چهارشنبه ۲۲ آبان ۱۳۸۷ ساعت ۹:۵۰ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

فصل سوم از رساله التعریفات عبید

نوشته و انتخاب : محمد مهدی حسنی

الف - معرفی رساله:

رساله التعریفات، رساله ای ست مختصر با مقدمه ای که در شش سطر به روش فرهنگ نویسی، توسط استاد طنّاز و دانشمند و سخنور شوخ طبع قرن 8 ، عبید زاکانی نوشته شده است و چون مشتمل بر ده فصل است آنرا ده فصل نیز خوانند. مولف در مقدمه رساله می گوید : " ... اهل استعداد را از قسم ادبیات و لغات چاره نیست هرچند فحول سلف در آن باب کتب پرداخته اند حالیا از بهر ارشاد فرزندان و عزیزان این مختصر که به ده فصل عبید موسوم است به تحریر رسید.... "

هیچ یک از فصول آن به یک صفحه نمیرسد و بقول مرحوم استاد عباس اقبال، : " تعریف یک عده از مصطلحات مربوط به زندگی دنیایی و اداری و علمی و اصطلاحات اصحاب دفتر و دیوان و ارباب پیشه وهنر و عیش و نوش غیره است بزبان طیبت و هزل . "

نظر عبید از تدوین رساله التعریفات این است که به بهانه بدست دادن معنی لغات و تعریف اصطلاحات، ناسازیها و مفاسد جامعه روزگار خود را انتقاد کند و هیچ جمله ای و معنی هیچ کلمه ای از نظر انتقادی خالی نیست . در ادامه نوشته، فصل سوم رساله، که عنوان آن : "قاضی و متعلقات آن " می باشد، گزینش و به نظرتان می رسد.

لطفاً برای خواندن بقیه به ادامه مطلب بروید

سه شنبه ۲۱ آبان ۱۳۸۷ ساعت ۶:۵۷ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

دایره قسمت

جام می و خون دل هر یک به کسی دادند

در دایره قسمت اوضاع چنین باشـــــد (حافظ)

مسافر قطار ابدیتم ،

چونان پدرم٬ آدم و مادرم٬ حوا؛ در سفر عمر .

و بسان خواهر و برادران دیگرم

- این خیل بندیان تقدیر –

در هر ایستگاه سوار و پیاده می شوم

در اولین ایستگاه ٬ بدنیا آمدم ٬

تولدی که بسان کودکی مرگ می مانست .

من عصاره غم فرشته ای بودم، از جنس بهشت٬ در باغ سنگی زمین .

و خاطره ای محو ، ازهم آغوشی اجباری باکره ترین نسترن باغ و پاسبان پائیز

چون شلکی ٬ نه ماه به دالان تنگ و تاریک رحم٬ میهمانش بودم ٬

تا اذن حضور٬ در مانداب بزرگتر زمین را در یابم .

وقتی مادرم تریاق درد را به یکباره نوشید٬

متولد شدم .

عجبا که خواستگاه پروازم ، سوی زمین بود و خاکی شدن...

با این همه، او مرا چون زهره و ناهید در آسمان می خواست

در دامان او پرورش یافتم ٬

در حالیکه شیر فراموشی می خوردم.

او می دانست :

باید بزرگتر شوم

و پهلویم آماده و چاق تر

و دشنه همعنان همخونم – قابیل - تیزتر.

*******

در سفر خود ٬

در ایستگاههای بعدی نیز

سوار و پیاده شدم

در کودکی٬

حکایت نبشته سرگذشت قومم را

به ارتفاع حمق طوطیان از بر می کردم.

زمانی،

لبریز شوق و بازی کودکانه ٬ در کنار سفره هفت سین

گیس بافته ٬ دختر بهار را می کشیدم .

و نیشگونش می گرفتم، وچون می گریست ٬

سیب و سمنو ام را با او قسمت می کردم .

گاهی ،

طناب نگاهم را بر بالاترین شاخ درخت خانه مان ، می بستم

تا دختر تابستان نرمویه اش کند .

و با آهنگ دستان کوچک ٬ شوقش را دو چندان می کردم .

دوره ای ،

با دختر پائیز هیمه های قهر و نفرت را

انباشته و درجشن مهرگان آتش می زدیم

و گرد آن چهره شادی را بزک می کردیم .

و در موسم بعد ،

با دختر زمستان در زیر کرسی گرم مادر بزرگ

با قصه سبز پری و زرد پری، به رویای خواب می رفتیم .

***

باری، چون ابر خاطره کودکی، به کناری رفت

و آفتاب بلوغ تابید .

به یکباره کویر عمر، در منظر چشم آشکار شد

و دورتر .... خارزار مرگ .

