شنبه ۲۹ فروردین ۱۳۸۸ ساعت ۱:۲۱ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

بنگر چه ساده تکفیر می کنند؟!!

نوشته ی محمد مهدی حسنی

در مراودات روزانه یا رسانه های عمومی گاهی مواجه با وضعی می شویم که شخص با اشخاصی دیگران را متهم به ارتداد می کنند و به راحتی بر سر مسلم دیگر چماق تکفیر می کوبند، بی آنکه بانگ شهادتین سابق و لاحق آنان را بشنوند.

چند سال پیش محاکمه قضایی و محکومیت یکی از اساتید دانشگاه، مدت ها جنجال سیاسی و مطبوعاتی به دنبال داشت و اخیراً نیز در مورد یکی از آقایان که لباس روحانیت از تن بیرون آورده است، برخوردی مشابه و اظهار نظرهای له و علیه وی در سطح نشریات کشور مطرح شد. صرف نظر از اینکه اینجانب پیوند فکری و یا تعلق خاطر، به اشخاص مذکور داشته باشد یا خیر ؟ زیرا به دلیل اشتغال به کارهای وکالتی و نیز نوع علقه ام، که رغبت به مطالعات ادبی ( شعر و متون گذشته ) و تاریخی و یا تخصصی حقوق است اصولاً علاقه ای به پی گیری موضوعات مورد اختلاف - که غالباً رنگ سیاسی به خود می گیرد - و اینکه در این میانه حق با چه کسی است؟ نداشته و ندارم. لیکن این امر مانع از اعتقاد بنده به اصل لزوم احترام به حقوف مدنی و اساسی و آزادی های مشروع اجتماعی افراد و همچنین، رعایت اصولی مسلم چون اصاله البرائه و اصاله الصحه و غیره نیست.

خدا رحمت کند در گذشتگان شما را، یادم می آید در کودکی، در راه مسافرتی که بی بی پیرم هم با ما بود، یکی از خوبشان گفت : " فلانی در طول مسافرت نماز نخوانده است." خدا بیامرز، که هیچگاه عصبانیت او را ندیده بودم، با تغیّر، سخنی گفت که بر دل نشست و همان اوان کودکی به عنوان یک هنجار اجتماعی و قاعده اخلاقی بر ضمیر من نقش بست (گویا مفهوم یک حدیث نبوی است). او گفت : " ننه جان شما که در تمام بیست و چهار ساعت روزها با او نبودید، یعنی حتی او یک بار از پشت یک درخت رد نشد، باید بگوئید در همان لحظه او نمازش را خوانده است، غیبت نکنید و به دیگران بُهتان نزنید که دشمن خدا می شوید..." واقعیت این است که روش و سلوک بی بی و پدر بزرگ ها - که روشن بینی و بی غرضی شان از مای تحصیل کرده ها بیشترست، - با اصول اخلاقی و اسلامی سنخیت بیشتر داشت، تا ما ها که کتابخوان و پر مدعایم.

بگذریم ....

در جریان تحقیق پیرامون زندگی یکی از درگذشتگان عالم حقوق و ادب، به یکی از متون قرن 8 برخوردم که نمونه ای از تاکید بر اخلاق ستوده پیش گفته و سعه صدر و تسامح بزرگان با موضوعات مشابه است، بازخوانی این متن کهن شاید برای متعصبان و کم صبران و یا - خدای نکرده - ناآگاهان و غوغا فکنان، درسی ظریف و حکمتی شریف باشد.

شاید بدانید که میرسید شریف جرجانی (علی بن محمد بن علی حسینی استر آبادی) دانشمند، فیلسوف، متکلم و ادیب و عارف ایرانی قرن هشت هجری قمری می باشد و تولدش در 740 در استراباد گرگان و آرامگاهش در شیراز است. مناظرات علمی وی با سعدالدین تفتازانی مشهور عام و خاص بوده و در بسیاری از کتابهای علمی و تاریخی و ادبی آمده است. وی رسالات فراوانی به فارسی و عربی دارد و نیز بر برخی از کتاب های معروف فقه و فلسفه و نجوم حاشیه نوشته است که شهرت زیادی دارد . کتابهای التعریفات ( در ذکراصطلاحات و کلمات صوفیه)، ترجمان القرآن ، امثله ، صرف میر، صغری، کبری ، اصول المنطقیه و ... از او است و بیشتر شهرت وی به واسطه کتاب "التعریفات" است. یکی از رسائل فارسی جرجانی، رساله ای در مراتب وجود ست که به نام "رساله الوجود" در سال 1321 شمسی و به همت شادروان حاج سید نصرالله تقوی (سادات اخوی) در 24 صفحه به زیور طبع آراسته شده است.

