دوشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۴:۱۴ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

    بازخواني پرونده منظوم يک بيمار، در ششصد‌ سال پيش

  یادآوری:   

 نوشته ی زیر را در آخرین شماره هفته نامه سپید  شماره 245 مورّخ 23/12/89 (ص 18و 19) خواندم. به دلم نشست. در وانفسایی که هر کس به خود اجازه می دهد تا در باره خواجه بزرگ شیراز، حافظ؛  هر چه دلش می خواهد بگوید. تدوین این مقاله وزین توسط پزشکی ادیب ، مایه ی تعجبم شد و مطمئنم که خوانندگان گرامی و دوستان اهل ادب نیز با خواندن آن، با من همداستان خواهند بود. به ویژه در روزهای آغازین سال نو و بهار که یاد کردن از شاعر بزرگ بهاری ادب دری و کسب معلوماتی در باره او مغتنم است. به نوبه خود به دکتر احمد مدني برای این ذوق و سواد ادبی دست مریزاد می گویم.

برای خواندن اصل مقاله بر ادامه مطلب کلیک فرمایید

دوشنبه ۱ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۱:۳۷ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

     نوروز در افغانستان

               {به همراه یک صد و نه لطیفه (جوک خنده دار) دری به گویش افغانی}  

                                                    نوشته و گردآورنده:  محمد مهدی حسنی

آمــــــد بهـــــــــار جان فـزا با بوي ها با رنگ ها
با گــــــريه ها با خنده هـــا با صلح ها با جنگ ها

آئينه می بارد سحاب خورشيــد می رقصد در آب
خواند فـــروغ ماهتاب درگوش گــــــل آهنگ ها

گويی خم ستان است خاک کزو بر آيد سينه چاک
ايـــن لاله های تابناک هر يک قـــدح درچنگ ها
  ( استاد خليل الله خليلی – شاعر بزرگ معاصر افغان)

 

امروزه دنیا، جشن نوروز را به عنوان یکی  از جشن‌های بنیادین آسیا پذیرفته است. و در بسیاری از جاها از جمله در  کشورهای خاورمیانه، آسیای میانه، قفقاز، شبه قاره هند و بالکان نوروز را جشن رسمی می دانند. چه سرشت آشتی جویانه، مردم دوستی و مهرورزی ٔ و پیشینهٔ باستانی آن، و هم زمانی اش با آغاز بهار،   روز به روز، روی آوردن بیشتر سازمان ملل و دیگر کشورهای غیر فارسی زبان را به نوروز انگیزه شده است. چنانکه سال پیش یونسکو( دفتر فرهنگی سازمان ملل) نوروز را به عنوان روز جهانی در دنیا، پذیرفت.  همچنین در سال های اخیر همایشی به نام جشن جهانی نوروز پدید آمده است که در آن سران کشورهایی که نوروز را جشن می‌گیرند گردهم آمده و این آیین باستانی را گرامی می‌دارند ...........

برای خواندن بقیه مقاله و دیدن ضمیمه بر ادامه مطلب کلیک فرمایید

چهارشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۹ ساعت ۸:۲۴ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

تجاهل عارف

(کنکاش یک اصطلاح ادبی و معادلات آن در فرهنگ عامه)

نوشته ی محمد مهدی حسنی

الف – مقدمه بحث:

بــاده ی حق راست باشــد، نــی دروغ

دوغ خوردی، دوغ خوردی، دوغ دوغ (مولانا)

در فرهنگ دینی ما هرگونه تظاهر و وانمودن، مذموم و زشت است. گاهی ما از افواه می شنویم که فلانی "سبیلش را با دنبه چرب می کند (1) و سبیلْ چربْ کن او را گربه برده" یا "در دکانش تخته شد" (2)، یا فلانی "ارزن نما و ریگ پیما (گندم نما و جو فروش)است

زینهار تا به سیرت طراران

ارزن نموده و ریگ نپیمایی (ناصر خسرو)

کرمانی ها ضرب المثلی دارند که فلانی " از ریشش کنده و به سبیلش چسبانده " یا می گویند : "با پا پس می زند با دست پیش می کشد" یا "ننه من غریبم در آورده"