در تقسیم ارث پدری، به جانب آب و چراغ و سبزه رفتم .

من نیز چون پدرم ،

اوراق دفتر کهنه و فرسوده تقدیر را ورق میزدم

همانگونه که نویسنده اش، برایم رقم زده بود .

به این ترتیب

هماره سوار و پیاده شدن قطار را تجربه می کردم .

****

اینک به ایستگاهی، جدید رسیده ام

از قطار پیاده می شوم .

می دانم که در این ایستگاه ٬

دختر سوزنبان تقدیر، در انتظارم است و سلامم خواهد کرد .

چشمان انتظار، در گودی پیشانی - پف کرده و غبار آلوده – به تلی از خاک می ماند .

و دست تمنایم دراز، به سوی رف بلند آسمان - این ناکجا آباد نامتناهی – .

در میان انبوه مسافران، بدنبال گمشده ام می گردم .

و صفحات گذشته کتاب زندگی ام را در ذهن ورق می زنم .

در زیر هرم خورشید ،عرق می ریزم

و در فراشایم ٬ نفرین و فحش زمزمه می کنم .

ناگاه ،

ابرهایی از جنس حریر ، با تار و پودی ، بافته بدست دختر رویا

حجاب خورشید می شوند

نسیمی از خنکای جنگل می وزد

و باد سام محاط به ایستگاه، از میان می رود .

در دگردیسی ایستگاه ،

امرودی کنار جویه ادراک، می شکفد

بی آنکه ترس و دغدغه ای، از آزار دست کودکان بازی گوش

یا توده لزج کرمهای زمین، داشته باشد .

هیات نرم و نازک دختر سوزنبان

در میان ناپیدایی آدمیان دیگر٬ پیدا می شود و من به طرف او میروم .

هر دو می دانیم ،

داعیه مشترکمان خوردن میوه ممنوعه است.

بر فراز ٬

آسمان ، لجّه ای از جنس دل اوست

با هفت رنگ.... که مدام، می خندد .

و زیر پا٬ علفهای سبز باران خورده٬ بستری از مهربانی اویند

که جای پای ما را - به تبسم – هموار می کنند

و در پیش رو شاخه ها و نسیم ، ما را به جلو می رانند .

راضی نگاهش می کنم .

گیسوان او

چون سنبله های شبنم زده٬ در امتداد افق ،

مرا نوید سفره ای پر نان می دهد .

و پیراهن اطلسی اش ٬

انگار رنگ و بوی از نفس سبز زمین، به عاریت گرفتست

دستان نازکش

بخشش بی مدعای ابر و بیکرانگی آسمان آبی را می ماند

و پاهایش استوار و بجا

چونان اسب نجیبی است که در میدان٬ جان سوارش را پاس میدارد،

با فرار از دغدغه مصیبت.

لبهایش، قصه های هزار و یکشب را باز می گوید :

شکست شیشه عمر دیوان

و رسیدن عاشق را مژده می دهد :

افسانه بخواب رفتن شیرین فرهاد

و حدیث رسیدن قیس ، به لیلی

و سمر جفتی وامق و عذرا .

چشمانش، چون موج و نسیم آواز می خواند

و به آهنگ خسروانی٬ باربد و نكيسا را صلا به ضیافت سینه ام دعوت می کند.

از "بوی جوی مولیان" می گوید

و از "درازی شب عشاق "

و... "یادگاری اش با من در گنبد دوّار می ماند ."

دلش ،

دریایی است ، به فراخنای آفرینش

از عالم امکان، ...... تا ساحل شهود، ..... و تا خــــــدا .

می دانم .....

او بودایی است در نیروانا

و اژدهای بالداری، در هیات کنفوسیوس حکیم

و محمدی در معراج .

بادها که به فرمان اویند، در پرده های چنگ می پیچند

و آهنگ داد و بیداد را می نوازند .

می بینم ....

با برادرم هابیل، از قفا ، دشنه می خورد

با سیاووش، کتف بسته خود را ، به تیغ دشمن می سپارد

و در جلجتا، با تاج خاری بر سر، صلیبش را بدوش می کشد

و در نینوا ، شهید می شود .

****

لختی به خود می آیم

او نیز چون من ٬ به صدایی بلند ٬ می اندیشد

اینک ما دو ، بی گفتگو ، محاکات می کنیم و راه می رویم

لیکن خواب و بیداری ما، پایدار نمی ماند

و ناگهان، خود را در جنب و جوش ایستگاه می يابيم

و رویایمان، بادکنکی، در دست کودک خیال .

و دیگر...

مسافرانی، که به تعجیل سوار و مسافرانی، که به تانی پیاده می شوند

پس ...

