یکشنبه ۲۷ دی ۱۳۸۸ ساعت ۱۱:۷ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

یک غزل و دو شعر نیمایی از تقی خاوری

پل های رنگین کمانی

از عمق دریای تاریک، موجی برآمد، روان شد

از روی پل ها گذر کرد در اوج رنگین کمان شد

ترکید چون رعد و پیچید، فریاد محبوس در دل

با نقش رنگین کمانی، پیوست؛ موجی از آن شد

آن پیر کوه جسارت جان در کف عشق بنهاد

درپیش جمعیت عشق روئید سبز و جوان شد

تنهائی اش همچو دریا وسعت گرفته ست هرجا

توفان موج رهائی ش، رفت از کران بیکران شد

پرتاب تیر از کمان را حرف و دهان را مثالی ست

فریادها چون برآمد پرتاب تیر از کمان شد

شب را شکستند و رفتند، تا آن طلسم نهانی

خواندند ناگفته ها را، تا از ظلمت عیان شد

جام جهان بین کاذب، بشکست از برق تندر

با ریزش و با شکستن آن شعبده از میان شد

"راوی" در این کنج خلوت تصویرهای شگفتی ست

آن جوی خشکیده ی عشق در ناامیدی روان شد.

٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪

ترانه های فردا

نشانی خود را نوشته در جیب می نهد

و بر تیزه های الماس قدم می گذارد

فریادش در صداها گم

غوغای قهرمان شدن را نمی شناسد

آه ای ترانه های فردا

که از حضور گمنام تو اختناق بر زمین می ریزد

و دختران مثل سرو قد می کشند

آنسوی آبها گردن ها بر افراشته

اینسوی، عاشقان خواب شان جشن شادمانی آراسته

شجاعت بی ادعّای تو

پلنگان را به فکر فرو می برد

هرجا ایستاده باشی زیبا می شود

حتی میان دود و آتش ابلیس

غمم از حضور تو مثل پشه می رود بر باد

و آرزو شانه به شانه در خیابان می بالد

دنیا ترانه ی تحسین ترا می خواند

نگاه تو خالص تر از آن ست

که تمجید: امکان زلالی آن را بهم بزند

در تمجید ناپدید از دیده ای

می بینم :

یکباره موج زیبائی به حرکت در آمد

این توئی که تکثیر شده ای

بصورت جمعیت زیبایان

که د رجواب گلوله

چشمان شان شب را چراغانی می کنند

صبح رفتگران خیابان را

از رنگ قرمز می شویند

تقی خاوری

٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪٪

و مرگ یک اتفاق فراموش

چه پخته در خیال خود

این دیگ زندگی امروز

و من که هیچ ندارم میان چنته ی بی چند

زمانه ی تردست و روز تردستی ست

که پشّه را به گرد هوا گول می زنند امروز

به ساعتی که سنگ می خورد به سرم

کنار یک چشمه

غبار سبز از تن یک برگ را زلال می شویم

ترا صدا می زنم ای یار

که آن ستاره های گمشد شاید

دوباره در نگاه تو باشد

هنوز می شود به عشق نظری داشت

در این هوای بی خردی

می شود کنار عشق نشست

مداد زمانه نمی نویسد این که

چرا جنازه پاکی میان تابوت است

و مرگ یک اتفاق فراموش

در این پلّه

به پیش اهرمن امّا

سری فرو نمی آرم

اگر که قناعت کنم

به پاکی و سفیدی ریواس

تقی خاوری - 6/4/87

شنبه ۲۵ مهر ۱۳۸۸ ساعت ۹:۴۸ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

دور بیقراری

شعری از تقی خاوری

یک عمر ساعت مان، دور بیقراری زد

این دور هم سقف هستی بر سرمان آوار.

ای زمانه منحوس

طالع سعد کجاست؟

زخم هامان هنوز در آفتاب خشک می شود

در این گیر و دار منظرِ نگاه، توئی

که از نیلوفرها می آیی

و آفتاب گردان ها به سوی تو می گردند

وقتی زیباترین نگاه آماج گلوله می شود.

