تاریخ وکالت در ایران 1
فصل نخست - ایران باستان
بخش نخست: دادرسی و دادگستری و نگاهی به منابع حقوق و تاریخ حقوق در ایران باستان
پاره دوم - نگاهی به منابع حقوق و تاریخ حقوق در ایران باستان
نوشتهی محمد مهدی حسنی
چکیده:
نوشته حاضر به عنوان نخستین بخش از هشت فصل فیشهای موجود مربوط به بررسی تاریخ و پیشینه وکالت دادگستری در کشورمان ، تهیه و پیشکش می شود[1]. فصل نخست به وضع دادرسی و وکالت در ایران باستان می پردازد. که شامل دو بخش است. در بخش نخست (نوشته حاضر)، بعد از بیان مقدمه ای تاریخی در باره وکالت و نیز اشاره به عناوین و برشمردن فصول بعدی و تقسیم بندی مباحث، و نیز اهمیت پژوهش حاضر، مبحث اصلی را می آغازیم. فصل اول نوشته، اختصاص به ایران باستان دارد. در بخش نخست آن (موضوع مقاله حاضر) ابتدا نگاهی به دادگستری و نظام قضایی و تفنین ایران باستان و نیز منابع حقوق و تاریخ حقوق در این مقطع از تاریخ درخشان خود خواهیم داشت و منابع حقوقی قبل و بعد دوره ساسانیان و از جمله کتاب ماتیکان هزار دادستان (به عنوان مهمترین منبع وکالت دادگستری در ایران باستان)، واکاوی می شود. و با بررسی منابع به دست آمده و نیز اقوال تاریخنگاران و شرق شناسان، در بخش دوم و در سه پاره جداگانه (در شماره های بعدی فصل نامه) نهاد وکالت دادگستری را در این مقطع از تاریخ کشورمان، بررسی و منابع های موجود را بازنگری می نمائیم. موضوع پاره نخست : شامل : بحث وکیل یا سخنگو، معادلات وکیل در زبان های باستانی ایران، وضع وکالت در زمان هخامنشیان و ساسانیان، وکالت درویشان) و پاره دوم : بررسی مقررات دو فصل 20 و 30 از کتاب مادیان در باره دو گروه وکیل آن دوران: جاداگ گوانک(jādaggōw) و دستور(dastwar) و پاره سوم : دربردارنده ادامه بررسی مقررات آمده در فصل 20 از کتاب مادیان (دستور) و نیز سایر فصول و مقررات متفرقه کتاب مزبور در باره مقوله وکالت و بالاخره نتیجه گیری خواهد بود.
کلیدواژه:
تاریخ حقوق و دادگستری در ایران باستان، تاریخ وکالت در ایران باستان، منابع حقوق ایران باستان، متون باستانی وکالت، ماتیکان هزار دادستان
پاورقی ها:
[1] پیش تر خلاصه ای از هشت فصل موردنظر، زیر عنوان: " تاریخ استقلال کانون های وکلا در ایران " در شماره 3 و 4 زمستان 1390 / بهار 1391 فصلنامه وکیل مدافع منتشر شده است.
ما نوشته حاضر را، که آغاز و فیش برداری مطالب آن سالها پیش انجام شده به همکارانی پیشکش می کند که در راه اجرای وظایف اخلاقی و شغلی خود و دفاع از حقوق مردم، اینک جایشان با موکلین عوض شده و خود در معرض تهمت، حبس، هجرت، و محرومیت از حق انتخاب شدن و ... هستند.
پاره دوم - نگاهی به منابع حقوق و تاریخ حقوق در ایران باستان
1 - منابع حقوقی قبل ساسانی:
آنچه از الواح گلین و سند های نوشته شده روی پوست (پارْشُمَن[1]) و کتیبه های این دوران به دست آمده است میتوان قوانین متعددی را که شامل همه موارد زندگی اجتماعی سیاسی و اقتصادی و نیز شامل همه طبقات و گروههای مردم میشد برشمرد.[2] در سنگ نبشته های پارسی باستان به عقاید چون " اَرشتا" یعنی عدالت و داد ، " اَرته " یعنی راستی، قانون و نظم درست؛ و "میثرَه" (فارسی باستان = میتره، همان مهر دری) یعنی عهد و پیمان، و مانند آن ها به اندازه کافی اشارات رفته است و اگر هم اصطلاحات هم ریشه شان در اوستایی و وداها موجود نبود، باز هم این ها برای دریافتن این حقیقت که یک پایبندی و احترام عمیق آریایی به قانون و نظم وجود داشته است، کفایت میکند.[3]
منبع اصلی حقوق و قواعد حاکم بر رسیدگی ها آئین زرتشت بود. و سایر منابع عبارت بود از قوانینی که از زمان مادها و مأخوذ از سنت های گذشته ایرانی غیر آریایی و آریایی به جا مانده بود قوانینی که از ممالک تحت تابعیت بخصوص آشور بابل و مصر اخذ شده بود و قوانینی که در نزد قبایل پارسی مجری بود و جنبه قومی داشت و سرانجام پس از گردآوری آموزش و تدوین به خاطر ابلاغ آن از جانب شاهنشاه که او نیز به نوبه خود از اوامر اهورایی اطاعت میکرد جنبه الهی پیدا می نمود.[4]
روحانیون در ایران باستان مراتب و نامهای گوناگونی دارند، که معروفترین آنها موبد است. مغان در أصل یکی از طوایف شش گانه مادی بود که امور دینی قبایل را بر عهده داشت[5]. مری بویس شکل گیری سازمان روحانیون را به دوره هخامنشیان نسبت میدهد وهخامنشیان را زرتشتیان بسیار معتقدی میداند[6]. نامه تنسر درباره این طبقه میگوید: "عضو اول اصحاب دین: و این عضو دیگرباره بر اصناف ست، حکام و عباد و زهاد و سدنه و معلمان"[7] . روحانیون داوری وقضا را جزو خویشکاری منحصر به فرد خود میدانستند.[8]
همانگونه که پیش تر اشاره شد، داریوش اول را به عنوان یکی از قانونگذاران جهان باستان شناخته اند او نیز همانند کوروش کوشید به دور از تعصبات و کوتاه نگری های قومی و دینی، قانونی فراگیر و دادگرانه برای همه ملت ها تدوین و اجرا کند.[9] مدارک رسیده به ما حاکی است که در روزگاران پادشاهی داریوش ، کاری پر تلاش برای گردآوری قوانین ملت های مغلوب انجام گرفت. و شهرت او همچون یک قانونگذار برجسته تا مدتها پس از او زنده بود. چنانکه نزد افلاطون، داریوش قانونگذاری بود که مقررات او شاهنشاهی پارسی را تا زمان این فیلسوف ارزنده پاسبانی کرده و استواری بخشیده بود.[10] و حتی در میان دوره سلوکی (سال ۲۱۸م.)، آن هنوز، به منزله قانون فرمانروا، نقل می شد.[11]
در گلنوشته ای از بابل از سال 519 پیش از میلاد جمله " داته شه شری" (dāta ša šarri) به معنای "بر طبق قانون شاه " آمده است و تا ۳۰۰ سال پس از داریوش در بابل اصطلاح بنابر قانون شاه کاربرد داشته است.[12] اسکندر مقدونی نیز پس از ساقط کردن واپسین پادشاه هخامنشی یعنی داریوش سوم (336-331 ق. م.)، با فروتنی از قوانین ایرانیان به عنوان یکی از مواریث ارزشمند و مهم و معتبر به جا مانده از عهد هخامنشی یاد و ستایش کرده است.[13] به این ترتیب دادنامه ها (قوانین وی) تا مدتهایی دراز پس از پایان شاهنشاهی او برقرار ماند. هرچند ملل مغلوب مانند بابل ، قوانین خاص خود را به موازات قوانین داریوش حفظ کردند. [14] اومستد در کتاب تاریخ شاهنشاهی هخامنشی خود، فصلی را زیر عنوان قانونگذار نوین (اصلاحات قضایی طرح شده)، به وضعیت قانون گذاری و اصلاحات دادگستری داریوش میپردازد. وی با تأکید بر مقوله بومی سازی و واژه گزینی (وضع الفاظ تازه) برای اصطلاحات حقوقی مانندکاربرد واژه "دات"[15] به جای "وچر[16] " و "داوری" ، یکی از مهمترین منابع حقوق آن دوران را قوانین بابلی می داند. هم او، با همبرکردن (مقایسه) وچرهای بابلی و قانون حمورابی با سنگ نبشته های بجامانده از داریوش، همانندی و تحت تاثیر قرار گرفتن این مقررات را از تمدن مغلوب یادآوری می کند.[17]هرچند اظهارنظر علمی و بررسی تطبیقی مبسوط وی بر مذاق برخی خوش نیامده و به روحیه ناسیونالیستی آنها بر خورده است.[18] همچنین گمان میرود که ديگر قانون نامههای بین النهرينی نیز باید بر هخامنشیان تأثير داشته است.[19] به هرحال در این دوران در مورد بی احترامی به قانون و عدم رعایت آن، سخت گیری بسیار اعمال میشد قوانینی که در زمان داریوش وضع شد با تغییرات جزئی تا آخر عمر حکومت او به اجرا درآمد.[20] اومستد و بسیاری از اندیشمندان دیگر بر این باورند که مقررات مزبور قانون مدون (کد) به معنایی که حقوقدانان قاره اروپا با آن آشنا هستند (کامن لو) نبوده بلکه با قانون همگانی مردمان آنگلوساکسون همانند است. این مجموعه قوانین، از سویی نمودار فرهنگ پیشرفته هخامنشیان واز سوی دیگر غنا وتعدد مواد قانونی بود و خواهیم دید که بعدها مهمترین کتاب حقوقی مانده (کتاب مادیان) باید از همین قوانین مدون و مواد آن بهره برده است.[21] اما شوربختانه هیچ مجموعه ای از قوانین هخامنشی به جای نمانده است [22]
2 - منابع حقوقی ساسانی:
به نظر می رسد که نظام حقوقی ساسانی، نظام پیچیده ای از قوانین حاکم مختلف و قوام یافته از : الف - حقوق زرتشتی به عنوان قانون مدنی اصلی ب – فرامین شاه و قانون سلطنتی به عنوان یک قانون سرزمینی ج - کردگ به عنوان رویه حقوقی محاکم. د - قوانین پیروان ادیان مورد مدارا (اقلیت های مذهبی مجاز) به عنوان احوال شخصیه آنان ﻫ - عرف و عادات (انواع آداب و رسوم محلی در مناطق و شهرهای خاص) و بالاخره و- آداب و رسوم عشایر (کوچ نشینان) بود[23]. در این دوره قوانین ایران تحول ودگرگونی فراوان یافت. کتاب اوستا و تفسیرهای اوستا منبع اصلی نظری سیستم حقوقی را تشکیل می دادند اما با این حال، صلاحیت واعتبار نسک های حقوقی هم چنان معتبر باقی ماند. در این دوره، تفسیر شفاهی نسک های مزبور رواج فراوان یافت وبه گفته"قانون نامه" تفاسیر مکتوبی که درباره نسک های حقوقی اوستا نوشته شدند، از میانه دوره ساسانی پایه وزمینه اقدامات قانونی را مشخص می ساختند. این تفاسیر را "چاشتک" (آموزش ها) می خواندند[24] چنانکه بر بنیان آگاهی های داده شده از شایست نشایست، تصمیم های قضایی بر اساس اوستا و تفسیرهای اوستا (سه چاشته آذرهرمز و چاشته آذرفرنبغ نرسی و چاشته سوشیانس) و مفسران و چاشیداران شناخته شده مانند نیوگشسپ، میدیوماه، ابرگ و غیره که نظریات آن ها به عنوان مفسر شناخته شده حقوقی و قانون گذاران و صاحبان فتوا به کار بسته می شده است[25] اگرچه اغلب پژوهشگران از "دینمردان ودولت" در ایران ساسانی صحبت می کنند، اما این بدان معنا نیست که مانند اروپای قرون وسطی، قانون بین قوانین شرعی و دولتی (عرفی) تقسیم شده است. همچنین اگرچه در استان ها، در کنار سلسله مراتب روحانیان، سلسله مراتب اداری جداگانه ای وجود داشت، اما این منجر به اجرای قوانین مختلف توسط دادگاه های موازی نشد.و یک قانون ماهوی برای همه دادگاه ها وجود داشت که بخشی از یک سیستم واحد را تشکیل می داد. [26] " اگرچه نظریات و فتواهای همه آنها بر اساس قوانین «پوریوتکیشان» بوده اما آنها در نظریات و فتواهای خودشان هم داستان نبوده اند[27]. و این اختلاف مکتب فقهی به خوبی در کتابهای دادستان دینک و مادیان هزاردادستان پژواک دارد. هرچند در مقابل این مفسران شناخته شده که دستورهای آن ها جنبه قانونی و رسمی و حکومتی داشته، مفسرانی موسوم پیروان سین (داد و آیین آمیخته) نیز بوده اند، اما نظریات آن ها نادرست و غیرقانونی قلمداد می شده است"[28]
اوستا به عنوان منبع اصلی، به سه بخش (بیست و یک نسک) قسمت شده است. در اصطلاح زبان پهلوی، این سه بخش را گاسانیک، هاتک مانسریک و داتیک (داته) می نامند. بخش سوم و منثور اوستا، داتیک Dātik =Dathique)) در هفت نسک: که شامل نسک های حقوقی (احکام، قوانین فقه و حدود شرعی و آداب معاملات) و عبارت است از: نیکاتوم (Nikatum)، گنبسر نیجات (Ganba-sar-Nijat) ، هوسپاروم (Husparam)، سکاتوم (Sakatum)، وندیداد (Vandidat)، چیتر ادات (Çitradât)، بغان یشت (Bakan Yasht)، پنج نسک نخست فقط جنبه حقوقی دارند و نیکاتوم ، سی فصل راجع به تحقیقات قضایی است که موسوم به پتکار راتیشتان (Patcar Rratistan) است.[29]
علاوه بر آن قوانین حقوقی ایران قبل از اسلام را می توان از منابع دیگر باقیمانده نیز بازشناخت.[30] چنانکه کتاب دینکرد (dinkard) که مشتمل بر شرح و خلاصه اوستای بزرگ در زمان ساسانیان بوده و گویا در دوره حکومت مامون عباسی و توسط گروهی به سرپرستی موبدی به نام آتور فرنبغ جمع آوری شده است. بر طبق مندرجات آن، احکام مربوط به اعدام و مجازاتهای سخت باید به روئیت و تصویب شاه میرسید و آنگاه اجرا میشد[31]. به گفته بارتلمه[32] وپَریخانیان[33] به نظر می رسد در دوران ساسانیان، مجموعه قوانین حقوقی مدون به معنای امروزی وجود نداشته است لیکن از خلاصه نسک های اوستای ساسانی موجود در کتاب دینکرد چنین استنباط می شود که چندین نسک شامل مسائل حقوقی در دست بوده است. خلاصه که در دینکرد وجود دارد از روی اوستای ساسانی و تفاسیر آن تلخیص شده و تاریخ آن ظاهراً عهد خسروانوشیروان است.[34] به این ترتیب منبع اصلی حقوق در این دوره، اوستا و زند (تفاسیر اوستا و خرده اوستا[35]) و مجموعه فتواهای دینی و فقهی مفسران پهلوی که نام آن ها و چاشته های آن ها (آموزش و دیدگاه فقهی) در متون دینی دیده می شود و فتوی ها و دستورهای دینی آن ها برگرفته ازاوستا بوده است[36]، زیرا چنین به نظر می رسد که پیش تر و نیز تا مدتی از این دوره، متون حقوقی پنج نسک اوستا می توانست نـیازهای قـضایی پارس باستان را برآورد. امـا بـه تدریج، و یـا بـر اثـر نیازهای جامعه و یا بـه دلیل نارساییهای متون اوستایی، متون مذکور و یا عرف - که براساس سابقهای قدیمیتر رایـج بـود - مورد تفسیر فقها و حقوقدانان قرار گـرفت تـا اصـول قـضا را بـا نیازهای جامعه هـمساز نـمایند. و بعدها این تفاسیر همراه با ذکر نام شخصیتهایی که ناقل آنها و ضامن صحّت آن بـودند (بـه مـانند آنچه در فراز نخست احادیث اسلامی میبینیم) وارد کتب حـقوقی شـد.[37] به این ترتیب نظام حقوقی ساسانی با بهره بردن از احکام اوستایی در کنار قوانین رایج و مدنی سنتی و مزج آن با قوانین جدید ناشی از تلاش حقوقدانان برجسته آن دوران، بسیار غنی شد و بهبود یافت. و علیرغم تفاوت های اساسی میان تمدن ایران و مدنیت همسایگان غربی آن مانند: بابلی ها، یونانی ها و رومی ها، باید گفت اینکه تماس نزدیک با آنان بر هنجارهای حقوقی ایران نیز موثر باشد، اجتناب ناپذیر است. چنانکه به نقل از پیگولوسکایا[38] قوانین فارسی مربوط به «بردگی جزئی» و "قصاص" (lex talionis) گواه روشنی بر چنین تعاملی است [39]
کتاب هاو رساله های پهلوی، به جا مانده از این دوران، که حاوی مباحث فقهی و حقوقی اجتمامی و خانوادگی بوده، بسیار محدود است. سوای مادیان هزار دادستان (که به آن خواهیم پرداخت) سایرین عبارت است از: شایست نشایست[40] و متمم شايست ناشايست[41].، روایتِ اِمیدِاَشَوَهیشتان[42]، روایات آذرفَرَنبَغ فرّخزادان (شامل 148 پاسخ آذرفرنبغ ، پيشواي زرتشتيان قرن 3 هجري به پرسشهاي شده)، روایات فَرَنْبَغْ سُروش (چهار پرسش)[43]، پُرسشهای هیرْبَدْ اِسفندیار فَرُخْ بُرْزین (سی پرسش)، دادستان دینیک[44] ، روایات پهلوی همراه دادستان دنیگ[45] پیمان کدخدایی (عقدنامه ازدواج[46]). علاوه برآنها، همه مطالب زند وندیداد [47](ترجمه پهلوی وندیداد) و دینکرد[48] شامل خلاصه عناوین نسک های حقوقی (دادیگ dādīg) اوستا و رساله های نیرنگستان و هیربدستان[49] به مسائل فقهی و شرعی اختصاص دارند. همچنین، در لابه لای دیگر متون پهلوی، کم و بیش به مضامین حقوقی و فقهی اشاره شده است. (دادستان دینی، پرسش 53 و 61)، رساله مختصر پرسشنی هاکه بیشتر پرسش های آن در مایه حقوق و فقه است.[50] به نظر میرسد که یکی از اهداف اصلی همه این نوشتههای پس از ساسانی، حفظ آداب و رسوم دیرینه زرتشتیان، از جمله قوانین ازدواج، خانواده و ارث بود که اساساً با مقررات جدید اسلام تفاوت داشت.[51] اما سوای آن ما می دانیم که چندین مجموعه حقوق و دستورالعملهای گوناگونی موجود بوده، که تمامی آنها از میان رفته و تنها نامشان در متون برجای مانده وجود داشته است.[52] چنانکه مسعودی جغرافیدان مسلمان، از وجود آیین نامهایی مربوط به عهد ساسانیان مشتمل بر چند هزار برگ خبر میدهد که گمان میرود که در قرن دهم میلادی هنوز در دست بوده است. این تألیف نیز مانند دیگر تالیفات حقوقی و نظامی و سیاسی فارسی میانه فقط به صورت قطعاتی از ترجمههای عربی که ابن مقفع در قرن هشتم میلادی به عمل آورده بود به دست ما رسیده است. مهمترین تالیف این نوع که اصل پارسی میانه آن باقی مانده همانا مجموعه قوانین عهد ساسانی به نام ماتیکان هزار داتستان (کتاب هزار دستور) است[53]
همچنین، نگارنده ی مادیان هزاردادستان به نام برخی از منابع مکتوب حقوقی کتاب خود، چون: "خویشکارینامگ موبدان (xwēškārīh-nāmag ī mowbadān |MHD, A26, 15)"[54] [دستورالعمل و شرح وظایف موبدان]، خویشکارینامگ کارفرمایان (xwēškārīh-nāmag ī kārframān |MHD, A38, 16-17)" [دستورالعمل و شرح وظایف عوامل دولتی]، "دادستاننامگ (dādistān-nāmag)" [کتاب داوری ها]، مُستبارنامگ (mustbār-nāmag |MHD, A5, 11) [کتاب دادخواستها و فرجام خواهی] و همچنین ایاتگار، چاشنگ ابرگ (Abarag) [رساله و آموزه ابرگ] ، چاشنگ مدیوما (Medornah ) [رساله و آموزه مدیوما]، نبشتگ [نوشته]، اشاره کرده است[55] و نیز مجموعه هایی مانند مکتوبات ماراسپند رد (nibištag mahraspand i rad)، مکتوبات وه پناه مغان اندرز بد (nibištag wih-panāh i muyān handarzbid)، یادگار وه شاپور مویدان موبد (ayādgār i wih-šābuhr i mowbidān mowhid)، و ... که اکنون در دسترس ما نیست.[56] همچنین از زمره منابع دیگر مانده، دستوران (dastvaran) است که گویا مجموعه از احکام قضایی به زبان پهلوی بوده و اکثر منابع آن با ماتیکان هزاردادستان (که بحث مفصل آن خواهد آمد)، یکی است لیکن از میان رفته و تنها نسخه ای از آن به زبان سُریانی موجود است[57]. ویسهوفر[58] از این کتاب به مجموعه حقوق و قوانین بختيشوع[59] یاد می کند که از کتاب مادیان یا هزار داوری اهمیت کمتری دارد و در قرن هشتم و به زبان پارسی میانه (پهلوی) توسط مارعیسوبخت (رهایی یافته به دست مسیح) در مرکز ایالت پارس و تحت تأثیر بسیار زیاد قوانین حقوقی ایرانی - زرتشتی (دوران ساسانی پیش از اسلام) و با تصرفها و اقتباسهایی از قوانین امپراتوری مسیحی بیزانس، نوشته شده و حکمهای این مرجع قضایی زرتشتی را برای جماعت مسیحی پارسی قابل قبول ساخته است. و فقط ترجمه سریانی آن که حدود سال ۸۰۰ انجام گرفته باقی مانده است به کمک این کتاب می توان برخی از اصطلاحات حقوقی تعریف نشده در کتاب مادیان را خواند و تفسیر کرد.[60] و جدا از بخشهای حقوق خانواده، آن کاملاً بر فقه زرتشتی ساسانی استوار است.[61] پیگولوسکایا این کتاب را تنها روایتی از ماتیکان هزاردادستان می داند که به زبان سریانی محفوظ مانده و مترجم آن ایشابخت متران نستوری پارس (ضبط متفاوتی از مارعیسوبخت یا ژزوبخت) می داند.[62] لیکن بهار ، همداستان با کریستنسن گوید این مترجم عیسوی قواعد حقوقی ایران را تغییر داده است تا با اوضاع و احوال همکیشان او مناسب تر باشد.[63]