در هروله جمعیت، دستهایمان از هم جدا می شود.

و من بی او ، در زیر آفتاب به طرف قطار می روم

تا سفر باز کرده را همچنان تکرار کنم

سفری که تا مقصد مرگ، ایستگاههای بي شمار دارد

می دانم ......

از این پس ، در هر ایستگاه ،

دختر سوزنبان پیر ، انتظار مرا می کشد

و من به اندازه ارتفاع غفلت عسس های تقدیر، او را ملاقات می کنم .

آه...

ای عمر...

آیا فرصت دیدار می دهی ؟

مشهد - 18/3/80

دوشنبه ۲۰ آبان ۱۳۸۷ ساعت ۸:۵۸ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

شاخه اصلی : آئین دادرسی

شاخه فرعی : ادله دعوی - شهادت

موضوع : شرط مبري بودن شاهد از تهمت

پرسش :

بنده ( فروشنده ) با شخصی اختلاف ملکی دارم . دو سه نفر بعنوان شاهد از دوستان و خویشان همسر خریدار ( طرفم ) از طرف او همیشه معرقی می شوند. و این در حالی است که چندی قبل میان فرزند یکی از آنها با فرزند من اختلاف و دعوی شد که با پادرمیانی همکاران حل و فصل شد و ایشان از همان زمان با بنده لج است و همه جا بدگویی مرا می کند. یکی از شاهد ها برادر خانم طرف و دیگری شریک مغازه او است و در تمام رفت و آمدهای ما به پاسگاه و دادسرا و حتی اداره ثبت و هم در پرونده های کیقری که داشتیم و هم در دو پرونده حقوقی قبلی همیشه با خریدار بوده و از او حمایت کرده اند. و این موضوع براحتی با مطالعه پرونده ها و شهادت افراد اثبات می شود. در دعوی جدید اجرت المثل باز همانها استشهاد امضا کرده اند. آیا قانوناً و شرعاً شهادت این افراد درست است یا نه ؟

پاسخ :

درست است که بر اساس مقررات فعلي، قرابت، اعم از نسبي و سببي، از شمول شرايط شاهد، حذف گرديده، ليکن در بند 6 ماده 155 قانون آئين دادرسي دادگاههاي عمومي و انقلاب در امور کيفري، عدم وجود انتفاع شخصي براي شاهد يا رفع ضرر از او، شرط شده است . و فتواي حضرت امام ( ره ) در کتاب شهادات، تحرير الوسيله ( مساله 5 ) مويد اين موضوع مي باشد ( مجموعه نشستهاي قضائي، مسائل آئين دادرسي کيفري، جلد اول، ص 216 ) .

منظور از " عدم انتفاع شخصي " ، " منتفي بودن تهمت " است. و اسبابي مانند : شريک بودن، وارث بودن، وصي بودن، حرص بر اداء شهادت، و .... موجب تهمت شاهد مي شود ( قانون آئين دادرسي کيفري در نظم حقوقي کنوني – دکتر عباس زراعت و .... ص 504 ) .

بدیگر سخن همانگونه که مرحوم استاد سنگلچي، در کتاب ارزشمند قضا در اسلام، ص. 190 به بعد، فرموده اند : از ديدگاه فقهاي عظام، شهادت شهود هنگامي اماره بر واقع بوده، و آثار قانوني بر آن مترتّب است، که صفاتي چند را دارا باشد. و از زمره اين صفات يکي مبري بودن شاهد، از تهمت است .

فقهاي عظام، من جمله متاخرين از مراجع عظمي تقليد ( حضرت امام ره، در مساله 5 کتاب شهادات تحرير الوسيله ) ، اسباب تهمت را چند چيز ذکر فرموده اند. که يکي از آن، موردي است، که شخص بخواهد، بوسيله گواهي، براي خود جلب نفعي نمايد، و يا از خود، رفع ضرر کند . و همچنين است هرگاه، گواه حرص بر شهادت، داشته باشد. يعني اينکه پيش از طلب دادرس براي شهادت، خود به نحوي مبادرت به گواهي نمايد. بنابراين بنظر می رسد : اگر اشخاصي در طي دادرسي و قبل از آن، همواره در مراجعات یکی از متداعیین، با وي، آمد و شد نمايند؛ و در پاسگاه و نزد اشخاص بيگانه و ... بر صحت دعوي خواهان گواهي و او را جانبداري کنند، چنين اشخاص متهم در شهادتند. و شهادتشان شرعاً و قانوناً مسموع نيست .