در تمام این مثل ها خوی و خصلت زشت تظاهر و نفاق، نکوهش می شود. در برابر چنین آدم هایی که رفتار رنگین پیشه کرده و خود را به نادانی می زنند، رندانه انتقاد می کنیم: " گر راه تو می دانی، فرسنگ چه می پرسی!" و یا : "گفتی مادر نسوخته، مادر اَنـْدَر سوخته." و یا "خر کُ.. گفت و ابله باور کرد" (جامع التمثیل)

اما گاهی هم متاسفانه این رفتار ضد هنجار اجتماعی و زشت را ارج می نهیم . مثلاً در جایی که باید حرف زنیم، و عمل کنیم، سکوت کرده، بر جای نشسته و در پاسخ دوست یا خویش معترض خود می گوییم: "نمی دانم. راحت جانم " (نمی دانم راحت جان است).

برای خواندن بقیه یاداشت بر ادامه مطلب کلیک فرمایید

سه شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۸۹ ساعت ۱۱:۷ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

قصه های عامیانه و "طوطی نامه"

نوشته ی سید محمود سجادی

قصه یكی از اجزای ادبیات عامیانه است. «قصه» در لغت به معنی حكایت و سرگذشت است و در اصطلاح به آثاری اطلاق می‌شود كه در آن ها تأكید بر رویدادهای خارق‌العاده بیش تر از تحول آدم ها و شخصیت ها ست. در قصه یا حكایت، محور ماجرا بر رویدادهای خلق‌الساعه قرار دارد: «رویدادها، قصه‌ها را به وجود می‌آورد و در واقع ركن بنیادی آن را تشكیل می‌دهد، بی‌آن كه در گسترش و بازسازی قهرمان ها و آدم های قصه نقشی داشته باشد.» (۱) ویژگی های قصه‌ها به گونه خلاصه بدین قرار است:

برای خواندن بقیه یاداشت بر ادامه مطلب کلیک فرمایید

پنجشنبه ۷ بهمن ۱۳۸۹ ساعت ۳:۵۴ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

ایراد بنی اسرائیلی (واکاوی یک مثل و معادلات آن در ادب عامه)

نوشته ی محمد مهدی حسنی

الف - مقدمه:

عذر احمق بتر از جـرمش بود

عذر نادان زهر دانش کُش بود(مولانا)

یکی از ضرب المثل هایی را که گاهی اینجانب در نوشته هایم به کار می برم "بهانه بنی اسرائیلی" است چنانکه زمانی در یک پرونده قضایی و در موضع دفاع، پس از اینکه ایرادات و اشکالات وارد بر دادخواست تقابل طرف موکل را برشمردم در مورد چند بند از آن - که حاوی استدلال های آبگوشتی و بهانه تراشی و لاطائل گویی های آشکار برای انحراف جریان دادرسی بود- تنها به ذکر این بسنده کردم که آنها، بهانه بنی اسرائیلی است و موثر در مقام نیست.

لیکن همکار محترم، کاربرد مثل مزبور را توهین به خود تلقی نمود. در پاسخ وی گفتم : در مثل مناقشه نیست. من عرض نکردم که شما از قوم بنی اسرائیل (اشاره شده در قرآن) هستید، گفتم معاذیری که می آورید، وارد نیست زیرا صرف بهانه جویی است و به اصطلاح عوام از نوع ایراد بنی اسرائیلی است.

سپس در پایان رسیدگی و بیرون از دادگاه، تا مدتی دغدغه ذهن این شد که ریشه این ضرب المثل چیست؟ زود یافتم که به یقین بن قرآنی دارد آنگاه هم چندی های آن را در فرهنگ مردم کنکاش کردم و نوشته حاضر، فرآورد آن تلاش و عرق ریزی فکری است.