برخی منابع ارزشمند دیگر مانند تاریخنوشتههای: «نامه تنسر[64]»، «عهد اردشیر» و « کارنامه انوشیروان»[65] نیز تنها به صورت ترجمه عربی یا فارسی آنها باقی مانده و همچنین «کارنامه اردشیر»[66] هم جزئیاتی در مورد نهادهای اجتماعی و حقوقی ایران ساسانی ارائه می دهد.[67]
سوای مجموعه اشاره شدهی بختيشوع، از دیگر منابع ثانویه (مربوط به جوامع تابعه دولت ساساني)، می توان از "خلاصه اعمال شهدای مسیحی به زبان سریانی[68] نام برد که در زمینه حقوق جزا و آیین دادرسی کیفری است و به متون اصلی فارسی میانه برمی گردد[69] و نیز "تلمود بابلي "[70] که مجموعهاي مركب از ميدراش و ميشنا است و در حدود سده 5 ميلادي در ارتباط با جامعه يهود ساكن قلمرو ساساني، گردآوري شده است. و بالاخره در باره جامعه بودايي و ديگر جوامع شرق ايران، "كشف مجموعهاي از پوستنوشتههاي باكتريايي در شمال افغانستان در دهه 1990، به افزايش شگفتانگيز آگاهيها، در مورد تمدن كوشانيان و قلمرو كوشانشاهان انجاميد. در این باره شایان ذکر است که ساسانيان در سده سوم ميلادي موفق شدند قلمرو كوشانيان را تحت نفوذ خود درآورند و از آن پس نمايندهاي از سوي دستگاه مركزي حكومت ساساني كه اغلب شاهزادهاي ساساني بود، امور آن سرزمين را تحت نظارت داشت. به هرحال متون حقوقي كه اغلب سند قرارداد و مواردي از آن قبيل هستند، محدوده زماني نسبتا گستردهاي از سده 4 تا سده 9 ميلادي را در برميگيرند[71]." و بالاخره علاوه بر کتیبههای صخرهای پادشاهان ساسانی و کتیبههای موبدان موبد کرتیر[72] ،چندین متن فارسی و عربی متأخر نیز حاوی جزئیات قابل توجهی از نهادهای حقوقی مختلف ایران پیش از اسلام است. با این حال، اینها باید با توجه به تغییرات تاریخی مورد استفاده قرار گیرند.[73] همچنین وقایع نگاری نویسندگان مسلمانی مانند مسعودی[74] و طبری[75] نیز گفته هایی دارند که تنها برای روشن كردن برخی از پرسشهای كم اهمیت قابل استناد هستند، و قادر به ارائه نمایی كلی از قانون دوره ساسانی نیستند[76]. اینک که منابع حقوقی این دوره مورد واکاوی قرار گرفت، می خواهیم از مهمترین منبع موجود که همان دستمایه اصلی مباحث آتی ما در باره وکالت است، سخن بگوییم: و آن
کتاب هزاردادستان:
است. در میان مجموعه های پیدا، مهمترین و شاخصترین منبع حقوقی این دوران که در عین حال یکی از ارزنده ترین اسناد حقوقی ایران باستان به شمار می رود کتاب ماتیکان هزاردادستان (Mādigān-ī hazār dādestān) به معنای کتاب هزار داوری حقوقی است، که شامل مقررات حقوقی و رویدادهای قضائی دوره ساسانی(۲۲۶ تا ۶۵۱ میلادی) است[77]. و نام آن به اشتباه توسط مودی (نخستین مصحح و ویراستار آن)، چنین نامیده شد، زیرا به صراحت متن، نام واقعی کتاب: «هزار دادستان" (هزار قضاوت) است.[78] ساختار آن با متون دینی و حقوقی پهلوی دیگر مانند شایست نـشایست یـا روایت آذرفرنبغ فرخزادان تفاوت دارد. در این کتاب آمیختگی بین احکام عبادی و سیاسی (حقوقی) نـیست و بـیشتر بـر روی مسائل حقوقی متمرکز شده است[79]. از متن این کتاب، تنها نسخه خطی و تحریری آشفته و دارای افتادگی های قابل توجه در دست است[80] که در عین حال تنها سند و مدرک کامل موجود در خصوص نظام حقوقی دوره ساسانی است.[81] برای نخستین بار وجود چنين اثري در سال 1896 ميلادي به آگاهي همگان رسيد. در آن سال، ادوارد وست (E. W. West) در مجلد نخست بنيان فقهاللغه ايراني،[82] از یافت شدن بخشي از یک دستنويس خبر داد كه آن را به عنوان مجموعه حقوق اجتماعي پارسيان در زمان ساساني[83] توصيف كرد.[84] پنج سال بعد یعنی در سال ١٩٠١ م. ، برای نخستین بخش بزرگتر اين متن، با انتشار چاپ عکسی (فاكسيميله = facsimile) از روی نسخه خطی موجود در کتابخانه مانوكجي ليمجي هوشنگ هاتاريا (Manockji Limji Hoshang Hataria Library) واقع در پونای هند به وسیله جيوانجي جمشيدجي مودي (Jivanji Jamshedji Modi) در بمبئي به انجام رسید. مودی، نام Mâdigân-i Hazâr Dâdîstân را از عبارتی که در مقدمه این کتاب آمده بود برگرفت.[85] در سال ١٩١٢ م. بیست برگ ديگر از همين دستنوشته - که از نظر مودی دور مانده بود،- به وسیله تهمورث دينشاه انكلساريا (Tehmuras Dinshaw Anklesaria) در بمبئي با دگرگونی نام کتاب (The Social Code of the Parsis in Sasanian Times or Mādigān i Hazār Dādistān. Part II) منتشرشد. [86]بخشهاي منتشر شده در حقيقت زماني متعلق به يك دستنويس بزرگتر بوده كه شوربختانه ديگر بخشهاي آن از میان رفته است.[87] بارتلمه نیز مطالعات خود را با انتشار مقاله ای در این زمینه در سال ١٩١٠ م. آغاز کرد[88] ودر سال های ١٩١٨ - ١٩٢٧ م. نیز پنج مقاله دیگر درباره این متن به رشته تحریر درآورد[89]. او در این مقالات شمار قابل ملاحظه ای از بندهای متن مادیان هزار دادستان را، به همراه توضیحات ریشه شناختی، آوانویسی و ترجمه کرد[90]. این مقالات در سال های ١٩٧١ - ١٩٧٢ م به وسیله مودی بازنگری ودر همان سال به وسیله بوگدانوف در شماره های ١٨ و٢١ و ٢٦ نشریه انگلیسی زبان موسسه شرق شناسی منتشر شد[91]. پس از بارتلمه، شاگرد او: آنتونیو پالیارو و سپس دومناش، بویس، پریخانیان و کلینگنشمیت (Klingenschmitt Gert) نیز، طی مقالاتی، از جنبه های مختلف، روی بخش هایی از این متن کار کردند. در سال های بعد چند تن از ایران شناسان متن مادیان را به طور کامل مورد بررسی وپژوهش قرار دادند. نخستین گام در این زمینه از سوی بلسارا برداشته شد. او این متن را در سال ١٩٧٧ م. آوانویسی وبه انگلیسی ترجمه کرد.[92] کار او با مقدمه ای مفصل، واژه نامه بسامدی ونمایه همراه بود. پس از او آناهید پَریخانیان این متن را آوانویسی وترجمه کرد. اثراو نخست در سال ١٩٧٧ م. به زبان روسی وبار دیگر با ترجمه انگلیسی در سال ١٩٨٠ م منتشر شد. ماریا ماتسوخ در سال ١٩٨١ م. ابتدا متن مربوط که نسخه انکلساریا را در یک مجلد منتشر کرد[93]. او در این کتاب پس از پیشگفتار ومقدمه حرفنویسی متن پهلوی ترجمه آلمانی، اصطلاح نامه حقوقی و نیز دو فهرست موضوعی و فهرست اسامی را ارائه کرده است. ماتسوخ بخش مربوط به کتابخانه هاتاریا را در مجلدی دیگر در سال ١٩٩٧ م. منتشر کرد. [94] تاکنون پژوهش هایی نیز در ایران بر روی این اثر ارزشمند صورت گرفته است، ازجمله، گردآوری و ترجمه موبد رستم شهزادی با عنوان قانون اساسی زردشتیان در زمان ساسانیان که مشتمل است بر شرح مختصری از فصول و مفاد هر بخشی از این کتاب. این اثر به کوشش مهرانگیز شهزادی در سال 1386 ش در تهران منتشر شد و اثر دیگر، مجموعه مقالاتی از علی کاکاافشار، وکیل دادگستری است که در نشریه حقوقی کانون وکلای مرکز (1381- 1387ش) به چاپ رسید. او در هر یک از مقاله های خود شماری از بندهای این متن را از دیدگاه حقوقی بررسی کرده است.[95] همچنین در سال 1391 این کتاب توسط سعید عریان به صورت کامل به فارسی ترجمه و همراه با مقدمه، آوانوشت متن پهلوی، یاداشت ها، واژه نامه منتشر شدهاست. و نیز خانم نادیا حاجیپور، بخش دوم از رونوشت هزاردادستان مودی، را در سال 1399 و از سوی انتشارات فروهر، به صورت آوانویسی، برگردان فارسی از متن پهلوی، یاداشت ها، واژه نامه به زیور طبع آراسته است. و بالاخره شایان یادآوری است که راهنمایی وآگاهی های برخی مانند : «دارمستتر» و «وست» و گلسار (حقوقدان زرتشتی) و نینا گارسویان و پیگولوسکایا و دیگر ایران شناسان، را در باره مادیان نمی توان در نظر نگرفت.