و بالاخره، عدم وجود دشمني دنيوي بين شاهد و طرفين دعوي، خود يکي از مصاديق انتفاء تهمت تلقي مي گردد ( حضرت امام ره - همان منبع ) . و طريق تشخيص دشمني دنيوي، اين است که : شاهد با آگاهي از ناراحتي ديگري شادمان شود . لذا در فرض بحث اگر واقعاً شاهد طرفتان خصم شما تلقي شود، و اثبات گردد که همو از باخت و شکست شما و پيروزي به ناحق طرفتان، خوشحال مي شود . بشرح بالا شهادتشان محل ایراد ست.

نوشته : محمد مهدی حسنی

دوشنبه ۲۰ آبان ۱۳۸۷ ساعت ۸:۴۰ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

شاخه اصلی : حقوق تجارت

شاخه فرعی : شرکت های سهامی

موضوع : تشریفات تقسیم سود میان سهامداران

پرسش :

آیا مدیران شرکت سهامی که سهامشان بیشتر از من است می توانند هر وقت خواستند، سود ناشی از سهام خود را برداشت نمایند

پاسخ خانم سیما ز . :

در شرکت تجاري ( سهامي خاص ) نحوه تنظيم حساب عملکرد و نيز سود و زيان از مقررات لايحه اصلاح قسمتي از قانون تجارت پیروی می کند. بر اساس این مقررات در يک شرکت سهامي خاص ، برداشت هرگونه سود خالص از ناحيه سهامداران و مديران منوط به رعايت مقررات بازدارنده و محدود کننده بسياري از قبيل : تصويب مجمع عمومي ( م 240 ) ، کسر زيانهاي سنوات مالي قبل ( ماده 239 ) ، کسر اندوخته قانوني معادل يک بيستم سود خالص (ماده 238 ) تا جائيکه به يک دهم از سرمايه شرکت برسد ( ماده 140 همان قانون ) ؛ کسر استهلاک اموال و اندوخته هاي لازم ( ماده 234 ) کسر استهلاک هزينه هاي تاسيس شرکت (ماده 236 ) و .... ميباشد .

نوشته : محمد مهدی حسنی

یکشنبه ۱۹ آبان ۱۳۸۷ ساعت ۱۰:۵۰ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

شاخه اصلی : حقوق مدنی

شاخه فرعی : قواعد حاکم بر معاملات

موضوع : تفاوت اجبار و اکراه و اشتباه

پرسش :

طرف اینجانب ( فروشنده ملکی) ، با گذشت مدت قابل توجه از عقد عادی بیع، مدعي وجود اکراه و اجبار و اشتباه، و در نتیجه فقدان قصد و رضایش بعنوان يکي از شرايط و ارکان اصلي عقد گرديده است. آیا چنین چیزی فانوناً پذیرفته است یا خیر؟

پاسخ :

1 - هر يک سه واژه حقوقي : " اکراه " ، " اجبار " و " اشتباه " داراي معني، اوصاف، بار حقوقي و نتايج علي حده است. چنانکه :

الف - اجبار : وادار کردن افراد بر انجام کاريست، که حتي بر خلاف " اکراه " ، نه تنها قصد نتيجه را از ميان مي برد، بلکه قصد فعل را هم مخدوش مي سازد ( از ميان رفتن قصد فعل يا ضعيف کردن آن بقدري که عرفاً در حکم عدم مي شود - الفارق ج 1 ، ص 121 – دکتر محمد جعفري لنگرودي ) . مانند آنکه ادعا شود : فردی با اسلحه اي مخوف، يا چماقي گران، بر سر خریدار ايستاده، و سند از پيش تهيه شده را بدستش داده، و دستور امضايش را صادر کرده است.

ب – اکراه : مستفاد از نظر فقهاي عظام شيعه، و مواد 202 الي 208 قانون مدني، " اکراه " در مرحله اي ضعيف تر از اجبار است و آن آوردن فشار غير عادي و نامشروع، بمنظور وادار کردن شخص بر انجام يک عمل حقوقي است؛ در حدّي که آزدي تصميم، و استقلال اراده مکره، سلب شود.

ج - اشتباه : آنجاست، که مورد قصد انشاي هر يک از طرفين، بعلت تصور غلط يک يا هر دو متعامل، با ديگري تفاوت دارد. و بدیگر سخن طرفين نسبت به مورد معامله توافق نداشته اند.

2 – بنا بر مقررات قانوني و شرعي آثار این سه، متفاوت است : اولي و دومي، موجب عدم نفوذ معامله است (مادتين 203 و 209 قانون مدنی ). زيرا آنجا که تهديد مکره پايان مي يابد، و قصد و رضاي وي از حصار مصنوع، خلاصي مي يابد؛ مکره مي تواند معامله را امضاء نمايد. ليکن سومي موجب بطلان عقد است، گويي که هيچگاه عقدي صحيح از عرصه عدم به پهنه وجود راه پيدا نکرده است (نظر فقهاي عظام و تفسير مسلم و مشهور حقوقدانان از واژه " عدم نفوذ " مذکور در ماده 200 قانون مدني ) .

