش خارخاسک، مادر شوهر مار است بچه‌اش مارمولک نظر بدبینانه عروس است نسبت به فامیل شوهر. (خضرائی) و یا«خویش زن لقمه بزن، خویش شو دیگ را بشو». (دهگان، ) و مانند آن، لرستانی‌ها گویند: «خویشان زن جلو خانه، خویشان شوهر عقب خانه! سررشته کار و ابتکار عمل در دست هر کس باشد دوستان و خویشان خود را بر دیگران مقدم می‌دارد! (خضرائی)

۞ دختر بی جهاز، اشکنه بی پیاز، طالع بی‌نیاز (ملای بی‌نماز) [قمی] (ذوالفقاری)

۞ دختر که مادرش تعریف می‌کند بگذار و فرار کن همسایه که تعریف کرد بگیر و فرار کن [آذری] (ذوالفقاری) مانند آن: «دختری که مادرش زیاد تعریفش کند، عروس شلخته از کار درمی‌آید.» (سخن، ذوالفقاری)

۞ دعوا مرافعه چاشنی زن‌وشوهری است. (دهگان، ) و یا: دعوای زن‌وشوهری نمک ادویه زندگی‌شان است. (دهگان، )

۞ دو چیز خانه‌ات را خراب می‌کند معامله بدون رضایت و ازدواج با پایین‌تر از خودت [بختیاری] (ذوالفقاری) و آذری‌ها وارون آن را می‌گویند: «از خود پائین تر دختر بگیر، به بالاتر از خود دختر مده (ذوالفقاری)

۞ دور دور میرزا جلاله، یه زن به دو شوهر حلاله. (شکیبی، دهگان، ) و یا: عهد میز جلاله، یه زن به ده شوهر حلاله. (دهگان، ) زنان در ملامت زنی که متهم به مول داشتن است مخصوصاً ضمن جنگ‌ودعوا به‌عنوان تحقیر و فحش گویند. (خضرائی)

۞ زن اول به تو حرمت گذارد / زن دوم دمار از تو برآرد/ زن سوم به قبرت می‌گذارد(دهگان، )

۞ زن (دختر) باید با چادر به خانه شوهر برود با کفن بیرون بیاید. (خضرائی، ذوالفقاری، شکور زاده، ) و یا: «با چادر سیا میلاد با کفن سفید میره" حرف دختر دارها در موقع بله‌بران، به پایداری و سازش دخترشان در خانه شوهر و همچنین نشان دادن عقیده که در فامیل آن‌ها مگر دخترانشان با مرگ خانه شوهر ترک بکنند.(شهری) خانواده‌های سنت‌گرا طلاق گفتن و طلاق گرفتن را سخت نکوهش می‌کنند. (خضرائی)

۞ زن بگیر تا صاحب‌خانه بشوی. (دهگان، ) مانند: «زن برکت خانه است. (دهگان، )

۞ زن بلا است، الهی هیچ خانه‌ای بی‌بلا نباشد. (شکور زاده، حیدری، ) و یا: «زن بلا باشد به هر کاشانه‌ای / بی‌بلا هرگز مبادا خانه‌ای» و درعین‌حال خود بیت ، مثل سایر است. وجود زن در اداره خانه بسیار لازم است و خوبی‌های او برای مرد به‌مراتب زیادتر از آزار و بدی‌هایش است. (خضرائی

۞ زن به زن طلاق مده که کرکری می‌خواند، به زن مرده بده که قدر زن می‌داند. [کرمانی] (خضرائی، ) مانند آن: «زن مرده را زنش بده، زن طلاق داده را سرش بده.» (خضرائی)

۞ زن بیوه بگیر که مال داره/ شب و نیم شبی چنگال داره [جیرفتی، مینابی] (ذوالفقاری) و مانند آن: «زن بیوه بگیر مال داره/ برای آتشو چکمال داره» [بیرجندی] (ذوالفقاری)