نام گردآورنده این مجموعه نفیس کهن، فَرُّخمَرد وَهرامان (Farroxmard ī Wahrāmān) است که از زندگی وی هیچ آگاهی درخور نداریم هرچند ویسهوفر، فرخمرد را پسر بهرام، اهل شهر گور (فیروز آباد) می داند و براین باور است که وی کتاب خود را در دوره میان جلوس خسرو به تخت سلطنت تا هجوم اعراب به ایران (۵۹۰ - ۶۴۲ م.) در منطقه اَردِشیرخُورّه [96] در فارس تألیف نموده است. تفضلی مانند مری بویس[97] تدوین آن را به زمان خسروپرویز منسوب می کند که شاید در قرن 3 هجری مطالبی به آن افزوده یا کم شده باشد.[98] لیکن عریان، بر این باور است که گویا در زمان یزدگرد سوم گردآوری شده است.[99] برخی گویند آمدن نام خسرو انوشیروان و خسرو پرویز در کتاب تعلق آن را به سدههای چهارم تا ششم میلادی شایمند می سازد. اما بعضی مانند دارمستتر به گفته پریخانیان و نیز فریدون برآنند که متن ساسانی این کتاب مزبور نیز مانند سایر متون اوستایی و پهلوی پس از هجوم تازیان از بین رفته است و نگارش نسخه موجود، بایستی در قرن نهم میلادی(سوّم هـجری) -کـه زردشتیان ایران برای حفظ مواریث دینی خویش به نسخهبرداری از کتابهای کهن میپرداختند صورت گرفته باشد؛[100]که بهنظر اشتباه میرسد، زبرا کلیه مناسب و عناوین دولتی مشروح در فصل (دَرِ) ۴۰ کتاب و نیز اصطلاحات دیوانی و تقسیمات جغرافیایی سیاسی به کار رفته در جای جای متن همگی تعلق آن را به دوره ساسانی مسجل می دارد و عریان (ویراستار و برگردان کتاب) معتقد است مادیان در سال 1006 یزدگردی برابر با 1047 قمری بازنویسی شده است.[101] بنابراين زمان تنظيم اين اثر بايد آخرين دهههاي فرمانروايي ساسانيان در قرن 7 ميلادي دانسته شود. چنانچه گردآوري اين مطالب در زمان متاخرتري نيز صورت گرفته باشد، بازهم مواد حقوقي گردآوري شده، مربوط به دورهاي است كه نظام حقوقي ساساني بهطور كامل مراعات و اجرا ميشده است. زیرا دارای متنی پیچیده و کاملاً تخصصی است و نشان میدهد که برای متخصصان در فقه و حقوق نوشته شده است، یعنی کسانی که با نظام حقوقی ساسانی و اصطلاحات فنی آن کاملاً آشنا بودند[102]. خانم ماریا ماتسوخ، موجز بودن مواد حقوقی ثبت شده در مادیان را نیز به دلایل فوق میافزاید که بنا به عقیدة وی، تنها در صورت آشنایی فقها و حقوقدانان ساسانی از مضامین و مفاهیم حقوقی و عدم نیاز به شرح و توضیح این موارد در دورهای که این نظام حقوقی دایر و پابرجا بوده، امکانپذیر بوده است[103] به هرحال با توجّه به فحوای تخصصی( حقوقی) تام کتاب و نیز اظهارنظرهای گردآورنده، در جاهای مختلف مانند بـند۲۸فصل 13 کتاب، بـایستی وی فَرُّخمَرد خود یکی از حقوقدانان یا فقهای وارد دورة سـاسانی باشد و برخی بر این باورند که احتمالاً در استان پارس قاضی بوده[104]و در عین حال به بایگانی دادگستری دسترسی داشته است زیرا وی، رویه های حقوقی روزمره دادگاه ها را بر اساس تجربیات خود و آرشیو های در دسترس، جمع آوری نموده است. [105] مولف یا گردآورنده ماتيكان تقريباً در هيچ کجای کتاب خود، از عبارت هاي معمول امروزي مانند: "مطابق فلان ماده (قانون، حكم حکومتی) بايد چنين باشد (حكم بر اين است) كه ..." و ... ديده نمي شود. و نیز کمترین استناد به نسك هاي اوستا و حتي به فحوای آن، به عنوان يك كُد يا مجموعة قوانين نمي كند، بنابراین این کتاب نمی تواند مجموعه قوانین حقوقی باشد که مقنن آن را انشا کرده و برای عمل در دسترس افراد و دادگاه ها قرار داده باشد، یعنی همان چیزی که امروزه در اصطلاح «حقوق نوشته» یا «حقوق مدون» گفته می شود بلکه آن، نوعی رویه قضایی و به مثابه حقوق عرفی است که مشتمل بر مجموعه رویه و تصمیمات محاکم قضایی در موضوعات واحد و طبقه بندی شده بوده که قضات می توانستند در موارد مشابه به کار بندند و به آن استناد نمایند. زیرا از عبارت هايي مانند : « بهرام/ پوسا نوه آزاد مردان/ ما هونداد [و اشخاص ديگر] گفته اند .... ؛ «گفته شده است ...» ؛ «مفسرین چنین میگویند...»؛ «در castak (تفسیر بر نسک)چنین آمده...»؛ «اين نيز گفته شده است ...» ؛ «جايي نوشته شده است ...»؛ «بعضي گفته اند ...»؛ «از دستوران نقل شده است كه ...»؛ «اگر كسي چنين كند آنگاه...»؛ «اگر كسي چنين بگويد آنگاه ...» و ... مانند آن استفاده مي كند."[106] بنابراین اگر در زمان تحریر، احكام حقوقي اوستا در قالب مفهوم به معني "قانون" و "مصوبهی لازمالاجراء" فهميده مي شد، استناد به آنها، در بزرگ ترين اثر حقوقي ساسانيان، نویسنده را ناگزير مي کرد؛ در حالیکه وی تنها تفسیرهای پهلوی از نسکهای حقوقی اوستا را مورد استفاده قرار داده و چند دادستان نامه - كه خود چيزي نظير همين كتاب بوده اند - اشاره مي كند[107] به این ترتیب فرخمرد مجموعهای از فتاوای قضایی و کارشناسی، نوشته هایی درباره وظایف قضات و دادرسان و فرمان های سلطنتی فراهم آورده است.[108]که حاوی نظرات ۵۹ تن از صاحبنظران قضایی دوره ساسانیان است که با ذکر نام آمده است.[109] و اسامی برخی از ایشان در تفاسیر پهلوی(زند)که در زمان انوشیروان بر نسکهای اوستا نگاشته شده دیده میشود.[110] بنابراین همانگونه که کاکا افشار نیز اشاره نموده است وارون عـنوان کـتاب "قـانون مـدنی زرتشتیان در زمان ساسانیان" (تز لیسانس حقوق قضایی شادروان رستم شهزادی) و نیز نظر برخی از نویسندگان، کتاب مادیان را نمی توان قانون مدنی دوره ساسانی دانست. بلکه آن مشتمل بر موادی است که هر"ماده" فشرده و کوتاه شده یک دادستان (= رأی) اسـت. در واقع کتابی مبتنی بر نقل رویه قضایی به اصطلاح عام آن در اصطلاح حقوق امروز ما است که آن را می توان با تدوین وگردآوری سابقه قضایی (tnedecerp)در گزارشهای قضایی در نظام حقوقی کامنلا در انگلیس سنجید[111]. و به این نتیجه رسید که نوعی حقوق الزامآور بوده که قاضیان دوره ساسانی آن را ساخته و پدید آوردهاند و در کنار داتیک (مجموعه دادها یا قانونهای گردآورده شده، در بخشی از اوستا) مورد استناد و استفاده داوران و وکلای دوره ساسانی قرار میگرفتهاست.[112]همچنین این کتاب مشتمل بر موضوعات گوناگون و عمدتاً حقوق مدنی است. موضوعاتی مانند: احوال شخصیه: اهلیت، حجر، قیومیت، ازدواج، طلاق، نفقه، ارث و وصیت، مباحث مالکیت، وقف، امور مربوط به بردگان، عقود و تعهدات مانند: هبه، وام، رهن، غرامت و خسارت، اجاره، ضمانت، وکالت، مشارکت و ... را در بر میگیرد در مواردی نیز به مسائل مربوط به حقوق جزا و نیز مقررات شکلی و آئین دادرسی پرداخته می شود.