3 – به لحاظ شکلی هم دعوی مطروحه ایراد دارد. زیرا براساس بندهاي 4 و 5 ماده 51 قانون آئين دادرسي دادگاههاي عمومي و انقلاب در امور مدني، تعيين صريح و منجز خواسته، و نيز ذکر تمام تعهدات و جهاتي که به موجب آن، خواهان خود را مستحق طرح دعوي ميداند ( واضح و روشن بودن مقصود ) از زمره وظايف قانوني خواهان است. لذا براي اينکه امکان سير طبيعي پرونده و بروال آن فراهم آید، بدواً خواهان بایستی علت و جهت بطلان عقد ( یکی از سه مورد پیش گفته ) را صريحاً و منجزاً ، بيان کند و گرنه دادخواست تقديمي ناقص، و قابليت به جريان افتادن ندارد. نوشته: محمد مهدی حسنی

یکشنبه ۱۹ آبان ۱۳۸۷ ساعت ۱۱:۱ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

منتخب چند حکایت طنز از رساله دلگشا

نوشته و انتخاب : محمد مهدی حسنی

الف - مقدمه

اگر حماسه ایران فردوسی را دارد، و شعر بزمی آن نظامی را، و شعر نصیحت و پند و غزل عاشقانه سعدی را، و غزل عاشقانه عارفانه رندانه حافظ را، و شعر عرفانی مولوی بلخی را، بی هیچ تردید یکه تاز پهنه طنز و شوخ طبعی و فکاهت ایران نیز عبید زاکانی است و نباید که در این ادعا کسی را ردی و یا انکاری باشد.

از میان آثار عبید آنچه اصیل و در نوع خود بی نظیر است، رساله اخلاق الاشرف اوست، زیرا در طنز و نکته سنجی و انتقاد اجتماعی بی مانند است؛ اما آنچه بویژه از حیث فکاهت گیراترین است، بی تردیدرساله دلگشاست. که در دو بخش تازی و پارسی فراهم آمده است.

مقایسه یک فکاهی مشترک که هم عبید آورده و هم مولانا فخرالدین علی صفیّ ( حکایت های قبلی وبلاگ در همین بخش " لطایف القضاء" از اوست)، نشان میدهد که عبید در این میدان " خداوند سبک " خاصّ بوده است، زیرا هرچند مولانا علیّ صفی نیز شوخ طبع و فکاهه پرداز بوده؛ ولی میان آندو تفاوت از زمین و آسمان است. علی صفی فکاهی نوشته، اما درانتخاب الفاظ و اختصار بیان، و تکرار نکردن یک موضوع، تنها عبید یکهّ تاز است .

در بیان همه گوینده گان ما " حشو" و زاید بچشم می خورد، اما همچنانکه در سخن سعدی حشو یا نیست و یا بسیار کم است - و به راستی سخن دانی و نکته سنجی را حدّ همین است- در طنز و فکاهت عبید هم حشو نیست و اگر هست، حشو ملیح است نه الفاظ زیاد و بارد که نکته را بی اثرمی سازد و پایگاه نکته سنج را پائین می آورد .

کسانی مانند "عباده مخنّت" در بارگاه "متوکل" و "کریم شیره یی" در بارگاه "ناصرالدین شاه" در تاریخ بسیار بوده اند و از همین راه به همه چیز رسیده اند و گاه نفوذ آنها در دل و اندیشه امیران و شاهان از هر وزیری بیشتر بوده است. لیکن "عبید" با آنان قابل قیاس نیست. و جایگاه او در حکمت و ظرافت بسیار رفیع می باشد. زیرا همانگونه در پبش تر در مقاله " لطایف القضاء - طرح بحث و معرفی بخش " آورده ایم مقصود امثال عبید از خندیدن و خندانیدن، بیشتر نیش زدن و بخود آوردن است.