۞ زن بیوه یک جفت گیوه [کرمانی، سیرجانی، راوری] (ذوالفقاری، خضرائی) مانند: « زن بیوه، کفش گیوه، راه شیوه» [کرمانی] (بهمنیار، ذوالفقاری) ازدواج با زن بیوه خرجی ندارد. (خضرائی)

۞ زن پیر بوسیدن، پنبه خاییدن (جویدن) است (شکور زاده، عوام، ذوالفقاری)

۞ زن پیر خانه‌دار، خانه را خراب می‌کند [کرمانی] (ذوالفقاری)

۞ زن جوان و مرد پیر (عروس جوان، داماد پیر)، سبد بیار جوجه بگیر. (شکور زاده، بهمنیار، شاملو، ذوالفقاری) زن جوان وقتی با مردی پیر ازدواج کند زیاد بچه‌دار می‌شود. (خضرائی) در تنبه پیری که همسر کم‌سال اختیار کند، که باید منتظر کودکانی بنام خود از این‌وآن باشد.(شهری)

۞ زن راضی مرد راضی چه اعتنا به قاضی. وقتی اختلافی نباشد نیاز به مراجعه قاضی نباشد. (خضرائی) و یا: «زن راضی مرد(شوهر) راضی گور بابای (گوزه به ریش) قاضی»[شاهد، خزینه، دهخدا، شکور زاده] (ذوالفقاری)

۞ زن رخت و نان می‌خواهد نه لحاف جنبان. [تهرانی] (ذوالفقاری، دهگان، )

۞ زن گرفتیم مونس دلمان باشد، بلای جانمان شد. (دهگان، )

۞ زن ملا نصف ملا. [کرمانی] (خضرائی، ذوالفقاری) دانش و احترام همسر مرد عالم، دانشمند، استاد و معلم حداقل برابر نصف دانش و احترام شوهر است. (خضرائی) و: «زن به شوی بزرگ بود.» (بید پای، 237؛ ذوالفقاری)

۞ زن نگه‌داشتن (زن‌داری) را از خروس باید یاد گرفت. (بهمنیار، شکور زاده، ذوالفقاری، شکیبی، خضرائی، دهگان، ) و یا: «آدم باید زن‌داری و غیرت را از خروس یاد بگیرد.» (دهگان، ) شوهر مسئول اداره زندگی و حفظ و حمایت همسر خویش است. (خضرائی)

۞ زن و شوهر هر اختلافی داشته باشند تو رختخواب حل می‌شود. (دهگان، )

۞ زنی که جهاز ندارد، این‌همه ناز ندارد! پشت‌گرمی عروس به جهیزیه است. (خضرائی)

۞ سیزده‌بدر، سال دگر، خانه شوهر، بچه به بغل [تهرانی، ذوالفقاری]

۞ شوهر، طاق اتاق است قوم شوهر پایه طاق. (شهری، خضرائی، دهگان، شهری، ذوالفقاری ) نصیحت مادر به دختر به خانه‌ی شوهر فرستاده که اگر بخواهد طاق یعنی شوهر برایش بماند باید پایه طاق یعنی قوم شوهر را نگاه بدارد.(شهری) و مراد این است که زن باید فامیل شوهرش را راضی نگه دارد، تا پیوند زناشویی او مستحکم بماند. (خضرائی)

۞ شوهر کردم وسمه کنم، نکردم وصله کنم! سخن زنی است که در زندگی زناشویی احساس مسئولیت نمی‌کند (خضرائی).

