یکشنبه ۱۲ مهر ۱۳۸۸ ساعت ۱۰:۴۴ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

دشنه در زخم

( نقدی بر گفتار حداد عادل و موضع جدید فرمانده ناجا )

نوشته : محمد مهدی حسنی

یادآوری ۱ : پس از نشردر وبلاگ، این مقاله در روزنامه حیات نو شماره ۱۸۶۴- سه شنبه ۱۴/۷/۸۸ (صفحه اول - ستون نگاه) نیز منتشرشده است.

شیوه عاجزکشی از خسروان زیبنده نیست

بی تکلف حیلــــه پرویز نـــــــامردانه بود (صائب)

در حالی که در کهریزک، چند نفر کشته شده اند و رهبران عالی نظام متفق القولند که باید لکه ننگ ناشی از اقدامات فراقانونی افرادی اندک و خودسر، از دامان مقدس نظام زدوده شود و مقام رهبری در مقام تائید مظلومیت آسیب دیدگان و دلجویی کردن از آنان و برخورد با اقدامات خودسرانه مقصرین قضیه گفته اند که: "بدانند نظام، تصمیم بر مجامله و گذشت ندارد و همانگونه که با افرادی که صریحاً با نظام مقابله می کنند از موضع قانون و حق برخورد می کند، اگر کار بد و جنایتی انجام شده باشد، با عوامل این اقدامات نیز از موضع قانون و حق، برخورد خواهد شد." و خود در روزهای نخست کشف جرم تعدّی مامورین به خدمت نظام، ناچار از دخالت و دادن فرمان به برچیدن بساط ظلم کهریزک شدند و

در حالیکه عبدالحسين روح‎الاميني را بر خلاف روال و برغم گذشت چهلم دردانه اش محسن، با رخت سياه عزا دیدیم و او پایدارانه ماجرای پرپرشدن نوگل بستان زندگی اش را بی هیچ هیاهو و تنها از طریق قانونی پی گرفته و می گیرد و از دادگاه آینده ی آمرين و متخلفين بازداشتگاه کهريزک، خونخواهي فرزندش را می خواهد و در عین حالی که بزرگترين مظلومِ رخداد های پس از انتخابات را نظام جمهوري اسلامي می داند، گفته است: "من قطعا از خون به ناحق ريخته شده پسرم نخواهم گذشت و از پايمال شدن خونش جلوگيري خواهم کرد. تا به نتيجه رسيدن و قصاص عاملين جنايت پيگير موضوع هستم چون معتقدم حال که محسن از پيش ما رفته بايد محسن هاي مردم را دريابيم." و سایر اولیای دم کشتگانِ بازداشتگاه: خانواده های جوادی فر و کامرانی، خواستار قصاص عاملان مرگ فرزندان شان هستند و اصرار دارند که به مانند قضیه کوی دانشگاه، این پرونده نبایستی، به محکومیت چند عنصر مامور معذور دون ختم شود، بلکه باید گریبان همه ی آمران و عاملان جنایت، گرفته شود، اظهار نظرهای نسنجیده و بدون تأمل برخی از مقامات در این باره، به منزله نمک پاشیدن به زخم بازماندگان کشتگان و دشنه در زخم آنهاست.

چندی پیش غلامعلی حدادعادل در کسوت وکیل الرعایای ملت و رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی، به گونه ای سخن گفت که انگاری در قصور و تقصیر داشتن متهمین این اتفاق مهلک، شک داشت. او گفت: " اتفاقی که در کهریزک رخ داد یا بر اثر بی توجهی و اشتباه بود و یا حتی ممکن است در آن غرض‌وزری و برنامه از پیش تعیین شده موثر بوده باشد که باید در جای خود به آن رسیدگی شود و عاملان آن مجازات شوند" و در ادامه خواست مراقبت شود " تا مثلا این ماجرا که 3 نفر در کهریزک مرده‌اند به مساله اصلی تبدیل نشود، چون عده‌ای دوست دارند ماجرا اینگونه دنبال شود، یعنی می‌خواهند جای متن و حاشیه را در این ماجرا عوض کنند". به این ترتیب او ناباورانه و در برابر نگاه خانواده ها، گلگشت جوانان آنها را "حاشیه" خواند.

پیش تر، سردار رجب زاده فرمانده انتظامی تهران بزرگ، موضوع فوت افراد را دورغ پنداشت و در بوق و کرنا دمید که: "هیچ شخصی در کهریزک کشته نشده است"

اینک و در موضعی تازه سرداراحمدي مقدم، فرمانده ناجا، به همان سیاق سخن گفته است. او که در حاشیه مصاحبه خود، برای ممنوعیت اختلاط خبرنگاران زن و مرد، در پیش چشمانی که هیچکس لمس و گناهشان را ندیده است، حکم شرعی صادر کرد. خطاب به آنان گفت : "در موضوع کهريزک بزرگنمايي شد" و تمام این بی قانونی و ظلم رفته و گناه کبيره سفک دماء ابناء جنس را تنها "نارسايي" خواند که توسط چند نفر در يک گوشه انجام شده است.