لطفاً برای خواندن بقیه به ادامه مطلب بروید

شنبه ۱۸ آبان ۱۳۸۷ ساعت ۴:۴۸ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

شاخه اصلی : امورحسبی

شاخه فرعی : حجر

موضوع : عارضه های در حکم جنون و طریق طرح دعوی

پرسش :

اینجانب سابقاً بعلت استفاده کریستال فراوان، مشاعرم بجا نبوده است، بنحویکه تمامی همسایگان و دوستان این حالت بنده را تائید می کنند. اکنون که از اعتیاد مهلک مذکور جان سالم بدر برده ام و به زندگی عادی برگشته ام، فهمیده ام که در زمان اعتیاد و بدون اینکه خود بدانم و بیاد آورم ، یکی از دوستانم قولنامه ای را از من امضاء گرفته است و اکنون به استناد نوشته موصوف، تمام ماترک پدریم را مطالبه می کند. با توجه به اینکه با مراجعه به یکی از وکلای محترم دادگستری، ایشان مرا راهنمایی کرده ست که برای بطلان قولنامه بایستی ابتداً حکم حجرم را در دادگاه ثابت کند. می خواهم بدانم نظر شما در این مورد چیست؟

پاسخ :

بنظر اینجانب مشاوره داده شده بشما صحیح نیست. زیرا هر اعتیاد یا بیماری و عارضه ای که خود آگاهی و شعور را از بین ببرد، از حیث اختلال، در حکم جنون است. بنابراین مستی و بیهوشی و کهولت و دهشت و اعتیاد شده به مواد مخدر و مسکرات و هیتری ها، در موردی که باعث زوالی عقل و اراده میشود همان اثر جنون را در بطلان قرارداد دارد . هرچند که نتوان این گونه اشخاص را دیوانه نامید.

همچنین عارضه های زودگذر، سبب صدور حکم حجر نمی شود و به همین جهت بایستی وجود آن به هنگام عقد اثبات شود ( عیناً به نقل از قواعد عمومی قرارداد ها جلد دوم صفحات 38 و 39 استاد ناصر کاتوزیان ) . چنانکه در ماده 195 قانون مدنی نیز بطلان معاملات مست و بیهوش و خوابیده برهمین مبنا پذیرفته شده است. به این ترتیب این ادعا که بایستی ابتداً حکم حجر شما تقاضا شود و پس از صدور حکم قطعی حجر، ادعای ابطال قولنامه را مطرح کنید صحیح نیست.

همچنین عنایتاً به عمومات و نیز نص ماده 72 قانون امور حسبی، هر کسی می تواند پس از انجام معامله در دادگاه ثابت نماید که وی در زمان انعقاد معامله دچار اختلال هواس و حجر بوده است و چنین ادعایی شنیده می شود ( حقوق مدنی جلد 1 صفحه 207 – مرحوم دکتر امامی).

نوشته : محمد مهدی حسنی

جمعه ۱۷ آبان ۱۳۸۷ ساعت ۸:۲۲ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

شاخه اصلی : حقوق اراضی و املاک

شاخه فرعی : اراضی وقفی

موضوع : حق اولویت در ایجار

پرسش :

آقایی که - بسیار پر حوصله اند، زیرا بکباره ده پرسش نسبتاً فنی مطرح کرده اند - فرموده اند، کار آموز وکالت دادگستری هستند. از جمله گفته اند : " میخواهم بدانم، آیا در مورد اراضی موقوفه که سابقاً و در رژیم گذشته بصورت ملکی در آمده و فعلاً به وقفیت برگشته اند، حقی برای متصرف قدیمی این اراضی وجود دارد یا خیر؟ اگر پاسخ مثبت است . مستندات قانونی وجود چنین حقی، چیست ؟

پاسخ :

با توجه به مصوبات پس از پیروزی انقلاب اسلامی، از جمله منطوق مادّه 1 لایحه قانونی تجدید قرار داد اجاره املاک و اموال موقوفه مصوب 4/2/58 شورای انقلاب ج . ا . ا . ، و ماده واحده قانون ابطال اسناد و فروش و رقبات آب اراضی و موقوفه مصوب 28/1/63 ، و شق 2 از ماده 1 آئین نامه اجرائی قانون موصوف مصوب 7/9/63 و ماده واحده قانون ابطال اسناد و فروش رقبات آب و اراضی مصوب 25/11/71 و آئیننامه اجرائی مربوطه ٬مصوب 30/2/74 ، و ماده 1 آئیننامه نحوه ترتیب و وصول پذیره و اهدایی مصوب 10/2/65 ، و غیره .... قانونگذار جمهوری اسلامی٬ با فرض تبدیل وضعیت اراضی از ملکی به وقف و یا ابطال اسناد اجاره قبلی٬ حقوق عینی مالکین و متصرفین قبلی را مرتفع نمی داند٬ بلکه حق الویت آنان در ایجار و بعبارت اخری حق مکتسبه شان را شناسا یی و پذیرا شده است. چنانکه مطابق عرف و رویه٬ متولیان موقوفات٬ در چنین وضعیتی٬ بدون اخذ حق پذیره ( یا اهدایی ) با متصرفین، سند اجاره تنطیم و اذن احداث و تملک اعیان تفویض میکنند، تا به این ترتیب حقوق موقوف علیهم و متصرف - هر دو- حفظ گردد.