برای خواندن بقیه یاداشت بر ادامه مطلب کلیک فرمایید

چهارشنبه ۱۵ دی ۱۳۸۹ ساعت ۹:۴۳ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

واکاوی هجویه ای از اخوان ثالث در باره نیما

(روایتی تازه از زبان تقی خاوری، شاعر و نویسنده خراسانی)

نوشته ی محمد مهدی حسنی

مرا نیمای مادر ق.... لو داد

مرا لــو، پیشوای شعر نو داد

در اینکه این هجویه را زنده یاد اخوان ثالث در باره نیمای بزرگ سروده و نبایستی یک بیت بیشتر باشد، مناقشه ای نیست. امّا در باره انگیزه و اینکه اسباب پیشآمد سرودن این هجویه چیست؟ روایات مختلف است. و دلیل آن شاید به قول محمد قائد، وضع "جامعه پررو دربایستی ایران" باشد که باعث شده تاکنون روایتی روشن از این ماجرا مکتوب نشود. اما بر خلاف رسانه های نوشتاری؛ در اینترنت به دلیل طبع گردش آزاد اطلاعات و تنوع، تا اندازه ای به این موضوع پرداخته شده، اما روایات آمده، گونه گون و متناقض است. در نوشته حاضر، ابتدا به نقل صورت های مختلف این روایت می پردازیم و سپس روایت تازه ای از زبان تقی خاوری شاعر و نویسنده مطرح مشهدی می آوریم که خود ماوقع را از زنده یاد اخوان ثالث پرسیده و پاسخش را نقل می کند.

پر روشن است آوردن این پست به هیچ وجه از اهمیت و ارزش جایگاه و شخصیت والای پدر شعر نو فارسی، نیمای بزرگ نمی کاهد. زیرا هجوی متعارف و خلق الساعه است که بزرگی در باره بزرگی دیگر، در مقطع زمانی خاص، بر زبان رانده شده و در ادبیات فارسی، از این دست اشعار فراوان داریم که نمونه بارز آن عارفنامه ایرج در باره عارف قزوینی است. با این همه موضوع پست حاضر، رخدادی حقیقتی در ادب فارسی است که می تواند واکاوی و بازگو شود:

برای خواندن بقیه یاداشت بر ادامه مطلب کلیک فرمایید

پنجشنبه ۱۷ تیر ۱۳۸۹ ساعت ۱۲:۵۳ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

نگاهی به شرح های فارسی (ادبی) شهاب الاخبار

نوشته ی محمد مهدی حسنی

منبع: ( برگرفته از فصلنامه وکیل مدافع - ارگان کانون وکلای دادگستری خراسان، سال 12، شماره 22/ اسفند 1401- صص: 82-102)

به گفتــار پیغمبــرت راه جوی

دل از تیرگی ها بدین آب شوی (فردوسی)

الف - شناساندن کتاب "شهاب الاخبار":

کتاب "شهاب الاخبار فی الحکم والامثال و الاداب الشرعیه" نوشته ی قاضی قضاعی[1]مصری است و بیش از هزار سخن کوتاه (کلمات قصار) از پیامبر گرامی اسلام (ص) در آن گرد هم و فراهم آمده است. این گفتارها (احادیث)، بدون نام بردن پشتوانه ها و بنچگ ها (اسناد) و بر شالوده و پیکره ی نزدیکی واژه ها و هم آهنگی آرش ها و چم ها (معانی) آراسته و پرداخته شده است. در سرآغاز و دیباچه ی نبشته می خوانیم : «این را قضاعی، در مصر و در دهه ی نخستین ذی حجه 453 هجری برای ابو عبدالله محمد بن برکات بن هلال سعیدی صوفی نحوی گفته؛ و در سال 517 هجری ابی اسحق ابراهیم بن خاتم اندلسی آن را نزد همان سعیدی خوانده و ابوالقاسم بوصیری آن را شنیده، و در 597 نیز آن را از همین بوصیری شنیده اند. و پافشاری دارد به اینکه: « این سخنان درخشاننده ی دل های عارفان و داروی دردهای ترس کاران و بزدلان است؛ (پر بها بخشش و دارایی است که سرکشان گیتی خوار را خرسند و پذیرنده سازد و گوارا نوشینه ای است که دل های دردمند را بهبود بخشد)، چه گفتارهای رسول اکرم (ص) است و از درگاه و آستانه ای بیرون شده که استوارکننده به پرهیزکاری (عصمت) و ویژه ی گفت فرتاب (وحی) و فرزانگی (حکمت)، خواننده ی راه راست و پایداری و نماینده ی کیش درستی و رهنمونی مردمان بوده است ، و براستی که سخنی روی خواهش و بویه (هوی) نگفته است. والاترین درود که ویژه بهترین بنده برگزیده اوست بر وی و پوران و زادگان وی باد»[2].

