چهارشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۸۷ ساعت ۱۰:۵۱ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

آنسوی خط قرمز- غزلی تازه و منتشر نشده از: تقی خاوری

برای محمد مهدی حسنی

یاد تو می شود سبز چون برگ نو دمیده

نقــش تـــرا خیـــــــــالم بــر تابلوکشیده

بیتی بخاطر آمد ناگــــاه رفـــــــت ودیدم

جز یــــــاد تو همه چیز از خاطرم رمیده

نالیـــــده ایم هر شب از جور نامـــرادی

گوئی که مرغ شبخوان آواز مــــا شنیده

از حق چه مانده دیگر جز ناله در گلوئی

کزنای مرغ شبخوان با قطره خون چکیده

گفتی که می رسد عشق با دست عادلانه

آن هیـــــات عدالــت بر تخت خون لمیده

گفتم که رنـــــگ تردید هر چیز را گرفته

گفتــــی ز رنگ تغییــــر آن رنگها پریده

صورتگر جهان ست آن دست های پنهان

هر چیز را ندیده در جای خویش چیده

بهر وکالت عشـــــــق از تخته بند قانون

تا خــــط قرمـــز عشـق آنسوی تر رسیده

"راوی" بخواب دیــــده آنروی آرزو را

ماننـد صـــورت گـــــــل در شبنم سپیده

تقی خاوری - بهمن ماه 1387

دوشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۸۷ ساعت ۱۲:۱۵ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

مباحثی از حقوق ثبت 5 - قسمت دوم - مقررات ثبتی حاکم بر اموال عمومی

پاره اول - جنگل ها و مراتع ( اراضی منابع طبیعی )

و اراضی مستحدث ساحلی

نوشته : محمد مهدی حسنی

پیش تر گفتیم از نظر ما در اینجا اموال عمومی شامل مشترکات عمومی و مباحات میشود مشترکات عمومی اموالی هستند که متعلق بعموم بوده و مالک خاص ندارد و چون قابل تملک خصوصی نیست و استفاده انحصاری از آن وفق مقررات ممنوع است لذا بیم تجاوز افراد نسبت به آنها نمیرود و اساساً موجبی برای درخواست ثبت آنها نیست و اگر در مورد گورستانهای عمومی و اماکن باستانی از ناحیه شهرداریها یا دولت، تقاضای ثبتی نسبت به این قبیل اموال دیده می شود آن بدین علت است که اشخاص بتدریج در صدد تجاوز به املاک مذکور بر آمده اند. *1

لیکن در مورد با مباحات موضوع فرق میکند زیرا درست است که مباحات ملک اشخاص نمی باشد ولی میتوان با رعایت مقررات مربوط این قیبل رقبات را تملک و مورد استفاده قرار دادد ( ماده 92 قانون مدنی ) و لذا به جهت حفظ حقوق و مصالح عامه و جلوگیری از تجاوزات افراد نسبت به اراضی مباحه ثبت آن ضروری بنظر میرسد.

بر اساس نصّ ماده 41 آئین نامه قانون ثبت، نسبت به املاکیکه مالک خاصی ندارد مانند طرق و شوارع، اراضی و جبال موات و مباحه و نیز جنگلهای عمومی از افراد درخواست ثبت پذیرفته نمی شود. با توجه به آنجه در بالا گفتیم حکم ماده مذکور عجیب می نماید. آقای دکتر لنگرودی نیز در کتاب حقوق ثبت خود، اموال عمومی را قابل ثبت دانسته است و منعی بر ثبت این قبیل اموال نمیبینند *2

لطفاً برای خواندن بقیه مقاله به ادامه مطلب بروید

یکشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۸۷ ساعت ۱۱:۳۳ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