امثال بنده می ماند که چرا آقایان در هنگام صحبت کردن در باره این مساله ی مهم سیاسی و اجتماعی که به صورت "بحران امنيت ملي" نمود پیدا کرده است و پس از مواضع مدبرانه رهبری، شوراي عالي امنيت ملي، و نیز نهادهای تعیین شده دیگر، همّ و غمّ خود را معطوف برون رفت نظام از این بحران کرده اند؛ به جای اتخاذ مواضع اصولی و حکیمانه، افسار اسب کلام را رها کرده تا چنین به بیراهه رود؟!!

ما نیز چون ایشان اعتقاد داریم که اعمال خشن و ضدّ قانون و شرع عده ای در لباس نیروهای امنیتی و قضایی و یا تحت لوای حاکمیت، نباید به پای نظام نوشته شود. مگر قضیه کشف اقدامات جنایت کارانه نیروهای خودسر وزارت اطلاعات در باره نویسندگان و نخبگان این مرز وبوم در دولت محمد خاتمی توانست مشروعیت کل نظام را زیر سوال ببرد، که کشف موضوع کهریزک و مجازات عاملان و آمران آن بتواند؟

واقعیت این است، همانگونه که دلسوزان نظام گفته اند، تبیین آثارهولناک کهریزک، دلجویی از مجروحین و بازماندگان کشتگان، محاکمه بی پیرایه و روشن و علنی مقصرین، طوریکه شهروندان زیان دیده احساس کنند، به ظلم رفته بر آنها و تضییع حقوق شان رسیدگی می شود و مقصرین به سزای اعمال خود می رسند، و مسئولین و مامورین دریابند که جایگاه و موقعیت آنان، هیچگاه نمی تواند برایشان در مقابل خودسری و اقدامات فراقانونی مصونیت آهنین بیاورد، نظام را از بحران پیش رو سر بلند بیرون می آورد و دغدغه سردار از محاکمه احتمالی فرماندهان نظامی بی جهت است.

بنده به سردار و دیگر همسویان ایشان اطمینان می دهد که صیانت نظام، در اجرا و اعمال حقوق اساسی ملت و رعایت آن و دنباله روی شیوه و سیرت حسنه معمار بزرگ جمهوری اسلامی امام (ره) است و محاکمه یک یا چند قاضی و فرمانده انتظامی، کمترین دخلی به نظام ندارد، تا آنها را نگران کند، چه ملاک و مناط، شیوه حکومت داری و طریق اجرایی و سمت و سوی حرکت نظام است و اقدامات افراد ضدّ قانون، - مشروط بر اینکه برخورد با قانون شکنان و ظالمین، سعی وسیره نظام باشد و در آينده از تکرار عمل ممانعت کند - چندان رنگی ندارد و مهم این است که مردم به نتیجه "سلیمان عثمانی" نرسند که : "کار این چشمه، ز سرچشمه خراب است" و نیز خود را هم کلام شیخ علیه الرحمه شیراز ندانند که : "خانه از پای بست ویران است" .

بنابراین مواضع این چنینی آنان که در روند حق رسی آسیب دیدگان خلل و مقاومت نادرست ایجاد می کند و مردم را از عدالت خواهی و حق طلبی مایوس می سازد، ضررهای غیر قابل جبرانی را برای نظام و نیز مردم در پی خواهد داشت. امید که در سخن گفتن خود مراقبت کنند.

اندکــــی پیش تو گفتــــم غـــــم دل ترسیدم

که دل آزرده شوی ورنه سخن بسیار است (ذوقی تونی)

*********************************************************************************************

یادآوری ۲ : این مقاله تاکنون از طرف سایت ها و وبلاگ های زیر بازتاب و منتشرشده است:

پارلمان نیوز - خس وخاشاک نیوز - حیات نو - نواندیش - نخستین نیوز - سر خط - سایت امروز - جنیش راه سبز (جرس)

دوشنبه ۶ مهر ۱۳۸۸ ساعت ۸:۴۹ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

کوبیدن بر طبل بی قانونی

(تحلیلی بر گفتار خطیب نماز جمعه ی هفته پیش تهران)

نوشته : محمد مهدی حسنی

یادآوری ۱ : پس از نشردر وبلاگ، این مقاله در روزنامه حیات نو شماره ۱۸۶۰ - پنج شنبه ۹/۷/۸۸ (صفحه اول - ستون یاداشت) نیز منتشرشده است.

