دوشنبه ۲ فروردین ۱۳۸۹ ساعت ۱:۲۰ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

نوروز به روایت جهانگرد فرانسوی ژان شاردن

(آیین نوروز در دوره صفویه)

نوشته و گزینش: محمد مهدی حسنی

سر انگشت قلم زن چون قلم بشکافید

بن اجزای مقالات و سمر بگشایید (خاقانی)

پارسال مقارن با همین روزهای خجسته، در پستی زیر عنوان " نوروز و مهرگان از زبان جاحظ"، بخشی از ترجمه کتاب "تاج" (التاج في اخلاق الملوک) نوشته جاحظ و به پارسی گردانی،حبیب اله نوبخت را آوردیم، تا با این ترتیب آئین و مناسک نوروزی را از زبان غیر ایرانیان ایران دوست بخوانیم به ویژه اینکه خواندن چنین مشهوداتی ما را از اهمیت تاریخی و پیشنه ی نوروز در میان پدرانمان آگاه می سازد. می خواهم اگر عمر فرصتی بدهد، این کار ، در "چه بگویم" من و شما، سنت شود.

منتخب حاضر، برگرفته از جلد دوم کتاب سیاحتنامه شاردن(ص 360 – 367) است که به خامه ی محمد عباسی پارسی شده و به وسیله موسسه مطبوعاتی امیرکبیر در ده مجلّد، به سال 1335 انتشار یافته و اکنون بسیار نایاب و به لحاظ قیمت مادی گران است

لطفاً برای خواندن بقیه نوشته به ادامه مطلب بروید.

یکشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۸۸ ساعت ۱۲:۱۹ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

کنکاشی ادبی 4 (در باره مصرع رنگین)

بخش سوم

تمثیل تیغ و قلم (شمشیر و کلک) در ادب فارسی

نوشته ی محمد مهدی حسنی

استفاده از تمثیل تیغ و قلم، در ادب فارسی قدمت بسیار دارد و در نظم و نثر فارسی فراوان بکار رفته است :

به پیش سوار اندر آمد دژم

بزد تیغ و شد نیزه ی او قلم (فردوسی)

دو لب سرخ و بینی چو تیغ قلم

دو بیجاده خندان و نرگس دژم (فردوسی)

گردون گر از وفاش بگردد به تیغ او

گردش نکرده گردن گردون قلم شود (فلکی شروانی)

بسی نیاید تا چون پدر به تیغ و قلم سوار گردد و گردد مدیح را محور (عسجدی)

چو شمشیر شجاعت را علم کرد به یک تیغ استخوانش را قلم کرد (هلالی جغتایی)

"قلم از آب دهانش آب روی تیغ گوهر دار بیفزود و تیغ آتش بارش سر بر خط عنبر نثارش بنهاد .... (امیر) از وی برنجید و فرمود که تیغ از نیام برباید کشید و قلم از دست بباید نهاد که کفایت این مهم به عزبات اعلام دارند نه به خطوات ( جوامع الحکایات عوفی)

لطفاً برای خواندن بقیه مقاله به ادامه مطلب بروید.

دوشنبه ۲۸ دی ۱۳۸۸ ساعت ۷:۴۶ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

کنکاشی ادبی 3 (در باره مصرع رنگین)

بخش سوم

نگاهی به واژه ی "مصرع" و ترکیبات آن در شعر فارسی

نوشته ی محمد مهدی حسنی

در ادامه بحث خود، در این جستار به بررسی واژه مصرع و نقش این واژه در تصویر سازی شعر فارسی می پردازیم.

کلیم کاشانی را اعتقاد است که اسکندر چون نمی توانست مصرعی بسراید، سدّ مشهور ذوالقرنین را ساخت:

لطفاً برای خواندن بقیه مقاله به ادامه مطلب بروید.

یکشنبه ۲۰ دی ۱۳۸۸ ساعت ۱۱:۲۲ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

کنکاش ادبی 2 ( مصرع رنگین)

بخش دوم

رنگین به معنای سرخ و ترکیبات آن در شعر فارسی

نوشته : محمد مهدی حسنی

رنگین، صفت نسبی برای رنگ است، در بهار عجم و آنندراج و غیاث اللغات و فرهنگ بزرگ سخن، این واژه در معنی حقیقی اش، به رنگارنگ و رنگی و در معنی مجازی به پربرکت و نعمت (سفره) و حالت مطلوب و خوش آیند و همچنین فریبنده (برای قد) معنی شده است.