این رساله کوچک چنین شروع می شود.

" بدان وفقک الله و ایانا که اصحاب بحث و نظر از برای بیان مراتب موجودات در موجودیت تمثیلی کرده اند..."

و به حکایتی شیرین پایان می یابد که همین حکایت با مقدمه بحث ما سنخیت دارد و منظور ماست :

حکایت

" دانشمندی که بر طریقه اهل کلام بود، با دیگری که بر طریقه صوفیه موحده رفتی، وقتی در مجلسی جمع شدند و مناظره در باب توحید میان ایشان واقع شد، دانشمند اول گفت: "که بیزارم از آن خدائی که در سگ و گربه ظهور کند." و آن دیگری چنین گفت که : بیزارم از آن خدائی که در سگ و گربه ظهور نکند."

حاضران مجلس جزم کردند که یکی از دو دانشمند کافر شدند. بعضی از بزرگان سخن ایشان را چنین توجیه کرده اند که : دانشمند اول اعتقاد کرده بود که سگ و گربه در غایت خسّت اند و ملاسبه و مخالطۀ با ایشان نقصان تمام باشد. پس مقصود وی از آن سخن آن است که بیزارم از خدائی که ناقص باشد و دانشمند دوم اعتقاد کرده بود که در ملابسه هیچ نقصان نیست، برآن طریق که در آفتاب گفته شد و اگر در سگ و گربه ظهور نکند فیض وجود حق جلّ جلاله تام نباشد بلکه ناقص باشد، پس مقصود وی نیز همین است که بیزارم از آن خدائی که ناقص باشد، شکی نیست که ناقص، خدایی را نشاید . پس بیزاری ایشان از خدای نباشد و کفر هیچیک لازم نیاید و السلام " *

((((((((((((((((((((((((((((()))))))))))))))))))))))

  • به نقل از تاریخ ادبی ایران، جلد 3، ادوارد براون، ترجمه و حواشی علی اصغر حکمت، انتشارات امیر کبیر، چاپ چهارم 1357 ، حاشیه صص 477– 478

  • نوشته : محمد مهدی حسنی

شنبه ۲۲ فروردین ۱۳۸۸ ساعت ۸:۵۷ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

شبی که تختخواب افتاد

نوشته : جیمز تربر

ترجمه : منوچهر محجوبی

نقاشی ها از : جیمز تربر

در باره نویسنده: *

جیمز تربر James_Grover_Thurber طنز نویس و هنرمند موفق آمریکایی در سال 1894 در شهر كلمبوس ايالت اوهايوي امريكا بدنیا آمد. چشم هاي او در كودكي در تصادفي آسيب ديد و به تدريج ضعيف شد تا اینکه نابينا شد و در سال 1961 درگذشت، از او میراثی با ارزش از نوول ها و قصه های کوتاه فراوان بجا مانده است.

تربر در 1913 به دانشگاه اوهايو راه يافت اما با آغاز جنگ جهاني اول تحصيلاتش را تا سال 1919 ناتمام گذارد . در طول اين جنگ ، ابتدا در واشنگتن و سپس در پاريس به كار پرداخت. تربر پيش از اينكه با هارولد راس ، سردبير مجله زيبا و معروف نيويوركر ، ديدار كند در شهر زادگاهش ، كلمبوس و نيز پاريس و نيويورك به كار خبرنگاري مشغول بود. ديدار با هارولد راس در 1927 سرآغاز همكاري او با اين مجله گرديد و به عنوان يكي از سردبيران آن به كار پرداخت . جيمز تربر ازين پس بسياري از داستانها ، مقاله ها و نقاشي هاي خود را در همين مجله به چاپ رساند . خلق و خو، لحن مشخص و شيوه و سبك او جزئي جدائي ناپذير از نيويوركر شد . بسياري از آثار تربر هجوآميز است . آدم هاي سرگشته آثار او با دلتنگي در جهان توضيح ناپذير گام برمي داردند، آدم هايي كه به گونه اي خنده آور با جهان خود در جدالند . در اين آثار تشتت، حماقت و احساس پوچي ، كه تمدن به انسان ها مي بخشد ، ديده مي شود .