خردمند گوید که در یک سرای

چو فرمان دو گردد نماند به جای (فردوسی)

آیت‌الله احمد جنتی در بخشی از خطبه‌های نماز جمعه‌ی هفته‌ی گذشته ی تهران گفته است: "... در زمانی که تشکیلات حکومتی برقرار است این وظایف (مبارزه با افساد) به عهده‌ی تشکیلات حکومتی است، اما اگر این تشکیلات در این زمینه توان نداشت به عهده‌ی مردم است. یعنی اگر دستگاه قضایی نتوانست با اغتشاشگران برخورد کند وظیفه هر مسلمانی است که با آشوبگر برخورد کند"

نمی دانم چرا صحبت های خطیب جمعه تهران، برای بنده یادآور یک تجربه اشتباه و ناخوشایند قانونگذاری ( بند 3 نسخ شده ی ماده 31 قانون راجع به مجازات اسلامی مصوب 1361) است. در آن زمان قانونگذار، فارغ از تبعات منفی اجتماعی موضوع و بی توجه به لزوم قاعده نظم عمومی، تاسیس امر به معروف و نهی از منکر را به عنوان یکی از "علل موجهه جرم" داخل در حقوق نوشته کرد، غافل از اینکه امر به معروف و نهی از منکر به عنوان یکی از فرايض مهم دینی که موجب دخالت و نظارت عموم مردم در جامعه اسلامى و رشد فضایل اخلاقی است، داری مراتب سه گانه : قلبی، زبانی و عملی است و اجرای مرحله آخر که برخورد فیزیکی و یدی است، چون نياز به وجود تشكيلات قدرتمند و مقتدرحكومتی است، بایستی منحصراً در اختیار حاکم و با اذن او باشد و مردم عادی حق دخالت در آن را ندارند .

در آن زمان قانونگذار در ماده 29 قانون راجع به مجازات اسلامی آورد : " اعمالی که برای آنها مجازات مقرر شده است در موارد زیر جرم محسوب نمی شود. 1 -... 2 - ... 3 - در صورتی که ارتکاب عمل به عنوان امر به معروف و نهی از منکر باشد." به این ترتیب قانونگذار سال 61 با افزودن بند مذکور به ماده 41 قانون مجازات عمومی مصوب 1352 ، این موضوع یا بهتر است گفته شود مشکل و معضل جدیدی را وارد قوانین جزائی کشور کرد. در همان زمان انتقادات بسیاری از ناحیه حقوقدانان به این بند وارد شد و آن را مغایر با اصل تفسیر مضیق در قوانین جزائی دانستند، امکان سوء استفاده مرتکبین خلاف کار از این موضوع را تذکر دادند و اینکه ممکن است هر کسی در مملکت مرتکب جرم شود و عمل خود را تحت عنوان امر به معروف و نهی از منکر توجیه نماید و به این وسیله از بدعت حقوقی مزبور سوء استفاده کند و به همین دلایل نیز قضات آگاه و اندیشمند دادگستری در عمل از اجرای چنین قانونی نادرست خودداری کردند و حکم مزبور در زمره قوانین مرده در آمد تا اینکه قانونگذار سال 1370 در اصلاحات بعدی (ماده 56 فعلی) با پذیرش آرای نخبگان و دلسوزان نظام و جامعه، با درایت و روشنی بینی این بند را حذف کرد.

لازم به ذکرست که در اصل هشتم قانون اساسی جمهوري اسلامي ايران، نیزهر چند، امر به معروف ‌و نهي از منكر، وظيفه‌اي همگاني و متقابل مردم نسبت ‌به يكديگر و همچنین دولت و آنان دانسته شده است، امّا بلافاصله تاکید گردیده است که : "شرايط وحدود و كيفيت آن را قانون معين مي‌كند."

بنابراین درخواست تازه و نامتعارف خطیب محترم نماز جمعه تهران که از آحاد مردم خواسته است اگر تشخیص دادند تشکیلات حکومتی و دستگاه قضائی کم توان است خود با آشوبگران برخورد کنند به مثابه حرکت به عقب و احیای دوباره بند 3 ماده 31 منسوخه است که جای تعجب و تأمل و صد البته گلایه دارد و به منزله فرمان دیگری است که با فرمان قانونگذار ما و همچنین انس ذهنی و منطق حقوقی و اجتماعی مغایر است، از این رو فلسفه آوردن بیت منتخب ما از شاهنامه، در ابتدای نوشته معلوم می شود.

و موضوع وقتی بغرنج می شود که ایشان از میان شرايط سخت آمر وناهی از قبیل لزوم شناخت معروف و منكر، احتمال تأثيرآنها، اصرار بی جای مخاطب به ارتکاب گناه و مترتب نبودن مفسده‌اى همچون ضرر مالى و جانى بر امر و نهى و بالاخره عدالت، که جملگی مورد تائید فقیهان است، تنها به یکی پرداخته است.

صرف نظر از اینکه بعض فقیهان و مفسرین از برخی از آیات قران مانند آیه 104 عمران و41 حجّ و 157 اعراف، برداشت کرده اند که وظيفه امر به معروف ‌و نهي از منكر بر عهده گروه خاص (اُمَّةٌ) گذارده شده و وظیفه مردم تنها تشكيل دادن حكومت است و يكى از شئون حاکم اجراى برخى مراتب امر به معروف و نهى از منكر است و همچنین احاديث بسيارى وجود دارد که امر به معروف و نهى از منكر به داشتن قدرت مشروط شده است. و بسیاری از فقها با امر به معروف و نهى از منكری كه همراه با قتل و جرح باشد، مخالفند و اعتقاد دارند كه آن نياز به اذن (امام معصوم و غایب دارد، اصولاً خطیب مزبور باید بداند، اگر ابن خلدون متفکر و جامعه شناس قرن هشتم هجری، محتسبی را وظیفه دینی، از باب امر به معروف و نهی از منکر تلقی کرده که بر حاکم مسلمانان (ونه آحاد مردم) واجب است و تاکید می کند، این پایگاه باید به کسی که شایسته این مقام باشد اختصاص داده شود و او را به وجوب آن ملزم ساخت * و اگر در همین ماه گذشته فقیه و مرجع روشن ضمیر آیت‌الله مکارم‌شیرازی، در درس تفسیر آیات سوره مبارکه اعراف در جمع نمازگزاران حرم مطهر حضرت معصومه (س) می گوید: "امر به معروف و نهی از منکر در اسلام به دو صورت زبانی و عملی است که مرحله اول آن عمومی و وظیفه همگانی است ولی مرحله عملی و برخورد فیزیکی فقط به عهده حکومت و ماموران دولتی است."