لطفاً برای خواندن بقیه مقاله به ادامه مطلب بروید

جمعه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۸۹ ساعت ۱۲:۴۴ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

کنکاشی ادبی 6 (در باره مصرع رنگین) بخش آخر

مصرع رنگین و ترکیبات مشابه آن در ادب فارسی

نوشته ی محمد مهدی حسنی

در خون نشسته ایـم ز رنگینــــی خیال

چون لاله، دل سیاه ز پیمانه ی خودیم (صائب)

نوشته حاضر ششمین و آخرین مبحث از سلسله مقالات کنکاش ادبی "در باره مصرع رنگین" است . در مقاله نخست از اهمیت رنگ سرخ در ادب فارسی سخن گفتیم و اینکه هرچند در فرهنگ ها و لغت نامه های عمومی و فرهنگ ها ویژه دیوان شاعران (مانند فرهنگ دیوان صائب، تالیف شادروان گلچین معانی ) نیامده است، امّا بی تردید یکی از معانی حقیقی و اصلی واژه رنگین، گلگون و سرخ رنگ است.

در دو نوشته جداگانه بعدی خود، به ترتیب: ترکیبات گوناگون "مصرع" و "رنگین" را در نثر و نظم بررسی نمودیم تا امکان مقایسه ترکیبات مختلف این دو واژه آسان شود. در پنجمین و ششمین مقاله به اثبات این مدعا پرداختیم که "شمشیر و قلم" در ادب فارسی تمثیل به معنای اعم آن است و از ابتدای سرودن شعر فارسی و نثر نویسی، به شیوه های گوناگون بلاغی و بیانی اعم از تشبیه، استعاره، ایهام، مجاز و .... کاربرد داشته و دارد.

اینک و در مقاله حاضر، می خواهیم قولی را که در نوشته نخست وعده دادیم عملی کنیم و آن اثبات وجود زیبایی و سلاست و همچنین هماهنگی دقیق میان دو عبارت و ترکیب "مصرع رنگین" و "شمشیر خون آلود" در بیت زیر از ناجی تبریزی است:

ناجی اندر دست شاعر روز میدان سخن مصرع رنگین، کم از شمشیر خون آلود نیست (1)

لطفاً برای خواندن بقیه مقاله به ادامه مطلب بروید.

دوشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۹ ساعت ۸:۳۹ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

واکاوی ادبی ۵ (در باره مصرع رنگین)

تمثیل در ادب فارسی ( تکمله ای بر مقاله ی کنکاشی ادبی ۴ )

نوشته ی محمد مهدی حسنی

عشق و شباب و رندی مجموعه مراد است
چون جمع شد معانی گــــوی بیان توان زد

در مقاله ( تمثیل تیغ و قلم، در ادب فارسی ) ما با بیان این مطلب که: " استفاده از تمثیل تیغ و قلم، در ادب فارسی قدمت بسیار دارد و در نظم و نثر فارسی فراوان بکار رفته است" به بررسی صور مختلف این تمثیل و مضمون سازی های مربوط به آن در ادب فارسی پرداختیم. پس از انتشار مقاله در وبلاگ، یکی از دوستان ادیب طی ایمیل ارسالی خود، چنین توصیه و سفارش فرمودند:

به جای استفاده از "تمثیل تیغ و قلم" بهتر بود می نوشتید استفاده از واژه های تیغ و قلم . .... در این مقاله تمثیل را به چه معنایی آورده اید؟

هرکدام از الفاظی که آورده اید در ادب فارسی معنا و کار برد ی خاص دارد. مثلا تشبیه، کنایه، استعاره، مجاز و... تعاریفی دارند که همیشه در تمثیل نمی گنجند برای مثال رک: واژه نامه هنر شاعری میمنت میر صادقی

ایراد دوست ادیب خود را که تنها ذهن شان مالوف با تعاریف قدیم است، وارد نمی دانم.