در بهار عجم می خوانیم: رنگین، معروف و به معنی خوب و خوش آینده مجاز است چون رنگین رفتار و تبسم رنگین و جلوه رنگین و رنگین ترانه و رنگین خیال و رنگین سخن و رنگین فطرت، رنگین فکر، رنگین قبا، رنگین عذار و مانند آن اسم است

هرچند در فرهنگها، نیامده، ولی بدون تردید، یکی از معانی اصلی کلمه ی رنگین، در ادب پارسی، گلگون و سرخ رنگ است. و این شاید منطبق بر مفهوم معنی حقیقی ریشه اش: واژه رنگ است زیرا در برهان قاطع و فرهنگ جهانگیری (ج 2 ص 1822) و فرهنگ جعفری (تالیف توسیرکانی) ، یکی از معانی "رنگ"، خون آمده است.

لطفاً برای خواندن بقیه مقاله به ادامه مطلب بروید.

دوشنبه ۱۴ دی ۱۳۸۸ ساعت ۴:۹ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

کنکاش ادبی 1 (مصرع رنگین)

بخش اول

رنگ سرخ در ادب فارسی

نوشته: محمدمهدی حسنی

پیش درآمد بحث:

چندی پیش این جانب، نوشته ایی سیاسی، زیر عنوان "قلم زنی یا شمشیر زنی" برای "یادداشت روز" روزنامه حیات نو نگاشتم و در آن هتـّاکی و تند گویی یکی از نشریات دانشگاهی را نقد و رفتار ناپسند دست اندرکارانش را نکوهش کرده و در پایان مقاله آوردم :

" راستی شاعر چه خوب گفته است :

"مصرع رنگین کم از شمشیر خون آلود نیست "

سپس از یکی از دوستان ادیب و شاعر خواهش کردم تا نام شاعر این شعر را بیابد. وی در محفلی ادبی این مصرع را قرائت کرد، لیکن برخی از بزرگان حاضر در جلسه، ترکیب " مصرع رنگین " با "شمشیر خون آلود " را نامناسب دانسته و جملگی از شناسایی شاعر شعر اظهار بی اطلاعی کرده بودند. پس از آگاهی یافتن از این موضوع، بنده به انجام دو کار مصر شدم:

نخست - اینکه نام شاعر را بیابم چون مطمئن بودم که بیت مزبور را در منبعی موثـّق خوانده و در ذهن رسوب شده است.

دوم - بر خلاف نظر اساتید خود در آن جمع ادبی، ایمان داشتم که کاربرد کلمات و عبارات در مصرع مزبور، به جا و آن حاوی یک صنعت زیبای بیانی از قبیل تلمیح یا استعاره یا تشبیه و تمثیل است که در شعر فارسی سابقه دارد ....

با کمی جستجو، پاسخ پرسش نخست به دست آمد و معلوم شد که این مصرع، از "ناجی تبریزی" شاعر عهد صفویه است .وبیت کامل آن چنین است :

لطفاً برای خواندن بقیه مقاله به ادامه مطلب بروید.

چهارشنبه ۲ دی ۱۳۸۸ ساعت ۱۰:۵۱ ب.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

محرّم و عاشورا به روایت طبری

ترجمه ای کهن از متون فارسی ( انشای منسوب به بلعمی)

نوشته و گزینش: محمد مهدی حسنی

در باره نویسنده و پارسی گردان و کتاب: *

الف – مولف:

ابوجعفر محمّد بن جریر بن یزید بن کثیربن غالب، تاریخنگار و مفسر و فقیه و محدث ایرانی، در پایان سال 224 یا آغاز سال 225 ھ.ق. برابر با 839 میلادی، در روزگار حکومت طاهریان بر طبرستان، درآمل مازندران زاده شد و از آن روی به طبری مشهور گردید. طبری خود در باره سالهای نخستین عمر چنین می نویسد : "من قران را در هفت سالگی از برکردم و در هشت سالگی با مردم به نماز جماعت ایستادم و در نه سالگی به نوشتن حدیث پرداختم ... پدرم گفت در خواب دیدم که پیش روی رسول خدا صلی علیه واله نشسته ام و با من خرجینی پر از سنگریزه است. من آنها را در فلاخن می نهم و پرتاب می کنم و از معبر تعبیر آن پرسیدم، تعبیر گوی خواب به پدرم گفت که این کودک به بزرگی در دین خود استوار می شود و از دین و آیین خود حمایت می کند. پس پدرم بر آن شد که از همان کودکی مرا در کار فرا گرفتن دانش یاری کند و از هیچگونه همراهی و فراهم ساختن وسایل دریغ نورزد.... " .

لطفاً برای خواندن بقیه به ادامه مطلب بروید.

جمعه ۲۷ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۱۰:۴۰ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

انعکاس اسطوره ی یلدا در ادب فارسی

نوشته ی محمد مهدی حسنی

یادآوری:

بخش هایی از مقاله ی حاضر، زیر عنوان : "واکاوی استوره ی یلدا در ادب فارسی" در دوهفته نامه خبری – فرهنگی "امرداد" شماره 221 – شنبه 28 آذرماه 1388 – ص4 انتشار یافته است.