[113] که البته شاید جزائیات از مندرجات بخش گمشده آن است[114] و همین تغلیب أمور حقوقی و مدنی بر جزائيات در مادیان، موجب شده تا ماکوچ بگوید که در آن به مباحث دینی از منظر حقوقی پرداخته شده و در واقع در زمره قوانین مدنی آن دوران است[115] این کتاب در واقع یک دوره کامل اصطلاح شناسی حقوقی، زبان و شیوه بیان حقوقی دوره میانه، واژه ها و عبارات اوستایی که در بخشهای بازمانده اوستا دیده نمی شود و منبع مهم در شناخت کلیدواژههای شرعی و ادبیات شرعی ارمنی آغازین و همچنین نام بنیاد ها، آتشکده ها و قضات نامور دوره ساسانی است و آگاهیهای بسیاری درباره جغرافیای تاریخی منطقه فارس در اختیار ما می گذارد [116]. ناگفته پیداست که از اصطلاحات حقوقی و قضایی مندرج در این دایره المعارف حقوقی باستان - که یکی از با ارزش ترین اسناد حقوقی و قضایی در دوره ساسانی است[117] - بالغ بر ۹۰۰ واژه و اصطلاح حقوقی است می توان در واژه سازی و واژه گزینی و احیاناً معادل یابی برای اصطلاحات ساخته شده یا وام گرفته از عناصر زبان عربی بهره جست[118] چنانکه منصوری، بر پایه اصلی همین کتاب، فرهنگ حقوقی زبان پهلوی (فارسی میانه) را در 668 رویه، تدوین و منتشر نموده است. بنابراین، این متن را باید، آینه تمام نمای نظام و ادبیات حقوقی و نیز تاریخ حقوق در ایران باستان تلقی نمود که میتوان براساس آن یک تریلوژی از کلیدواژههای شرعی، اصطلاحها و کلمههای فلسفی، همچنین زبان حقوقی نوشت. و بررسی مسائل مربوط به وکالت و سایر موارد در این کتاب جمله بیانگر این است که ایرانیان باستان تا چه حد در مسائل حقوقی به ویژه حقوق مدنی حساسیت و ریز بینی داشته و به چه درجه ای از وضوح، روشنی، دقت و انضباط در طبقهبندی حقوق واقعی ، رفتار متخصصانه در فرآیندهای حقوقی، دادرسی و برگزاری محاکم قضایی به موفقیت دست یافته اند.».[119] در پاره های بعد پژوهش خواهیم دید که در بررسی مادیان، چنانکه پژوهشگری گفته است به رغم اینکه در بسیاری از موارد، آن، تنها راه برای یک محقق امروزی برای دریافت مقررات دوران ساسانی است، با این همه پیمایش در این اقیانوس سفسطه [120]؟ ، بسیار صعب و دشوار بوده و تنها از طریق بازکاوش (استقراء) میسر است، که این خود، وضع دشوار و خطرناکی را موجب میشود زیرا کار می تواند توأم با خطا و لغزش صورت گیرد؛ زیرا باید از قضاوت های موضوعی و خاص، حکم و هنجارهای کلی پشت آنها را استنتاج و استنباط کرد که زیربنای کار تلقی می شود و در بیشتر موارد هیچ منبع دیگری برای بررسی و کنترل یافته ها وجود ندارد. چه هنگامی که هنوز حکمی صادر نشده بود و یا مورد خاصی برای گردآورنده روشن نیست فرخمرد به نظرات و آرای مختلف علمای حقوق اشاره می کند که فقط ذکر بحث های نظری و فقهی است، و نه بیان رویه عملی محاکم. و چیزی که عمل پژوهش و سنجش را پیچیده می کند این است که به شرح پیش گفته، تنها نسخه خطی این اثر به طور کامل به دست ما نرسیده و برخی از بخشهای آن گم شده است. علاوه بر آن به نظر می رسد ، که گردآورنده از یک قاعده و اصل اساسی پیروی نکرده است که همین درک واقعی متن را دشوارتر می کند.[121]
پایان بخش اول از فصل نخست – ادامه دارد
منابع و ارجاعات:
الف – فارسی و عربی
احمدوند شجاع و بردبار احمدرضا (1398)، "مبانی دینی دولت در ایران باستان از دوره اساطیری تا دولت هخامنشی"، فصلنامه دولت پژوهی، مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی، سال پنجم، شمار ه 19 ، صص 81- 106 .
احمدی اشرف (1345) ، قانون و دادگـستری در شاهنشاهی ایران باستان، تهران: کتابفروشی اشراقی.
الستی ، ساناز (1382الف)، ایران باستان در آیین دادرسی کیفری (1)، مجله اصلاح و تربیت » سال 2، ش 22، صص 34 -36
امین، سیدحسن (1385-1386)، "دادرسی در ایران باستان"، مجله افراز (نامه درونی انجمن فرهنگی ایرانزمین)، سال 6، ش 9، صص72- 75 برگرفته از: https://www.cgie.org.ir/popup/fa/system/contentprint/8288
اورانسکی ای. م. (۱۳۵۸)، مقدمه فقه اللغه ایرانی، ترجمه کریم کشاورز، چاپ اول، تهران: انتشارات پیام.
اوشیدری دکتر جهانگیر (1371) ، دانشنامه مزدیسنا، چاپ اول،تهران: نشر مرکز.
اومستد آلبرت تنآیک (1340)، تاریخ شاهنشاهی هخامنشی، ترجمه دکتر محمد مقدم، چاپ اول، تهران: انتشارات ابن سینا با همکاری موسسه انتشارات فرانکلین.
ایمان پور محمدتقی (1401)، مقاله: «نفوذ و قدرت سیاسی و اجتماعی مذهب و موبدان در حکومت ساسانیان»، در: کتاب اندیشه و سیاست در ایران باستان، ج 4، جمعی از نویسندگان، چاپ یکم، تهران: موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی.
ایوانف م.س (۱۳۵۹)، تاریخ ایران ایران باستان، به همراه مؤلفان دیگر: م . آ. گرانتفسکی م.آ.داندامایف گ.آ.کوشلنکو، مترجم سیروس ایزدی و حسین تحویلی، چاپ اول، تهران: انتشارات دنیا.
باقری سعید (1400) "در معنی «داد» جست وجو برای یافتن واژه ای معادل «قانون» در متون ایران باستان"، فصلنامه مطالعات حقوق خصوصی، دوره 51، ش 4 ، صص 645-663
برادران حسینی، زهره (1400)، "تحوّلی در ساختار متون حقوقی در دورۀ ساسانیان"، پاژ ، سال 10، شماره پیاپی: 41، صص 115-139 )
بویس، مری (1374)، تاریخ کیش زرتشت، ترجمه همایون صنعتی زاده، تهران: توس.
بهار، ملک الشعراء (1347)، ترجمه چند متن پهلوی، به کوشش محمد گلبن، تهران: مرکز نشر سپهر.
بهار، مهرداد (1374)، جستاری چند در فرهنگ ایران، چاپ دوم، تهران: انتشارات فکر روز،
-------- (1376)، پژوهشي در اساطير ايران، چاپ دوم، تهران: نشر آگه.
بیانی دکتر شیرین (۱۳۸۱)، تاریخ ایران باستان، ج2 (از ورود آریاییها به ایران تا پایان هخامنشیان)، چاپ اول، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت).
پیرنیا، حسن - مشیرالدوله (1362)، ایران باستان، 3ج، چاپ دوم ، تهران: دنیای کتاب.
پیگولوسکایا ن. و (1354)، تاریخ ایران از دوران باستان تا پایان سدۀ هجدهم میلادی، سایر نویسندگان: آ. یو. یاکوبوسکی، ای. پ. پطروشفسکی، آ. م. بلنیتسکی، ل. و. استرویوا،ترجمه کریم کشاورز، چاپ چهارم، تهران، انتشارات پیام.
تفضلی دکتر احمد (۱۳۷۶) ، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، به کوشش ژاله آموزگار، چاپ سوم، تهران، سخن.
تنکابنی، حمید (1383)، درآمدی بر دیوان سالاری در ایران، چاپ نخست، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
جاحظ، ابو عثمان عمرو بن بحر (1338) تاج، ترجمه حبیب اله نوبخت. تهران: بی نا.
جم، دکتر پدرام (1390)، منابع حقوق انسانی در دوره ساسانی، جام جم آنلاین، به نشانی: https: //www. unp.ir/ article/ university /law/1563
جمالی نیما (۱۳۹۶)،"نامگ: مختصری در ریشه شناسی و معنی شناسی"، ایران نامک، سال ۲، شماره ۳.
جوادي، غلامرضا (1380)، مديريت در ايران باستان، چاپ 1، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، سازمان چاپ و انتشارات.
حاجیپور، نادیا (1398)، " درباره اصطلاح حقوقی ازشماند در مادیان هزار دادستان" ، نشریه پژوهشهای ایران شناسی، شماره 2 ، صص 55-74
حسن زاده، جمیله (1392)، نقد و بررسی: مادیان هزار دادستان (هزار رأی حقوقی) ویژه نامه نامه فرهنگستان (زبان ها و گویش های ایرانی) دوره جدید ش 3 ، صص 216-226
خدادادیان دکتر اردشیر (1375)، "دین و قانون در عصر هخامنشی"، پژوهشنامه دانشکده ادبیات، تهران، دانشگاه شهید بهشتی.
دارمستتر، جیمز (1348)، تفسیر اوستا و ترجمه گاتها، ترجمه دکتر موسی جوان، تهران: بی نا،
دورانت، ویل (1343)، تاریخ تمدن (مشرق زمین گاهواره تمدن)، ج1، مترجم: احمد آرام، چاپ اول، تهران: شرکت انتشارات اقبال با همکاری انتشارات فرانکلین.
دوشنگیمن، ژاک (1375)، دین ایران باستان. ترجمه رویا منجم. تهران: فکر روز
دیاکونوف، ا. م. (1345)، تاریخ ماد، مترجم: کریم کشاورز، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
رضی، هاشم (1376) ، وندیداد ، ج1، چاپ اول، تهران: انتشارات فکر روز.
زاگرس دکتر زند(1399)، "مفهوم نظم و قانون در نگاه هخامنشیان (بررسی موردی: نگاه داریوش در سنگ نوشته بیستون)"، فصلنامه علمی مطالعات تاریخ انتظامی (نشریه دانشکده علوم انسانی دانشگاه فرهنگیان البرز ایران)،سال 7 ، شماره 25.
