گزیده نثر و نظم نجم الدین رازی
نوشته و گزینش: محمد مهدی حسنی
ابوبکر عبدالله بن محمد بن شاهاور اسدی ( انوشروان ) رازی متخلص به "نجم" و معروف به "دایه" ، از صوفیان بزرگ و نویسندگان مشهور در گذشته بسال 654 ﻫ. ق. است. از احوال و زندگی او با تمام شهرتش، اطلاعات کافی در دست نیست. موطن وی شهر ری بوده و با خانواده خود در آنجا زندگی می کرده است.
نجم الدین رازی دارای رسائل گوناگون است، معروفترین اثرش : " مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد " است، که یکی از معروفترین کتب عرفانی فارسی، و همآن شاهکار اوست. و بلحاظ حسن تقریر مطالب عرفانی و شیوائی و سادگی نثر و شعرهایی که در مطاوی آن نقل شده، دارای اهمیت بسیار است و به آثار روان اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم می ماند و از دیر باز مورد توجه بیش از حد دوستداران عرفان و ادب فارسی بوده است. در مواردی از نظر به کار بردن سجع، دنباله سبک خواجه عبدالله در رسالتش، به چشم میخورد. این اثر را با تغییراتی که خود نجم الدین داده به نام علاء الدین کیقباد کرده است . وجود نسخ متعدد از آن، اشتهار و اهمیت آنرا در میان صوفیه می رساند. این کتاب به اهتمام آقای دکتر محمد امین ریاحی و توسط بنگاه ترجمه و نشر کتاب، در سال 1352 در تهران انتشار یافته است. نثر منتخب ذیل از صفحات 496 الی 499 همین کتاب گزینش شده است
اثر دیگر وی، کتاب " معیار الصدق فی مصداق العشق " یا " عشق و عقل" یا "عقل و عشق" است . این اثر نیز به شیوه " مرصاد العباد" و در پاسخ پرسشهای دوستی در باره کمال عشق و کمال عقل، نگاشته شده است. کتاب مزبور با عنوان " عشق و عقل " به تصحیح آقای دکتر تقی تفضلی و جزو انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب در سال 1345 به چاپ رسیده است .
کتاب " مرموزات اسدی در مرموزات داودی " اثر دیگر نجم الدین رازی است که بنا به تحفه به دربار " داود شاه بن بهرام " بوده و به نام او کرده است. شیوه نثر آن، چون دو کتاب دیگر، عرفانی، ساده و شیرین است. استاد شفیعی کدکنی آنرا تصحیح فرموده و در سری انتشارات موسسه مطالعات اسلامی، در 1352 به چاپ رسانده اند .
نجم الدین رازی از بزرگان نویسندگان ایران در قرن هفتم است وسوای آثاری که برشمرده شد، که در تلفیق نثر روان با مضامین صوفیانه، از شاهکارهای ادب فارسی است. وی تالیفات دیگر نظیر : تفسیر قرآن کریم، منارات السایرین، و.... نیز دارد
او در عرفان پیرو عرفان نظری است و شاید قوت در این جنبه و نپرداختن به مسایل عملی در ارتباط با مردم، باعث نشان دادن روحیه ضعف وی در برابر مهاجمان آسیای میانه (داستان گریختن وی به همدان و رها کردن خانواده) باشد.
اشعار نجم الدین رازی در درجه دوم نسبت به نثرش قرار دارد. و نظم ( مثنوی) ذیل منتخب از کتاب اشعار او ، به کوشش و تحقیق آقای محمود مدبری صفحات 45 الی 47 است که در سال 1363 بوسیله کتابخانه طهوری منتشر شده است
***************
الف – نثر :
قضاﺓ هم سه طایفه اند، چنانک خواجه علیه الصلوه میفرماید: " القضاﺓ ثلث قاضیان فی النار و قاض فی الجنه ". فرمود قاضیان سه دسته اند: دو در دوزخ اند، و یکی در بهشت.