1 – پیشینه یلدا :

شب یلدا، و روز "دیگان" و آئینی که در نخستین شب زمستان ( بلندترین شب سال) برپا می شود، پیشینه ای دراز دارد. با توجه به جستارهای تاریخی، شب یلدا، شب زایش و تولد مهر است و آریایی ها و به ویژه پیروان آئین مهر از هزاران سال پبش از این رخداد را گرامی داشته و مراسم و مناسکی را برپا می داشتند. ریشه این باور و اعتقاد به گاه شماری و اندیشه هایی که ایرانیان مهری دین از آن داشتند، برمیگردد . آنان که زندگی شان بر پایه کشاورزی – چوپانی استوار بود، در طی سال ها و سپری شدن فصول دریافتند که گذشت زمان، تغییر فصول، بلندی و کوتاهی روز و شب، با گردش خورشید و جهت حرکت و قرار ستارگان ارتباط دارد، از این رو کارها و فعالیت خود را برین مدار تنظیم کردند. در نزد آنان، روشنی و روز و تابش خورشید و اعتدال هوا، مظاهر نیک و بهره ی ایزدی، و تاریکی و شب و سرما اهریمنی بود. آنان دریافتند در برخی فصول، روزها بسیار بلند و شب ها کوتاهتر می شود و امکان استفاده از روشنی و نور خورشید دوچندان می شود، پس کم کم این اعتقاد پیدا شد که همواره نور و روشنی از یک سو و ظلمت و تاریکی ازسوی دیگر ، مدام در جدال و کشمکش هستند. گاهی خورشید و فروغ چیره شده و مردم در پرتوی آن، ساعات بیشتری بر روی پای خود می ایستند و گاه مقهور تاریکی می شود و فیض رسانی خورشید کاهش می یابد. آنان با هوش فروان خود دریافتند که کوتاه ترین روزها، آخرین روز پائیز، یعنی روز سی ام آذر و بلندترین شب ها، شب اول زمستان، یعنی نخستین شب دی ماه است.

لطفاً برای خواندن بقیه مقاله به ادامه مطلب بروید.

چهارشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۸۸ ساعت ۱۰:۲۴ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

ضمایم و پانوشت های مقاله ی بهارنامه یا سوگنامه (بررسی اصالت قصیده ای از استاد کسائی مروزی)

برای خواندن اصل مقاله اینجا کلیک فرمایید

ضمیمه شماره 1 :

تحلیل و نظر شاعر و پژوهشگر خراسانی : تقی خاوری در باره ابیات الحاقی بهارنامه یا سوگنامه

هرچند دوست خوب و ادیب، جناب آقای حسنی در موضوع بحث، تحقیقات مفصّل و منظمی را ارائه کرده اند و با آوردن شاهد مثال هایی از تذکره ها و فرهنگ نامه ها و ارائه دادن مستندات و نظریات دقیق، به قولی"سنگ تمام گذاشته اند" که پژوهش ایشان در این باره قابل تقدیرست و حق مطلب ادا شده است، لیکن در این بخش به کیفیت و ماهیت و احیاناً بخش فنی کار اشاره می شود. گو اینکه در متن هایی که در آن تحقیقات صورت گرفته، از نظر این نگارنده ابیات و حتی بیتی دیده نشده که شاهد مثالی بر بخش الحاقیه شود، گفتنی است که تمام ابیات استاد کسائی مروزی در تذکره ها و فرهنگ ها نوشته و ضبط شده است به استثناء همین بخش الحاقی که آقای دکتر امین ریاحی ارائه داده اند.

لطفاً برای خواندن بقیه به ادامه مطلب بروید.

چهارشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۸۸ ساعت ۹:۲۰ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

بهارنامه یا سوگنامه

(بررسی اصالت قصیده ای از استاد کسائی مروزی)

نوشته : محمد مهدی حسنی

به انضمام : 1 - تحلیل و نظر شاعر و پژوهشگر خراسانی تقی خاوری در باره ابیات الحاقی شادروان استاد ریاحی

2 - صور خیال در شعر کسائی (برگرفته از کتاب صور خیال در شعر فارسی، استاد شفیعی کدکنی)

1 - طرح بحث :

اینجانب پیش تر به خاطر اندوختن اجری معنوی در ایام عزاداری سالار شهیدان حضرت سید الشهداء (ع) و یارانش، یاداشتی زیرعنوان "محرم و عاشورا در پهنه ادب فارسی" نگارش و در وبلاگ گذاردم. در آنجا پس از توضیحی کوتاه در باره پیشینه شعر رثایی، نمونه هایی از شعرهای عاشورایی و نیز اشعاری از گویندگان فارسی زبان را، که اشاره ای به این واقعه تاریخی جانسوز شده است، نقل کرده ام.