هرچند برخی از متأخرین مانند ایشان، به تأسی از کتب متقدمین درعلم بیان، تمثیل را مانند استعاره، شاخه ای از تشبیه می دانند و تقسیم تشبیه به تمثیلی و غیر تمثیلی در کتب بلاغی را یادآوری می کنند (1)

چنانکه در درّه نجفی، اثر ماندگار نجفقلی میرزا (آقا سردار) می خوانیم: " تمثیل آن است که یک معنی را قصد داشته باشد به الفاظی که معنی دیگر را ادا نمایند،. بر سبیل کنایه برای اینکه سامع رغبت به آن داشته باشد" (2)

لیکن در علم بلاغت، از آنچه اشاره فرموده اند، دایره تمثیل، وسیع تر است، به ویژه در علم بلاغت امروزین، که حوزه معنایی گسترده ای را در بر می گیرد و برخی آن را معادل روایت داستانی (الیگوری Allusion، در بلاغت فرنگی) می دانند. الیگوری شامل داستان ها و روایاتی است که در خود پیامی نهفته دارد. (3)

از این دیدگاه، ما در مناظرات و داستان ها و افسانه ها، فابل ها و حتّی برخی اسناد های مجازی و حسن تعلیل ها (بیان علت ها به کمک تشبیه و ....) و تشخیص ها (کاربرد صفات و خصایص انسانی برای جماد و نبات و حیوان) به وضوح، نوعی تمثیل می بینیم که گاه در طول زمان به وسیله گویندگان فارسی تکرار شده و به تواتر رسیده است.

تمثیل ها واجد بار معنایی خاص خود هستند و دارای نوعی زبان، خمیر مایه و داستان رمزی و پوشیده بوده و از فلسفه به ادب فارسی راه یافته است. در ادبیات ما گویندگان از تمثیل برای تعلیم و بیان مقاصد فلسفی و به ویژه بیان اندیشه های پر رمز اشراقی و لطایف ژرف و مطالب عمیق عرفانی و حتی اغراض سیاسی و طنز اجتماعی سود می جویند. تمثیل های فراوان سیر العباد و حدیقه (سنایی)، مثنوی معنوی (مولانا)، منطق الطیر (عطار)، آثار سهروردی (آواز پر جبرئیل، عقل سرخ، صفیر سیمرغ و ...)، سلامان و ابسال (جامی)، و حی ابن یقظان و رساله الطیر (ابن سینا) و ... نمونه هایی از این دست است به نحوی که آنها را به شيوه ویژه گفتمان فلسفي و تمثیل غار آمده در جمهوریت افلاطون مانند می سازد

وجه اشتراک این هنر نمایی، بیان غیر مستقیم، رمزی سخن گفتن، و آوردن واسطه ها است چنانکه در هنر امروزی، کاریکاتورها و تصاویر طنز از همین هنر بهره می برند.

گاهی اوقات تمثیل ها مانند داستان های طولانی مثنوی معنوی، بلند و طویل اند و گاهی مانند تمثیل شمشیر و قلم کوتاه و مٶجزند و می توانند در بیت یا حتّی یک مصراع کوتاه جای گیرند و به صورت یک کلمه و عبارت نمود پیدا کنند

تمثیل ها در حوزه ادب غیر عرفانی و به ویژه در سبک هندی نیز جایگاهی ویژه دارد . چون اشعار سبک هندی قائم به نوعی تفکر و استدلال بوده، طبیعی است که از صنعت تمثیل و معادله سازی ها که ترکیبی روشن از خیال و استدلال و شعر و شعور است، استفاده وافر شود. کاربرد فراوان صنعت اسلوب معادله (تعبیر استاد شفیعی کدکنی) در این سبک، خود نمونه ای از اصرار بر این طرز تفکر و شیوه نگاه استدلالی است. از این رو در میان خیال های تشخیص یافته و به ویژه در شعر شاعران سبک هندی، این نوع تمثیل ها بیشتر مورد استفاده قرار می گیرد (4).

به این ترتیب در نزد ما هر واژه و عبارت و مجموع واژگان که در شعرو نثر، ذهن خواننده و شنونده را متوجه یک واقعه یا داستان یا سرگذشت یا موقعیت و رابطه ای ویژه کند و نوعی ارجاع معنی در آن نهفته باشد به ویژه اینکه در طول زمان تکرار و متواتر شود، تمثیل است.