این اظهارنظرها، ضمن اینکه بیانگر تفاوت عمیق دو دیدگاه است، دلالت بر این دارد که بر خلاف خطیب محترم نماز جمعه، آنان برغم اینکه براهمیت امر به معروف و نهی از منکر واقفند و تعطیل نشدنش را باعث قوام جامعه و رستگاری مردم می دانند، لیکن در مرحله عمل، به دلیل قبح و خطر دخالت افراد در اِعمال حاکمیت و لزوم رعایت نظم آمره و تامین امنیت جامعه و تخصصی بودن و ظرافت اجرایش ، این مقوله را از وظایف خاص حکومت می دانند، چنانکه اصولاً فلسفه وجود دایره احتسابیه در حکومت های دینی و ایرانی از قدیم الایام رعایت همین اقتضائات بوده است

در قوانین لازم الاجرای ما اگر وظیفه امر به معروف و نهی از منکر در مرحله عمل و مقابله با جرایم مشهود و تنظیم و تنسیق نظم در اجتماع به نهادهای حکومتی سپرده شده است، برای دست یافتن به نظم پایدارعمومی و جلوگیری از هرج و مرج و یکدیگرکشی است. اگر قرار باشد تشکیلات پلیس و سایر ضابطین دادگستری مانند بسیج سپاه پاسداران و همچنین دادسرا و قاضی به هیچ حساب آید و هر فردی به خود اجازه دهد که با ملاک های شخصی و نادرست خود هم ناتوانی حکومت و قوه قضاییه را تشخیص دهد و هم هر حرکت یا جمعیتی را اغتشاشگر بداند و در نتیجه به خود حق دهد که نقش قاضی و ضابط قضایی را با هم بازی کند، دیگر سنگ روی سنگ بند نمی شود و نتیجه ای جز فتنه و آشوب ندارد، در اینصورت، به قول امیر خسرو دهلوی:

آتش چو به شعله برکشد سر

چه هیزم خشک و چه گل تر

سخن خود را با کلام فردوسی پاکزاد آغازییدیم و با بیتی از جامی به همان مضمون پایان می بریم.

رنج طفـــل است ادای دو ادیب

مرگ رنجور، دوای دو طبیب

)))))))))))))))))))))(((((((((((((((((((((((

* مقدمه ابن خلدون، ج 2 ، تالیف عبدالرحمن بن خلدون، ترجمه شادروان محمد پروین گنابادی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1359 - ص 432

*********************************************************************************************

یادآوری ۲ : این مقاله تاکنون از طرف سایت ها و وبلاگ های زیر استقبال و منتشرشده است:

پارلمان نیوز - جرس (جنبش راه سبز) - سایت امروز - موج سبز - دانستن حق مردم است - حیات نو- درود بر تو و اندیشه سبز تو - بنیاد - تابش نیوز - دانشجویان در بند

شنبه ۴ مهر ۱۳۸۸ ساعت ۱۲:۴۹ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

احکام محرومیت از تحصیل، تصمیم قانونی یا سلیقه ای؟!!

نوشته : محمد مهدی حسنی - وکیل پایه یک دادگستری

یادآوری1 :

این مقاله با کمی تغییرات و ازجمله با حذف پاورقی ها در صفحه گزارش روزنامه حیات نو (شماره 1872 – شنبه 25 مهر 1388) انتشار یافته است و همچنین از سوی سایت ها و وبلاگ های آمده در آخر مقاله، منتشر یا به اشتراک گذارده شده است.

هرگز مکـن قضاوت ناحــق، برای کـــس

چون کیفر خطا نکرده "خطا در خطا" بود (ژولیده)

الف - طرح بحث:

در صفحه آخر روزنامه اعتماد شماره 2055 - 26 شهريور 1388 (ستون پيدا و پنهان) آمده است که دادگاهی در بابل، چند دانشجو را در مجموع به 33 ماه حبس تعزيري، 60 ماه حبس تعليقي و 25 سال محروميت از تحصيل محکوم کرده است. با توجه به اینکه پیش تر نیز، حتی در جرایم غیر سیاسی مانند رابطه نامشروع با صدور احکام مشابه مواجه شده بودم، در لحظه مطالعه مطلب، این موضوع دغدغه ذهنی اینجانب شد، با خود گفتم: " به لحاظ عقل و شرع و منطق دادگاه ها بایستی چنین دانشجوی خاطیی را اجبار کنند که در ترم های آتی خود، بهتر درس بخواند و به نوعی متعهد و ملتزم شود که معدل ترم های تحصیلی بعدیش "الف" یا لااقل بالای 16 باشد، نه اینکه او وادار به ترک علم و تحصیل کنند، که موجب تباهی و افساد است، مگر نه اینکه دانش آموزی، شدن به سوی نور و روشنایی و ترک تحصیل و علم همراهی با دیو جهل و نادانی (ازجنود شیطان) است. از این رو بلافاصله در ذهن حقوقی این سوال اساسی پدید آمد: آیا دادگاهها حق دارند به استناد مقررات مواد 19 و 62 الحاقی قانون مجازات اسلامي، "محرومیت از حق تحصیل" افراد را به عنوان مجازات تتمیمی و تکمیلی و تبعی اِعمال کنند یا خیر؟ و به دیگر سخن آيا "محروميت از تحصیل" از مصاديق " محرومیت از حقوق اجتماعي" مذکور در مقررات اشاره شده است و قاضی کیفری می تواند محکوم علیه در جرایم عمدی را، از ادامه به تحصیل محروم کند یا خیر؟

لطفاً برای خواندن بقیه به ادامه مطلب بروید.

چهارشنبه ۱ مهر ۱۳۸۸ ساعت ۹:۳۴ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

داستان طنز : چگونه می توان 200 سال زندگی کرد؟

نوشته : استیفن لیکاک

ترجمه : منوچهر محجوبی

درباره نویسنده :

استیفن لیکاک (Stephen Leacock ) در سال 1829 در "سوان مور" در "همپشایر" انگلیس متولد شد. خانواده اش در سال 1876 به کانادا مهاجرت کردند و در مزرعه ای در نزدیکی دریاچۀ "سیمکو" ساکن شدند. تحصیلاتش را که در کالج "آپر" کانادا و دانشگاه "تورنتو" ادامه داد و پس از اتمام تحصیل به تدریس در همان کالج پرداخت و پس از مدتی برای تدریس به دانشگاه "مک گیل" مونترال رفت و درهمین دانشگاه به ریاست بخش اقتصاد و علوم سیاسی منصوب شد. نخستین نوشته هایش مربوط به اقتصاد و تاریخ کانادا بود، اما به تدریج که نبوغ واقعی او آشکار شد، هر روز با زمینه اصلی کارش فاصله گرفت و به ذوق اصلی خود، شوخی محض، پرداخت. اکنون این نویسنده ، تنها به خاطر کارهای طنز آمیزش، که متجاوز از چهل کتاب است، در یادها مانده است. نخستین کتابش "لغزش های ادبی" بود و کتاب های بعدی او " داستانهای مزخرف" ، "شرح شوخ و شنگ شهر کوچک"، " در پس ماورا" " پرتو های جنون بزرگ"، "قصه دیوانگی"، " مدارهای کوتاه"، "موامل مقتصاد" ، "امپراتوری بریتانیای ما" و "پشت صحنه" است .

لیکاک به هنگام مرگ در سال 1944 چهار فصل از کتابی را که باید زندگی نامه خود او دانست برجا گذاشت. این چهار فصل پس از مرگش، زیر عنوان "پسری که پس از خود گذاشتم"به چاپ رسید.

در سال 1946 انجمن لیکاک، تصمیم گرفت سالانه یک نشان نقره به نام او به بهترین کتاب طنزی که درکانادا منتشر می شود، بدهد.

لطفاً برای خواندن بقیه به ادامه مطلب بروید.

دوشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۸۸ ساعت ۱۱:۵۴ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

غزل سپیده دم

سروده ی تقی خاوری

"هیچیم و چیزی کم" چون قطره ی شبنم (1)

در فرصتـی کوتــاه در ایــــن سپیده دم

د رگفت و گو با هم گـــرم سخن غافــل

فرصت چو آه و دم آنهـــم جـــدا از هم

بر روشنی چیــــره غول سیاهـــی شد

هر سایه ای می کرد از سایـــه خود رَم

بر حسّ من نوری از ناگهـــان تابیــــد

دیدم که روشن شد در تیرگــــی شبنــم

نقش سیه کاری ست در صبــــح آئینه

تلبیس ابلیس ست در کســـــوت ماتم

هر خرمگس خود را سیمــــرغ پندارد

سیمرغ بی پرواز، در دشت بـی رستم

بگذارم این گفتـــار با اینهمـــــه تکرار

جاری شوم در عشق تا گوهـــری آرم

ابهام هستی را از خود چراغ افــــروز

روشن شود بر تو این هستــــــی مبهم

با عشق اگر باشی جانت رهـــــا گردد

از این کلاف غم زین رشتـــه ی درهم

آدم در این دنیـــا بارید اشک عشـــــق

هر قطره اش تابید در وسعت عالـــــم

ده قرن اشک آلود با رنج صدها سال(2)

از عشق حوّا بود این قسمــــــت آدم

"راوی" مکن شکوه چون شکوه بازار است

هر کس گرفتار است در بند پیچ و خــــــم

از "قهرمان" دیگر بهتر چه بایــــــد گفت

"روزی به شب آرم با یک جهـــان ماتم"(3)


پانوشت ها :

1 - عبارت "هیچیم و چیزی کم" در مصرع اول را از شادروان اخوان ثالث (م. امید) وام ستانده ام. یادش همیشه سبزباد.