یادآوری : همکار محترم مذکور تصدیق فرمایند، پاسخ دادن پرسش های دهگانه ایشان، به وقت کافی و بررسی و مطالعه لازم احتیاج دارد. لذا وعده می دهم که اگر عمر باقی بود انشاا... تمام پرسش هایشان، بی هیچ ترجیح بلامرجح و به ترتیبی که طرح شده است در روزهای آینده پاسخ داده شود. ولی اگر در اخذ پاسخ آنها، اولویتی مدّ نظرشان است، مراتب را اعلام فرمایند، تا به خواست ایشان رفتار شود.

نوشته : محمد مهدی حسنی

جمعه ۱۷ آبان ۱۳۸۷ ساعت ۸:۱۳ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

وکیل در ادبیات رسمی

گر وکیلی راه انصاف و عدالت نرود،

بهتر آنست که دنبال وکالت نرود.

آنکه روشن دلش از پرتو ایمان باشد

همه جا طالب حق، تابع وجدان باشد.

رهنمون سوی عدالت بود و دادگری

تا شود ظلم و ستم، از همه عالم سپری.

محترم در نظرش قاعده و قانون است،

زانکه در پرتو آن حرمت وی افزون است.

این سخن ورد زبان همه اهل نظر است :

حق پرستی دگر و نفع پرستی دگر است.

(ابراهیم صهبا)

پنجشنبه ۱۶ آبان ۱۳۸۷ ساعت ۱۰:۷ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

شاخه اصلی : قانون تجارت

شاخه فرعی : اسناد تجاری ( چک )

موضوع : مسموع بودن ادعای بی اعتباری سند تجاری - شرایط ماهوی چک - اصل عدم توجه ایرادات

پرسش :

خانم سارا ع. که ظاهراً با توجه به نحوه انشاء ایمیل، خود یا تنظیم کننده نامه آشنائی نسبی با اصطلاحات حقوقی دارند - گفته اند : بابت اخذ وام یکی از دوستانشان از یکی از صندوق های قرض الحسنه ضمانت کرده اند و چکی به مبلغ ۰۰۰/۰۰۰/۱۵۰ ریال بابت ضمانت تحویل داده اند. دوستشان به اتفاق خودشان با مراجعه بصندوق، باقیمانده وام ( ۰۰۰/۰۰۰/۷۰ریال) را پرداخت وتسویه کرده است. ولی چون دوست مدیون شان پرونده وام دیگری هم در صندوق مذکور داشته، صندوق مبلغ پرداختی پبش گفته را بابت وام دیگر دوستشان تلقی و حال اقدام به برگشت زدن چک خانم سارا کرده اند. پرسیده اند : ، باتوجه به اینکه می گویند، چک مانند اسکناس است و باید وجه مورد مطالبه بهرحال پرداخت شود، آیا می توانند استرداد چک خود را از دادگاه بخوانند؟

پاسخ :

1 – بطورکلی صدور چک نيز مانند هر عمل حقوقی ديگر، تابع مقررات کلی و عمومی ( شرايط صحت معاملات ) است، که حقوقدانان و شارحین قانون تجارت در کتب خود بعنوان " شرايط ماهوی سند تجاری " ياد می نمايند . بر اساس این عمومات، عمل صدور چک بایستی لاجرم در قالب یک عقد و قرارداد صورت گیرد و شرایط صحت یک معامله را داشته باشد. براین اساس در مقابل اسناد رسمی یا اسنادی که اعتبار اسناد رسمی را دارا باشد متعهد می تواند ادعا کند که اسناد مزبور بجهتی از جهات قانونی از اعتبار افتاده است ( ماده 1292 قانون مدنی ) و جهات قانونی که می تواند موجب سلب اعتبار یک سند رسمی یا تجاری را فراهم آورد در قانون احصاء شده است مواردی از قبیل : فقدان یکی از شرایط اساسی صحت معامله ( ماده 190 قانون مدنی ) ، سقوط تعهد ( ماده 264 قانون مدنی ) و حدوث اشتباه در قصد و نیت ( ماده 302 قانون مدنی ) و .... . بنابر این همانگونه که در تمام کتب حقوق تجارت بحث و مورد تاکید قرار گرفته است متعهد یک سند تجاری می تواند در کنار ایرادات شکلی، دفاع ماهوی نیز نموده و به استناد یکی از جهات قانونی فوق در برابر متعهد له، دلایل کافی بر بی اعتباری سند تجاری اقامه و مدعی سلب اعتبار سند شود. چنانکه در رای شماره 985/21 – 16/11/69 شعبه محترم 21 ديوانعالی کشور ( کتاب موازين حقوق تجارت در آراء ديوان عالی کشور ، يدا... بازگير صفحه 241) در موضوع مشابه (مطالبه مبلغ چک بدون تاريخ و تضمينی از ناحيه بانک عليه مشتری دريافت کننده تسهيلات) چنین استدلال شده است :