لطفاً برای خواندن بقیه به ادامه مطلب بروید

جمعه ۲۱ فروردین ۱۳۸۸ ساعت ۱۲:۱۶ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 


چهارشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۸۸ ساعت ۱۲:۴۹ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

اولئک الذّین اشتروا الضّلاله بالهدی فما ربحت تجارتهم و ما کانوا مهتدین (بقره-آیه 16) برگردان: آنان که گمراهی را به بهای هدایت خریدند، پس بازرگانی شان بهره ای نداشت و راه یافتگان نبودند

اتفاق دوستان با هم دعای جوشن است*

نوشته: محمد مهدی حسنی

بفروخته ای دین خود از بی خبری

یوسف که به ده درم فروشی، چه خری (سعدی)

اینجانب پیش تر یاداشتی را به عنوان " كلماتي که بيشترين آمار را در موتورهاي جستجو دارند" در ویلاگ منتشر کردم. در همانجا گفتم : " ... اینجانب با مطالعه عناوین مزبور، شوکه شدم، حالم دگرگون و پشتم به لرزه در آمد. و با خود گفتم : وامصیبتا ..... این بدین معنی است که عده زیادی از کاربران ایرانی که احتمالاً اکثریت آنان را عزیزترین هایمان یعنی نوجوانان و جوانان تشکیل میدهند، دغدغه،مشغولیت، و علقه هاشان ابتذال محض و جوانب آن است و آنان، یافته و انتظار هاشان از اقیانوس بزرگ و عمیق و متنوع علم و فن و تجریه مجازی، راه آبهایی دور افتاده و ساکن و عفن نظیر موسیقی ابتذال ، لطیفه، جوک ابتذال و دانلود عکس و فیلم مستهجن، مسائل جنسی، موبایل و .... است که نه به درد دنیا و نه به درد آخرتشان می خورد." و نیز پرسشی را در میان آوردم : " با نگاهی به دور و بر خود می بینیم، پدر و مادرها حتی آنان که اهل علم و فضل و دانش هستند از دانش کامپیوتر بی نیاز یا بهتر است بگوئیم بی اطلاعند. و برعکس جوانان آنان، سرگرمی و بازیچه شان دنیای مجازی و ماهواره است و باز می دانیم که فیلترینگ و جمع آوری آنتن های ماهواره راه مبارزه با غول علت ابتذال نیست، دلخوش کردن به خاک کردن موقت پشت معلول (غولچه ها) ست. چه با پیشرفت روز و ساعت و دقیقه افزون تکنولوژی، دور زدن این اهتمام ها و تلاش ها آسان و برای استفاده کنندگانش، بی هزینه است. بنابراین در این وانفسا چه باید کرد ؟..."

لطفاً برای خواندن بقیه به ادامه مطلب بروید

سه شنبه ۱۸ فروردین ۱۳۸۸ ساعت ۲:۷ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

بررسی حقوقی و فقهی موضوع حکم انتقال مبیع در اثنای مدت خیار تخلف از شرط

نوشته : محمد مهدی حسنی

طرح بحث :

گاهی به هنگام وقوع بیع موجل، متعاملین شرط می کنند که اگر هریک از چکهای موضوع ثمن برگشت شود و یا اقساط ثمن در سررسید مقرر میان آنان پرداخت نگردد فروشنده اختیار فسخ معامله را داشته باشد. در این حالت هرگاه خریدار به تعهدات خود عمل نکند، فروشنده می تواند با استفاده از خیار خود، معامله را فسخ کند.

محل سوال است که اگر در اثناء مدت تاریخ تنظیم قرارداد و اعلان فسخ، خریدار مبیع را به ثالث انتقال دهد، وضعیت معامله دوم به لحاظ صحیح یا غیرنافذ بودن چگونه است؟ و اگر قایل به صحیح بودن معامله دوم باشیم، خسارت فروشنده (اول) چگونه بایستی جبران شود؟

بدیهی است در فرض سوال ما حق نقل و انتقال ملک در اثنای اجل، به وجه ملزمی از خریدار سلب نشده است و گرنه تکلیف معامله دوم به لحاظ غیر نافذبودن روشن است.