2 - درکتاب ها آمده است که حضرت آدم (ع) هزار سال در فراق حوّا اشک ریخت.

3 - وقتی این غزل را سرودم و برای استاد محمد قهرمان خواندم، فرمود: "این وزن و قافیه را من پیش تر به کار برده ام." به همین دلیل من هم مصرعی از ایشان را در بیت آخر تضمین کردم .

یادآوری :

پیام (کامنت) زیر را دوست شاعر و پژوهشگر مشترکمان آقای افضلی گذارده است، و یادآوری روشنی دهش، ارزش انتزاع از میان کامنت ها و گذاردن در متن را داشت. مانند همیشه از او سپاسگزارم. وجود امثال او و خاوری در خراسان مغتنم است. خدای عمر درازشان دهاد

((((((((((((((((((((())))))))))))))))))))

درود بر شما و آقای خاوری
از نظر اطلاع مضمون "هیچیم و چیزی کم" را پیش از اخوان، سنایی به کار برده است:
شراب جنت و حور و قصور می طلبی
بدین مروت و حلم و بدین سخا و کرم
بدین عمل که تو داری مگر ترا ندهند
به حشر هیچی و ز هیچ نیز چیزی کم
در نسخه دیگر (به حشر چیزی و)
بدین قصیده ز من خواجگان بپرهیزند
چنانکه اهل شیاطین ز توبه‌ ی آدم
سنایی ار تو خدا ترسی و خدای شناس
ترا ز میر چه باک و ترا ز شاه چه غم

دوشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۸۸ ساعت ۸:۱۲ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

در حاشیه تغییر نام بلوار "ایرج میرزای" مشهد به "جلال آل احمد"

کارتون از: خانم نازنین جمشیدی به نقل از : سایت آی طنز


مقالات مرتبط با موضوع در وبلاگ ما :

1 - به سر عشق خراسان دارم (رنج نامه ای از طرف اهل ادب و ایرج مبرزا به شورای اسلامی مشهد)

2 - تکمله ایی بر یاداشت : " به سر عشق خراسان دارم "

۳ - علّت محبوبیت شعر ایرج مبرزا در میان مردم (یاسخی دیگر به رئیس کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورای اسلامی مشهد، در باره تغییر نام بلوار ایرج میرزای مشهد)

4 - پیام ایرج میرزا (شعری تازه و منتشر نشده از محمود خیبری«نجوا»)

۵ - وقتی شهرداری مشهد حکم به تکفیر ایرج میرزا می دهد؟!!

دوشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۸۸ ساعت ۱۲:۳۶ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

پرسش و پاسخ حقوقی

نمونه دادخواست اعسار از پرداخت محکومٌ به

یکی از خواننده محترم تهرانی وبلاگ با اصرار فراوان خواسته اند که بدون فوت وقت، نمونه استشهاد و دادخواست اعسار از پرداخت محکومٌ به (مهریه) را در وبلاگ بیاوریم. از این رو با توجه به مقررات جاری که در مطاوی نمونه دادخواست تنظیم شده، بدان اشاره شده است، دو نمونه زیر را پیشنهاد می کنیم، با این تذکر که می توان آنها را به همه دیون حکم شده، تعمیم داد.

الف – نمونه دادخواست اعسار از پرداخت محکومٌ به:

خواهان:

خوانده:

وکیل یا نماینده قانونی:

تعیین خواسته و بهای آن:

صدور حکم بر اعسار از پرداخت محکومٌ به موضوع پرونده کلاسه .... (...... اجرایی) طرح شده در شعبه دادگاه عمومی تهران

دلایل و منضمات دادخواست : 1 – استشهاد محلی 2 – تصویر مصدّق فیش حقوقی 3 – تصویر تصویر مصدّق سند مالکیت ...4 – تصویر مصدّق دادنامه و اجراییه استنادی 5 - نسخه ثانی و الخ دادخواست و ضمایم .