وقتی در ادبیات عرفانی ما، تمثیل شمع و پروانه معنی رمزی ویژه خود " فنا شدن" را پیدا کرده است، چرا نباید ما قایل به این باشیم که همراهی و یا تقابل شمشیر و قلم نیز در معنی وسیع تر، کاربرد مشابه تمثیلی دارد و ما در مقاله مزبور به تفصیل بدان پرداخته ایم و از جمله اشاره به وجود مناظرات زیادی میان تیغ و کلک در ادب فارسی داشته ایم که از جمله ی آن چکامه ای 39 بیتی امیر معزّی نیشابوری به مطلع زیر است:

آهن و نی چون پدید آمد ز صنع کردگار در میان کلک و تیغ افتاد جنگ و کارزار.

به هر حال اگر این دیدگاه اشتباه باشد، خوشحال می شویم با نشستن در پای درس دوستان ادیب و صاحب نظر، رای و نظر آنان را در این باره بشنویم و سایر گفته ها را نیز در همین پست انتشار دهیم.

(((((((((((((((((((()))))))))))))))))))))

پانوشت ها:

1 - ر. ش. به صور خیال در شعر فارسی – ص 77 به بعد

2- درّه نجفی، نجفقلی میرزا (آقا سردار)، با تصحیح و تعلیق و حواشی حسین آهی، انتشارات فروغی، بی تا، ص 188

3 - ر. ش به بلاغت تصویر، دکتر محمود فتوحی، انتشارات سخن، چاپ اول، 1385 - ص 248 به بعد

4 - ر.ش . به تاریخ ادبیات در ایران، دکتر ذبیح اله صفا، ج 1/5 ، انتشارات فردوسی و مجید، چاپ نهم ، 1373 ص 539

چهارشنبه ۴ فروردین ۱۳۸۹ ساعت ۱:۶ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

نوروز در شاهنامه

نوشته ی محمد مهدی حسنی

همه ساله بخت تو پیروز باد

همه روزگار تو نوروز باد

یکی از منابع در دست که پيدايش و تسميه نوروز را از آن، برمی گیرند، شاهنامه ی حکیم پاکزاد توس است که به نقل از مرحوم دهخدا، وی داستان پدید آمدن نوروز را در زمان پادشاهي جمشيد می داند. فردوسی به نوبه خود این داستان را از خداي نامک و ديگر کتب و رسايل پهلوي برگرفته است. از اين داستان ها برمي آيد که نوروز به معني روز نو و تازه است، يعني روزي که سال نو بدان آغاز می شود:

به فر کياني يکي تخت ساخت چه مايه بدو گوهر اندرنشاخت
که چون خواستي ديو برداشتي ز هامون به گردون برافراشتي
چو خورشيد تابان ميان هوا نشسته بر او شاه فرمانروا
جهان انجمن شد برِ تخت اوي فرومانده از فره بخت اوي

لطفاً برای خواندن بقیه شعرها به ادامه مطلب بروید.

مشخصات
چه بگویم ؟     (حقوقی، ادبی و اجتماعی) این وب دارای مباحث و مقالات فنی حقوقی است. لیکن با توجه به علاقه شخصی،  گریزی به موضوعات "ادبی" و "اجتماعی"  خواهم زد. چرا و چگونه؟  می توانید اولین یاداشت و نوشته ام در وبلاگ : "سخن نخست" را بخوانید.
  مائیم و نوای بینوایی
بسم اله اگر حریف مایی
               
*****************
دیگر دامنه  های وبلاگ :
http://hassani.ir

* * * * * * * * * * *
«  کليه حقوق مادي و معنوي اين وبلاگ، متعلق به اینجانب محمد مهدی حسنی، وکیل بازنشسته دادگستری، به نشانی مشهد، کوهسنگی 31 ، انتهای اسلامی 2، سمت چپ، پلاک 25  تلفن :  8464850  511 98 + و  8464851 511 98 + است.
* * * * * * * * * * *
ایمیل :
hasani_law@yahoo.com
mmhassani100@gmail.com

* * * * * * * * * * *
نقل مطالب و استفاده از تصاوير و منابع این وبلاگ تنها با ذکر منبع (نام نویسنده و وبلاگ)، و دادن لینک مجاز است.  »