زرینکوب عبدالحسین(1368)، تاریخ مردم ایران (ایران قبل از اسلام)، ج 1، چاپ دوم، تهران: موسسه انتشارات امیرکبیر.
روشن ضمیر، بهرام (1391)، شاهنشاهی جهانی ایران، ج 1، تهران، نشر پارس.
سرفراز علی اکبر (1373)، مجموعه دروس باستان شناسی و هنر دوران تاریخی ماد، هخامنشی ، اشکانی ، ساسانی، با همراهی بهمن فیروزمندی، تدوین: حسین محسنی و محمد جعفرسروقدی، چاپ اول، تهران: انتشارات مارلیک و جهاد دانشگاهی هنر.
شهزادی، موبد رستم، (۱۳۶۵)، قانون مدنی زرتشتیان در زمان ساسانیان، چاپ اول، تهران: انتشارات انجمن زرتشتیان تهران (فروهر).
صدری، محمد حسن (1384)، تحولات سیاسی اقتصادی و اجتماعی ناشی از حمله ی اسکندر به ایران، ترجمه: زهرا شبانیان، مجلّه حافظ ، شماره صص: 53 - 55 .
طبری محمد بن جریر (۱۳۵3)، تاریخ الرسل و الملوک (یا تاریخ الامم و الملوک معروف به تاریخ طبری)، ج 1، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران.
طبری، محمد بن جریر بن یزید، (۱۳۸۷ق.= ۱۹۶۷م) تاریخ الطبری (تاریخُ الرُسُلِ و الاُمَمِ و المُلوک)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، روائع التراث العربي.
طوسی خواجه نظام الملک (1364)، سیاست نامه، به کوشش جعفر شعار، تهران: کتابهای جیبی.
عریان، سعید (1391)، مادیان هزار دادستان (هزار رأی حقوقی)، فرخ مرد بهرامان، (مقدمه، ترجمه و آوانوشت متن پهلوی، یاداشت ها، واژه نامه و پژوهش:عریان) ، چاپ اول، تهران: نشر علمی.
----------- (1392الف)، راهنمای کتیبه های ایرانی میانه پهلوی – پارتی، چاپ اول، تهران: انتشارات علمی
عفیفی، دکتر رحیم (۱۳۴۴)، اَئوگمدئچا (متن پهلوی پازند و ترجمه فارسی و واژه نامه)، مشهد: چاپخانه دانشگاه
فرای د. ن. (1354) مقاله: "سازمان های شاهنشاهی هخامنشی"، پژوهش های هخامنشی، ترجمه ع. شاپور شهبازی، تهران: انتشارات موسسه تحقیقات هخامنشی شماره ۱۸.
فریدون، وهمن (1377)، "ایران شناسی درغرب: مادیان هزار دادستان کتاب هزار داوری (به کوشش آناهید پریخانیان) معرفی و نقد"، ایران شناسی سال دهم، ش1، صص 188 – 191
قاسمی، آمنه؛ دلبری، شهربانو (1394)، تطبیق و واکاوي تاثیرات دادگستري و دادرسی در ایران باستان بر دادگستري نوین، فصلنامه علمی پژوهشی فقه و تاریخ تمدّن، دانشگاه آزاد اسلامی مشهد، سال 11، ش 44، صص 124-146
کاتبی، حسینقلی(1346)، "وکالت در دنیای قدیم"، نشریه کانون وکلا، سال - شماره 105 صص 209- 221.
کاکا افشار، علی (1387)، " مادگان هزار دادستان/ کتاب هزار رأی(17)"، کانون وکلا ، ش 202 و 203، صص 223 - 252)
کریستینسن، آرتور (1351) ، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه:رشید یاسمی، چاپ چهارم، تهران: انتشارات ابن سینا.
============== (1393)، نمونه های نخستين انسان و نخستين شهريار. ترجمة ژاله آموزگار و احمد تفضلي ، چاپ پنجم، تهران: نشر چشمه.
گیرشمن، رومن (1349)، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه دکتر محمد معین، چ3، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
ماسه، هانری (1346) ، تمدن ایرانی، به همراه چند تن از خاورشناسان فرانسوی، ترجمه دکتر عیسی بهنام، چ2، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب،
محمودی علی (۱۳۹۵) "ایران باستان: مجهولهای تاریخی، اغراقهای تاریخی" (نشستی با حضور علی محمودی، داوود هرمیداسباوند و حمید احمدی)، روزنامه شرق، چهارشنبه ۱۷شهریور ، شماره ۲۶۷۶ ص 11 (اندیشه)
مدنی، سید جلال الدین (1978 م)، آیین دادرسی مدنی، ج. 1 ، تهران: انتشارات دانشگاه ملی ایران.
مزداپور، کتایون (۱۳۶۹)، شـایست نـشایست، متنی به زبان پارسی میانه (پهلوی ساسانی)، تهران: مؤسسة مطالعات وتحقیقات فرهنگی.
مسعودی، ابوالحسن علی بن حسین (1344)، مروج الذهب ومعادن الجوهر. ترجمه: ابوالقاسم پاینده. تهران: بنگاه ترجمه نشر کتاب.
مسعودی، ناصر (1387)، "مروری بر اصطلاحات حقوقی دوره ساسانی"، مجله کانون وکلای دادگستری، دوره جدید؛ شماره 9 و 10 ، صص 101-118
مشفقیفر ابراهیم (1401)، مقاله: «جایگاه و کارکرد دستگاه دیوانی در حکومت اشکانیان»، اندیشه و سیاست در ایران باستان، ج 4، جمعی از نویسندگان، چاپ یکم، تهران: موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی.
مشکور، محمد جواد (۱۳۴۷)،تاریخ اجتماعی ایران در عهد باستان، چاپ 2 ، تهران: انتشارات دانشسرای عالی.
منصوری، یدالله (1387)، " اصطلاحات حقوقي در زبان فارسي ميانه (پهلوي)"، نامه فرهنگستان، س 10، ش 4 (پیاپی 40)، صص 144-155
---------- (1390)، "نگاهی به دانشنامه حقوقی فارسی میانه (زبان پهلوی)" تهران: نامه فرهنگستان، ش48 ، صص 101-107
ویسهوفر یوزف (1377)، ایران باستان (از ۵۵۰ پیش از میلاد تا ۶۵۰ پس از میلاد)، ترجمه مرتضی ثاقبفر، ، چاپ اول، تهران، انتشارات ققنوس.
مینوی، مجتبی (1389)، نامه تنسر به گشنسپ، تهران: دنیای کتاب
نارمن شارپ رلف (1346)، فرمانهای شاهنشاهان هخامنشی، تهران: انتشارات شورای مرکزی جشنهای شاهنشاهی.
هرمیداس باوند، داوود (1401)، مقاله: «مناسبت ادیان و مذاهب با سیاست و حکومت در ایران باستان»، اندیشه و سیاست در ایران باستان، ج 1، جمعی از نویسندگان، چاپ یکم، تهران: موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی
هرودت (1383)، تاریخ هرودت [The history of herodotus]، ج۱(کلی یو)، ترجمه دکترهادی هدایتی، چاپ دوم، تهران، انتشارات دانشگاه تهران.
هگل، گئورک ویلهلم فردیش (1355)، عقل در تاریخ، ترجمه حمید عنایت، تهران: موسسه انتشارات علمی دانشگاه آریامهر،
یارشاطر، احسان ودیگران (١٣٨٠). تاریخ ایران. کمبریج، ج ٣، گردآورنده: جی.آ. بویل. ترجمه حسن انوشه، تهران: انتشارات امیرکبیر.
ب – لاتین:
Ankksaria, Ervad Tehmuras Dinshaw (1912) The Social Code of the Parsees in Sassanian Times or the madigân-i-hazâr dâdistân, Bombay.
Anklesaria, Behramgore Tehmuras (1969) The Pahlavi Rivāyat of Āturfarnbag and Farnbag-srōš, vols. I-II, Bombay.
Back, Michael (1978) Die sasanidischen Staatsinschriften. Acta Iranica 18. Leiden: Brill.
Bartholomae Christian (1910), "Uber ein sasanidisches Rechtsbuch", Sitzungsberichte der Heidelberger Akademic der Wissenschaften, Heidelberg.
-------------------------, (1918-1923). Zum sasanidischen Recht, I-V,Sb. Heidelberg, AW, I 1918, II 1918, III 1920, IV 1922, V 1923.
Bosworth, C. E. (1999): The History of al-Óabarī, vol. V. The Sāsānids, the Byzantines, the Lakhmids, and Yemen. Bibliotheca Persica. New York: State University of New York Press.
Boyce, Mary (1968) The Letter of Tansar, Rome.
Boqdanov, L. (1932), "Notes on Sasanian Law from the German of Prof. Ch. Bartholomae", Journal of Cama Oriental institute, Bombay.
Braun, Oskar (1915) Ausgewählte Akten persischer Märtyrer, Kempten, Munich, Kösel.
Bulsara, Sohrab Jamshedjee, 1937, The Laws of the Ancient Persians as Found in ""Mâ̂tîkân ê hazâr dâtastân", Mumbai: K.R. Cama Oriental Institute.
Christensen, Arthur (1944) L’Iran sous les Sassanides (deuxième édition revue et augmentée(, Munksgaard.
Corcoran Simon (2011) "Observations on the Sasanian Law-Book in the light of Roman legal writing" (Law, Custom, and Justice in Late Antiquity and the Early Middle Ages, Proceedings of the 2008 Byzantine Colloquium), ed.: Alice Rio, Centre for Hellenic Studies Occasional Publications; King's College London, pp. 77-113.
Darmesteter, James (1892): Le Zend-Avesta, vol. III: Paris.
De Menasce, Jean Pierre (1973). Le Troisiéme Livre du Dēnkart, traduit du pehlevi (Travaux de l'Institut d'Etudes Iraniennes de l'Université de Paris III, 5; Bibliothèque des Oeuvres Classiques Persanes, 4), Paris.
Dehaghi Mahmoud Jaafari (1998), Dadestan 1 demg (Dādestān ī dēnīg), Studia Iranica, Cahier 20. Paris
Dhabhar, Bamanji Nasarvanji (1927) Zand-i Khūrtak Avistāk (Pahlavi Text Series 3), Bombay: The Trustees of the Parsee Punchayet Funds and Properties.
-------------------------------------, (1963) Translation of Zand-i Khurtak Avistak (Bombay: The K. R. Cama Oriental Institute,).