" ... مستفاد از مواد 310 و 311 قانون تجارت، چک وقتی مصداق چک مورد نظر قانون تجارت را دارد، و از تضمينات قانونی چک برخوردار می شود؛ که دارای تاريخ بوده و به منظور پرداخت وجه آن، صادر شده باشد. در غير اينصورت به منزله سند عادی است که تاديه وجه آن منوط به حصول توافقات معموله بين طرفين خواهد بود . موکول شدن وصول وجه چک بالا از بانک، به توافق طرفين در قرارداد، نه تنها موکول کردن انجام تعهد بطور مطلق به اراده تلقی نمی شود، و با توجه به ماده 10 قانون مدنی باطل نيست؛ بلکه با عنايت به مندرجات بقيه قرارداد صريح در اين معنی است، که به هنگام تسليم چک صادر کننده بدهکار نبوده، و استحقاق خواهان به دريافت وجه آن موکول به رسيدگی به حسابهای طرفين و ثبوت طلبکار بودن خواهان از خوانده است. حال که خوانده حاضر به محاسبه عمليات مربوط به قرارداد نيست؛ دادگاه بايستی به حسابهای طرفين در اجرای قرارداد مورخ 5/7/1367 به طريق مقتضی، از جمله جلب نظر کارشناس رسيدگی نمايد. در صورتی که خواهان از خوانده طلبکار باشد تا ميزان طلبش حکم به پرداخت آن از محل چک تضمينی صادر گردد . .... "

2 - اصل عدم توجه ایرادات، که خود متکی به اصل استقلال امضائات در اسناد تجاری می باشد، فقط در برابر دارندگان و گیرندگان مع الواسطه چک صادق بوده و اینگونه ایرادات در برابر گیرنده اصلی چک و در ارتباط مستقیم طرفین قابل استناد است. و اگر صادر کننده بتواند در این رابطه با اقامه دلیل خلاف، عدم اشتغال ذمه خود را ثابت کند. اصل عدم توجه ایرادات در اینجا اطلاق خود را از دست میدهد . بنابر این اصولاً طرح چنین دعوایی از ناحیه صادر کننده چک پذیرفته است. چنانکه رویه قضائی ( پذیرش دعوی استرداد لاشه چک توسط محاکم و همچنین ) حکم تمیزی شماره 372 مورخ 12/2/1228 صادره از شعبه هشتم دیوانعالی کشور بشرح بین الهلالین: ( .... مواد 311 و 314 و 320 قانون تجارت دلالت ندارد که صدور چک در هر حال ولو اینکه دلیل مخالف موجود باشد دلیل انتقال ذمه صادر کننده چک در مقابل دارنده چک است ... ) موید صحت این معنی است .

3 – مطابق ماده 282 قانون مدنی : " اگركسي به يك نفر ديون متعدده داشته باشد، تشخيص اينكه تاديه ازبابت كدام دين است بامديون مي باشد." بنابراین انتخاب یکی از دو موضوع ( تعیین اینکه وجه پرداختی بابت کدام دین بوده است ؟ ) با دوست شما و نه صندوق قرض الحسنه است.

نوشته: محمد مهدی حسنی

مشخصات
چه بگویم ؟     (حقوقی، ادبی و اجتماعی) این وب دارای مباحث و مقالات فنی حقوقی است. لیکن با توجه به علاقه شخصی،  گریزی به موضوعات "ادبی" و "اجتماعی"  خواهم زد. چرا و چگونه؟  می توانید اولین یاداشت و نوشته ام در وبلاگ : "سخن نخست" را بخوانید.
  مائیم و نوای بینوایی
بسم اله اگر حریف مایی
               
*****************
دیگر دامنه  های وبلاگ :
http://hassani.ir

* * * * * * * * * * *
«  کليه حقوق مادي و معنوي اين وبلاگ، متعلق به اینجانب محمد مهدی حسنی، وکیل بازنشسته دادگستری، به نشانی مشهد، کوهسنگی 31 ، انتهای اسلامی 2، سمت چپ، پلاک 25  تلفن :  8464850  511 98 + و  8464851 511 98 + است.
* * * * * * * * * * *
ایمیل :
hasani_law@yahoo.com
mmhassani100@gmail.com

* * * * * * * * * * *
نقل مطالب و استفاده از تصاوير و منابع این وبلاگ تنها با ذکر منبع (نام نویسنده و وبلاگ)، و دادن لینک مجاز است.  »