لطفاً برای خواندن بقیه مقاله به ادامه مطلب بروید

یکشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۸۸ ساعت ۱۱:۲۴ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

تکمله ای بر یاداشت " به سر عشق خراسان دارم "

نوشته : محمد مهدی حسنی

پس از اینکه اینجانب یادداشتی به عنوان " به سر عشق خراسان دارم " در انتقاد به تغییر نام بلوار ایرج میرزای مشهد در وبلاگ شخصی ام گذاردم، با خواندن روزنامه خراسان یکشنبه 16فروردین1388 (صفحه 8 ویژه استان خراسان رضوی) آگاه شدم که پس از انتقادهای مردمی و کنجکاوی روزنامه نگاران، از ناحیه مسئولان شهری مشهد دو توضیح در این باره داده شده است:

شهردار منطقه 11 مشهد گفته است: "شهرداری منطقه در تغییرنام این خیابان نقشی ندارد و فقط مجری تغییرنام است. و خانم فاطمه غیور تنها بانوی عضو شورای اسلامی شهر مشهد - که سمت رئیس کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورا را هم داراست - گفته است: در سال ۸۶ شورا نامه ای به شهرداری نوشته و خواسته است که اسم خیابان های مکرر یا نامیده شده در قبل از انقلاب ( هرگاه در نام شان شبهه ای است) بازنگری شود. همچنین وی با تاکید به این که گزینش نام ایرج میرزا قبل از انقلاب است و نیز نام گذاری میدان ها و معابر با هویت و فرهنگ شهروندان ارتباط مستقیم دارد، دو دلیل برای تغییرنام بلوار ذکر کرد :

الف –مردم و مراکز ادبی و فرهیختگان علمی کشور این تغییرنام را درخواست کرده اند.

ب- ایرج میرزا بنیان گذار ادبیات فورنوگرافی ؟!! است و قبل از او شاعری دیگر چنین مفاهیم و مضامینی را وارد فرهنگ مکتوب کشور ما نکرده است.

از این رو در تکمیل یادداشت قبلی و پاسخ به اظهارات رسمی مسئول پیش گفته ناچار از بیان مطالب زیر است :

لطفاً برای خواندن بقیه مقاله به ادامه مطلب بروید

یکشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۸۸ ساعت ۹:۲۵ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

به سر عشق خراسان دارم

دفاعیه و رنج نامه ای از طرف اهل ادب و ایرج میرزا به شورای اسلامی مشهد

نوشته : محمد مهدی حسنی

نام بلوار زبیای ایرج میرزا در مشهد به بلوار جلال آل احمد تغییر یافت.

این خبری صادق است، می توانید، به محل بروید، و ببیند که شهرداری مشهد یا بهتر است گفته شود شورای اسلامی شهر مشهد (چون ظاهراً چنین کاری بایستی با تصویب شورای اسلامی شهر باشد) ، دو سه روز مانده به عید، تابلو اصلی و تمام تابلوهای فرعی خیابان را با هزینه من و شما تازه و نو کرده اند و صد البته این کار ارتباطی با بهار و رویش تازه طبیعت ندارد.

تغییر نام مزبور با پروژه های مفید و زیبای دیگری که مقارن با جشن نوروز در سطح شهر مشهد اجرا شده، همخوان نیست. زیرا بر خلاف این تغییر نام، آن پروژه ها، تازگی و طرب انگیزی و وجدآوری بهار و جشن ملی باستانی را برای مشهدی ها و زائران حضرت ثامن الحجج (ع) دوچندان کرد.

برای خراسانی ها که ایرج آنان را چنین ستوده است:

لطفاً برای خواندن بقیه مقاله به ادامه مطلب بروید

یادآوری: این نوشته با دگرگونی کمی، در ص 2 نشریه فرهنگی، سیاسی اجتماعی و اقتصادی "هفته نامه اترک"، سال 3، ش 135، مورخه دوشنبه 31 فروردین 1388 منتشر شده است.