شرح : ریاست محترم شعبه دادگاه عمومی تهران

با سلام احتراماً معروض می دارد: حسب محتویات پرونده کلاسه اجرایی فوق، اینجانب در برابر خوانده بالا، به پرداخت مبلغ ......... ریال با احتساب خسارت دادرسی و قانونی محکومٌ شده ام ، با توجه به اینکه بنا به دلایل استنادی، بنده به عنوان .... و با حقوق ماهيانه .... ريال کار مي نمايم. و درآمدی دیگر ندارم فردي معيل و داراي زن و .... فرزند بوده و به خاطر پرداخت مبلغ .... ريال اجاره ماهیانه منزل، حتي معاش خود و آنان را به سختی تامين مي کنم (حقوق و مستمری ماخوذه کفاف مخارج عادی زندگی و افراد واجب النفقه ام را نمی دهد . همچنین فروش تنها دارائی و سرپناه خود و فرزندانم نیز عقلایی و عادلانه بنظر نمی رسد.) و همچنین هيچ پس انداز و دارایی منقول و غیرمنقول به جز ... ندارم، از این رو نقداً و دفعتاً واحده قادر به پرداخت محکومٌ به نيستم. لذا با تقدیم مدارک و مستندات پیش گفته ، و مستنداً به مواد 277 و 652 قانون مدنی و ماده 3 قانون نحوه اجرای محکومٌ یت های مالی مصوب 10/8/77 و مواد 20 به بعد قانون اعسار مصوب 20/9/1313 و رای وحدت رویه شماره 622 – 29/7/82 هیات عمومی دیوان عالی کشور و بند (و) از فصل اول دستورالعمل شماره 2 طرح جامع رفع اطاله دادرسی و ماده 8 شیوه نامه اجرایی پرونده های مطالبه مهریه و اعسار مصوب ریاست محترم قوه قضاییه، رسیدگی و صدور حکم به اعسار از پرداخت دفعتاً واحده محکومٌ به مذکور ، و تقسیط آن مورد استدعاست . با تجدید احترام -

ب – نمونه استشهاد اعسار از پرداخت محکومٌ به:

او خود گواه است

«شهادت از جمله ايمان است»

((استشهاد محلي))

بدينوسيله ازهمسايگان و معتمدين و كسبه محل (همکاران)، درخواست مي کنم، هرگاه با وضعیت خانوادگي و کاري و میزان درآمد اينجانب ............ فرزند ....... آشنا هستند، با در نظر گرفتن خداوند متعال گواهي فرمايند : که بنده به عنوان ..... و با حقوق ماهيانه ....... ريال در ....... به نشانی ........ کار مي نمايم. و درآمدی دیگر ندارم فردي معيل و داراي زن و .... فرزند بوده و به خاطر پرداخت مبلغ ...... ريال اجاره ماهیانه منزل، حتي معاش خود و آنان را به سختی تامين مي کنم. و همچنین هيچ پس انداز و دارایی منقول و غیرمنقول به جز ....... ندارم، از این رو در حال حاضر نقداً و دفعتاً واحده قادر به پرداخت محکومٌ به پرونده کلاسه و...، به مبلغ .... ريال نيستم . مراتب بالا را مورد تأئيد و گواهي نمايند. با تقديم احترام و سپاس نام و نام خانوادگی

امضا و تاریخ

اينجانبان امضاءكنندگان ذيل، صحت مراتب ياد شده بالا را تصديق، و حاضريم در دادگاه نيز حاضر و با رعايت تشريفات سوگند شرعي، همين را گواهي نماييم.

1 - فرزند مقيم : تهران، امضاء

2 - فرزند مقيم : تهران ، امضاء

3 - فرزند مقيم : تهران ، امضاء

۴ - فرزند مقيم : تهران ، امضاء

سه شنبه ۱۷ شهریور ۱۳۸۸ ساعت ۷:۲۵ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

وقتی شهرداری مشهد حکم به تکفیر ایرج میرزا می دهد؟!!

نوشته : محمد مهدی حسنی

گر تو قران بدین نمط خوانی

ببـــری رونـــق مسلمانـــــی(سعدی)

تغییر بلوار ایرج میرزا به جلال آل احمد توسط شهرداری مشهد (شورای اسلامی شهر مشهد) اِندِ سلیقه است(1)، گیرم که آنان ایرج میرزا و جلال آل احمد و به طورکلی شعر و ادب فارسی را نشناسند. امّا خود را "عقل کل" می دانند و نزد ایشان آراء و نظرات دانشمندان و ادبا و نخبگان و نیز تمایلات و علایق مردم مطرح نیست. به خود اجازه می دهند به اتکاء چند صباحی که بر اریکه قدرت و کرسی تصمیم گیری اند، نظر خود را به دیگران تحمیل کنند. نظرشان اشتباه است! خوب باشد؛ اعتراضات همگان را به دنبال دارد، خوب داشته باشد. وقتی خداوند به آدم دو گوش داده، برای این است، که به قول گفتنی از یک گوش، حرف ها داخل و از گوش دیگر خارج شوند.

کاش دوستان ما در شورای شهر و شهرداری مشهد، همان طور که بی سرو صدا و در روزهای منتهی به سال نو - که مردم در سفر و حضر، درگیر تعطیلات و دید و بازدید عید بودند و نام بلوار را تغییر دادند - همان طور هم زیرسبیلی ایرادات وانتقادات طرح شده مردمی را نادید می گرفتند و اعتراضات را بدون پاسخ می گذاردند، تا آب ها از آسیاب بیافتد، و برای توجیه کار خود و ارشاد شهروندان مشهدی، تابلوی "مهمترین دلایل تغییر نام بلوار ایرج میرزا" را درمحل نصب نمی کردند تا لااقل آبروی مشهدی ها آب جو نشود و عکس های گرفته شده از تابلوی آنان، در دنیای مجازی، هر روز ذخیره و تکثیر و لینک و در نتیجه تابلو نشود.