۞ شوهرم بره کاروانسرا، نونش بیاد حرم‌سرا (شکیبی، خضرائی، دهگان، دهخدا، حییم، شکور زاده) شوهر هر که باشد باید معاش زندگی خانواده را تأمین کند. (خضرائی)

۞ شوهر من اگر مرد بود، چرا رنگ رخم زرد بود؟(دهگان، شکور زاده، ذوالفقاری)

۞ شوهری دارم که نود سالشه، ریش سفیدش تا پر شالشه، سه زن‌داره بازهم دلش زن می خواد. (خضرائی، دهگان، ) یکی از تصنیف‌ها که در عدم تناسب سن زن و مرد ساخته‌شده بود. چه کم بودند دختران کم سن و سال که به مردان پیر و چند زنه فروخته می‌شدند. و مسمطی از نسیم شمال است (شهری)

۞ قرض عروسی را خدا می‌دهد(دهخدا، حیدری، ) . یا: «قرض کن زن کن، قرضت ادا، زنت به‌جا.» (شکور زاده، حیدری، شاملو، ذوالفقاری) و یا: «قرض کن زن کن، قرض می‌رود، زن می‌ماند». (شکور زاده، حیدری، ذوالفقاری)

۞ کله چهارتا شوهر را خورده. (دهگان، )

۞ گل زن و شوهر را از یک تغار برداشته‌اند. (دهگان، )

۞ مال زن مال خودش است سرکوفتش مال مرد. (دهگان، ) و مانند آن: آفتابه زن، ... مرد را پاک نمی‌کند. (دهگان، )

۞ مثل زن سعدی است (خضرائی) و یا: «دختر سعدی است، همه‌جا هست مگر خانه خودش. (دهگان، ) .و یا: «مثل زن ملانصرالدین هیچ‌وقت تو خانه‌اش نیست.». این مثل به‌صورت های مختلفی استعمال می‌شود و از باب طنز در مورد زنی که هیچ‌وقت در خانه خودش نیست گویند. . (خضرائی، )

۞ مرد دوزنه دم خوش نمی زنه. (دهگان، ) و مانند آن: «مرد دوزنه ریشش به انه.» (دهگان، ) و نیز: مرد دوزنه همیشه رویش سیاه است. (دهگان، )

۞ مرد کاری (و) زن کاری تا بگردد روزگاری. زن کاری (و) مرد کاری تا بگردد روزگاری. (خضرائی، دهگان، ) «زن از درون، مرد از بیرون، خوب خانه سازد.» [آذری] (ذوالفقاری) زن و مرد باید مشترکاً کار کنند تا بتوانند زندگی خود را به نحو احسن اداره کنند.(خضرائی)

۞ مردی که دو زن‌دارد شب‌ها تو مسجد می‌خوابد. (دهگان، ) و یا: «جای مرد دوزنه تو (در) مسجد است.» (دهگان، شاملو، شکور زاده، ذوالفقاری، حییم) .« اگر عناب تر می‌خواهی دو زن کن / اگر خون‌جگر می خوای دو زن کن. [بیرجندی ] (ذوالفقاری) یه زن کردی یه تمبون، دو زن کردی کو تمبون. [بیرجندی] (ذوالفقاری)

۞ مهر را کی داد کی گرفت (دهخدا، ذوالفقاری)

۞ مهرش چیست که هشت‌یکش باشد (دهخدا، حییم، شکورزاده، امینی، شاملو، نامه داستان،ذوالفقاری)

۞ وصلت با خودی، معامله با بیگانه. (شکیبی) و یا: «زن از خودی، معامله با غریبه» [شهربابکی] (ذوالفقاری)

۞ یا جای منه یا جای شب جمعه! تهدید زن به رفتن و جدا شدن به خاطر هوو (هبو). حرف کسی مثل خدمتکار و کارگر که همتایش طرف اعتنای ارباب یا استاد یا کارفرمایش قرارگرفته باشد.گویند مردی با زنش قرار شب جمعه گذاشت و نشانه‌ی شب جمعه را پایین پا بودن متکا قرار گذاشتند و ازآن‌پس هر چه به خانه آمد متکا را پایین دید تا آخر که به‌جان‌آمده زن را گفت: ... (شهری)

