سوال و جواب در شعر فارسی
نوشته ی محمد مهدی حسنی
فنون (علوم ) بلاغت، شامل سه فن : " معانی" ، "بیان" و بدیع است. استاد علامه جلال الدین همائی مترادف " بدیع " را، "سخن آرائی" ، "نادره گویی" و "نغز گفتاری" دانسته؛ و تاکید فرموده اند ، که شرط اصلی سخن آرایی آن است که : کلام دارای فصاحت و بلاغت ( گشاده زبانی و سخندانی ) باشد *1
در فن سخن آرایی و بدیع، " سوال و جواب " - که آنرا "مراجعه" هم میگویند - یکی از محسنات بدیع مصنوع به شمار می آید.
این صنعت چنانست که متکلم بطور سوال و جواب سخن سرآید. اعم از اینکه در یک مصراع هم سوال باشد هم جواب، یا در دو مصرع؛ یا در بیتی سوال و در بیت دیگر جواب آید.* 2 این تفنن ادبی، گاه چندان به درازا می کشد که از آغاز تا پایان یک قصیده طولانی را نیز در بر می گیرد*3.
سوال و جواب بر دو گونه است :
الف – گاه در حکایت آمده، الفاظ "گفت" ، "گفتا" ، "پاسخ داد" ، "جواب داد" و یا "شنید" و امثال آن بکار نمی رود. و سوال و جواب، با ربطی معنوی، به هم می پیوندد
مانند این شعر زیبای قاآنی، که در باره حضرت سید الشهداء ( ع )، در ادبیات مذهبی ما خوش می درخشد:
بارد چه ؟ خون زدیده، چه سان؟ روز و شب. چرا ؟
از غم. کدام غم؟ غم سلطان اولیاء.
نامش چه بد؟ حسین. زنژآد که؟ از علی.
مامش که بود؟ فاطمه. جدش که ؟ مصطفی.
چون شد؟ شهید شد. به کجا ؟ دشت ماریه
کی ؟ عاشر محرم. پنهان ؟ نه برملا .
شب کشته شد؟ نه روز. چه هنگام ؟ وقت ظهر.
شد از گلو بریده سرش ؟ نی نی از قفا .
لطفاً برای خواندن بقیه نوشته به ادامه مطلب بروید