دوشنبه ۱۰ فروردین ۱۳۸۸ ساعت ۱۲:۴۱ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

نوروز و مهرگان به روایت جاحظ

نوشته و انتخاب : محمد مهدی حسنی

طرح بحث و مقدمه :

نوروز به از مهرگان اگرچه‌
هر دو دو زمانند اعتدالي‌ (ناصرخسرو) (1)

نوشته حاضر حاوی بخشی از ترجمه کتاب "تاج" (التاج في اخلاق الملوک) نوشته ابو عثمان عمربن بحر جاحظ، به تصحیح استاد احمد زکی پاشا ست که اصل کتاب به زبان تازی پیوسته و آراسته شده است و به خامه زیبای حبیب اله نوبخت (2) با اسلوبی به زبان جاحظ و با حفظ جمال ادبی آن ترجمه گردیده و در مرداد 1328 در تهران و از طرف کمسیون معارف، به ریاست وقت ابراهیم حکیمی نشر داده شده است. کتاب "تاج" که به نقل از مترجم، بیگمان ترکیبی از تاج انوشیروان "ترجمه روزبه" و مختارات تاریخی "جاحظ" است، درکنار کتبی همچون آثار الباقیه بیرونی و المحاسن و الاضداد کسروی و زین الاخبار گردیزی و روضة المنجمین شهمردان رازی و آثار البلاد و اخبار العباد قزوینی و نخبة الدهر فی عجایب البر و البحر و نیز تواریخ معتبر موجود، یکی از مهمترین منابع اصلی شناخت نوروز به شمار می آید. (2)

کتاب تاج از این نظر که به توصیف دقیق تشریفات و آئین نوروزی و به ویژه چگونگی دادن هدایا به شاه ایران و نحوه ثبت و ضبط این هدایا و آورندگانشان در دفاتر مخصوص و جبران خسارت صاحبان آن در مواقع ضروری تنگدستی پرداخته، حائز اهمیت است.

هرچند جاحظ در کتاب خود، به بیان قوانین و نظاماتی نظر داشته که در عصر خلفای عباسی شایع و معمول بوده است، لیکن بقول مترجم کتاب، وی آئینه ای ساخته است که بیش از هر چیز رسوخ و چیرگی شدن ایران و آداب ایرانیان را بر تمدن عرب و تازیان نشان می دهد. چنانکه در این کتاب آئین و رفتارهایی در زمره اخلاق و آداب عصر اسلامی آورده شده است که برخی از آنها با آئین مقدس اسلام موافقت و تجانسی ندارد.

لطفاً برای خواندن بقیه به ادامه مطلب بروید

شنبه ۸ فروردین ۱۳۸۸ ساعت ۱۲:۴۴ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

دیدار نورورزی با استاد سید محمد روحانی

نوشته ی محمد مهدی حسنی

سید محمد روحانییکی از دید و بازدید های تعطیلات نوروزی امسال دیدار با سید محمد روحانی بود، شنیده بودم که کسالت استاد بیشتر شده است، به اتفاق دوستی پزشک و همسران خود به دیدارش رفتیم، خوشبختانه، حال وی از زمان دیدار قبلی - در بهمن ماه پارسال - بهتر بود. استاد روحانی به اتفاق همدم و انیس همیشه اش (فرخ خانم) در آپارتمانی ساده و نه چندان بزرگ زندگی می کند. پیرمرد بر خلاف عظمت اندیشه و روح، در قالب مادی، مشتی پوست و استخوان است، او زیبا، محکم و متین و گرم سخن می گوید و آنگاه که لب باز می کند نگاه نافذ و مهربانانه او با آهنگ کلامش همنواست.

هرچند در زندگی سختی و مرارت بسیار دیده است که از این دست، پذیرش ابتلا و آزمایش فقدان دو فرزند جوانش است، با این همه کوه‌بیدیلی به دید می رسد که در دشت بزرگ و پر پائیز زندگی، پابرجا و استوار، آزادانه نفس می کشد و راه بالا و عشق را می رود .

مصاحبت با استاد، پرسیدن و انتظاری پاسخ او، برای من و هر دیدار کننده ای، نشاط آور و مستی فزون است.

می گوید رنج کهن سالی و مرارت بیماری از علاقه او به کار و تحقیق نکاسته است و در حال حاضر در باره قرآن کریم می اندیشد و می نویسد.