آن دو که در دوزخ اند، یکی آن است که بعلم قضا جاهل باشد، و از سر جهل و هوا و میل نفس قضا کند. دوم آنک بعلم قضا عالم بود اما بعلم کار نکند، بجهل و هوا کار کند، و میل و محابا کند، و جانب خلق بر جانب خدای ترجیح نهد، و رشوت ستاند، و کتابت سجلاّت و عقود انکحه بقباله دهد و ازآن مال و خدمتی ستاند، و نیابتها در ولایت بمال و رشوت دهد. و خدمتکاران را مستولی کند تا رشوتها ستانند، و در ابطال حقوق کوشند، و در اموال مواریث و ایتام تصرف فاسد کنند، و تزویرات بردارند، و باطلها را بحق فرا نمایند، و حق را بپوشانندو باطل کنند و امثال این .
چنانک تصرف در اوقاف بناواجب نمایند، و مناصب و مساجد و مدارس و خانقاهات بعلتها و غرضها و رشوتها بنااهلان و مستأ کله دهند، و تقویت اهل دین نکنند، و کار احتساب و امر معروف و نهی منکر مهمل گذارند. و آنچ بابواب البر تعلق دارد که برقاضی واجب بود غمخوارگی آن کردن، ضایع گذارند. این جمله آن است که بدان مستوجب دوزخ گردند.
و اما آن قاضی که در بهشت است مگر اشارت بدان است که خود در بهشت قاضی است، و الا آنک در دنیا قاضی باشد رعایت این حقوق بروجه خویش کجا تواند کرد؟ خواجه علیه السلام ازینجا فرمود " من جعل قاضیا فقد ذربح بغیرسکّین " .
تا این ضعیف در بلاد جهان، شرق و غرب، قرب سی سال است تا میگردد هیچ قاضی نیافت که از این آفات مبّرا و مصون بود الا ماشاالله. مع هذا اگر کسی ازین خصال ناپسند پاک و مبّرا بود، و بضد این بخصال حمیده موصوف بر جاده شریعت و بدان سیرت و سریرت که شرح داده آمد عالم عامل دل را متّصف گردد، و اوقات خویش را بدان اوراد آراسته دارد، و میان مسلمانان حکومت بر سنّت و سیرت سلف صالح تواند کرد، ولّی من اولیاء الله باشد، و خاص و گزیده حق بود، و بهر حکومتی که بحق بگزارد و شفقتی که بر احوال خلق ببرد و اقامت حدود شرع که بجای ارد درجتی و قربتی و رفعتی شریف یابد، و از نادره جهان بود، و بچنین قاضی تبرّک نمودن و تقرّب جستن واجب بود . و صلی الله علی محمد و آله .
**************
ب – نظم :
دولت این جهان اگرچه خوش است
دل مبند اندرو که دوست کش است
هر که را همچو شاه بنوازد
چون پیاده به طرح بندازد
هست دنیا و دولتش چو سراب
در فریبد و لیک ندهد آب
بس که آورد چرخ شاه و وزیر
ملکشان داد و گنج و تاج و سریر
کارها را به کام ایشان کرد
خلق را جمله رام ایشان کرد
تا چو نمرود مایه دار شدند
همه فرعون روزگار شدند
خود درویشکان مکیدندی
مغز بیچارگان کشیدندی
همه مشغول ماه و سال شده
همه مغرور جاه و مال شده
ناگهان تند باد قهر وزید
وز سر تخت شان به تخته کشید
تشنان را به خاک ریمن داد
ملکشان را به دست دشمن داد
وزر اینها بدان جهان بردند
مالشان دیگران همی خورند
وآنکه حقش به لطف خود بنواخت
نیک و بد را به نور حق بشناخت
بازداشت نار را از نور
دل نبست اندرین سرای غرور
باقی عمر خویشن دریافت
به صلاح معاد خویش شتافت
غم آن خورد کو ازین منزل
چون کند کوچ، شادمان، خوشدل
هر چه از ملک و گنج و شاهی داشت
برد با خویشتن جوی نگذاشت
لاجرم چون رسید کار به کار
رفت با صد هزار استظهار
*****************
مقدمه بالا ، بیشتر نقل از مقدمه کتاب "اشعار شیخ نج الدین رازی" تالیف آقای محمود مدبری و بعد مقدمه کتاب "مرموزات اسدی در مرموزات داودی" اثر استاد محمد رضا شفیعی کدکنی است.