۞ یا صیغه‌ای یا عقدی یک شوهر دست‌به‌نقدی .(خضرائی، شهری،) باشد و بشود هر چه می‌خواهد باشد. از نمایشنامه‌ها که زن‌ها در خانه‌ها به متلک دخترهای بی‌قرار شوهر اجرا می‌کردند.(شهری)

۞ یقه آدم مجرد را شپش می‌خورد و نانش را سگ [قشقایی] (ذوالفقاری)

برخی از منابع:

آرزو سراج‌الدین، مثمر، به تصحیح ریحانه خاتون، پاکستان، 1991

امینی امیر قلی، فرهنگ عوام یا تفسیر امثال و اصطلاحات زبان پارسی، تهران، موسسه مطبوعاتی علی‌اکبر علمی، بی‌تا،

بهمنیار استاد احمد، داستان نامه بهمنیاری، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول، مهرماه 1361.

حییم سلیمان، امثال فارسی و انگلیسی، تهران، کتاب‌فروشی یهودا بروخیم، 1334

خاوری محمدجواد، امثال‌وحکم مردم هزاره ، مشهد، نشر عرفان، 1379.

خضرائی امین (واله)، فرهنگنامه امثال‌وحکم ایرانی، شیراز، انتشارات نوید شیراز ، چاپ اول 1382.

دهخدا علی‌اکبر، امثال‌وحکم ، 4 جلد، تهران، موسسه انتشارات امیرکبیر، چاپ چهارم، 1357.

دهگان بهمن، فرهنگ جامع ضرب‌المثل‌های فارسی، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، 1382

ذوالفقاری دکتر حسن، فرهنگ بزرگ ضرب‌المثل‌های فارسی، 2 ج، انتشارات معین 1388.

شاملو احمد، کتاب کوچه ( جامع لغات، اصطلاحات ، تعبیرات ، ضرب‌المثل‌های فارسی )، با همکاری آیدا سرکیسییان، تهران، انتشارات مازیار، چاپ دوم 1378 ،

شکور زاده دکتر ابراهیم، ده هزار مثل فارسی، مشهد، موسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ اول، 1372.

شکیبی گیلانی دکتر جامی و دکتر علی‌محمد حق‌شناس لاری و دکتر پدرام معزی قاجار پند و دستان یاب، تهران، نشویل، چاپ اول 1366

شهری (شهری باف) جعفری، قند و نمک - ضرب‌المثل‌های تهرانی، تهران، انتشارات اسماعیلیان، چاپ اول، 1370

هبله رودی محمدعلی، جامع التمثیل، تصحیح: دکتر حسن ذوالفقاری، تهران، انتشارات معین 1390

مشخصات
چه بگویم ؟     (حقوقی، ادبی و اجتماعی) این وب دارای مباحث و مقالات فنی حقوقی است. لیکن با توجه به علاقه شخصی،  گریزی به موضوعات "ادبی" و "اجتماعی"  خواهم زد. چرا و چگونه؟  می توانید اولین یاداشت و نوشته ام در وبلاگ : "سخن نخست" را بخوانید.
  مائیم و نوای بینوایی
بسم اله اگر حریف مایی
               
*****************
دیگر دامنه  های وبلاگ :
http://hassani.ir

* * * * * * * * * * *
«  کليه حقوق مادي و معنوي اين وبلاگ، متعلق به اینجانب محمد مهدی حسنی، وکیل بازنشسته دادگستری، به نشانی مشهد، کوهسنگی 31 ، انتهای اسلامی 2، سمت چپ، پلاک 25  تلفن :  8464850  511 98 + و  8464851 511 98 + است.
* * * * * * * * * * *
ایمیل :
hasani_law@yahoo.com
mmhassani100@gmail.com

* * * * * * * * * * *
نقل مطالب و استفاده از تصاوير و منابع این وبلاگ تنها با ذکر منبع (نام نویسنده و وبلاگ)، و دادن لینک مجاز است.  »