خون از معنی خود پرتاب

به شکل رنگ

از چاک پیرهن گل ها بیرون می زند

سرنوشتی پرومته وار

بر قلّه

با سنگ تکرار.

باز فردایی دیگر.

سرنوشت را جای خدا

گلوله رقم می زند.

و راه تو، از آتش سیاوش گشوده می شود

مثل آن ها که آهوانه درخیابان می دوند.

صدایی در گلوست

خود را گول مزن که بازگشتی نیست.

رفتن را به گرده بکش

هرچند راه پر از خار شتری هاست.

لوک سرمست، رقص جاهلیت بپا کرده

و گرد و خاک عتیق را به دیده می پاشد برویم یار.

کجا در بی کجائی ست :

سرنوشت مان همین جا با شعله ها گره خورده ست.

یگانه می مانیم تا خون عاشقان شویم .

سوت قطار بلند است

بگذار تا خاک آینده شویم.

ما به راه خود می رویم

در فکر جعبه ی جادوئی مباش

تقی خاوری – 10/4/77

دوشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۸۸ ساعت ۱۱:۵۴ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

غزل سپیده دم

سروده ی تقی خاوری

"هیچیم و چیزی کم" چون قطره ی شبنم (1)

در فرصتـی کوتــاه در ایــــن سپیده دم

د رگفت و گو با هم گـــرم سخن غافــل

فرصت چو آه و دم آنهـــم جـــدا از هم

بر روشنی چیــــره غول سیاهـــی شد

هر سایه ای می کرد از سایـــه خود رَم

بر حسّ من نوری از ناگهـــان تابیــــد

دیدم که روشن شد در تیرگــــی شبنــم

نقش سیه کاری ست در صبــــح آئینه

تلبیس ابلیس ست در کســـــوت ماتم

هر خرمگس خود را سیمــــرغ پندارد

سیمرغ بی پرواز، در دشت بـی رستم

بگذارم این گفتـــار با اینهمـــــه تکرار

جاری شوم در عشق تا گوهـــری آرم

ابهام هستی را از خود چراغ افــــروز

روشن شود بر تو این هستــــــی مبهم

با عشق اگر باشی جانت رهـــــا گردد

از این کلاف غم زین رشتـــه ی درهم

آدم در این دنیـــا بارید اشک عشـــــق

هر قطره اش تابید در وسعت عالـــــم

ده قرن اشک آلود با رنج صدها سال(2)

از عشق حوّا بود این قسمــــــت آدم

"راوی" مکن شکوه چون شکوه بازار است

هر کس گرفتار است در بند پیچ و خــــــم

از "قهرمان" دیگر بهتر چه بایــــــد گفت

"روزی به شب آرم با یک جهـــان ماتم"(3)


پانوشت ها :

1 - عبارت "هیچیم و چیزی کم" در مصرع اول را از شادروان اخوان ثالث (م. امید) وام ستانده ام. یادش همیشه سبزباد.

2 - درکتاب ها آمده است که حضرت آدم (ع) هزار سال در فراق حوّا اشک ریخت.

3 - وقتی این غزل را سرودم و برای استاد محمد قهرمان خواندم، فرمود: "این وزن و قافیه را من پیش تر به کار برده ام." به همین دلیل من هم مصرعی از ایشان را در بیت آخر تضمین کردم .

یادآوری :

پیام (کامنت) زیر را دوست شاعر و پژوهشگر مشترکمان آقای افضلی گذارده است، و یادآوری روشنی دهش، ارزش انتزاع از میان کامنت ها و گذاردن در متن را داشت. مانند همیشه از او سپاسگزارم. وجود امثال او و خاوری در خراسان مغتنم است. خدای عمر درازشان دهاد

((((((((((((((((((((())))))))))))))))))))

درود بر شما و آقای خاوری
از نظر اطلاع مضمون "هیچیم و چیزی کم" را پیش از اخوان، سنایی به کار برده است:
شراب جنت و حور و قصور می طلبی
بدین مروت و حلم و بدین سخا و کرم
بدین عمل که تو داری مگر ترا ندهند
به حشر هیچی و ز هیچ نیز چیزی کم
در نسخه دیگر (به حشر چیزی و)
بدین قصیده ز من خواجگان بپرهیزند
چنانکه اهل شیاطین ز توبه‌ ی آدم
سنایی ار تو خدا ترسی و خدای شناس
ترا ز میر چه باک و ترا ز شاه چه غم

چهارشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۸۸ ساعت ۱۰:۲۴ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

ضمایم و پانوشت های مقاله ی بهارنامه یا سوگنامه (بررسی اصالت قصیده ای از استاد کسائی مروزی)

برای خواندن اصل مقاله اینجا کلیک فرمایید

ضمیمه شماره 1 :

تحلیل و نظر شاعر و پژوهشگر خراسانی : تقی خاوری در باره ابیات الحاقی بهارنامه یا سوگنامه

هرچند دوست خوب و ادیب، جناب آقای حسنی در موضوع بحث، تحقیقات مفصّل و منظمی را ارائه کرده اند و با آوردن شاهد مثال هایی از تذکره ها و فرهنگ نامه ها و ارائه دادن مستندات و نظریات دقیق، به قولی"سنگ تمام گذاشته اند" که پژوهش ایشان در این باره قابل تقدیرست و حق مطلب ادا شده است، لیکن در این بخش به کیفیت و ماهیت و احیاناً بخش فنی کار اشاره می شود. گو اینکه در متن هایی که در آن تحقیقات صورت گرفته، از نظر این نگارنده ابیات و حتی بیتی دیده نشده که شاهد مثالی بر بخش الحاقیه شود، گفتنی است که تمام ابیات استاد کسائی مروزی در تذکره ها و فرهنگ ها نوشته و ضبط شده است به استثناء همین بخش الحاقی که آقای دکتر امین ریاحی ارائه داده اند.

لطفاً برای خواندن بقیه به ادامه مطلب بروید.

چهارشنبه ۴ شهریور ۱۳۸۸ ساعت ۸:۲۶ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

بر شیشه آسمان

سروده ی تقی خاوری

یک پیکر از گل

بر شیشه ی آسمان خبر

مثل شَرَقَّستِ سنگی ست.

اشکباریِ پنهان

اشکباریِ پنهان چه رنگی ست؟

همرنگ لاله

رنگ شقایق

یا مثل باران

روی صدف ها

یا قطره ی سرخ

بر تیره ی درد

اشکباری پنهان

پنهان و پنهان

راز بلندی ست باران

چتر خبرها گشوده

باران و باران

از رازها سروده

و پیکر گل

بر شیشه آسمان خبرها که مثل شَرَقّّستِ سنگی ست

خواب

از چشم دنیا ربوده.

تقی خاوری - ۶/۵/۸۸

شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸ ساعت ۵:۵۶ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

دو شعر تازه از تقی خاوری و نقدی نظری بر آن

نوشته : محمد مهدی حسنی

آنها که تقی خاوری را می شناسند می دانند، بیشترشعرهای او رنگ و بوی خود را از طبیعت می گیرد و تصاویر و واژه های شعرش سرشار از عناصر طبیعی به ویژه بهارست و این سبزی همواره با شعراو عجین است.

شعرهای خاوری، بوستانی از حضور دل انگیز و وجد آور نسیم، غمز و عشوه گل و شیطنت و غلغل بلبل، رقصیدن و بالیدن پروانه و سرمستی و طراوت سبزه و در یک کلام "زندگی" است.

و دلیل بر صحت این مدعا، دوشعر زیر است که همچون شعر های دیگر او، حال و هوای خراسانی دارد و یاد آور آثارطبع رودکی و کسایی و منوچهری است. این ویژگی زبان خاوری همراه با دایره وسیع لغات ومضامین تر و تازه (مدرنیته) فرم شعراو را می سازد.

و اما در باره خود خاوری، ساده زیستی، خوش خلقی، امید واری و شاد زی ی توام با اندیشه نگری ، استغنای طبع و اعتماد به نفس، راستی و درستکاری، میانه روی و تواضع، بی حسدی، کار و تلاش عمرانه برای سدّ جوع و اراده محکم ، حق جویی و آزادگی او در محاق گواهی قاطبه دوستان عامی و نیزادیب و شاعر اوست

و بی هیچ تردید، شعر خاوری خودش است.