شعر طنز - مثنوی شهر خاموشان

مجد الاسلام کرمانی

مباش در پی آزار خلق زانکه خدای

نموده یاد به تنبیه ظالمان سوگند * 1

شیخ احمد مجد الاسلام کرمانی فرزند آقا یوسف از خاندان بیک افشار بود. مجد الاسلام در سال 1288 قمری (1246 شمسی) در کرمان بدنیا آمد. مقدمات صرف و نحو را نزد ناظم الاسلام خواند سپس به اصفهان رفت و در خدمت آخوند ملامحمد باقز فشارکی به تحصیل فقه پرداخت و پس از آن شاگرد سید محمد باقر درچه ای شد. آنگاه به طبع و نشر چندین کتاب علمی و دینی پرداخت. با همدستی ملک المتکلمین و سید جمال الدین واعظ مدرسه ای برای اطفال اصفهانی تاسیس کرد، اما بنیان آن در مقابل تند باد جهل و تعصب های دینی دوام نیاورد؛ زیرا جمعی از طلاب تحت فرماندهی یکی از پیشوایان مذهبی اصفهان به مدرسه هجوم برده، مدیر و معلمان و شاگردان را تا حدّ توان کتک زده و مدرسه را بستند. وی برای تنویر افکار عامه، به ترویج جرائد فارسی همچون ثریا، پرورش، حبل المتین، حکمت و ... که در خارج چاپ می شد، پرداخت و همچنین مقالاتی با امضای مستعار در این مجلات چاپ می نمود که در مطاوی آنها سخت بر متعصبان و مخالفان معرفت حمله میکرد. این اقدامات موجب شد که مورد تعقیب والی اصفهان "ظلّ السلطان" قرار گیرد و امام جمعه اصفهان نیز صدد ایذاء وی برآمد و مجد الاسلام را به خانه خود برد و توقیف و تهدید به قتل کرد و بدو گفت که یک نسخه از "رویای صادقانه" نزد تو دیده شده است، بی شک تو مولف کتاب و "بابی" هستی. این بلیّه با مداخله حجت الاسلام حاج شیخ نورالله و پرداخت یکصدو چهل تومان جریمه، تمام و او مرخّص گردید. سپس با لباس مبدل از بیراهه راهی تهران شد و به جمع مخالفان حکومت استبدادی وقت پیوست. او برای هدایت مردم به تاسیس روزنامه پرداخت و با همکاری ادیب الممالک روزنامه "ادب" را پی افکند که ارگان انقلابیون گردید. سرانجام او دستگیر و با میرزا حسن رشدیه به "کلات" تبعید شد .

لطفاً برای خواندن بقیه به ادامه مطلب بروید

دوشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۸۷ ساعت ۱۱:۲۱ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

شعر سپید یا شعر شاملوئی ؟

نوشته : تقی خاوری *

اگر هنر را به مثابه یک گوی شفاف در نظر بگیریم، یک نیمه آن استعداد هنرمند و نیمه دیگر آن تلاش مستمر و پی گیر و خستگی ناپذیر هنرمند است، تا شکل مورد نظر خود را، از لابلای یافته ها و دانسته های خویش و آثار ارزشمند و کهن سرزمین خود فراچنگ آورد تا آن را بصورت نحله ای جدید و شکلی نو در عرصه هنر ارایه دهد. این نمونه در زمینه شعر و شاعری احمد شاملوست، که بی تردید یکی از شاعران مطرح و ماندگار معاصر به شمار می آید، با تلاش و کوششی که خود به آن معتقد بود و اذعان داشت و حتی یک سال قبل از مرگ خود گفته بود : " پیری مفهومی ندارد وقتی که هم اکنون نیز در حال فراگیری و آموختن ام ...(نقل به مضمون) و این تلاش تا لحظه ای آخر استمرار می یابد تا از او شاعری بزرگ و نوآورد و سنت شکن بیافریند. شاعری که با جسارت خاص خود شعری می آفریند که در تاریخ شعری ایران بی سابقه است شعری با اجزا و عناصری از نوع دیگر و این همه به آسانی به دست نیامده که حاصل بیش از نیم قرن پی جویی و تلاش خستگی ناپذیر اوست .

در این پژوهش اگرسعی شده است مثال هائی از مولف های شعرهای شاملو در مقابله با متون ارایه شود بیش تر به لحاظ شناخت طرز کار و شیوه و شگرد شاملوست .