لطفاً برای خواندن بقیه مقاله به ادامه مطلب بروید.

چهارشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۸۸ ساعت ۱۰:۲۴ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

ضمایم و پانوشت های مقاله ی بهارنامه یا سوگنامه (بررسی اصالت قصیده ای از استاد کسائی مروزی)

برای خواندن اصل مقاله اینجا کلیک فرمایید

ضمیمه شماره 1 :

تحلیل و نظر شاعر و پژوهشگر خراسانی : تقی خاوری در باره ابیات الحاقی بهارنامه یا سوگنامه

هرچند دوست خوب و ادیب، جناب آقای حسنی در موضوع بحث، تحقیقات مفصّل و منظمی را ارائه کرده اند و با آوردن شاهد مثال هایی از تذکره ها و فرهنگ نامه ها و ارائه دادن مستندات و نظریات دقیق، به قولی"سنگ تمام گذاشته اند" که پژوهش ایشان در این باره قابل تقدیرست و حق مطلب ادا شده است، لیکن در این بخش به کیفیت و ماهیت و احیاناً بخش فنی کار اشاره می شود. گو اینکه در متن هایی که در آن تحقیقات صورت گرفته، از نظر این نگارنده ابیات و حتی بیتی دیده نشده که شاهد مثالی بر بخش الحاقیه شود، گفتنی است که تمام ابیات استاد کسائی مروزی در تذکره ها و فرهنگ ها نوشته و ضبط شده است به استثناء همین بخش الحاقی که آقای دکتر امین ریاحی ارائه داده اند.

لطفاً برای خواندن بقیه به ادامه مطلب بروید.

چهارشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۸۸ ساعت ۹:۲۰ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

بهارنامه یا سوگنامه

(بررسی اصالت قصیده ای از استاد کسائی مروزی)

نوشته : محمد مهدی حسنی

به انضمام : 1 - تحلیل و نظر شاعر و پژوهشگر خراسانی تقی خاوری در باره ابیات الحاقی شادروان استاد ریاحی

2 - صور خیال در شعر کسائی (برگرفته از کتاب صور خیال در شعر فارسی، استاد شفیعی کدکنی)

1 - طرح بحث :

اینجانب پیش تر به خاطر اندوختن اجری معنوی در ایام عزاداری سالار شهیدان حضرت سید الشهداء (ع) و یارانش، یاداشتی زیرعنوان "محرم و عاشورا در پهنه ادب فارسی" نگارش و در وبلاگ گذاردم. در آنجا پس از توضیحی کوتاه در باره پیشینه شعر رثایی، نمونه هایی از شعرهای عاشورایی و نیز اشعاری از گویندگان فارسی زبان را، که اشاره ای به این واقعه تاریخی جانسوز شده است، نقل کرده ام.

هرچند در پاورقی به نظر برخی از ادبا و اساتید ادب فارسی مبنی بر اینکه اولین گوینده مرثیه در این مورد، کسائی مروزی است، اشاره ای داشته ام ، لیکن بنا به دلایلی که موضوع بررسی این نوشته است، در متن اصلی، قوامی رازی شاعر قرن ششم، اولین گوینده مراثی معرفی شده است که شعری بدین مناسبت در دیوان وی یافت می شود. یکی از خوانندگان با گذاردن کامنت (نظریه) به نقل از سایت آفتاب، گفته است، به ظن قریب به یقین، ابوالحسن مجدالدین کسائی مروزی متولد 341 ھ. ق. نخستین شاعر فارسی زبان شیعی است که سوگنامه ای از او به یادگار باقی مانده است. لذا خواسته بود، اشتباه خود را تصحیح کنم و یا دلیل خلاف بیاورم.

لطفاً برای خواندن بقیه مقاله به ادامه مطلب بروید.

مشخصات
چه بگویم ؟     (حقوقی، ادبی و اجتماعی) این وب دارای مباحث و مقالات فنی حقوقی است. لیکن با توجه به علاقه شخصی،  گریزی به موضوعات "ادبی" و "اجتماعی"  خواهم زد. چرا و چگونه؟  می توانید اولین یاداشت و نوشته ام در وبلاگ : "سخن نخست" را بخوانید.
  مائیم و نوای بینوایی
بسم اله اگر حریف مایی
               
*****************
دیگر دامنه  های وبلاگ :
http://hassani.ir

* * * * * * * * * * *
«  کليه حقوق مادي و معنوي اين وبلاگ، متعلق به اینجانب محمد مهدی حسنی، وکیل بازنشسته دادگستری، به نشانی مشهد، کوهسنگی 31 ، انتهای اسلامی 2، سمت چپ، پلاک 25  تلفن :  8464850  511 98 + و  8464851 511 98 + است.
* * * * * * * * * * *
ایمیل :
hasani_law@yahoo.com
mmhassani100@gmail.com

* * * * * * * * * * *
نقل مطالب و استفاده از تصاوير و منابع این وبلاگ تنها با ذکر منبع (نام نویسنده و وبلاگ)، و دادن لینک مجاز است.  »