لطفاً برای خواندن بقیه به ادامه مطلب بروید

دوشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۸ ساعت ۵:۴۱ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

حس مرطوب (نقدی بر شعر "سکوت دسته گلی بود" یدالله رویایی)

نوشته : تقی خاوری

«سکوت دسته گلی بود/ میان حنجره ی من ....»

بیش از چهل سال قبل که کتاب یدا... رویایی منتشر شد این دو سطر با ذهن من الفت گرفت و آن را زمزمه می کردم به فکرم نمی رسید که بعد از چهل سال در جلسه ایی این سروده نقد و ارزیابی شود هر چند این شعر ترانه ایی شده و توسط خواننده ایی خوش صدا به اجراء درآمده است. این سرنوشت شعرهای ماندگار است و راز ماندگاری در اصالت شعری خودجوش و درون ساختاری. این شعر را شاعر قبل از سرودن در درون خود دیده و با تکنیک زیبا و پخته آن را به تحریر درآورده است. «سکوت دسته گلی بود،/ میان حنجره ی من» تصویر وحشی ست، دسته ایی گل میان حنجره، سکوت هم غیرمادی، این طبیعت شعرهای بوطیقایی ست که تصویر تبدیل به معنا می شود، مجموعه ای از اجراء معنایی جمع شده به صورت دسته ایی گل که حاصل آن همین تصویر فشرده است که به ناگاه از درون شاعر پرتاب می شود. این تصویر یاد آور تصویر های هولدرلین شاعر جنون زده ی آلمانی ست. پرسشی ست که چرا در میان کتابهای رویایی همین کتاب دریایی ها ماندگار شده است؟ رویایی گرفتار بازی با کلمات شد، حال آنکه کلمات رازها را نمی سازند بلکه رازها کلمات را ماندگار می کنند و اما ادامه ی شعر: «ترانه ی ساحل / نسیم بوسه من بود و پلک باز تو بود» که به قوت بخش قبلی نیست، تصویر باز می شود و شاعر در ساحل خاموش ترانه می سازد با نسیم بوسه در پلکی باز و بعد شاعر به سمت و سویی دیگر می رود: « برآبها / پرنده ی باد / میان لانه ی صد ها صدا پریشان بود. /// لانه ی صدا امواج است و مرغ باد درمیان صدا ها با چرخش پروازی تند و سریع بی طاقت است. /

صدای تندر خیس / و نور تر آذرخش // در آب / آئینه ایی ساخت.»

تصویری پر تحرک و جذاب که آذرخش با جرقه ایی دریا را آئینه می سازد، مثل عدسی دوربین که در یک آن باز و بسته می شود و با پرداخت به کلمه های تر و خیس فضای ساحل و دریا را در ذهن خواننده مرطوب می سازد و با یک پارادوکس دریا را به آتش می کشد و قاب روشنی از شعله های دریا نشان داده می شود و بعد همه چیز می سوزد: «نسیم بوسه و/ پلک باز تو و / پرنده ی باد/ شدند آتش و دود.» در این جا آغاز شعربرگردان می شود:

«میان حنجره ی من / سکوت دسته گلی بود»

و بعد با آتش زدن حس خود حضور خویش را در شعر اعلام می کند. این فضا سازی وسیع و گسترده تنها با شصت و سه کلمه ساخته شده است و این قدرت تکنیک رویایی را در این شعر نشان می دهد. این شعر، نیمایی ست و شاعر وزن را نرم و ملایم در این شعربه کارگرفته است در این شعر همه چیز به وجود می آید و به سرعت نابود می شود و شاعر تحت تاثیر این اتفاق است.

چهارشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۸۷ ساعت ۱۰:۵۱ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

آنسوی خط قرمز- غزلی تازه و منتشر نشده از: تقی خاوری

برای محمد مهدی حسنی

یاد تو می شود سبز چون برگ نو دمیده

نقــش تـــرا خیـــــــــالم بــر تابلوکشیده

بیتی بخاطر آمد ناگــــاه رفـــــــت ودیدم

جز یــــــاد تو همه چیز از خاطرم رمیده

نالیـــــده ایم هر شب از جور نامـــرادی

گوئی که مرغ شبخوان آواز مــــا شنیده

از حق چه مانده دیگر جز ناله در گلوئی

کزنای مرغ شبخوان با قطره خون چکیده

گفتی که می رسد عشق با دست عادلانه

آن هیـــــات عدالــت بر تخت خون لمیده

گفتم که رنـــــگ تردید هر چیز را گرفته

گفتــــی ز رنگ تغییــــر آن رنگها پریده

صورتگر جهان ست آن دست های پنهان

هر چیز را ندیده در جای خویش چیده

بهر وکالت عشـــــــق از تخته بند قانون

تا خــــط قرمـــز عشـق آنسوی تر رسیده

"راوی" بخواب دیــــده آنروی آرزو را

ماننـد صـــورت گـــــــل در شبنم سپیده

تقی خاوری - بهمن ماه 1387

دوشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۸۷ ساعت ۱۱:۲۱ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

شعر سپید یا شعر شاملوئی ؟

نوشته : تقی خاوری *

اگر هنر را به مثابه یک گوی شفاف در نظر بگیریم، یک نیمه آن استعداد هنرمند و نیمه دیگر آن تلاش مستمر و پی گیر و خستگی ناپذیر هنرمند است، تا شکل مورد نظر خود را، از لابلای یافته ها و دانسته های خویش و آثار ارزشمند و کهن سرزمین خود فراچنگ آورد تا آن را بصورت نحله ای جدید و شکلی نو در عرصه هنر ارایه دهد. این نمونه در زمینه شعر و شاعری احمد شاملوست، که بی تردید یکی از شاعران مطرح و ماندگار معاصر به شمار می آید، با تلاش و کوششی که خود به آن معتقد بود و اذعان داشت و حتی یک سال قبل از مرگ خود گفته بود : " پیری مفهومی ندارد وقتی که هم اکنون نیز در حال فراگیری و آموختن ام ...(نقل به مضمون) و این تلاش تا لحظه ای آخر استمرار می یابد تا از او شاعری بزرگ و نوآورد و سنت شکن بیافریند. شاعری که با جسارت خاص خود شعری می آفریند که در تاریخ شعری ایران بی سابقه است شعری با اجزا و عناصری از نوع دیگر و این همه به آسانی به دست نیامده که حاصل بیش از نیم قرن پی جویی و تلاش خستگی ناپذیر اوست .

در این پژوهش اگرسعی شده است مثال هائی از مولف های شعرهای شاملو در مقابله با متون ارایه شود بیش تر به لحاظ شناخت طرز کار و شیوه و شگرد شاملوست .

توضیح این که در این نوشتار اجزا و عناصر شعر شاملو مورد بحث و بررسی قرار می گیرد و همچنین موسیقی زبان او که اساس همگرائی کار شاعر است با سایر عناصر شعری.

لطفاً برای خواندن بقیه مقاله به ادامه مطلب بروید

مشخصات
چه بگویم ؟     (حقوقی، ادبی و اجتماعی) این وب دارای مباحث و مقالات فنی حقوقی است. لیکن با توجه به علاقه شخصی،  گریزی به موضوعات "ادبی" و "اجتماعی"  خواهم زد. چرا و چگونه؟  می توانید اولین یاداشت و نوشته ام در وبلاگ : "سخن نخست" را بخوانید.
  مائیم و نوای بینوایی
بسم اله اگر حریف مایی
               
*****************
دیگر دامنه  های وبلاگ :
http://hassani.ir

* * * * * * * * * * *
«  کليه حقوق مادي و معنوي اين وبلاگ، متعلق به اینجانب محمد مهدی حسنی، وکیل بازنشسته دادگستری، به نشانی مشهد، کوهسنگی 31 ، انتهای اسلامی 2، سمت چپ، پلاک 25  تلفن :  8464850  511 98 + و  8464851 511 98 + است.
* * * * * * * * * * *
ایمیل :
hasani_law@yahoo.com
mmhassani100@gmail.com

* * * * * * * * * * *
نقل مطالب و استفاده از تصاوير و منابع این وبلاگ تنها با ذکر منبع (نام نویسنده و وبلاگ)، و دادن لینک مجاز است.  »