توضیح این که در این نوشتار اجزا و عناصر شعر شاملو مورد بحث و بررسی قرار می گیرد و همچنین موسیقی زبان او که اساس همگرائی کار شاعر است با سایر عناصر شعری.

لطفاً برای خواندن بقیه مقاله به ادامه مطلب بروید

چهارشنبه ۹ بهمن ۱۳۸۷ ساعت ۱۰:۶ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

داستان طنز

من پدر بزرگ خودم هستم

نوشته: مارک تواین

بعضی وقتها که تنها هستم و با خودم حرف میزنم، اطرافیانم با نگاههای عجیبی تماشایم میکنند و حتماً پیش خودشان میگویند : " بیچاره عقلش را از دست داده " .... یکی از همین ها که با من سابقه دوستی چندین ساله داشت یکروز پیشم آمد و احوالم را پرسید. وقتی سرگذشتم را برایش گفتم تصدیق کرد که نه تنها دیوانه نیستم بلکه خیلی از عاقلها هم عاقلترم. حالا برای اینکه شما هم این فکر پوچ را از سرتان بیرون کنید سرگذشتم را برایتان تعریف میکنم :

دو سال پیش در مجلسی که نمیدانم به چه مناسبتی تشکیل شده بود با زن بسیار زیبائی آشنا شدم. چون این زن بعداً بعقد من درآمد اگر بخواهم در باره زیبائی جزء جزء اعضایش شرح بدهم موضوع ناموسی میشود و چندان خوش آیند نیست و همینقدر میگویم که زن قشنگی بود و مخصوصاً مجبورم بگویم زیبا بود، برای اینکه وقتی میخواهم بگویم این زن چهل و یک سال داشت مسخره ام نکنید . و البته میدانید که من اولین مردی نبودم که با زن مسن ازدواج کردم و چه بسا پیش از من اشخاص بزرگ و ثروتمند چنین کاری کرده اند .

او شوهر نداشت، یعنی شوهرش مرده بود و یک ثروت سرشار و یک دختر 22 ساله ماترکش بود .

پیش خودم حساب می کردم : " نباید حماقت کرد هرچند که او چندین سال از من بزرگتر است، اما در مقابل، خانه بسیار خوبی دارد و ضمناً ثروتش هم از پارو بالا میرود و حالا دیگر وظیفه منست که شکر گزار مرد خیّری باشم که چنین زن زیبا و چنان ثروت سرشاری را برای آدم خوشبختی مثل من گذاشته و زحمت را کم کرده است .

انشاالله دختر 22 ساله او هم بزودی شوهر میکند و من میمانم و اینهمه نعمت بی سر خر .

خیلی زودتر از مدتی که من حدس میزدم – یعنی بیست روز پس از عروسی من و مادرش، شوهری برای دخترک پیدا شد و اورا با سلام و صلوات بخانه داماد فرستادم.

لطفاً برای خواندن بقیه به ادامه مطلب بروید

سه شنبه ۸ بهمن ۱۳۸۷ ساعت ۱۲:۲۳ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

چند حکایت طنز و جدّ از گلستان سعدی

ما نصیحت به جای خود کردیم

روزگاری در این بسر بردیم

گر نیاید به گوش رغبت کس

بر رسولان پیام باشد و بس

(گلستان - ص191)