Daryaee, Touraj (2003). The effect of the Arab Muslim conquest on the administrative division ofSasanian Persis/Fars. Iran 41: 193-204
Frye Richard Nelson (1975) The golden age of Persia: The Arabs in the East. London: Weidenfeld and Nicolson.
Grignaschi, M. (1966) “Quelques specimens de la littérature sassanide conservés dans les bibliothèques d’Istanbul,” Journal Asiatique, 254, pp. 1-142.
Gyselen, R. (1989) La Geographie Administrative de l'Empire Sassanide: Les Temoignages Epigraphiques En Moyen-Perse (sigillographiques) [Res Orientales n° I] Paris Groupe pour l’Étude de la Civilisation du Moyen Orient.
Hoffmann, Georg, (1880) Auszüge aus syrischen Akten persischer Märtyrer, Leipzig.
Hübschmann, Johann Heinrich (1897), Armenische Grammatik, Leipzig Germany.
Humbach, H. and Elfenbein, J. (1990). Ērbedestān. An Avesta-Pahlavi Text. München.
Jany, János (2010), Private Litigation in Sasanian Law, Iranica Antiqua, Volume: 45, pp. 398-9
---------- (2012), Judging in the Islamic, Jewish and Zoroastrian legal traditions: a Comparison of Theory and Practice. Farnham, Surrey; Burlington, VT: Ashgate.
Lukonin, V. G. (1983) Political, social and administrative institutions: Taxes and trade (The Cambridge History of Iran Seleucid Parthian 3/2), Cambridge University pp.: 681-743.
Kotwal, Firoze M. (1969) The Supplementary Texts to the Šāyest nē šāyest, Copenhagen: Royal Danish Academy of Sciences and Letters / Munksgaard.
Kotwal, F. M. and Kreyenbroek. Ph. G. (1992, 1995, 2003): The Hērbedestān and Nērangestān, Paris. vol. I, 1992 (Hērbedestān. Studia Iranica, Cahier 10); vol. II, 1995 (Nērangestan, Fragard 1. Studia Iranica, Cahier 16); vol. III, 2003 (Nērangestān, Fragard 2. Studia Iranica, Cahier 30).
MacKenzie David Neil And Perikhanian Anahit (1969) “The Model Marriage Contract in Pahlavi,” in K. R. Cama Oriental Institute Golden Jubilee Volume, pp. 103-12, Bombay.
Macuch, Maria (1981), Das sasanidische Rechtsbuch Mātakdān i Hazār Dātistān (Teil II), Wiesbaden: Deutsche Morgenländische Gesellschaft.
------------------. (1991). ‘Charitable Foundations in the Sasanian Period’, in Encyclopaedia Iranica, vol. 5, fasc. 4 (Costa Mesa, CA), 380–382.
------------------ (1993), Rechtskasuistik Und Gerichtspraxis Zu Beginn Des Siebenten Jahrhunderts in Iran: Die Rechtssamlung Des Farroḫmard I Wahrāmān, Wiesbaden: Harrassowitz.
----------------- (1994), “Die sasanidische Stiftung ‘für die Seele’ – Vorbild für den islamischen waqf?,” in Iranian and Indo-European Studies: The Memorial Volume of Otakar Klيma, ed. Petr Vavrouڑek (Prague: Enigma Corporation, pp. 163–180.
-----------------, (1999) “Iranian Legal Terminology in the Babylonian Talmud in the Light of Sasanian Jurisprudence,” in Irano-Judaica IV, ed. S. Shaked und A. Netzer, Jerusalem, pp. 91-101.
-----------------, (2002A) “The Talmudic Expression ‘Servant of the Fire’ in the Light of Pahlavi Legal Sources,” Jerusalem Studies in Arabic and Islam (Studies in Honour of Shaul Shaked) 26, pp. 109-29.
-----------------, (2002B) “A Zoroastrian Legal Term in the Dēnkard: pahikār-rad,” in Iran. Questions et Connaissances, vol. I. La Periode Ancienne, Paris, pp. 77-90.
------------------ (2004). Inheritance Encycloopedia Iranica,London - Newyork:E yarshater (Ed).Routtedge Kegan Paul. Vol.xlll Fasc 2, pp.125-131
------------------- (2005a), "Language and Law: Linguistic Peculiarities in Sasanian Jurisprudence, in fu-berlin, pp.95-108
------------------- (2005b) On Middle persian legal Terminology, In: Middle Iranian Lexicography, Eds: C. Cereti, M. Maggi, Roma, pp. 151-164
. ------------------- (2007) “The Pahlavi Marriage Contract in the Light of Sasanian Family Law,” in Iranian Languages and Texts from Iran and Turan. Ronald E. Emmerick Memorial Volume, pp. 183-204, Wiesbaden.
------------------- (2008), "An Iranian legal term in the Babylonian Talmud and in Sasanian jurisprudence: dastwar(īh),” in: S. Shaked and A. Netzer eds., Irano-Judaica VI: Studies Relating to Jewish Contacts with Persian Culture Throughout the Ages, Jerusalem,pp. 126-38
-------------------- (2009),"Judicial and legal systems iii (sasanian legal system)", in Encyclopdia Iranica, vol. XV Fasc 2. pp.181-196.
------------------ (2011) JUDICIAL AND LEGAL SYSTEMS iii. Sasanian Legal System", Encyclopedia Iranica. vol. XV. Fasc. 2. Persica Press pp. 181-196
-------------------- (2015a), Law in Pre-Modern Zoroastrianism in The Wiley Blackwell Companion to Zoroastrianism Stausberg and Vevaina(eds.), Oxford, Wiley Blackwell publications, London, Uk, pp. 289-298
Madan, Dhanjishah Meherjibhai (1911) The Complete Text of the Pahlavi Dinkard, 2 vols., Society for the Promotion of Researches into the Zoroastrian Religion, Bombay
Miri, Negin, (2013). “Sasanian Administration and Sealing Practices”. In: The Oxford Handbook of Ancient Iran (chapter 47), Edited by Daniel T. Potts, Oxford university press.
Modi, Jivanji Jamshedji (1901,1912), Mâdigân-i-hazâr dâdîstân (=MHD) and Anklesari، Ervad Tahmuras Dinshaji, Part I, Anjuman Atashbeharâm, Poona, 1901; Part II, Bombay1912.
Mosig-Walburg, Karin (1982) Die frühen sasanidischen Könige als Vertreter und Förderer der zarathustrischen Religion. Frankfurt, Lang, Peter GmbH.
Nöldeke, TH. (1879): Geschichte der Perser und Araber zur Zeit der Sasaniden. Leiden: E. J. Brill.
Nyberg, Henrik Samuel (1974) A Manual of Pahlavi, vol II: Wiesbaden: Otto Harrassowitz.
Olmstead, A. T. (1948) History of the Persian Empire, UNIV OF CHICAGO, USA.
Perikhanian Anahit (1997) The book of a thousand judgements: a Sasanian law-book, trans: Nina Garsoian, Costa Mesa, California and New York: Mazda Publishers.
Parker, Richard A. (1941) "Darius and his Egyptian Campaign", AJSL, LVIII, 373-77
piegelberg, Wilhelm (1914) Die sogenannte demotiscbe Cbronie in Paris, Leipzig: Hinrichs.
Pigulevskaya, N. (1963) Les villes de l’état iranien aux époques parthe et sassanide, Paris.
Sachau, Eduard (1914) Syrische Rechtsbücher, (opus: Corpus juris des persischen Erzbischofs Jesubocht) dritter Band, Berlin: G. Reimer
Safa-Isfehani, Nezhat (1980) Rivāyat-i Hēmīt-i Ašawahistān. A Study in Zoroastrian Law, Harvard Iranian Series 2, Cambridge, Mass.
Shaked, Shaul (1979). The wisdom of the Sasanian sages, an edition with translation and notes of Dēnkard Book Six, by Āturpāt-i Ēmētān (Persian Heritage Series, 34), Boulder Col., Westview Press.
Shaki, Mansour, (1993A). " DADWAR, DADWARIH ", in Encyclopedia Iranica. vol. VI. Fasc. 5. pp. 557-559, Columbia University press, USA.
------------------, (1993C). " DĀD (1) ", Encyclopedia Iranica. vol. VI. Fasc. 5, pp. 544-545. Persica Press.
--------------------, (2011). " JUDICIAL AND LEGAL SYSTEMS ii. Parthian and Sasanian Judicial Systems", in Encyclopedia Iranica. vol. XV. Fasc. 2. Persica Press. Pp: 177-180.
Skjærvø, Prods Oktor (1983) [1985] Kirdir’s Vision: Translation and Analysis. Archeologische Mitteilungen aus Iran 16, 269-306. Berlin.
Sprengling, Martin (1953) Third Century Iran: Sapor and Kartir. Chicago: University of Chicago Press.
Strassmaier, J. P. (1897) Babylantsche Texte: Darius
Rosenthal, K. (1961) A Grammar of Biblical Aramaic, Wiesbaden.
Tavadia, Jehangir C. (1930) Šāyast-nē-šāyast: A Pahlavi Text on Religious Customs, Hamburg.
Wendell Holmes, Jr. Oliver (1897) , The Path of the Law,10 Harvard Law Review 457 (http: // moglen .law.columbia.edu/LCS/palaw.pdf)
West, Edward William (1882): The Dādistān ī Dīnīk and the Epistles of Mānūškihar. Sacred Books of the East XVIII. Oxford university press.
Wiesehöfer, Josef (1996), Ancient Persia from 550 BC to 650 ADS, translated by Azizeh Azodi. London/New York: I. B. Tauris.
Wiessner, G. (1967) Zur Märtyrerüberlieferung aus der Christenverfolgung Schapurs II, Göttingen.