لطفاً برای خواندن بقیه به ادامه مطلب بروید

یکشنبه ۲ فروردین ۱۳۸۸ ساعت ۱۲:۵۰ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

دید و بازدید عید با رضا افضلی

نوشته ی محمد مهدی حسنی

دیشب با انبازی اهل و عیال برای دید و بازدید عید به خانه رضا افضلی شاعر و پژوهشگر خراسانی رفتیم. همان جا مطلع شدم او هم وبلاگ نویس شده است. خدا را شکر نسل پدرها و جوان های قدیم کم کم در می یابند که اینترنت و دنیای مجازی، حاصل ناموس تطور و تکامل است و گزیری از ایجاد دوستی و مودت با آن ندارند بنده پیش تر نیز به بهانه ای شبیه سخن امروز را گفته ام . به تأسی از "شاه بدخشانی" که گوید :

گویند که هرکه یافت حرفی نزند نی نی غلط است هر چه یابد گوید

بچه آدمیزاد ( افضلی ادیب که جای خود را دارد و استادِ فرشته است) باید حرف زند و در دنیای وانفسای امروزی که تالی و پیروی دنیای مجازی است، برغم نظر بزرگی چون "با یزید بسطامی" ساکن سرای سکوت نباشد و همچون فوجی نیشابوری ( شاعر بیت : جهانی مختصر خواهم که در آن / همین جای من و جای تو باشد) خلق و خویی را که اختیار نکند تا نمّامان و سخن چینان گویند طالب جهانی مختصر است. باید فریاد زند و عرض اندام کند تا خانه اش دق الباب شود، حق با مرزا صائب ست که می گوید :

خموش هرکه شد از قال و قیل ها وارست نمی زنند دری را که از برون بسته است

وقتی آموزندگان و جوان های قدیمی چون افضلی با مانیتور و مودم و صفحه کلید همراه و همگام می شوند. تجربه می کنند و می بینند در مقابلشان و در اتاقی ساکت، همنشین و همدمشان یکی – رایانه - ، لیکن با میلیاردها دهان است ، و تو پنداری همین مقدار گوش دارد. تازه متوجه می شوند. که چرا تاکنون پاره های دل و دست پروده شان آنان را کم سواد، بل بی سواد؛ فرض کرده و می کنند. وچرا ورای آنان می نشییند. غافل از اینکه :

گر نشستی ورای خاقــــــانی نه ورا عیب و نه تورا هنرست.

برای امثال ما که جفت مان در منزل و بیخ گوشمان و ور دلمان هست و چت هم نمی کنیم، دنیای مجازی بی هیچ خطر و دغدغه است. چه فرقی می کند که در رایانه آن طرفی، شیر واقعی است که در رگهایش خون جریان دارد؛ و یا شیر علم، که حمله اش، دمبدم از باد است. آیا " خود تعریف کرده لیلی" واقعاً جوان و زیبا و رعناست، یا خدای ناکرده : "نامادربزرگ پدری همسایه کناری" ست، که عمرش آفتاب لب بام است.

لطفاً برای خواندن بقیه به ادامه مطلب بروید

مشخصات
چه بگویم ؟     (حقوقی، ادبی و اجتماعی) این وب دارای مباحث و مقالات فنی حقوقی است. لیکن با توجه به علاقه شخصی،  گریزی به موضوعات "ادبی" و "اجتماعی"  خواهم زد. چرا و چگونه؟  می توانید اولین یاداشت و نوشته ام در وبلاگ : "سخن نخست" را بخوانید.
  مائیم و نوای بینوایی
بسم اله اگر حریف مایی
               
*****************
دیگر دامنه  های وبلاگ :
http://hassani.ir

* * * * * * * * * * *
«  کليه حقوق مادي و معنوي اين وبلاگ، متعلق به اینجانب محمد مهدی حسنی، وکیل بازنشسته دادگستری، به نشانی مشهد، کوهسنگی 31 ، انتهای اسلامی 2، سمت چپ، پلاک 25  تلفن :  8464850  511 98 + و  8464851 511 98 + است.
* * * * * * * * * * *
ایمیل :
hasani_law@yahoo.com
mmhassani100@gmail.com

* * * * * * * * * * *
نقل مطالب و استفاده از تصاوير و منابع این وبلاگ تنها با ذکر منبع (نام نویسنده و وبلاگ)، و دادن لینک مجاز است.  »