نوشته و انتخاب : محمد مهدی حسنی

ابومحمد مُصلِح بن عَبدُالله مشهور به سعدی شیرازی (حدود ۵۸۵ یا حدود ۶۰۶ – ۶۷۱ یا ۶۹۱ هجری قمری) شاعر و نویسندهٔ پارسی‌گوی ایرانی است. مقامش نزد اهل ادب تا بدانجاست که به وی لقب استاد سخن داده‌اند. آثار معروفش کتاب گلستان در نثر و بوستان در بحر متقارب و نیز غزلیات وی استسعدی در شیراز متولد شد. پدرش در دستگاه دیوانی اتابک سعد بن زنگی، فرمانروای فارس شاغل بود.سعدی هنوز طفل بود که پدرش در گذشت. در دوران کودکی با علاقه زیاد به مکتب می‌رفت و مقدمات علوم را می‌آموخت. هنگام نوجوانی به پژوهش و دین و دانش علاقه فراوانی نشان داد. اوضاع نابسامان ایران در پایان دوران سلطان محمدخوارزمشاه و بخصوص حمله سلطان غیاث الدین، برادر جلال الدین خوارزمشاه به شیراز (سال ۶۲۷) سعدی راکه هوایی جز کسب دانش در سر نداشت برآن داشت دیار خود را ترک نماید. سعدی در حدود ۶۲۰ یا ۶۲۳ قمری از شیراز به مدرسهٔ نظامیهٔ بغداد رفت و در آنجا از آموزه‌های امام محمد غزالی بیشترین تأثیر را پذیرفت (سعدی در گلستان غزالی را «امام مرشد» می‌نامد). غیر از نظامیه، سعدی در مجلس درس استادان دیگری از قبیل شهاب‌الدین سهروردی نیز حضور یافت و در عرفان از او تأثیر گرفت. معلم احتمالی دیگر وی در بغداد ابوالفرج بن جوزی (سال درگذشت ۶۳۶) بوده‌است که در هویت اصلی وی بین پژوهندگان (از جمله بین محمد قزوینی و محیط طباطبایی) اختلاف وجود دارد.

لطفاً برای خواندن بقیه به ادامه مطلب بروید

چهارشنبه ۲ بهمن ۱۳۸۷ ساعت ۲:۴۵ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

زبان زرگری (لوترا) - کنکاشی در زبان های ساختگی میان فارسی زبان ها

(پبشینه و ریشه ها، قواعد ساخت زبان زرگری )

نوشته محمد مهدی حسنی

1 – طرح بحث

از دوران کودکی و نوجوانی به خاطر دارم که ، در شهر ما بسیاری از مردم به ویژه طبقه جوان تر به زبان قراردادی خاصی سخن می گفتند.

آنان با قرار دادن حرف "ز" در میان کلمات به گونه ای حرف زده که جز خودشان دیگران عاجز از فهم منظور آنان بودند. و به آن زبان زرگری (zargari) گفته و می گویند. شاید اکنون در بعضی از جاها به ویژه شهرهای بزرگ، آداب چنین سخن گفتنی، متروک شده باشد، ولی هنوز هم وجود زبان های ساختگی و جعلی در میان بسیاری از شهرهای کوچک و دهات گزارش می شود که زبان آشنا و رایج است، هر چند بیشتر جنبه سرگرمی دارد.

به این گونه زبان ها در فارسی، لوتر = lutar ، لوترا = lutarà، لوتره = lutre و لتره = lotre نیز گفته می شود.

لطفاً برای خواندن بقیه به ادامه مطلب بروید

مشخصات
چه بگویم ؟     (حقوقی، ادبی و اجتماعی) این وب دارای مباحث و مقالات فنی حقوقی است. لیکن با توجه به علاقه شخصی،  گریزی به موضوعات "ادبی" و "اجتماعی"  خواهم زد. چرا و چگونه؟  می توانید اولین یاداشت و نوشته ام در وبلاگ : "سخن نخست" را بخوانید.
  مائیم و نوای بینوایی
بسم اله اگر حریف مایی
               
*****************
دیگر دامنه  های وبلاگ :
http://hassani.ir

* * * * * * * * * * *
«  کليه حقوق مادي و معنوي اين وبلاگ، متعلق به اینجانب محمد مهدی حسنی، وکیل بازنشسته دادگستری، به نشانی مشهد، کوهسنگی 31 ، انتهای اسلامی 2، سمت چپ، پلاک 25  تلفن :  8464850  511 98 + و  8464851 511 98 + است.
* * * * * * * * * * *
ایمیل :
hasani_law@yahoo.com
mmhassani100@gmail.com

* * * * * * * * * * *
نقل مطالب و استفاده از تصاوير و منابع این وبلاگ تنها با ذکر منبع (نام نویسنده و وبلاگ)، و دادن لینک مجاز است.  »