هرچند در پاورقی به نظر برخی از ادبا و اساتید ادب فارسی مبنی بر اینکه اولین گوینده مرثیه در این مورد، کسائی مروزی است، اشاره ای داشته ام ، لیکن بنا به دلایلی که موضوع بررسی این نوشته است، در متن اصلی، قوامی رازی شاعر قرن ششم، اولین گوینده مراثی معرفی شده است که شعری بدین مناسبت در دیوان وی یافت می شود. یکی از خوانندگان با گذاردن کامنت (نظریه) به نقل از سایت آفتاب، گفته است، به ظن قریب به یقین، ابوالحسن مجدالدین کسائی مروزی متولد 341 ھ. ق. نخستین شاعر فارسی زبان شیعی است که سوگنامه ای از او به یادگار باقی مانده است. لذا خواسته بود، اشتباه خود را تصحیح کنم و یا دلیل خلاف بیاورم.

لطفاً برای خواندن بقیه مقاله به ادامه مطلب بروید.

دوشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۸۸ ساعت ۱۱:۱۱ ق.ظ توسط محمد مهدی حسنی | 

کنکاش دو گزارش متضاد از گفته های استاد شفیعی کدکنی در انجمن ادبی استاد قهرمان

(پاسخی به نوشته حامد علیزاده : "پی حرامزادگی را به تنم مالیدم")

نوشته: محمد مهدی حسنی

در سه شنبه 30/4/88 جلسه ی هفتگی انجمن ادبی استاد محمد قهرمان در منزل ایشان با حضور استاد شفیعی کدکنی برگزار شد. رضا افضلی ازجلسه به یادماندنی مزبور گزارشی را تهیه و زیر عنوان "دکتر شفیعی کدکنی گفت: من خصم شعر منثور نیستم" در وبلاگ خود "شعرها و حرف ها" آورد. در گزارش او می خوانیم:

" به هنگام بحث در باره شعر منثور ، دکتر شفیعی کدکنی گفت من خصم شعر منثور نیستم. کسانی که گمان می کنند من با شعر منثور دشمنی دارم سخت در اشتباه اند.اواضافه کرد: درست است که ما باید خیلی چیزهارا از غربی ها یاد بگیریم اما سوگند می خورم که از لحاظ شعری ما از آن ها خیلی قوی تر و جلوتر هستیم. باید غربی ها بیایند و فرم را از غزلیات شمس مولانای ما یاد بگیرند. ما هر چیزی را که نباید از غربی ها بگیریم. شعر ما دارای اعتبار جهانی است. حرف من این است و این عقیده ی من به معنی عناد با شعر منثور نیست.عرضه داشتن این همه تئوری های جوراجور و مدعی فرم شدن آن هم فقط بر روی کاغذ درست نیست..... بنده ی نگارنده گفتم دلیل این که جناب دکتر شفیعی کدکنی خصم شعر منثور نیست، نوشته ها و پژوهش های ایشان و انتخاب و انتشار تعداد زیادی از شعر های منثور شاعران مشهد در سال های گذشته است. (1) جالب است که انعکاس گزارش گفته های شفیعی در این باره، در وبلاگ "دوستداران استاد قهرمان" که با انشای حامد علیزاده نگاشته شده، طوری دیگرست:

لطفاً برای خواندن بقیه به ادامه مطلب بروید.

مشخصات
چه بگویم ؟     (حقوقی، ادبی و اجتماعی) این وب دارای مباحث و مقالات فنی حقوقی است. لیکن با توجه به علاقه شخصی،  گریزی به موضوعات "ادبی" و "اجتماعی"  خواهم زد. چرا و چگونه؟  می توانید اولین یاداشت و نوشته ام در وبلاگ : "سخن نخست" را بخوانید.
  مائیم و نوای بینوایی
بسم اله اگر حریف مایی
               
*****************
دیگر دامنه  های وبلاگ :
http://hassani.ir

* * * * * * * * * * *
«  کليه حقوق مادي و معنوي اين وبلاگ، متعلق به اینجانب محمد مهدی حسنی، وکیل بازنشسته دادگستری، به نشانی مشهد، کوهسنگی 31 ، انتهای اسلامی 2، سمت چپ، پلاک 25  تلفن :  8464850  511 98 + و  8464851 511 98 + است.
* * * * * * * * * * *
ایمیل :
hasani_law@yahoo.com
mmhassani100@gmail.com

* * * * * * * * * * *
نقل مطالب و استفاده از تصاوير و منابع این وبلاگ تنها با ذکر منبع (نام نویسنده و وبلاگ)، و دادن لینک مجاز است.  »