Williams, Abraham Valentine (1990) The Pahlavi Rivāyat Accompanying the Dādestān ī Dēnīg, Part I-II, Copenhagen: The Royal Danish Academy of Sciences and Letters
ج – تارنماها و اینترنت:
ایبنا (خبرگزاری کتاب ایران)، ۱۶ اسفند ۱۳۹۱ ، سخنرانی سعید عریان (پژوهشگر ارزنده فرهنگ و زبانهای باستانی) در مراسم رونمایی از کتاب «مادیان هزار دادستان (هزار رای حقوقی)
en.wikipedia.org ویکی پدیای فارسی و
[1] parchemin
(کاغذ پوستی) پوست دباغیشدۀ حیواناتی چون گوسفند و بز و گوساله که برای نوشتن تهیه میشد. این لفظ تحریفی از نام شهر پرگاموم در یونان باستان است که در قرن ۲پم برای نخستینبار پارشمن در آنجا ساخته شد.(نقل از تارنمای ویکیجو - دانشنامه آزاد پارسی)
[2] بیانی ، 1381، 179
[3] فرای، 1354، 32
[4] بیانی ، 1381، 179
[5] احمدوند و بردبار، 1398، 96
[6] بویس، 1374، ج 2،332
[7] مینوی، 1389، 57
[8] احمدوند و بردبار، 1398، 96
[9] زاگرس، 1399، 89
[10] Plato Epist به نقل از Olmstead, 1948 , 130 (فرای، 1354، 32-33)
[11] Olmstead, 1948 , 130به نقل از Strassmaier,1897, 53
[12] زاگرس، 1399، 89
[13] خدادادیان، 1375، 139
[14] گیرشمن، 1349، 170
[15] در جای خود در باره معنای "داد" صحبت شده است و نقل نظر نویسنده تنها به انگیزه امانت داری در بیان قول ایشان است
[16] وچر. [ وَچ َ ] = فتوی، دستور حاکم شرع در مسائل شرعی (دهخدا به نقل ازبرهان، ناظم الاطباء و آنندراج )
[17] اومستد، 1340، 162 به بعد
[18] احمدی، 1345، 41
[19] فرای، 1354، 32
[20] بیانی ، 1381، 179
[21] بیانی ، 1381، 180
[22] فرای، 1354، 33
[23] Jany, 2010B, 6
[24] یارشاطر، ١٣٨٠ ، 13
[25] Macuch,2015a: 291 (برادران حسینی، 1400، 117)
[26] Corcoran, 2011,105
[27] مزداپور، ۱۳۶۹، 6، برادران حسینی، 1400، 116
[28] برادران حسینی، 1400، 116-118
[29] دارمستتر، 1378، 111و112
[30] اوشیدری، 1376، 269؛ رضی،1376 ، ج1/41
[31] سرفراز، 1373، 391
[32] کریستینسن ۱۳۵۱، ۳۲۶
[33] Perikhanian, 1997: 16
[34] کریستینسن، ۱۳۵۱، ۳۲۶
[35] Xwurdag abestāg (See: Dhabhar, 1927 and 1963)
[36] Macuch, 2009, 182
[37] فریدون، 1377، 190
[38] Pigulevskaya, 1963, 102-03
[39] Shaki, 1993C, 544-545
[40] Shāyast nē-shāyast (See: Tavadia, 1930; مزداپور، ۱۳۶۹)
[41] the Supplementary text to the Shāyast nē-shāyast (See: Kotwal, 1969)
[42] Rivāyatī Ēmēdī Ašawahištān (See: Safa-Isfehani, 1980)
این کتاب مجموعهاي است از 44 پاسخي است كه اميد پسر اشوهشت در قرن 4 هجري، به پرسشهاي آذرگشسپ پسر مهرآتش داده است. مطالب اين اثر از جهت حقوق مدني زرتشتيان داراي اهميت زيادي است. در عين حال بازتاب مسائل و مشكلات فقهي ـ حقوقي جامعه زرتشتي در تقابل با جامعه مسلمان آن روز را نشان ميدهد. (جم، 1390)
[43] the Pahlavi Rivāyat of Ādurfarrbay and Farrbay-srōš (See: Anklesaria, 1969)
[44] Dādestān ī dēnīg (See: West 1882; Dehaghi, 1998; and for the new edition See: Macuch, 2007)
[45] the Pahlawi Riwāyat Accompanying the Dādestān ī Dēnīg (Williams 1990)
[46] paymānag ī kadag-xwadāyīh (See: MacKenzie and Perikhanian, 1969)
[47] Wīdēwdād (Darmesteter 1892)
[48] Dēnkard (Madan, 1911; de Menasce, 1973; Shaked, 1979)
[49] the Ērbedestān and Nērangestān (Humbach–Elfenbein 1990; Kotwal–Kreyenbroek 1992, 1995, 2003)
[50] منصوري، 1387، 144 (رش به Macuch 1993, 3)
[51] Macuch, 2011, 181-196
[52] اورانسکی، 1358، ۱۷۱ و ۱۷۲
[53] اورانسکی، 1358، ۱۷۱ و ۱۷۲
[54] در ادبیات حقوقی پهلوی سوای اینکه " نامگ" جزیی از عنوان کتابهای خاص است، در معنای عام برای نامیدن نوع ویژه ای از اسناد نیز به کار رفته است. مثلاً در مادیان هزاردادستان، ترکیباتی را نظیر پرسشنامگ (pursišn-nāmag) به معنای صورتجلسۀ بازجویی و "سخننامگ" (saxwan-nāmag) به معنای صورتجلسۀ دادگاه، هِشتنامگ (hišt-nāmag) به معنای طلاقنامه و یزشنامگ (yazišn-nāmag) به معنای صورتجلسۀ انجام مراسم ور (آزمایش) میتوان یافت. همچنین، در آن به اصظلاح نامگدان (nāmag-nīdān) به معنای بایگانی برمیخوریم. و نیز نزدیک به بیست بار، "نامگ" به معنای سند واجد آثار حقوقی آمده است. چنانکه در بندی از آن کتاب میخوانیم:
"Ud ān-ī guft kū ka gōwēd kū-m ēn wizīr ō tō dād ēg-iš gil ud nāmag dād bawēd."
بدین معنی که: " آن گفته شده که اگر گوید که ”این قباله را به تو میدهم.“ پس گِل (مُهر) و نامه را داده باشد." (جمالی، 1396، 6-5)
[55] منصوری، 1390، 103
[56] همان، عریان، 1391، 17؛ جمالی، 1396، 5؛ تفضلی، ۱۳۷۶، 287
[57] اورانسکی، 1358، 42؛ کریستینسن ، 1351، 76 ؛ بهار، 1347، بیست.
[58] josef wiesehöfer (پزوهشگر کلاسیک آلمانی و استاد کنونی تاریخ باستان در گروه کلاسیک دانشگاه کیل)
[59] the law collection of Īshcōbōkht (See: Sachau, 1914)
[60] امین، 1385-1386، 72-75؛ ویسهوفر، 1377، 221.
[61] Macuch, 2011, 181-196
[62] پیگولوسکایا، 1354، 64
[63] بهار، 1347، بیست
[64] see: Boyce, 1968; و نیز: مینوی، 1389
[65] “Testament of Ardašīr” and “Book of Deeds of Anuširwān” ( see: Grignaschi, 1966)
[66] Kār-Nāmag ī Ardakhshēr (Nyberg 1974)
[67] Macuch, 2011, 181-196
[68] see: Hoffmann, 1880; Wiessner, 1967; Braun 1915
[69] Jany, 2010, 4
[70] Macuch, 1993: 10 (See: Macuch, 1999; idem, 2002A; idem, 2008.)
[71] جم، 1390
[72] Jany, 2010, 4 (see: Back 1978; Sprengling 1953; Skjærvø, 1983; Mosig–Warburg, 1982).
و نیز: ر. ش به خدادادیان، 1380 ب، 113 به بعد و عریان، 1392الف، 165 به بعد
[73] Macuch, 2011, 181-196
مهمترین این منابع درپژوهشی از خانم ماتسوخ ذکر شده است (ر. ش. به : Macuch, 1993, 6)
[74] مسعودی، ۱۳۸۷ق.= ۱۹۶۷م
[75] طبری، ۱۳۸۷ق.= ۱۹۶۷م؛ Nöldeke 1879; Bosworth 1999
[76] Jany, 2010, 4
[77] اوشیدری، 1371، 41 و 420
[78]
[79] Machuch, 2005, 98 (برادران حسینی، 1400، 127)
[80] منصوري، 1387، 145 (تاوادیا، 1383، ١٨٢)
[81] عریان، 1391، 17- 37؛ عریان به نقل از ایبنا
[82] Grundriss der Iranischen Philologie, V.1, p. 116
[83] the social code of the Parsis in Sasanian times
[84]vide Bartholomae, Chr., 1910, 4 (جم، 1390)
[85] حسن زاده، 1392، 218-219 (ر.ش. : ( Modi, 1901
[86] همان (ر. ش. : Ankksaria, 1912)
[87] جم، 1390
[88] حسن زاده، 1392، 218-219 (ر. ش. : Bartholomae , 1910)
[89] همان (ر. ش. : Bartholomae, 1918-1923)
[90] Perikhanian,1997: 17
[91] همان (ر. ش. : (Boqdanov, 1932
[92] همان (ر. ش. : Bulsara, 1937)
[93] همان (ر. ش. : Macuch, 1981)
[94] همان (ر. ش. : Macuch, 1993)
[95] همان.
[96] Arđaxšēr-Xwarra (یکی از پنج کوره یا بخش فارس قدیم به معنای شکوه و روشنی اردشیر)
[97] Boyce, 1968, 61-62
[98] تفضلی، 1376، 286
[99] عریان، 1391، 18
[100] فریدون، 1377، 190 ؛ Perikhanian, , 1997,12
[101] عریان (منبع قبلی) و نیز به نقل از مصاحبه ایبنا
[102] حاجی پور، 1398، 57
[103] جم، 1390و نیز ر. ش. به: Macuch،, 1993، 10
[104] Jany, 2010, 3
[105] idem; Macuch, 1993: 10-15; برادران حسینی، 1400، 127، عریان، 1391، 17
[106] باقری، 1400، 658- 659
[107] همان،
[108] ویسهوفر، 1377، 221
[109] سرفراز، 1373، 390
[110] فریدون، 1377، 190
[111] کاکا افشار، 1387ب، 229و230
[112] عریان، 1391، 19
[113] همان، 19-21
[114] تفضلی، 1376، 286 به بعد
[115] Macuch, 2005a: 287
[116] عریان، 1391، 19-21
[117] اوشیدری ، ١٣٧١ : ٤٢ - ٤١
[118] منصوری، 1390، 106 و103
[119] عریان، 1391، 77 و 78
[120] ocean of casuistry
[121] Jany, 2010, 3
منبع: ( برگرفته از فصلنامه وکیل مدافع - ارگان کانون وکلای دادگستری خراسان، سال سیزدهم، شماره 23/ پائیز 1402- صص: 43-95)